نقد و ریشه‌یابی بازی با کلمه‌ها برای غرض‌ها و منفعت‌های نادرست و ناحق؛ خدا، الله، اهورامزدا، یهوه، روح القدس، مقدس، کاهن، پاپ، خاخام، مرجع (مرجع تقلید)، آیت الله، حجت الاسلام، موبد، روحانی، آخوند، حاکم، پادشاه، شاه، سلطان، خلیفه، امیر، ولایت، رهبری، جمهوری، اسلامی، صلح، قانون، آزادی، لیبرال، لائیک، سکولار، دمکراسی، مردم‌سالاری، مردمی، حق، حقوق، حقوق بشر…

ذر تیتر اندکی واژه و کلمه آوردم از انبوه واژه‌ها (کلمه‌ها) در به اصطلاح ادبیات سیاسی و سه محور اصلی هدف کار سیاسی‌ورزان یعنی “قدرت” و “ثروت” و “منزلت”، که اگر خارج این سه حوزه کار سیاسی کند عملا جز کار فرعی و برای مثلا عام المنفعه کرده است!، یعنی کسی کارش سیاسی است و در نهایت از محل کار سیاسی کسب معاش می‌کند چه دانسته و چه نداسته دارد از یک و دو یا همه سه تای مذکور (قدرت، ثروت، منزلت) منفعت کسب می‌کند.

بازی با کلمه‌ها برای غرض‌ها و منفعت‌های نادرست و ناحق؛ خدا، الله، اهورامزدا، یهوه، روح القدس، مقدس، کاهن، پاپ، خاخام، مرجع (مرجع تقلید)، آیت الله، حجت الاسلام، موبد، روحانی، آخوند، حاکم، پادشاه، شاه، سلطان، خلیفه، امیر، ولایت، رهبری، جمهوری، اسلامی، صلح، قانون، آزادی، لیبرال، لائیک، سکولار، دمکراسی، مردم‌سالاری، مردمی، حق، حقوق، حقوق بشر…

کلمات فوق بخشی گوچکی از برای با کلمات سیاسی‌کاران است، اما نکته اینجاست هر کسی به مقداری به یکی از سه تای (قدرت، ثروت، منزلت) دست یابد، در صورت اراده و خواست و برنامه ریزی کارامد، اگر به یکی از موارد سه تایی برسد، می‌تواند به دو تای دیگر هم برسد، هر چند همیشه قدرت اولویت می‌دهند، اما حقیقت این است کسی ثروت بسیار بالاتر از حد متوسط جامعه داشته یا دارای منزلت یعنی موقعیت اجتماعی و شهرت بالا و اعتبار در نزد عامه مردم داشته بادش نیز می‌تواند به درجاتی از قدرت و ثروت برسد، این سِگانه (سه تایی) همیشه و کمابیش همراه هم هستند.

نکته و قضیه مهم سگانه قدرت و ثروت و منزلت همین است، درست‌یابی بدان برای همه به یک اندازه و فرصت یک‌سان و برابر نیست و به عبارت دیگر، سگانه مذکور به تعداد محدودی افراد در راس خودش می‌رسد، همین باعث رقابت و کشمکش، و شاید اغلب موجب درگیری می‌شود، این درگیری اگر از سوی طرفین و شخص یا اشخاص (حقیقی یا حقوقی) مدیریت و کنترل نشود، ممکن است به خشونت و جنگ و توحش‌گری به انجامد، چیزی در تمام قبل از تاریخ و بعد تاریخ بوجود آمدن جوامع بشری بوده است.

از این منظر (مدیریت و کنترل) سگانه مذکور و کار سیاسی، می‌توان کلمات کاربرد در کار سیاسی تقسیم‌بندی کرد.

الف– واژگان منفعتی و سه‌تایی کار سیاسی

ب- واژگان مدیریتی و کنترلی کار سیاسی

در گروه الف، این واژگان اغلب مورد استفاده یا سوءاستفاده سیاسی‌کاران قرار می‌گیرد، از جمله خدا و مترادف‌هایش، روحانی و مترادف‌هایش، حاکم و مترادف‌هایش، تقدس و مترادف‌هایش، حق و مترادف‌هایش و…

در گروه ب، این واژگان برای جلوگیری از سوءاستفاده با استفاده روش‌های مختلف مورد مدیریت و کنترل گرفته تا به حداقل‌ها تا حداکثرهایی از عدالت و انصاف و سودمندی برای عموم و اشخاص حقیقی و حقوقی برسند مانند: جمهوریت، دمکراسی، قانون، آزادی، لیبرال، لائیک و سکولار، مردم‌سالاری و مردمی،..

