مطالب متعددی منتشر یا لینک ها را بازنشر داده شد، متوجه بوجود حجم بزرگی از سوءتفاهم شده، به طوری بخشی از بایکوت ها یا حتی سانسورها (هر چند هیچ سانسوری درباره امثالهم پذیرفته نیست و محکوم است و این خیانت مدعیان آزادی بیان است که با وعده احترام به آزادی بیان و حفظ حریم خصوصی و اطلاعات کاربران رسانه هایشان برخلاف تعهدشان عمل می کنند که از  این سایت های دغون آورده شده)، قضایای ذگرباشان جنسی و کارگران جنسی است.

اینکه از این کلمات استفاده می شود چرا که سر اینکه این قشر از مردم کشورها را چه بنامیم اختلاف است.

از نظر امثالهم که بر این باور هستین تمام انسان ها صاحب و مالک وجودی خویش هستند، تنظیم و تصمیم نوع گرایش جنسی شان نیز بخشی همان حقوق بدیهی اولیه است.

مشکل اصلی امثالهم (که شمار بسیار بالایی از مرد جامعه هستیم) با مطلق گرایانی که هر نوع پدیده و تظاهر جنسی به دگرباشی جنسی نسبت می دهند و حاضر نیستند به دلایل معلوم یا نامعلوم- نابهنجاری و انحرافات و فسادهای اخلاقی و اجتماعی جنسی قبول کنند و مثلا امثالهم از پدیده های زشت لابلی گری و هرزگی و .. می گوییم و به همجنس بازی، پدوفیلی (بچه بازی) و خیانت متاهلان به همسرانشان انتقاد داریم و مخالف این اعمال ناپسند هستیم، اما مخالفان و کسانی دچار سوءتفاهم شده اند این عقاید ما را به اشتباه یا دروغ نسبت می دهند که امثالهم حقوق بشری دگرباشان جنسی قبول نداشته یا علیه آنها هستیم!

این فاجعه بزرگی است که برخی از مردم را بین زن بودن و مرد بودن مجبور رکد که عمل جراحی کنند و آلات جنسی ود را تغییر بدهند، البته مردم مالک بدن خویش هستند و اما شرایطی بوجود آورند ک برخی مجبور شوند برای حق برخوداری گرایش زنانه، خودشان شبیه زن ها کنند یا آلت جنسی مردانه شان حذف کنند! این یک چیز هولناکی است!

