در عرض کمتر از دوماه، دو رخداد خونین؛ در سرزمینی که فرهنگ تاریخی ش آمیخته با تساهل و مدارا و همزیستی ادیان و فرق و مذاهب است و نظام سیاسی اش آویخته به سرکوب، یکدست سازی قالبی، منافق پروری و چاپلوس سازی در ارکان و اذناب مدیریت کشوری و لشکری و تفتیش عقاید به واضح ترین شکل ممکن.

به صراحت نمی توانیم حکومتمان را حکومتی صالح بدانیم. کارنامه حکومت ما که مدار مقاومت ش در سحر عصای ساحران فرعون است آغشته به خون انسان است و هیچ ناظر منصف و آگاه داخلی و خارجی نیست که بتواند این واقعیت را انکار کند. این رد خونینی است که در هر دوره تاریخی توسط این نظام تکرار می‌شود و هربار یا به مرگ مظلومی، منتقدی، زندانی، شهروند مخالفی، دانشجوی مبارزی انجامیده یا در دهه اخیر از پس ۸۸ خونین به سرکوب ملت و ریختن خون شهروندان غیرسیاسی معترض در کوی و خیابان ارتقاء یافته است، حال اعتراض ملت به دزدیدن رای باشد یا دزدیدن مال یا دزدیدن حیثیت. تفاوتی نمی‌کند؛ مسئله حضور مردم در خیابان است که باید به سرعت جمع شود از آنجا که امنیت نظام به خطر می افتد. این مقوله ی «به خطر افتادن امنیت نظام با حضور اعتراضی مردم در خیابان» هم البته گزاره ای است که هیچ گاه توضیح روشنی از سوی نظام صالح مدعی برپا کننده قسط و عدل برای اقشار محروم و مستضعف و تحت ظلم و ستم دولت های ظالم منطقه دریافت نکرده است. می‌بینید مسئله چیست؟

مسئله اکنون شمایل ناراحتی یا خوشحالی از ترور سردار سلیمانی در میان ملت نیست.

مسئله این دوقطبی شکل گرفته میان سردار ملی یا سرباز ولایت نیست.

از قضا شاید بسیاری کسان بودند و باشند که از آشنایی شخصی با او خاطره ای خوش و از مرام و اخلاق و وسعت نظر و فروتنی او شناختی روشن داشته باشند و از این منظر برای او احترامی فوق‌العاده قایل باشند. اینها همه قابل درک و فهم و اساسا درست است و قضاوت های شخصی اخلاق محورانه ای است که حتی می‌تواند شخص ولی فقیه را با همه مظالمش در حوزه عمومی و عرصه سیاسی در برگیرد. سخن بر سر اینها که نیست.

پس سخن بر سر چیست که ماحصل آن پس از ترور سردار به ظهور و بروز هرچه پررنگ تر و عمیق تر شکاف اجتماعی در جامعه ایران و قضاوت از طیف خیانت تا خدمت را با تندترین، عصبی ترین و خشونت آمیز ترین تعابیر نشان می‌دهد؟

درک من می‌گوید سخن بر سر تبعیض و تداوم تبعیض و تعمیق تبعیض و اساسا تشدید تبعیض در ساختار جمهوری اسلامی است و شاید باورش سخت باشد اما باور دارم که ترور سردار هم برگی از همین دفتر سیاه تبعیض است که سالهاست در جمهوری اسلامی ورق میخورد.

