این گفتار نگارنده در کتاب «اسپیتنامه»، ۱۳۸۸، صفحه ۱۱۱ تا ۱۱۷، نیز منتشر شده است.
در نخستین سالهای آغاز پادشاهی ساسانیان و با پشتیبانی اردشیر بابکان، دین تازهای به نام «بهدینی» یا «مزدیسنا» (مزداپرستی) بدست موبد کرتیر به وجود آمد که پس از حدود ۱۷۰۰ سال و در قرن اخیر به «دین زرتشتی» تغییر نام داده و ارتباطی با شخص زرتشت ندارد.
نفوذ و دخالت موبدان زرتشتی عصر ساسانی در هنجارهای دینی مردمان، تحریف و تباهی فرهنگ و تاریخ ایران، کشتار و نابودی پیروان ادیان دیگر و نیایشگاههای آنان (که کرتیر در کتیبه معروف خود در نقش رستم به صراحت به آن اشاره کرده است)، موجب تضعیف هویت دیرین، پیشینه تاریخی و همبستگی ایرانیان میشود و آنچنان بنیادهای فرهنگی و اجتماعی ایرانیان را تباه میکند که راه را برای غلبه مهاجمان به ایران هموار میسازد.
در تمام مدت سلطهگری دینی عصر ساسانی، جنبشهای گوناگونی برای رهایی جامعه ایرانی از چنگال انحصارطلبان دینی و سرکوبگران آزادیهای اجتماعی و فردی روی داد که تمامی آنها با دو ابزار پر توان و نیرومندی که همواره در ایران و جهان روایی داشته، سرکوب و نابود شدند: نخست، بهرهگیری از قدرت نظامی و زور سرنیزه؛ دوم، بهرهگیری از قدرت دینی و اتهام ارتداد و بیدینی و کفر.
یکی از چنین جنبشهایی، برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مزدک و یاران پرشمار او بود که توانست در کوتاه زمانی، منافع جامعه ایرانی را از تصاحب تمامیتخواهان خارج کند؛ اما در نهایت، جنبش مردمی آنان قربانی صاحبان قدرت، ثروت و نیرنگ شد. هر چند که مزدکیان پس از این رویداد خونبار که یکی از فجیعترین کشتارهای دستهجمعی و نسلکشیها در تاریخ بشریت و به فرمان انوشیروان عادل است، دیگر موفق به کوشش فراگیر دیگری نشدند، اما سایه آنان همواره در دورههای گوناگون تاریخ عصر اسلامی و در مبارزه با خلفای عرب و تمامیتخواهان تازه به دوران رسیده که ناهنجاریهای پیشین را با نامی تازه در پیش گرفته بودند، دیده میشود. جنبش رهاییبخش بابک خرمدین (که نام خود را از «خرمه» بانوی دلاور و همسر مزدک گرفته) نمونهای از آن است.
منابع بررسی در تاریخ جنبش مزدک و باورهای آنان بسیار اندک است و همان شمار معدود نیز منابعی هستند که به دست دشمنان و بدخواهان او نوشته شدهاند و عملاً هیچ نوشتهای از آنان و یا از مدافعان آنان وجود ندارد تا محقق بتواند تنها به قاضی نرفته باشد. تنها اثری که در آن از مزدک به نیکی یاد شده و او را گرانمایه مردی با دانش و رای نامیده و در عینحال از زرتشتیگری ساسانی دفاع نکرده است، همانا شاهنامه فردوسی و چند بیت کوتاه، اما پرمعنای او است.
اما یکی از مهمترین منابع در زمینه باورهای مزدکیان و اختلاف آنان با زرتشتیان، عبارت است از کتاب پهلوی «دینکرد» که بزرگترین متن بازمانده به زبان پهلوی بوده و دایرهالمعارف مزدیسنا شناخته میشود. در آغاز کتاب سوم دینکرد، پرسش و پاسخی میان کسانی که از سخنان آنان، باورهای مزدکی آنان دانسته میشود با روحانیت زرتشتی آمده است. با اینکه این منبع نیز از دید گروه دوم یعنی روحانیت زرتشتی تحریر شده، اما با این وجود آگاهیهای مفیدی در باره برخی واقعیتها و اختلافهای میان آنان را عرضه میدارد. از جمله از خلال همین پرسش و پاسخها است که دریافته میشود مفهوم و منظور واقعی از عبارت اشتراک زنان و اموال توسط مزدکیان، مخالفت آنان با ترویج ازدواج با محارم توسط موبدان و نیز یکتاپرستی مزدکیان در برابر ثنویت موبدان زرتشتی بوده است.