این یک سوءتفاهم بزرگ است، اگر اثبات شود از لحاط فیزیولوژی و طبیعت کسانی تمایل به همجنس داشته، بعنوان یک امر استثنائی و کم نظیر و نه امر فراگیر، قابل طرح است. اما حامیان دگرباشی قضیه طوری پیش ببرند که مثلا همجنس گرایی امری طبیعی برای اکثریب قریب به اتفاق مردم است، مشکل ایجاد می کند، چرا با سررشت نوع بشر که از گونه های داری جفت است و راه تولید مثل نوع بشر از راه جفت گیری با جنس مخالف است، وقتی عده ای طوری وانمود می کنند که این گفته بر حق ما را مخالفت با حالات خاص و استثنائیی همجنس گرایی است و از طرفی وجود بی عدالتی جنسی و عدم دسترسی جنس مخالف به یکدیگر، که در شکورهای موسوم به مسلمان نشین به شکل بسیار حاد و تاسف آوری درآمده و عمدتا قربانی این قضیه مردان مجرد تنها کم جذاب و فقیر است، این پدیده جدی که گاهی به طعنه قوم لوط جدید می گوییم (برخلاف تصور آن داستان قوم لوط صرفا  از باب طعنه است و قوم لوط هم می گیوند گناهان بسیار بیشتر داشتند یکی از همین انحرافات یا فسادهای جنسی نسبت داده شده به آنها است، اما طرح این قوم لوط جدید به معنی تایید عقاید پان سالامی و اقدامات خشن ضد بشری از قیبل اعدام و شلاق و حبش و دیگر ستم های انها نیست نسبت به کسانی دگرباش جنسی هستند)، برخلاف پان اسلامیست های دیکتاتور و فاسد در حکومت ج.ا است، یعنی ما در بین آن روایست ضد بشری ج.ا و موافقان هرزگی و انحرافت جنسی هستیم که به بهانه حمایت از دگرباشی جنسی، دنبال لاابالی گری و توجیه گری تعرض به خردسالان پسر و توجیه بی عدالتی جنسی (عدم دسترسی مردان مجرد تنها کم حذاب و فقیر به زن مجرد) هستند، این قماش منحرفین احتمالا برخی شان مزودر باندهای مافیایی و خرد مافیایی و شبه مافیایی تجارت سکس و قاچاق چیان دختران و زنان متاهل هستند که در برده خانه و بیگاری خانه کارگران جنسی (که برخی آنها را روسپی یا فاحشه و… می نامند)، اینجا نظر امثالهم، نظر توامان با دلسوزی و شفقت و مهربانی به قربانیان تبهکاران سوءاستفاده گر زا کارگران جنسی است. اینکه محل ها در حواشی شهرها ایجاد کنند و کاررگان جنسی جدا کنند و یا این اشخاص در برخی محلات و کوچه تجمع کنند و آن محلات بدنام شوند و موجب کاهش قیمت اخانه و کاهش آسایش مردم معمولی شود کاری ناپسد است، بایست این کارگران جنسی از حق ناشناسی برخودرا شوند و در سراسر شهرها پراکنده شوند و مانند بقیه مردم معولی با آنها رفتار شوند. آپارتاید عقیدتی ج.ا را نبایست تسری داد و مردم نباید تن به این آپارتاید عقیدتی ج.ا بدهند.

برخلاف شیوه های خشن و ضد بشری و ضد اخلاقی و حتی بعضتا ضد همان سالام تشیع ادعایی خودشان است، ما برخلاف حکومتیان ج.ا و دیگر پان اسلامیست ها امثال داعش و طالبان و… مخالف هرگونه برورد خشن و حذفی و صدمه روح و جشم و اهانت به کاررگان جنسی هستیم. اما دلیل ندارد واقعیت وجود کارگر جنسی بعنوان حقیقت همیشگی قبول کنیم.

بنابر واقعیت ها، تقریبا همه کشورها در خطر کاهش نسبت زن ها به مردها هستند، از جمله ایران همیشه آمارگیری شده تعداد مزدها بیشتر زن ها است، حال اگر این پدیده ناپسند بی عدالتی جنسی رواج یابد و کرای برای حلش نشود، با پدیده های هولناکت تری چون افزایش همجنس بزای (و نه همجنس گرایی) از روی تنهایی و پدوفیلی و تعرض جنسی و بیماریهای مقربتی و روحی و خودکشی و تا خطر ابربحرانی عقیم شدن نلسی و افتادن به سیاه چاله کاهش جمعیت و  نابودی هویت ملی و اجتماعی ایران خواهیم شود!

از نظر امثالهم تا زمانی که حتی یک مرد مجرد تنها باشد که از روی اجبارهای اقتصادی و اجتماعی و قانونی… مجبور به تحمل تنهایی شود و از داشتن تک همسر (شریک جنسی و عاطفی محروم بوده) بی دعالتی جنسی همچنان وجود دارد، در این صورت کارگر جنسی بایست جرم زدایی شود، در مطلبی اگر فرصت شد منتشر کنم، با دلایل زیاد خواهم گفت که باید از قضیه حمل و نقل و توزیع و استعمال مواد مخدر سنتی (مانند تریاک و حشیش) نیز جرم زُدایی شود، این جرم زُدایی به معنی رسمیت بخشیدن به کارگری جنسی یا رسمیت دادن به استعمال مخدر نیست،  امثالهم وجود این دو پدیده را معلول علل دیگری می دانیم ، برخورد با معلول هایی که خودشان قربانی علت هایی هستند که ناشی بی عدالتی است نوعی ظلم است.