اگر اندکی به اندیشیم مُنصفانه و مُتسقلانه از تعصبات و منافع شخصی و گروهی، خیلی زود درمی‌یابیم چرا کسانی که بیشتر تضاد دارند با کلمات گروه ب، تمایل به انواع ایجاد عملی و به کاربردنشان و اما هرچند اغلب در ظاهر منکرش هستند، گروه سوم (گروه ج) می‌شوند مانند موارد ذیل:

گروه ج، کلمات سیاسی‌کاری: دیکتاتوری (استبداد، خودکامگی)، خشونت (جنگ، قتل عمد و اعدام و ترور، شلاق، زندان ناحق، انواع سرکوب از فیزیکی تا روانی، انواع ممنوعیت ناحق از ممنوعیت حقوق بشری تا ایجاد زمینه‌های سوءاستفاده و دزدی، تحقیر، تمسخر، شکنجه و…)، دروغ (کذب، شایعه، توریه، ناراستی و…)، دزدی (کلاه‌برداری، اختلاس، رانت، انحصار، گران‌فروشی ظالمانه، کم‌فروشی ظالمانه، احتکار ظالمانه، تورم‌خواری،…)، تحریم ظالمانه، عمل دوگانگی و چندگانگی (در قبال یک استاندارد، تعریف، قانون، تعهد، توافق، تلقی اخلاقی یا عرفی رایج و بدیهی یا جهان‌شمول)، فریب (دور زدن از درستی با نادرستی و تبلیغات و پروپاندای آلوده به دروغ و تحریف) و تحقیر و تحریف واژگان(!) و…

در حقیقت یا واقع، برخی و یاشید اغلب سیاسی‌کاران در جهان و بویژه در برخی کشورها و جوامع گروه الف تمام سعی‎شان می‌کنند با روش‌های روه ج بتوانند موارد گروه ب خنثی و از بین ببرند.

یکی از رایج‌ترین کارهای گروه الف برای نابودی گروه ب با بکرا بردن گروه ج مشهور است به تحقیر و تحریف واژگان گروه ب است، مثلا در تمام زبان‌های مردم جهان محدودیت‌هایی برای ترجمه برگدان واژگان ابدائی گروه ب است، البته کمابیش اغلب مشکلات بشریت در قبل و بعد از تاریخ یکی بوده است، مثلا ظلم و بی‌عدالتی و استبداد حاکمان (پادشاه و غیر پادشاه)، این ظالمان و هم‌دستانشان از شیوه تحقیر و تحریف واژگان گروهب استفاده (سوءاستفاده) می‌کنند، در طول تاریخ بشریت دریافته برای نظم و کنترل گروه الف نیازمند قانون است، اما گاه گروه الف با انواع روش‌ها از جمله وضع قوانین نادرست و ظالمانه موجب تشدید و تدوام ظلم و ستم شده اند، در نتیجه با تلاش عمومی و برگزیدگان عموم مردم (نخبگان و اهل دانش و باتجربه) روش‌هایی مانند جمهوریت و دمکراسی و سکولار و لائیک بودن حکومت‌ها را بکار بستند، در مقابل ظالمان به روش‌های مختلف مانند حکومت‌هایی خودشان خدا و یا خدایی می‌دانند آشکار جمهوریت و دمکراسی و سکولار و لائیک بودن رد می‌کنند و انها تحقیر و تحریف می‌کنند مثلا عبارت “جمهوری اسلامی” یا “جمهوری عربی” یا “جمهوری سوسیالیستی” یا در عنوان و رسم و مرام یک حزب سیاسی مثلا “دمکرات مسیحی” یا “مردم‌سالاری دینی” در پس این قید و پیشوند یا پسوندها با موارد تجربی و نسبتا خوب امتحان پس داده، تحریف و تحقیر و نابودی هدف واژگان گروه ب است.

مغلطه و سفسطه ییک از روش‌های رایج گروه الف برای نابودی کارکرد واژگان گروه ب است، مثلا با تبلیغات و بستن انواع تهمت زشت ضد اخلاقی و ضد حقوق بشری (البته با سوءاستفاده منحرفان و کسانی با اسم واژگان گروه ب برعکس هدف گروه ب عمل کرده اند)، تلاش کرده اصل گروه واژگان ب را نغع و نابود کنند، در این راه روش مشهور فریب است.