در دینکرد، دوازده پرسش و پاسخ میان مزدکیان و روحانیت زرتشتی بازگو شده که دو پرسش نخستین از بین رفته و تنها پرسشهای سوم تا دوازدهم بازماندهاند. به همین دلیل دانسته نیست که این گفتگو در چه زمان و مکانی اتفاق افتاده است، اما از آنجا که مزدکیان در پرسشهای خود رعایت ادب و احترام را میکنند و سخن تندی بر زبان نمیآورند، اما موبدان زرتشتی آنان را با واژهها و توصیفهای زشتی بمانند: تباهخو، فریبگر و شهوتران خطاب میکنند، به نظر میآید که از پشتیبانی سرنیزه برخوردارند. همچنین در این متن، همگی مردمان به دو گروه «بهدین» (زرتشتی) و «بددین» (غیر زرتشتی) تقسیم شدهاند.
به چکیده کوتاهی از این گفتگو میپردازیم:
در پرسش سوم، شخصی مزدکی (که در همه جای کتاب آنان را «آشموغ» به معنای فریبکار و شرور نامیدهاند)، میپرسد که چرا شما مزداییان، ما را بخاطر آنکه تنها اهورامزدا را ستایش میکنیم و نه چیز دیگری را، نکوهش میکنید؟ موبد در پاسخ این پرسش و پس از چند توهین و خطابهای ناپسند، به بازگویی سخنانی در باره دیو و دروغ و تبهخویی و روان آلوده و غیره میپردازد و بجای پاسخ منطقی به موضوع پرسش، سؤالکننده را از مظاهر روان بد و بیمار میداند که میباید با او و دیوپرستان مبارزه کرد تا جهان قرین پاکی و آراستگی شود. این روشی در گفتگو و مناظره است که تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد. در این روش، شخصی که از پاسخ منطقی و مستدل ناتوان میشود به شعاردادن بیمورد با واژههای زیبا، و نیز توهین و تخریب شخصیت طرف مقابل روی میآورد. چنانچه این شخص قدرتی کافی نیز داشته باشد، به کشتن طرفی که از پاسخ پرسش او ناتوان است، روی میآورد (بنگرید به پاسخ پرسش ششم).
در پرسش چهارم، به بستن اجباری پوزهبند (پدام) در جلوی دهان که برای همه زرتشتیان واجب بوده است، انتقاد میشود و اینکار لازم دانسته نمیشود. موبد در پاسخ این پرسش و پس از اعتراض بر چنین خردهگیریهای کم ارزش، بدن و بازدم آدمی را نجس و کثیف میشمارد که لازم است با بستن جلوی دهان، مانع رسیدن نجاست و کثافت به هوا شد. او کسانی که پوزهبند نمیبندند را پیرو اندیشه بدِ آشموغی میداند.
در پرسش و پاسخ پنجم، به بحثی پیرامون این نکته پرداخته شده است که اگر کسی با مردار آدم یا سگ نجس شده باشد. میباید که چند بار با گُمیز (ادرار) و آب شسته شود تا پاک شود.
در پرسش ششم، شخص مزدکی از نهادن خوراک نزد آتش و محرومکردن مردم نیازمند به غذا انتقاد میکند و موبد در پاسخ، ضمن طفره رفتن از پاسخ منطقی و مرتبط با موضوع، میگوید که از بین بردن همه دیوپرستان و کشتن همه دینستیزان، کاری عادلانه و قانونی است. او همچنین میافزاید که لاشه مردم پلید و بددین را نمیباید در نزد بهدینان گذارد، بلکه میباید آنان را در بیابانی دار زنند و بر دار بمانند تا بپوسند.