این پیشنهادها برای رژیم آینده است که مبتنی بر حکمرانی مردمی (سکولار دموکراسی) انتظار است ایجاد شود. چرا که این نظام حکومت ج.ا نشان داده قابل اصلاح نیست و تا گذار به نظام حکمرانی مردمی شانس این پیشنهادهای بینادین امثالهم نیست.

جرم زُدایی از پدیه های یمانند کاررگان جنسی، حمل و نگه داری و استعمال مواد مخدر سنتی و دگرباشی جنسی یکی از پیشنهادهای برقرای حکمرانی مردمی است و با این کار بخش بزرگی از پرونده های قضایی حذف شده و موجب چالاکی سیستم قضای یو دادگستری کشورهایی نظیر ایران می شود.

جرم انگاری و دستگیری و مجازات کاررگان جنسی و کسانی در زمینه حمل و نگه داری و توزیع و مصرف مواد مخدر سنتی هستند، حتی به صورت جریمه نقدی امروزه کرا غیر علمی و غیرعقلانی و غیر اخلاقی و برخلاف منافع ملی است، بلکه پیشنهاد همان کاری است در موضع استعمال دخانیات می شود و بلکه تنها تفاوت اینکه ما طرفدرا رسمی شدن نیستف مثل اتفاقی درباره سیگار و سایر محصولات تنباکو شده، حکومت با رسمیت دادن به استعمال دخانیات و مجوز ساخت کارخانه و گرفتن مالیات شانس ریشه کنی این پدید ضد سلامتی را تقریبا زا بین برده است!

یعنی تهیه و نگه داری و استعمال مواد مخدر پیشنهاد می شود غیر رسمی باشد و نه غیر قانونی و نه قانوی، این گونه پددیه ها همیشه احتمالا خواهد بود، بایست مدیریت شود و مردم در شرایطی مناسب تمدنی و فرهنگی و اقتصادی و… برسند دیگر نیازی به این قبیل کارها نباشند.

اعدام و حبس و جریمه سنگین برای تهیه و حمل و نگه داری و استعمال مواد مخدر سنتی به تجربه نشان داده نتیجه نداده وموجب کاهش نشده است. این کشته و مجروح سربازان و سایر نیورهیا انتظامی و نظام یو امنیتی برای این پدیده مواد مخدر سنتی کاری در عمل بیهوده بوده است و از طرفی موجب سوءاستفاده مافییا نفوذی در حکومت برای پرونده سازی و حذف منتقدان بوده است! مانند مسائل جنسی، که با به قولی پرستوفرستادن تا تهیه فیلم از حریم خصوصی و روابط جنسی تا پاوپوش درست کردن برای مواد مخدر و مشوربات الکی و… باعث زندانی و حتی اعدام مخالان و دگراندیشان و تا منتقدان زا مردم معمولی و ایجاد رعب در میان مردم می شوند! اینها امورزه شکست خرده و مردم دیگر نه فقر تحمییلی و نه  از رعب افکنی حاکمان دیکتاتور ینمی ترسند و برای گذار به حکمرانی مردمی مبارزه شان شدیدتر کرده اند.

غیر رسمی بودن یک پدیده به معنی حتما جرم بودنش نیست، بسیرای یچرها رسمی نیست اما جرم نیست، اینکه برای فحاشی ها علنی و شددی که موجب سلب اسیاش و آرامش و حیثیت مردم می شود مجازت های نقدی یا محکومیت انجام خدمات اجتماعی عمومی شود یک چیز است و اینکه با احکام خشن ضد بشری مانند شلاق و زندان و حتی قتل فحاشان (دشنام دهندگان) مجازات شود چیز دیگر.

