نمونه ای از آن در مثنوی گلشن راز 

(بخش دوم)

در نوشتار نخست گفتیم که شیخ شبستری با چارچوبی افلاطونی به تبیین جهان می پردازد تا دلیل توجه به زیبایی ماهرویان را موجّه جلوه داده سالک را در برگزیدن آن راه تشویق کند: (بر گزیدۀ ابیات)

هر آن چیری که در عالم عیان است

چو عکسی ز آفتا ب ِ آن جهان است 

که محسوسات از آن عالم چو سایه ست 

که این چون طفل و آن عالم چو دایه ست 

نظر چون در جهان عقل کردند ۳

از آن جا لفظ ها را نقل کردند 

تناسب را رعایت کرد عاقل ۴

چو سوی لفظ، معنی گشت نازل 

ولی تا با خودی،زنهار زنهار! ۵

عبارات شریعت را نگه دار ! 

که رخصت، اهل دل را در سه حال است ۶

فنا و سُکر، پس دیگر “دلال” است 

تو را گر نیست احوال ِ مواجید ۷

مشو کافر ز نادانی به تقلید 

مجازی  نیست احوال حقیقت ۸

نه هر کس یابد اسرار ِ طریقت 

شیخ از  اصطلاحات فلسفۀ الهی استفاده می کند. می گوید وقتی خداوند نظری به جهان عقلانی و مجرد از ماده انداخت، الفاظی متناسب با معانی حقیقی به ذهن و ضمیر انسان فرستاد. اما یادت نرود  در حالت هشیاری همان مطالبی را تکرار کنی که در شریعت مرسوم است .مبادا از آن قدم فراتر نهی !

در بیت پنجم می گوید وقتی اجازه داری دم از حقایق الهی بزنی که در حال مستی و فنای در حق و یا  در حالت “دلال” باشی. دلال ،اشاره و غمزه به چشم و ابروست و در تصوف آن شور و حال خوش آیندی ست که بر اثر “شهود” جلوۀ معشوق در عاشق پدید می آید و بی اختیار ،هر چه بر دلش می گذرد بیان می کند . (نک، فرهنگ اصطلاحات عرفانی ــ سجادی ) . “شهود”،تجربۀ درونی ِ وجود معشوق است.

بیت هفتم : حال،ادراکی ناپایدار از غم یا شادی ست که بدون ارادۀ سالک از جانب حق در وی ایجاد شده وی را به “وجد”می آورد . یعنی به شور و شادی و یا گریۀ بی اختیار و امثال آن می اندازد .شیخ می گوید تا وقتی وجد و حال را عملا در خود تجربه نکردی،به تقلید از حال دیگر عارفان نپرداز و سرکشی مکن !

بیت هشتم :در حقیقت، هیچ مجازی وجود ندارد . هرچه بر تو کشف می شود حقیقی ست .عشق واقعی دیگرمجازی نیست.منظور شیخ شبستری تاییدی ست بر اصل “وحدت وجود” که پیش از وی ابن عربی عارف هم عصر ِ شمس و مولانا در یک جمله جمعبندی کرده بود : 

سبحان الذی اظهرا لاشیا و هو عین ها

(پاک است آن که اشیاء را به ظهور می رساند و خود عین آن هاست)

با این تقدیر عشق زمینی هم در واقع محبت ورزیدن بر تجلیات جمالی و جلالی حضرت حق است و بقولی 

کسی که عاشق حوبان مه روست

بخواهد یا نخواهد عاشق اوست

در مقام مقایسه با نظرات مولانا اجمالا باید گفت وی و دیگر عارفانی که وحدت وجود فلسفی را آنگونه که عرفان نظری مطرح می کند چندان تایید نمی کنند، موضوع به گونۀ دیگری بر قرار است . مولانا بر تفاوت  میان مجاز و حقیقت تاکید دارد .مجاز تنها در صورت به واقعییت پیوستن شرایط خاصی به حقیقت می پیوندد وگرنه عشق زمینی دل را مانند بیماری روحی پریشان می سازد :

این از عنایت ها شُمَر کز کوی عشق آمد ضرر

عشق مجازی را گذر بر عشق حق است انتها

عشقی که بر انسان بود، شمشیر چوبین آن بود 

آن عشق با رحمان شود چون آخر آید ابتلا

(ادامه دارد )

نوشته شده توسط محمد بینش (م ــ زیبا روز) 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)