در پرسش هفتم، مزدکی از موبد زرتشتی میپرسد که ما از آموزههای کتاب زرتشت دانستهایم که میباید ثروت و زن از آن همگان باشد و در انحصار گروهی خاص نباشد، چرا شما ما را نکوهش میکنید؟ موبد به شیوه پیشین خود در پاسخ میگوید که اینها سخنانی فریبکارانه است و کیهان را به سوی ویرانی میبرد و موجب درهم شدن نژاد میگردد. این کار موجب آسیب به داراییهای طبقات خاص میشود و جایگاههای طبقاتی مردم از میان خواهد رفت. دیو پرستی رواج مییابد و دروغ بالنده میشود.
از متن کامل این پرسش و پاسخ و نیز از بخشهای بعدی کتاب دینکرد که ازدواج با محارم و آمیزش پدر و مادر با دختر و پسر و نیز خواهر با برادر را ترویج و توصیه میکند و آنرا موجب حفظ دودمان و نژاد، و نیز حفظ داراییها و ثروت در درون دودمان میداند، دانسته میشود که منظور مزدکیان از اشتراک بر زن و دارایی که همواره بگونهای تحریفشده معنا و بازگو شده است، عبارت بوده از لغو جامعه طبقاتی و ایجاد فرصتهای برابر در فعالیتهای اقتصادی، لغو مالکیت دستگاه دینی بر زمینهای زراعی، اجازه و امکان اینکه هر کس بتواند همسر خود را بدون رعایت محدودیتهای طبقاتی انتخاب کند و دختران نیز بتوانند همسر کسی غیر از پدر یا برادر خود بشوند. به ویژه که در عصر ساسانی، هر یک از پادشاهان و درباریان و صاحب نفوذان، دارای حرمسراهای بزرگی بودهاند که هر دختری را برای خود دستچین میکرده و عملاً آنان را تنها از آن خود میدانستهاند و نه انسانی که اجازه و فرصت داشته باشد تا بنا به حقوق انسانی، انتخاب کننده همسر و شغل خود باشد.
در پرسش هشتم، مزدکی از موبد زرتشتی میپرسد که چرا برای رواج دین خود پیکار میکنید؟ و موبد در پاسخ میگوید که نبرد ما با تباهخویان و بددینان، به پیروی از دستور دین است. آیین شما آشموغان (که با جنگهایی برای رواج دین مخالفت میکنند)، بدترین آیینها است.
در پرسش نهم، مزدکی میپرسد که ما تنها گفتارهای شخص زرتشت را «گفت اورمزدی» میدانیم و نه دیگر بخشها را. چرا شما بخشهای دیگری که تحریف هم بدان راه یافته را «گفت اورمزدی» میدانید؟ موبد در پاسخ میگوید که اینها با دانشی استنباط و تفسیر میشود که فهم آن در توان هر کسی نیست و مردم نمیتوانند به کوچکترین درکی از آن برسند. او در ادامه، پرسش و خوی پرسشگر را ناشی از منش شهوترانی او میداند.
در پرسش دهم و یازدهم، گفتگویی در باره گذاردن هیزم تر و خشک بر آتش، و نیز مباحدانستن نوشیدن می نزد زرتشتیان انجام میشود که نکته خاصی در بر ندارد.
در پرسش دوازدهم، مزدکی میگوید که خواندن روزانه گفتار زرتشت برای مردم کافی است و نیازی به اینهمه زمزمهها، لبخوانیها و ذکرگفتنها نیست، چرا که اینها موجب تلفشدن وقت مردم و کارهای روزانه آنان میشود. موبد در پاسخ دلایلی میآورد که خواندن فراوان ذکرها و دعاهای روزانه، خواست اهورامزدا است و رستگاری روان را در پی دارد. او همچنین میگوید که اینکار موجب شکست آشموغان و دوری گزند آنان بر دین و حکومت میشود.
همانگونه که گفته شد، این گفتگو در کتابی که از سوی دستگاه روحانیت زرتشتی نوشته شده، آمده است و احتمالاً تنها پرسش و پاسخهایی گلچینشده در آن ثبت شدهاند که از دید موبدان موفقیتآمیز بوده است. بیتردید اگر منابع مزدکیان نیز از بین نرفته و موجود بودند به آگاهیهای کاملتری از کوشش آنان برای جلوگیری از تحریف دین، برای ایجاد جامعهای غیرطبقاتی که امکانات و فرصتهای برابر برای همه مردمان وجود داشته باشد، برای لغو مجازات اعدام در رفتار با کسانی که دین زرتشتی را تأیید نمیکرده و نسبت به آن مرتد شناخته میشدند (دینکرد، کتاب سوم، فصل یازدهم)، برای دوری از تنگنظری و تعصبها و جنگهای بیحاصل دینی که دستاوردی جز تضعیف بنیادهای اقتدار ایران را در بر نداشت، و همچنین دیگر نابسامانیهایی که در نهایت موجب سقوط کشور شد، پی برده میشد.