چرا امثال ما، میانه رو هستیم؟ امثالهم بارها خود را میانه رو گفته ایم، برای این ادعا دلایل بسیار درایم، یکی از شاخص های میان روی ما، مخالفت موقتی با قتل عمد ( از هر نوع، چه اعدام و چه تررو و..) است، اینکه موقتی، بخاطر اینکه ما به جز اصل تغییر هر چیزی را ذاتا با قابلیت تغییر می دانیم، اینکه بجای اعدام درباره قتل عمد، جایگزین حبس ابد پیشنهاد دادیم زا همین روی است، اما بعید است با مشکلات قضای یو حقوقی و عدم تشخیص مجرمان واقعی و خطر همیشگی و بسیار بالا مجزات اعدام در حق بیگناهان، پیشنهاد حبس ابد دادیم که در صورت اشتباه لااقل کاملا جان شخص گرفته نشده و لااقل بتوان با آزاد کردن متهم، بخشی از خسارات ناشی اشتباه قضاوت جبران شود.

اما نبایست طوری ما از این قربانیان بی عدالتی دفاع کنیم که سوءتفاهم شود که مشوق افزایش شمار کرارگان جنسی یا استعمال مخدر سنتی هستیم، نه!، امثالهم خواهان ایجاد شرایطی هستیم مردم مجبور نباشند برای رهایی از فقر یا دردهای جسمی روحی به استعمال مواد مخدر سنتی یا بدتر استعمال مواد مخدر صنعتی و سایر مواد مضر شوند.

با تمام این توضیحات دو گروه همیشه مخالفت کرده با امثالهم و اتهام وارد کرده تهدید امثالهم خواهند کرد، یک گروه همان طرفدارن حکومت دیکتاتوری پان اسلامیستی ( ک نوعی پان عربیسم پنهان است) و آخوندیستی و امثال مانند داعشی ها و طالبانی ها و.. هستند و گروه بعدی حامیان ابتذال و انحرفات جنسی و آزادی بدون مسئولیت حقوق بشری (یعنی با ازادی مطلق گرایانه موجب تعرض یا سلی اآزادی بقیه یم شوند با ایجاد توحش بی عدالتی جنسی و…) و دشمنان کانون خانوادگی و آزادی با مسئولیت هستند.

این دو گروه ضد حقوق بشری تا زمانی که دست از این افکار  اهریمنی و ضد حقوق  شری برندارند امکان مصالحه وهم زیستی با آنها نیست. چطور می شود با کسی دوست بود و او را به خانه مان راه دهیم که حرمت خانواده همسر و بچه های ما اهمیت نمی دهد و دنبال هرزگی است و بخواهد همسر یا بچه های ما را مورد اغفال و تعرض قرار دهد؟! این آزادی نیست، بلکه ضد حقوق بشر و ضد آزادی است. حالا برخی می خواهند این قضیه قطبی کرده و هر نوع مخالف با این سوءاستفاده زا مفهوم آزادی نسبت بدهند به حکومت نظام ج.ا و پان اسلامی و امثالش مانند طالبان و داعش و…!

چطور می شود به کسانی موجب ترویج آزادی تعرض جنسی به زنان و پسران و کودکان و ترویج خیانت متاهلان و موجب ترویج چند همسری می شوند و در حالی که امروزه پدیه ضد بشری بی عدالتی جنس یو تنهایی میلیون مرد مجرد هستیم؟!

امثالهم با دلایل فوق و دیگر دلایل، خود را میانه رو می گوییم و آن کسانی در نزدیک شدن به انتخبات فرمایشس و دمکراسی کذایی ج.ا ادعای میانه رو دارند و در ایران می خواهند با مضحکه شوی انتخبات غیر دموکراتیک به راه انداخته و این وضعیت انحطا ملی وفروپاشی کشور ملت ایران را ادامه دهند! در حالی تا به قولی، انقلاب از بالا اتفاق نیفتد و این مدعیان میان روی در ج.ا چننی برنامه عملی ارائه ندهند هیچ دلیلی برای حمایت از یان جریان نداریم و آنها ادامه جریان فوق داغون امثال جبهه پایداری و مصباحیون می دانیم.