مثلا بخش بزرگی کشورهایی عموم مردم خودشان در داخل از قبال دمکراسی و حقوق بشر سود برده و وضع زندگی‌شان بهتر شده به نسبت گذشته، در سیاست خارجی با استفاده دوگانگی و چندگانگی رفتاری و عملی، موجب می‌شوند ظالمانی که آشکارا واژگان گروه ب نفی و انکار می‌کنند بعنوان حقانیت کارهایشان بهانه (دلیل) بیاورند، مثلا می‌گویند چون رژیم و حاکمان وقت ایالات متحده امریکا، در روزهای آخر جنگ دوم جهانی (جنگ بزرگ جهانی معاصر امپرالیست‌ها) اقدام به جنایت کشتار جمعی افراد غیر نظامی و بی‌گناهان و زنان بچه‌ها در دو مورد انداختن و انفجار بمب اتمی بر ژاپن کردند و هم‌دستان امریکا و حتی طرف مقابل اقدام جنایات عظیم جنگی کرده اند، و از طرفی کمابیش در دو طرف این جنگ، در ظاهر نوع حاکمیتشان سکولار دمکراسی بوده، پس سکولار دمکراسی بد است، آن قدر هم این تبلیغات علیه سکولار دمکراسی و یا دمکراسی یا لائیک و سکولار بودن نوع حکومت انجام می‌دهند انگاری فحش استف یعنی هر وقت بخواهند به طرف حامی دمکراسی حمله کنند، فی المثل می‌گویند: برو گمشو دمکرات جنایتکار!، در اینجا آوردن کلمه دمکرات و جنایتکار باهم، این قصد دارند دلیل جنایتکار بودن فلانی (اصل اتهام جنایتکاری ممکن است درست باشد یا نادرست) همان دمکرات بودن فلانی است، اما دقت کنید اساس دمکراسی برای جلوگیری از جنایتکاری آمده است، اگر کسی یا گروهی اقدام به جنایت کردند، قطعا تخطی از دمکراسی کرده اند، چرا هدف دمکراسی برای جلوگیری و مبارزه با جنایت است، این همان مغلطه و سفسطه است.

یکی دیگر روش‌های فعالان گروه الف برای نفی یا نابودی گروه ب، روش بازی با کلمات است، بازی با کلمات به طوری بگویند این کلمه معادل یا معنی فلان کلمه هست یا نیست. گفته شد در تمام زبان‌ها ممکن از ترجمه کلمات محدودیت وجود داشته بادش و کاملا نشود معادل دقیقی یافت، اما بایست بنگریم هدف و منظور همان کلمه خارجی است، برای کلماتی از زبان‌های فرنگی (غربی) آمده مانند دمکراسی، سکولار، لائیک، سوسیالیسم، کاپیتالیسم، پارلمان، کمونیسم، دیکتاتوری، ترور،… گاهی ناچار خودشان را دیده اند به جای اینکه مستقیم و عینا همان کلمات فرنگی استفاده کنند، معادل ترجمه با استفاده کلمات رایج زبان‌های شرق استفاده کنند.

اینکه چرا خودشان مجبور دیه اند- در حالت حوشبینانه و بپذیریم نیت خیر و بشردوستانه داشته اند- عدم فهم درست و دشواری در کاربرد این کلمات بوده است، پس مثلا معادل این کلمات بکاربردند:

مردم‌سالاری، جمهوری، حکومت مردمی (=دموکراسی)، جدایی دین از سیاست البته به معنی دخالت نادرست و ظالمانه و منجر به جمود و عدم تغییر و تحول اصلاح برای بهتر شدن امور و زندگی بشریت (=سکولار، لائیک)، حاکمیت اجتماعی‌گرایی (=سوسیالیسم)، حاکمیت سرمایه‌داری، سرمایه‌سالاری (=کاپیتالیسم)، حاکمیت اشتراکی (کمونیسم)، مجلس، شورا، انجمن(=پارلمان)، خودکامگی، استبداد (=دیکتاتوری)، قتل وحشت‌افکنانه (=تروریسم) و…

پس دقت کنیم به زودی متوجه می‌شویم کسانی به دلایلی شخصی یا گروهی (عقده، کینه، سوءبرداست، بدفهمی، منفعت‌طلبی) مخالف هستند و اساسا دنبال ضدیت به دشمنی با واژگان گروه ب هستند آشکار!