این روایت دینکرد با همه کوتاهی و گزارش دستچینشده آن، به اندازهای کامل و صریح هست که بتوان به آسانی به دیدگاههای کلی آنان و دلایل اختلاف آنان با زرتشتیان پی برد. خواننده به زودی در مییابد که اتفاقاً رفتارهای مزدکیان بیشتر بر پایه آیینهای دیرین و آموزههای زرتشت بوده است تا کسانی که دین نوظهور خود را به زرتشت منسوب میکردهاند.
خواست مزدکیان، آنگونه که از این سخنان دانسته می شود، عبارت است از: اجازه پرستش اهورامزدا به عنوان تنها خدای بزرگ، نبستن پوزهبند، خوراک دادن به مردم نیازمند بجای سپردن آن به آتش، صلحجویی و خودداری از گسترش دین با زور سلاح و جنگ افروزی، خودداری از تحریف اوستا، خودداری از رواج بیرویه عبادت و ذکرگویی، لغو جامعه طبقاتی و امکان استفاده از فرصتهای برابر شغلی برای همه مردم، امکان ازدواجهای بیرون از خانواده و خودداری از تصرف زنان و دختران.
همین خواستهها کافی بوده است تا به بازگوکنندگان آن تهمتهای دشمنی، دروغگویی، بیدینی، دیوپرستی، آشموغی، فریبکاری، شهوترانی، بیمار روانی، تباهخویی و پلیدی داده شود و آنان مستحق اعدام و پوسیدهشدن بر بالای دار باشند.
با اینکه مزدکیان به خشونتبارترین شکل ممکن سرکوب شدند، اما آموزههای مزدکیان بیشتر رو به گسترش بوده است تا فرمانهای موبدان. امروزه نیز همه زرتشتیان مطابق با آموزههای مزدکیان که برگرفته از آیینها و فرهنگ ایرانی بوده است، تنها اهورامزدا را ستایش میکنند، پوزهبند نمیبندند، خوراک نثار آتش نمیکنند، خود را با گمیز نمیشویند، مرتدان را شایسته اعدام نمیدانند، با جنگهای دینی مخالفت میورزند و از ازدواج با محارم و جامعه طبقاتی دوری میجویند. چنانچه از تحریف گاتهای زرتشت نیز دست برداشته شود، این اندازه از خواست مزدکیان که به موجب دینکرد از آن آگاهی داریم، عملی شده است.
آموزههای مزدک و مزدکیان همواره در طول تاریخ بدست صاحبان سیاسی و دینیِ قدرت و ثروت که اندیشههای آنان را مانع رفتارهای سلطهجویانه و تمامیتخواهانه و منافع شخصی خود میدانستهاند، تباه و تحریف شده است.
برای آگاهی بیشتر از متن دینکرد بنگرید به: دینکرد، کتاب سوم، ترجمه فریدون فضیلت، تهران، ۱۳۸۱.
Shaki, M., Denkard, Account of the History of the Zoroastrian Scriptures, 1981.
Madan, D. M., Denkard, Bombay,1911.
انتشار کتاب سوم دینکرد: مأخذی مهم در زمینه ثنویت زرتشتی
۲۲ تیر ۱۳۸۷
کتاب «دینکرد» که به درستی «دانشنامه مزدیسنا» نامیده میشود، بزرگترین کتاب بازمانده به زبان پهلوی است. دینکرد تا این اواخر به زبان فارسی ترجمه و منتشر نشده بود، در حالیکه سالیان متمادی از انتشار ترجمههای انگلیسی و فرانسه آن میگذرد. این کتاب یکی از بنیادیترین و مهمترین منابع برای پژوهش در دین زرتشتی است. در سال ۱۳۸۱ آقای فریدون فضیلت بخش نخست از کتاب سوم دینکرد را ترجمه و منتشر کرد (کتابهای یکم و دوم دینکرد از بین رفته و کتاب سوم، نخستین کتاب موجود دینکرد است). اکنون ایشان بخش دوم از کتاب سوم دینکرد را نیز ترجمه و منتشر کرده است. این کتاب ۸۲ فصل از دینکرد را بر میگیرد که مترجم در ۹۰۰ صفحه آن، علاوه بر ترجمه فارسی، آوانوشت متن اصلی پهلوی را همراه با توضیحات و تعلیقات و نیز با پیشگفتاری مفصل آورده است. تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، این نخستین آوانویسی از کتاب سوم دینکرد است.