دیگر داستان گفتار درمانی و شوآف های سطحی مانند اصلاح طلبی و اینها گذشته است، مردم ایران از این داستان ها عبور کرده کرده اند.

اما به نظر امثالهم، اتفقا چیزی که امثال آقای اکبر گنجی گفتند از گذار به مراتب وسیع تر از نظر معنایی نسبت به براندازی خواهی است، گذار یکی از روش هایش براندازی خواهی سریع است، بارها روش های  دیگر گفتیم، اینگه می گوییم همه گزینه روی میز است به این معنی است.

گذار ا نظام حکومتی ج.ا به حکمرانی مردمی (سکولار دموکراسی) می تواند به روش های مختلف باشد برای رسیدن سریع تر و هم هزینه تر و با کمترین ریسک خطر بروز جنگ داخلی یا تجزیه کشور.

تاسف انگیزترین قسمت این داستان برخودهای حذفی و سانسوری رسانه های فراسی زبان خراج ایران است! اینها قضیه مبارزات حقوق بشری مردم ایران با ج.ا مطلق تیره یار وشن می بینند و با اتهام وسط بازی به میان روهایی مانند من نوعی، نمی خواهند اجازه دهند نظر میانه روها نشر یابد!

 

نکات بنیادین مبارزه حقوق بشری خواهانه برای مردم معمولی و آزادگان، درباره اهمیت وب سایت های هو ایز کار (whois) و معرفی چند وب سایت

چیزی که مسلم شده، هر چه سعی نماییم که اثبات کنیم ما از مردم معمولی قصدمان دشمنی با دیگران نیست و خواهان صلح در میان کشورها و جهانیان هستیم احساس بیهودی گی از این تلاش ها می کنیم، همچنان گرفتار سوءتفاهم بدبینی دیگرانیم، بیهودگی اثبات شخصی و شناختن توسط دیگران کمکی چندان می کند.

 


بدفهمی یا سوءتفاهم درباره قضایای اجتماعی تا اقتصادی ( مانند ازدواج موقت، قیمت ارز، رمزارز…!)

درباره پول مردمی و غیر حکومتی

امثالهم قصد اتهام به برخی حکومت ها ندارد که واقعا نیتشان غارت و دزدی و فقیرتر کردن فرودستان و مزدبگیران و بیکاران فقیر است، بلکه بگویند چاره ندارند(؟!)، ام ب هر روی وقتی حاضر نیستند بودجه های خود را انقباضی کنند و از اتلاف منابع جلویگری کنند و برعکس با وجود کمبود و احتمال کسری بودجه، باز بودجه ها افزایش داد و ریدف گزافی به نهادها و افراد به صاطلاح ناکارمد و به قولی مفت خور می دهند! در مقابل محدودیت افزایش مزد کارکنان و بویژه نجومی بیگرها اعتنایی نمی کنند و همچنان رانت و امیتاز به اصطلاح خودی ها حکومتی می دهند و این رانت ها و پول های چاپ شده و خلق نقدینگی با همکاری بانک ها در ناهیت زا طریق ایجاد تروم های شدید بالا، از جیب مردم معمولی فرودست و مزدبیگر و بیکار فقیر برداشت می شود، در این صورت خیلی سخت قبول کرد آنها بی گناه هستند!

بودجه ۱۴۰۲ یا توهمات یک حکومت در حال سقوط؟!

وقتی حکومتیان فاقد عرق ملی باشند و پیروی ایدئولوژی اجنبی گرا (پان اسلامی پان عربی و…) و بی مسئولیتی آنها در نتیجه رشد نقدینگی و چاپ پول بدون پشتوانه… تحریم، تورم و بحران و اجتماعی و فرهنگی و عقدیتی… در نهایت انحطاط ملی

 

آیا منتقدان از ترس اتهام مسئولیت اجرای پیشنهادهایشان، حاضر به ارائه پیشنهاد راه حل نمی شوند؟

گلچین های ابرمنتقد، پادشاه لُخت ایرانشهر ویران شده تا پادشاه بِخردپوش عربستان آباد شده…

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)