چون گروه الف حق و منفعتشان در در گروه الف واژگان است، مثلا شاید در ظاهر و حتی در باطن و نیت درونی حاکمیت خداگرایی حق می‌پندارند، یعنی گمان می‌کنند چند گزاره شبه حاکمیتی (اما در حقیقت قوانی وضعی زمان ان زمان فلان کتب دینی و مذهبی) قوانین و گزاره‌های حاکمیتی یا شبه حاکیتی دائمی بوده و باید همه مردم جهان از آنها تبعیت کنند چون از جانب خدا بوده است، در ایشان خدایی هست که هیچ عیب و اشتابه در او نیست و هر چه خدا گفته (یا کسانی از جانب خدا توانی صحبت کردند دارند!) بر حق است و هر انچه برعکسش باشد ناحق است.

اصل مشکل منتقدان تا مخالفان با موافقان و حاکمان حکئمت‌های خداگرایی همین است، با انبوه دیلی و استدلال و منطق عقلانی و تجربی عقلانی می‌گویند شما اشتباه می‌کنید تمام آنچه شما می‌پندارید سخن خدا بوده درباره قوانین و گزاره‌های خدایی، در حقیقت قواننی و گزراه‌های وضعی معطوف به زمان آن دوران بوده و عمدتا هم ناشی از نبود و یا عدم شناختن جایگزین (آلترناتیو) مناسب منشاء و روش اخذ منبع و الهام برای وضع قوانین بوده است، از آنجا بشریت طی هزاران سال عادت کرده تنها با زور بار قوانین برود (به دلیل تعارض منافع شخصی و گروهی نسبت به عمومی اکثریت قاطع مردم و جوامع)، ناچار به اسم خدا وضع شده است و نه اینکه واقعا خدا اینها گفته باشد.

اینجا منتقدان و مخالفان حکومت‌های خداگرایانه، لزوما قصد اهانت یا نفع وجود خدا را ندارند (متاسافنه برخی این کار می‌کنند شاید دیگر امیدی ندارند به اصلاح طرف مقابل و تنها راه حذف کامل صورت مسئله می‌دانند، گاهی واقعا چاره شاید نداشته که اصل منشاء حذف کنند(؟!))، آنها چه بسا خودشان معتقد به خدا باشند و اینکه خدا وجودی فراتر از وصف و تجسم در محدودیت‌های بشری و مادی است و هیچ عیب و اشتباهی در او نیست و حتی می‌گویند خدا وجودش فراتر از درک بشری است و اما هر آنچه خوبی محض و ناب و خالص است از آن خدا است، اما عقل و درک و شعور بشریت ناتوان از درک تمام این خوبی خدا است!

همین جاست که کلمه تقدس کاربرد می‌یباد! تقدس و قدسی کردن نمادها وشعارها و اهداف مفعت‌طلبانه شخصی و گروهی در نهایت مافیای ظالمانه فاسدانه برای تداوم ناحق حکموت و سرکوب مخالف به بهانه حفظ مقدسات!

در نهایت می‌گویند ما منتقدان و یا مخالفان حکومت خداگرایی مشکلی با خدا و خداپرستی یا خداباوری دیگران نداریم، آنها می‌توانند به صورت شخصی، به عبادت بپردازند و از ثمرات و نعمات و آثار مثبت احتمالی خداباوری و خداپرستی و عبادت خدا استفاده و حتی لذت معنوی و روحی ببرندف اما نبایست به خودشان حق را بدهند این باورهای شخصی‌شان بر بقیه تحمیل کنند حتی از طریق جمهوریت و دمکراسی و رای‌گیری و انتخابات، هر چند در مواقعی اکثریت رای به نفع طرف‌داران حاکمیت خداگرایانه باشد، به همان دلیلی که سوسیالیسم و کمونیسم و نازیسم و سایر ایدئولوژی‌های بنا بر تجربه تاریخی و آثار و نتایج ظالمانه تا فاسدانه ضد بشری و ناقض بدیهایت حقوق بشری داشته، نبایست در حاکمیت باشد، حال برخی با قیودی استفاده از برحی تجربیات موفقشان مجاز می‌شمارند مثلا طرح حداقل دستمزد یا بیمه و تامین اجتماعی و دادن فرصت‌های برابر حداقلی برای پیشرفت به همه مانند آموزش رایگان ابتدائی تا متوسطه، بازار آزاد رقابتی، حلوگیری از خلق پول بدون پشتوانه و افزایش نقدینگی و… ممکن از سوسیالیسم تا کاپیتالیسم و حتی تئوکراسیسم (حاکمیت خداگرایانه) تجربیات داشته باشند و اینها را مجاز است در یک حکمرانی مردم‌سالاری جدایی دین از سیاست (سکولار دمکراسی) بهره برد، اینجا نفی حق شخصی اعتقاد به خدا نیست، نفی تحمیل عقیده شخصی که در عمل در طول ترایخ بارها امتحانش بد پس داده است می‌باشد. این نکته بدیهی را طرف‌داران حاکمیت حداگرایی نمی‌پذیرند، یا بر اثر بدبفهمی و لجاجت و تعصب بر خودحق پنداری عقیده یا بدتر سوءاستفاده برای امیال و نفع شخصی (قدرت،ثروت، منزلت) در برابر منتقدئان و مخالفان که کار به اعمال انواع ظلم و جنایت خشونت و سرکوب از آزادی بیان تا قتل و زندانی می‌شود!