این بخش از دینکرد، منبعی مهم برای بررسی الگوهای اخلاقی، احکام فقهی و قضایی، تأکید بر پیوند دین با سیاست، جهانبینی زرتشتی، و به ویژه باور عمیق و خدشهناپذیر به ثنویت (Dualism) یا آفرینش دوگانه و کاملاً مجزای نیکی و بدی در دین زرتشتی است. البته ریشه و خاستگاه چنین باوری را میتوان در بسیاری از آیینهای کهن ایران و جهان جستجو کرد. هر چند که برخی از مفاد فقهی و تشریعی اسلامی در سدههای نخست پس از اسلام به واسطه و با همکاری و مساعدت روحانیت زرتشتی (که محبوب و مورد حمایت دستگاه خلافت عباسی بودهاند) به وجود آمده است، اما باور به ثنویت به دلیل مغایرت قطعی آن با اعتقادات اسلامی، هیچگاه پذیرفته نشده و مطرود شده است. نویسندگان و تدوینکنندگان دینکرد (که چند تن از رهبران و بلندپایهترین موبدان زرتشتی بودهاند)، در فصلهایی از کتاب، به شرح و توصیف و اقامه دلایلی میپردازند تا اعتقادات و احکام ثنوی در دین زرتشتی را اثبات کنند. آنان همچنین دلایلی در رد نظر مخالفان ثنویت عرضه میدارند. دلایلی که موبدان ارائه میکنند، میتوانسته است به مانند هر نظریه دیگری به بحث و گفتگو گذاشته شود و موافقان و مخالفان خود را داشته باشد؛ اما آنان در ضمن شرح و استدلالهای خود، به بیان سخنانی میپردازند که جنبه تخریب شخصیت و باورهای دینی مخالفان و دگراندیشان و حتی قتل آنان را به خود میگیرد. آنان منکران و باورنیاوردگان به ثنویت را پیروان «بددینی» (در برابر «بهدینی») مینامند و این بددینان را پیروان اندیشه بد، دیوسیرت، دروغپرست، تباهگر، پتیاره، کامهپرست، روسپیپسند و دارنده همهگونه عیبهای اخلاقی و بزهکاریهای دیگر بر میشمارند. همچنین در بخشهای دیگر (فصل ۱۲۵، ص ۵۱)، فتواهایی برای بهرهگیری از «زور»، «رزمافزار» و «سپاه» برای نابودی این «بددینان» آورده شده است.
از آنجا که مسئله «ثنویت در دین زرتشتی»، یکی از موضوعهای پردامنهای است که بسیاری از پژوهشگران بدان پرداختهاند، کتاب یادشده بالا میتواند به عنوان یکی از مهمترین منابع این بررسی بکار گرفته شود. لازم به یادآوری است که دین زرتشتی ارتباطی با شخص زرتشت ندارد و در زمان ساسانیان به وجود آمده است.
کتاب سوم دینکرد، آذرفَرْنْبَغ پسر فرخزاد و آذرباد پسر امید، دفتر دوم، آوانویسی و ترجمه فریدون فضیلت، انتشارات مهرآیین، تهران، ۱۳۸۴، پخش ۱۳۸۷.
همچنین بنگرید به:
مزدک: قربانی صاحبان قدرت و ثروت و نیرنگ
الفبا و خطهای باستانی فلات ایران
- بدرود
اکانت زیر در سایت زیر به دلیل مشکل حذف مکرر لینک و مطالبش توسط گردانندگان سایت مذکور غیر فعال شد و جایگزینش اکانت دیگری شد!
https://www.balatarin.com/users/hagheazadi
حجاب اجباری در ایران باستان
https://www.balatarin.com/permlink/2023/9/25/6048667
گزینش سرنوشت، ۵ سال دیگر دیرست، هم اکنون گذار (براندازی) دیکتاتوری ج.ا به حاکمیت فرمان روای مردمی (دموکراسی سکولار و لیبرال) مبتنی بر عدالت و آزدی و حقوق بشری
پانوشت برای ایران بانو دوستان- با توجه با وضعیت منطقه و جهان- اکثریت اهالی ایران بزودی باید حکومت دموکراسی سکولاری و غیر دیکتاتوری برقرار کنند و یا تاوان جدایی و فروپاشی بدهند، پس دنباله روی نکنید از افراطیون مانند نژادپرستان پان و دینی و فرقه ای…
ایران بانو از چه زمانی فاحشه جهانی شد؟!
افاغنه ایران را تسخیر کردهاند؟
هشدار! ۵ سال دیگر دیرست…!، دعوت می شود حتما این مطلب را بخوانید
هشدار! ۵ سال دیرست دیگر…!، اتحاد و همبستگی برای گذار (براندازی) از ج.ا کلید رمز پیروزی، حقوق بشری آزادیخواهان راه را ادامه بدهید
مردمان ایران در آچمز اباطیلی ها و انحطاط ها و تحریم اجنبی و داخلی، و راه خروج از این آچمز چیست؟!، به بهانه کامنت های یک لینک ( حجاب اجباری در ایران باستان) ویرایش
درباره مشکوک الحالان ضد حقوق بشری
تکرار شکست مردم ایران در مقابل ج.؟!، چه کسانی و چقدر خیانت کردند در شکست دادن جنبش مهسا…؟
جنبشی که می رود شکست بخورد/صبر شادمانه با عدالت جنسی ممکن می شود /چرا حکومت با روشنفکران برخورد نمی کند؟
آیا با پیروزی خیزش زن و زندگی و آزادی- جنبش مهسا- جنبشی دیگر نیاز است؟ (بخش ۲)
آیا با پیروزی خیزش زن و زندگی و آزادی- جنبش مهسا- جنبشی دیگر نیاز است؟
همان طور اشخاصی گفتند:
همواره این نیروهای جنگ اباطیلی داخلی و خارجی موثر بوده اند.
جنگ اباطیل: جنبش ضد ج.ا مردم ایران درگیر ۶ باطل، ماهیگیری نجاستخورهای مافیایی داخلی و خارجی از جنبش اعتراضی ۱۴۰۱
https://www.tribunezamaneh.com/archives/326146
برای روشن اندیشی درباره سری مطالب جنگ های اباطیلی بایگانی را مرور کنید
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/avangard
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/korooshbotshekane
نمونه دیگر نوشتارهای مشابه
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/botshekan
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/avangarde
روشنفکران و حکومت
(چرا حکومت با روشنفکران برخورد نیم کند؟)
محسن رنان
https://www.renani.net/index.php/texts/notes/968-2023-08-26-11-45-09
https://www.balatarin.com/permlink/2023/9/15/6044200
آیا با پیروزی خیزش زن و زندگی و آزادی- جنبش مهسا- جنبشی دیگر نیاز است؟ (بخش ۲)
آیا با پیروزی خیزش زن و زندگی و آزادی- جنبش مهسا- جنبشی دیگر نیاز است؟
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/aniran1
نظرات
امثالهم سال هاست می گوییم امکان اصلاح در جهت دموکراسی در ج.ا نیست، مثلا بدیهیات حقوق بشر، از جمله اصل مهم عدم تفتیش عقیده، با وجودی در قانون اساسی ج.ا درج شده، به ترفندهای مختلف نقض گردیده، چرا که اصولی دیگر زمینه ساز دیکتاتوری دینی (ولایی) شده است، این اصل مهم، در گلوگاه های حساس چون آمرگیری های نفوس، فرم های ثبت نام از مدارس و دانشگاهها تا گذرنامه و ثبت ازدواج با اجبار مسلمانی باری افراد موسوم به مسلمان زاده(در غیر صورت مرتد و مستوجب اعدام و سه دین دیگر) عملا حق تغییر دین از اسلام به سایر ادیان چه ابراهمی یا چه زرتشتی و سایر دین ها مانند بودایی ممنوع شده، یا ارتداد و آته ئیست یا ندانم گرا بودن و حتی بلاتکلیفی و نوعی عدم انتخاب دقیق و پیوری از دینی (به نوعی آزادگی) اینها در گلوگاه دفترخانه های ثبت ازدواج به بن بست تفتیش عقیدیت رسیده و در نهایت موجب می شود که اشخاص دگراندیش غیر پیرو از چهار دین رسمی، یا تا آخر تنها زندگی کرده و غیر رسمی ازدواج کنند (ازدواج سفید) و اما تاآخر عمر بچه دار نمی توانند بشوند چون امکان ثبت ازدواج ندارند و بچه هایشان از شناسنامه و حقوق دیگر شهروندی و تابعیت محروم می شوند! مهاجرت و یا مرگ زنده مانی! برای همین این حکومت ج.ا جمهوری به معنی دموکراسی نیست و برای همین مردم سالاری دینی دموکراسی نیست چون مقید به سکولاری نیست. امروزه که احتمالا اکثریت سکولار و مثلا شاید ۳۰% اساسا به هیچ دینی اعتقاد ندارند، از حقوق بشری بدیهی ازدواج و فرزندآوری محرومند مگر به اجبار ریاکاری کنند!