درباره شکل (فُرم) حاکمیت و حکمرانی، پس کلی بین دو نوع است:

۱– یک شخص به عنوان نمادین و به طور دائمی و نامحدود باشد در راس هرم رژیم و حاکمیت، و اما اداره اصلی کشور به صورت سکولار دمکراسی اشد. یعنی قانون اساسی و قوانین جاریه وضعی وبر اساس منشاء عرفی اخلاقی و خرد جمعی در مجلس و پارلمان وانجمن‌ها حاصل و وضع شود هر گاه نیاز به اظلاح و تغییر و حتی حذف بود بدون ممانعت و به وقت لازم تصمیم گیری شود بدون معطلی و تعلل و تاخیر انجام شود.

حال این شخص نامش هر چه باشد، رهبر، پیشوا، پادشاه، سلطان، امیر، شاه، ملکه، ملک، کینگ، دوک، خان، رئیس جمهور مادام العمر،… وجه مشترک اینها اگر ویژگی دائمی و نامحدودیت حکومت باشد و منجر دیکتاتوری و استبداد و خودکامگی شده و نفی حکومت مردمی جدایی دین (یا هر چیزی شبیه دین مانند ایدئولوژی کمونیسم یا کاپیتالیسم) از سیاست، مردود است و قابل قبول نیست. و اما باروش‌های موثر و کاملا کمی و کیفی قابل اندازه گیری انها نمادین کند، به دلایل مختلف ممکن است قبول کنند.

یکی از دلایلی، در برخی کشورها حاضر شدن شخصی را نمادین دائمی در ظاهر در راس کشور بپذیرنند، مسئله تاریخی است، یعنی در روند سکولار دمکراسی خواهی مردم و نخبگان و نماینگان مردمی، با فلان حاکم دائمی (ممکن است شاه یا رئیس جمهور یا رهبر وقت) به توافق برسند در ازای پذیرفتن نمادین، حاکیمت مردم‌سالاری و مردمی جدایی نهادهای ایدئلوژیک (دینی و غیر دینی) از سیاست و حکمرانی باشد.

بر این اساس امثالهم و خیلی‌ها ممکن است در شرایطی (هر چند بعید به نظر می‌رسد) حاضر ادامه نمادین فلان رهبر یا رئس جمهور دائمی یا شاه شوند. اما متاسفانه در اکثر کشورهای عقب‌مانده و کمتر توسع یافته (موسوم به جهان سومی)، حتی موقتا شخص نمادین شده بپذیرد، او یا افراید از او سوءاستفاده می‌کنند به نام او دوباره دیکتاتوری ظالمانه تا مفسدانه بر می‌گردانند! این مشکل اساسی کشورهای اغلب شرقی از جمله منطقه موسوم به کشورهای اسلامی و عربی است! البته در کشورهای حاکم مادام العمر دارند دیگر نام کشور را هم بگذارند امارات عربی یا پادشاهی عربی یدگر کلا از بیخ بن تا نمادها و نام‌ها در بست غیر دموکراتیک هستند! مگر واقعا این‌ها نمادین کنند، شاید روندی که اکنون در امارات یا عربستان سعودی تا حدی مشاهده می‌شود همین است به تریج شاید به طرف سکولار دموکراسی می‌روند و تنها نام نمادین دارند، هر چند واقعا توصیه می‌شود قید و پیشوند یا پسوند عربی بردارند از کشورهایشان. از نظر نمادین هم زشت و ناپسند است کشورهایی در انها اقلیت یا حتی اکثریت غیر رعب زبان هستند بیهوده چنی قید عربی بگذارند، این ربطی ندارد زبان رسمی و میانجی و ادارای‌شان عربی باشد، چرا که زبان به هر حال ابزار ارتباط است، اما اینکه همه اتباع (ملت) یک کشور عرب و یا عرب‌زبان بدانند از نظر حقوق بشر و حتی امنیتی و انسجام ملی درست نیست و در عمل شبیه همان قیودی مانند سالامی یا مسیحی یا یهودی و بودایی و غیره است برخی نظام ورژیم‌ها بر نام کشورشان گذاشته یا شاید بگذارند! برای هیمن است امثالهم ترجیح می‌دهیم نام کشور ایران، فقط ایران باشد، بدون هیچ نام پس یا بعد از ان، اینکه نوع نظام ورزیم و حاکمیت جمهوری یا پادشاهی مشروطه یا حتی نوعی از نمادین رهبر (ولایت فقیه) باشد مشکلی نیست اگر واقعا نمادین باشند این نام‌ها و اصل همان جدایی ایئئلوزی (دین و غیره) و در عوض ماهیت نظام حاکمیت بر مردم‌سالاری (سکولار دموکراسی) باشد.