شنبه, ۱۵ام مهر, ۱۴۰۲
حقوق انسانی و اقسام آن درقانون اساسی
«حقوق و آزادیها در جمهوری اسلامی مشروط است». عبدالکریم لاهیجی جزو نویسندههای قانون اساسی ج. ا[۲۵]
حقوق فردی[۲۶]
برخورداری از حمایت یکسان قانونی (اصل ۲۰)
مصونیت حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض (اصل ۲۲)
آزادی اندیشه و ممنوعیت تفتیش عقاید (اصل ۲۳)
ممنوعیت بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، * استراق سمع و هر گونه تجسس (اصل ۲۵)
آزادی انتخاب شغل و داشتن حق شغل (اصل ۲۸)
برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بی سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره (اصل ۲۹)
آموزش و پرورش رایگان برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه و تأمین وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور (اصل ۳۰)
حق داشتن مسکن متناسب با نیاز (اصل ۳۱)
حق انتخاب مسکن و محل اقامت (اصل ۳۳)
حق دادخواهی و مراجعه به دادگاه (اصل ۳۴)
حق انتخاب وکیل (اصل ۳۵)
حق استفاده از اصل برائت (اصل ۳۷)
ممنوعیت شکنجه و اجبار به اقرار و شهادت در دادگاه (اصل ۳۸)
ممنوعیت هتک حرمت فرد بازداشتی و زندانی (اصل ۳۹)
حق داشتن تابعیت (اصل ۴۱)
حق برخورداری از نیازهای اساسی: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده (اصل ۴۳)
حق مالکیت شخصی بر اموال مشروع (اصل ۴۶)
حق برخورداری از محاکمه علنی (اصل ۱۶۵)
حق برخورداری زندانی سیاسی از محاکمه علنی با حضور هیئت منصفه (اصل۱۶۸)
شنبه, ۱۵ام مهر, ۱۴۰۲
مطبوعات و رسانه
آزادی بیان در نشریات و مطبوعات (اصل ۲۴)
برخورداری محاکمه علنی با حضور هیئت منصفه (اصل۱۶۸)
احزاب و جمعیتها
آزادی احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده (اصل ۲۶)
آزادی تشکیل اجتماعات و راهپیماییها (اصل ۲۷)
اقوام و قبایل
برخورداری اقوام و قبایل از حقوق مساوی (اصل ۱۹)
شنبه, ۱۵ام مهر, ۱۴۰۲
به دلیل خشونت دینی ها و سنتی ها (غیر مردن ها و لاتیست ها در کشورهای عقب مانده خاورمیانه) بر خلاف اروپا روند اصلاح در پوشش برای راحیت زندگی کاملا طی نشده است، پوشش (لباس) در اصل هیچ ربطی به فرهنگ و یا حتی تمدن ندارد و بلکه بخاطر مهاجرت به عرض بالای سردسیری از مناطق گرمسیر بوده، به تریج با وجود آمدن مردسالاری و دین سالاری، برای کنترل جنس زن (تحت عناوین غیرت و نامس پرستی)، بدعت های خردسوزی چون چادر مشکی و مقنعه و برقه اختراع شد توسط متعصبین مردسالاری سنتی و دین سالاری، این نوع پوشش موجب مزاحمت برای بانوان می شود هنگام کارها و مشکلات تعرق و گرمازدگی، اینجا بحث برهنگی یا بدلباسی نیست، بحث پوشش راحت است، از بدبختی کشورهای عقب مانده خاوریمانه ای، اینکه لاتیسم و تحوش چند همسری زن بارگی این طور القا می کند زن بدون پوشش سر بدکاره است! و زن با پوشش سر خوب کاره! یعنی اوج توحش ظاهربینی و قضاوت از روی ظاهر، بدتر اینکه امروزه این عقب ماندگی فرهنگی و تمدنی بعنوان نماد حکومت ایدئولوژیک دیکتاتوری ج.