۲– شخص یا گروه اشخاص در راس هرم رژیم و حاکمیت، غیر دائمی باشد، برای اینکار بدییه است بتهرین شیوه چرخش راس هرم رژیم، شیوه رایج دمکراسی یعنی انتخبات آزاد رقابتی مبتنی بر اصل تحزب است، هر چند کاندیاتوری مستقل از حرب هم معمولا مجاز است، اما بین حزب و کانداتوری مستقل، حالت وسط غیر قابل قبول است از نظر منطق و عقلانیت مسئولیت‌پذیری، مانند شیوه بسیار مخرب و پر خسارات و مفسدانه جناح‌کاری رایج در امثال نظام جمهوری اسلامی!، هر گاه در انتخبات فرد و گروهی توسل به جناح و تحت عناوین گمراه کننده و فریبنده چون جبهه و ائتلاف و لیست واحد مشترک در انتخبات می‌کنند، در حقیقت بنیان‌های دمکراسی به انحاطا و در نهایت منجر به ظلم فساد می‌شوند!

هرگاه دیدید و شنیدید فلان شخص مسئول تشکیل دولت، گفت دولت من(ما) فراجناحی است، بدانید داستان دور زدن دمکراسی و تحزب و فرار از مسئولیت و پاسخ‌گویی و پذیرفتن عواقب است مانند قبول خطا و انجام عذرخواهی تا استعفا، و البته این نوع سیاسی‌کاری منجر بستر شدن و زمینه‌سازی برای ظلم و فساد است! تقریبا تا دقیقا همان کاری در طول ۴۴ سال حکمرانی در جمهوری اسلامی رخ داده، تقریبا همه نخست‌وزیر و رئسای جمهوری این نظام، در هنگام تشکیل دولت از اصطلاح فراجناحی به وضوح یا لفافه استافده کرده اند!

مثلا در همین دولت اخیر ابراهیم رئیسی، که به صراحت از عنوان دولت فراجناحی استفاده کرده، در ظاهر از وزیران تا سایر مقامات انتخاب و منصوب شده اند که در هیمن مدت کوتاه انبوهی از معضلات و مشکلات ومنجر به ظلم فساد و ناکارامدی و خسارت به کشور شده از پندار و گفتار و کردار آنها، اما ظاهر کسی نمی‌داند حزب (گروه و جناح و باند یا مافیای سیاسی) آنها چیست، اینها وزیران انتخابی و مقامات منصوبی پیروی کدام عقیده و ایدئولوژی گروه سیاسی هستند؟! که لااقل اگر عمر این نظام ج.ا به انتخبات بعدی رسید مثلا انتخابات مجلس (احتمالا سال ۱۴۰۲) مردم بشناسند این قماش افراد نالایق عضو کدام گروه سیاسی اند و دیگر به آنها و کاندیدهای هم‌گروه و هم‌فکر و هم‌ایدئولوکشان رای ندهند و باز موجب تکرار این فجایع نشوند، فجاییع انبوه از مشکلات و بحران‌ها برای کشور و ملت ایران (عامه مردم)،از دشمن‌تراشی، تحریم‌سازی، بهانه دادن به دشمنان کشور برای تعرض به تمامیت ارضی و منافع ملی و آزار مردم، عدم احیای برجام، تبعیض‌های حقوق بشری همچون نقض آشکار فصل سوم قانون ساساسی و اصولی چون ۲۱ و ۲۷ که به وضوح حق آزادی بیان و داشتن عقیده مجاز و ممنوع می‌کند و ممنوعیت و تعرض و سرکوب این حق را از طرقی مانند تفتیش عقیده!