ا درامده است. این نوع ارتجاعی و عقب ماندگی خاورمیانه ها از جمله ایرانی ها، وارد اعتقادات دینی شد، به طوری در مقالاتی -بنظر مجبور محافظه کارانه- غیاث آبادی اشاره کرده (چندتایی از مقالاتش بازنشر دادم) حجاب در فرهنگ ایران دارد و حتی توسط ایرانیان وارد اسلام سایر ادیان وفرهنگ ها شده است! حجاب از ایران وارد ادیان ابراهیمی و در نهایت وارد فرهنگ قرون وسطایی اروپای شده احتمالا! اما اروپا و سایر کشورهای تمدن جهانی جدید یعنی سکولار دموکراسی این عقب ماندگی اصلاح کرده اندتا حدی! اول بایست قبول کنند ریشه مشکلات فرهنگی و تمدنی از خود ایران است، کرم از خود این فلات عقب مانده فرهنگی است
شنبه, ۱۵ام مهر, ۱۴۰۲
مشکل برخی اپوزیسیون همین است که همه چیز ایدئولوژیگ می کنند، بارها گفته در لینک هایی منتشر کردم، تمدن های منقرض شده گذشته همانند تمدن جهانی امروزی، مملو از معایب و مزایا است، چرا تمدن بخش مادی زندگی بشری است، فرهنگ ها نیز همین طور، لزوما هر چیزی در گذشته و حال به اسم فرهنگ وانمود شده، خوب مطلق و بد مطلق نیستند، هر گاه لازم باشد بایست اصلاخ شود، بعضی این انتقاد به مثابه دشمنی با فلان کشور یا قوم یا مردمان (ملت) می گیرند! افرادی که به پان ایرانیست شهرت یافته اند، گمان می کنند گویا هر آنچه از تمدن های منقرض شده پیش از سالام در ایران بوده به ویژه از دوران هخامنشی ها، عالی و بی نقص بوده و شبیه همین کار و عقیده اسلام گراها دارند مدعی اند بعد از فوت پیامبر (صدر اسلام) یک تمدن و فرهنگ اسلامی بوده که بی نقص بوده و امروزه فرهنگ غربی(؟!) مهاجم به تمدن وفرهنگ اسلامی شان است، هر دو ادعا غلط است، اصلا امروزه تمدن اسلامی یا غربی وجود ندارد (بر فرض گذشته بود که جای شک است) امروزه تمدن بشری عمدتا دارای نکات و خصوصیات عمومی و شبیه یا نزدیک به هم است، این اندک تفاوت ها بازمانده از فرهنگ و تمدن های منقرض شده نشانه وجود تمدن اسلامی یا غربی یا شرقی نیست، اینها خرده وریزه پسامنده از قدیم است ممکن برخی اش مانند جشن یلدا و نوروز زیبا و دوست داشتنی باشد و برخی مانند چادر مشکی و مقنعه و برقه ناپسند مثل خشونت اخکام دینی اعدام و قطع اندام بدن سنگسار و شلاق بخاطر مزرفات خرافات مانند ارتداد و یا فحش به مقدسات و.. که به قیمت تررو و کشتن انسان ها تمام می شود یعین برای باد هوا فحش ادم کشی سیستماتیک و قانونی کرده اند اسلام گرهای پان! در حالی بایست این عقب ماندگی اصلاح شود و برطرف تمدن جهان شمولی بشری امروز.
شنبه, ۱۵ام مهر, ۱۴۰۲