اهمیت تفتیش عقیده، بسیار مهم است، چون ترس از اتهام ارتداد و حکم اعدام، موجب می‌شود افراد شاید کمی قید سایر حقوق مانند استخدام و تحصیل و زندگی در ایران بزنند در حالی که حقیقتا اشخاصی سالم و بااخلاق و حلال خور و لایق و شایسته از نظر سواد و تخصص و تجربه و کارمدی و کارآفرینی هستند و مفید برای خود و کشور! و شاید اکثرشان اقدام به ظتاهر ویا ریکاری کنند و در نهایت باعث انحطاط روحی و اخلاقی و زمینه ساز پذیرش فساد و ناکارامدی و خیانت به سیستم و حتی موجودیت ایران می‌شود! گویا اتفاقی که اکنون در نهادهای ایران افتاده یکی ریشه‌هایش همین عدم رعایت اصل قانون اساسی عدم تفتیش عقاید و آزادی بیان و عقیده است!

به وضح پرسیدن از دین و مذهب افراد در فرم‌های مختلف مانند در آمارگیری نفوس، ثبت‌نام در مدارس و دانشگاه‌ها و امثالش، گذرنامه، استخدام، ثبت ازدواج (از طریق تحمیل رعایت رسوم و قوانین چهار دین رسمی یعنی خواندن خطبه شرعی که عملا بایست می‌شود افراد ناباور قید ازدواج بزنند یا مجبور به دروغ شوند برای به دست Hوردن یک حق بدیهی حقوق بشری یعنی ثبت ازدواج و به تبعش حق شناسنامه داشتن فرزندان، متاسفانه امروزه معضلی در راه افزایش ازدواج و فرزندآوری و تشدید بحران به سیاه چاله افتادن کاهش جمعیت شده!) اینها همه مصادیق نقض واضح اصل ۲۱ قانون اساسی همین نظام جمهوری اسلامی است!، ویا برگزاری راهپیمایی و اعتراض و انتقاد به مدنی در قالب تظاهرات!

درباره قضیه ازدواج و عقیده، ترس واهی و منجر به ظلم در نزد حاکمیت ایدئلوژیک شیعه ولایی و اخوندیستی ج.ا است، که گمان می‌کنند جوانان شیعه‌زاده مجرد مجبور کنند در ظاهر شده اعتراف به تشیع کنند یا رعایت حق اللهی جات همچون حجاب و… اسلام شیعه ولایی نفوس و معقدانش حفظ می‌شود!ف این گمان و فکر بس احمقانه است که بخواهند در ظاهر و آمارسازی معتقد درست کنند و بدتر اینکه مسئله محدودیت زمانی جون ازدواج و باروری یک یا چند نسل معطل این اعتراف‌گیری به التزام به شریعت و نظام شیعه ولایی کنند و فرصت ازدواج و فرزندآوری از دست برود! شاید در آینده همین میلیون نفر جوان لامذهب و بدون قید به شیعه دوازده امامی دوباره برگردند بعد از ازدواج، و اما اگر مانع ازدواج انها شوندف چندین ضربه مهلک و غیر جبران به ایران و حتی اسلام شیعه می‌زنند، نخست باعث اصرار به شیعه گریزی یم‌شود چون آنها احساس می‌کنند حکومت شیعه ولایی دارد آنها زا از حق بدیهی ازدواج و فرزندآوری و داشتن شناسنامه و کار وز ندگی بودن در کشور زادگاه و پدری-مادری‌شان محروم می‌کنند! حال آنکه به وضح این حقوق در قانون ساسی و قوانین متعهده توسط نظام ج.ا از جمله اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل و غیره موجود می‌باشد!

در نهایت این می‌شود که نظام جمهوری اسلامی در باتلاق عظیم از مشکلات و بحران‌ها (ظلم، فساد، جنایت، بدقانونیف قانون‌شکنی، تهدید و تحریم اجنبی،…) دست پا بزند و هم خودش در معرض فروپاشی نزدیک و هم خطر فروپاشی ایران قررا دهد!

درباره نکات فوقال الذکر در مطالب ذیل توضیح داده شده و راه حل ازائه شده است.

عجب بیمارند در ایدئولوژی‌ورزی پان‌اسلامی شیعه انحرافی‌شان!

عجب بیمارند در ایدئولوژی‌ورزی پان‌اسلامی شیعه انحرافی‌شان!، با ادامه این وضع موجود ج.ا و بی اعتنا به پیشنهادهای امثالهم، احتمالا سران و عوامل همچنان در تعلل وفکر کردن برای تصمیم‌گیری باشند و در حالی بعضی‌شان در حال اعدام و برخی در حال فرار هستند و همچنان در حال تعلل و فکر… و ایران در معرض نابودی!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیش‌نویس مانیفست گذار به حکمرانی ملی و مردمی ایران، بعنوان آخرین فرصت پیشهاد هم‌زمان به نظام ج.ا و مردم عادی، برای حفظ کشور و ملت ایران بعنوان کهن‌ترین در تاریخ بشریت

 

  1. روسیه می تواند به سرعت پیروز جنگ علیه امپرالیسم ناتو شود؟
  2. درباره فرمانروایی مردمی (سکولار دمکراسی)؟، اسیرکُشی (امثال محسن شکاری)، نمونه‌ای دیگری بر نانظامی ج.ا؟!
  3. هم‌زمان می‌توان خواهان احیای برجام بود و هم اپوزیسیون ج.ا و…، بررسی چگونگی رفع سوءتفاهمات ضد کشور و ملت ایران (بخش سوم)؟! از سرنگونی ایرباس تا بوئینگ، از غرب و متحدان تاکتیکی شرقی و غیره، و اسرائیل و کشورهای عرب‌زبان تا حاکمیت ج.ا و سمپات‌هایش…

https://www.tribunezamaneh.com/archives/330140

 

https://www.tribunezamaneh.com/archives/331075

 

https://www.tribunezamaneh.com/archives/337229

 

 

 

  1. دنده معکوس بزن غربی!، عمل با سیگنال علنی و توقف تحریم‌هاست، وگرنه غرب و امریکا و معقولان اسرائیلی بداند با حرافی‌های ضد و نقیض یا تهدید و تشدید تحریم نمی‌توانند جلوی ساخت سلاح هسته‌ای توسط تندورهای فاسد مافیایی نفوذی در ج.ا بگیرند!
  2. فرصت صلح را تراژدی نکنید، ارزش ندارد بوسه عاشقانه در خاکستر شدن حماسه فیلم پمپئی!
  3. ژئواکونومی‌پُلتیکو‌لوژی معاصر(۷): سپاه پاسداران ملی کشور ایران ذیل ارتش ملی ایران، انقلاب تدریجی بُردبُرد همه طرفین!، مصالحه بخش اصلی از مبارزه برای نجات ایران و جهان و حکمرانی مردمی است(ویرایش ۲)
  4. ای غرب احمق نباش در قبال تندروهای اسرائیلی و منطقه ای! خِرَدسنجی و تشخیص درستی سخن منتقدان ناشاس، محتوا را با بدیهیات خِرَد و دانش بنسجید، راه اصلی اعتماد به منتقدان، ملاک عقلانیت اعم از ناشناس و یا مشهور بودن
  5. به مردم ایران: خطر تبدیل ایران به زامبی ستان! خودتان هوای همدیگر داشته باشید تا دچار مرض توحش نشوید مثل بسیاری کشورهای منطقه و جهان!
  6. آیا در غرب، ائتلاف احمقان و مافیا حکومت می‌کند؟!، آیا قدرت‌های هسته ای و مخالفان تبدیل ایران به قدرت دارنده سلاح هسته‌ای، ج.ا ایران به سوی ساخت سلاح هسته‌ای تشویق و تحریک می‌کنند؟! و…
  7. بر اساس توصیه راست گرایان حاکمیت (هر چه دشمن گفت برعکسش کند ج.ا)،جناب های ج.ا چرا خودکشی نمی کنید؟!
  8. رابطه کورعقلی و بدعملی رئوس ج.ا ایدئولوژیک‌زده با واقعیت‌های ژئواکونومی و ژئوپلتیکی منطقه ای و جهانی!

  9. روز صفر نابودی اهریمن های صهیونیستی تا داعشی…اینها (مظلومیت ها تا توحش ها) واقعی اند!

  10. پیشنهادهایی برای گذار مسالمت‌آمیز به حکمرانی مردمی نوین به جناب ج.ا و مخالفانش!

  11. مطالب تکمیلی، از اکبر گنجی تا پان ها، به مردم ایران: خطر تبدیل ایران به زامبی ستان! خودتان هوای همدیگر داشته باشید تا دچار مرض توحش نشوید مثل بسیاری کشورهای منطقه و جهان!

 

https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/bemardom

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)