ورق خوردنی نه با سرانگشت جبر و فقر و استیصال حکومت که توگویی راه گریزی از آن نیست، بل با تحدید عامدانه آزادی های مردم، نقض آگاهانه قانون اساسی، از میان بردن عامدانه معنا و مفهوم انتخابات، هدم و نابودی بی مجامله ثروت ملی و اخذ مالیات خلاف منطق و عدالت از مردمی که به عینه، بالبیان می‌بینند غول پیکر ترین بنگاه ها و بنیادهای تجاری و اقتصادی کشور که جملگی در تیول رهبری و پیروان خالص و مخلص ولایت است. مردم این تبعیض سیاه را به چشم می‌بینند و اعتراض آن را با خون خود رنگ می‌کنند. این رد خونینی است که در چشم ملتی که زیر بار تبعیض له می‌شوند از آبان خونین به دی ماه خونرنگ راه میکشد! مردمی که از خود می پرسند آیا ما ملت ایران، مردم مستضعف و طبقه متوسطی که قرار بود وارثان زمین باشند و احیاگر ارزش های قرآنی و انسانی، همانها که بواسطه سیاستهای کاسبکارانه مشتی دلال به نام حکومت دینی روز بروز فقیرتر، ضعیف تر و از دین و اخلاق و انسانیت بریده تر و دور تر می‌شویم برای این حکمرانی ارزشی هم داریم؟

ارزش خون صدها نفر، ارزش خون ۶۳۱ نفر، ارزش خون اینهمه انسان در جمهوری اسلامی که به ما می‌گوید مرکز محور مقاومت در مقابل استکبار و شیاطین و قدرت های ظالم و ستمگر و جهان خوار است، چقدر است؟

میدانید چه چیز ذهن مردم را بخود مشغول کرده؟ حتی تمامی کسانی که عاشق و شیفته سردار نظامی خود بودند، اینکه چرا سه روز عزای عمومی و تهدید به انتقام سخت و برهم ریختن تمامی ارکان و اذناب حاکمیت را در اینجا میبینیم

و در آبان، در قبال مردم، در قبال اعتراض ملت، در قبال خونی که حکومت بدست خود از مردمش ریخت؛ خنده، بی اعتنایی، شلیک نه فقط به سر و قلب که به پا و کمر! و النهایه بازداشت خانواده سوگواران و دزدیدن اجساد جوانان شان و دفن در رودخانه و سد و خرابات محلات و البته نیزار!

چرا؟!

دم از عدل را چگونه از زبان ظالم بشنویم؟!

شکوه به نهادهای حقوق بین المللی را چگونه از زبان سرکوبگر باور کنیم؟!

ادعای تلاش برای مقاومت در برابر حملات رژیم تبعیض آمیز اسراییل را چگونه از زبان سرکرده تبعیض گران به قلب بنشانیم و اکنون در برابر چشمانمان چگونه باور کنیم تمامی ملت برای شما در حکم خانواده و به فرموده رسول خاتم، در حکم دندانه های شانه برابر و یکسان اند؟

پس چگونه میتوان واکنش خشم آلود و اندوهگین و محکوم کننده بخشی از ملت را به این ترور درک نکرد؟ هرچند آن را نپذیرید اما نمی توانید دیده بر درک ریشه های مسموم آن ببندید!

آن ریشه هایی است که خود به دست خویشتن آب داده اید.

آبی مسموم از تبعیض! تبعیض مداوم و مستمر و اکنون آن درخت و میوه هایش چگونه در کنارتان درد مشترک را درک کند؟

چگونه از تبر بر درختی کرم خورده بهراسد؟

چگونه از تبر بدست بهراسد حال آنکه نه روزگار و دشمن که باغبان بر او آفت زده است؟

آنچه وضعیت کنونی را بوجود آورده و تداوم داده و مدام بر آتش آن سوخت می‌ریزد تداوم تبعیض است.

چگونه تا تبعیض برجاست به پابرجایی خود اطمینان دارید؟

چگونه عبرت نمی‌گیرید و نمی اندیشید که این روند سیاه تبعیض عامدانه و تزویر سیستماتیک وضع کنونی را موجب شده و تداوم ش به تعمیق تنفر انجامیده است؟

مسئله همینجاست: آن چیزی که به سقوط نظام می انجامد نه فقدان سردار سلیمانی و سلیمانی ها، نه مرگ رهبر و رهبران، نه بمباران موشکی و تحریم و فشار همه جانبه بلکه بمباران مردم زجر کشیده با موشک تبعیض و ستم است که میرود تا تمامی شریان های حیاتی ملت را قطع کند و ایران را به یغما برد.

جای آنکه صبح را شام کنید در حالیکه می اندیشید ترامپ چه می‌کند و آمریکا در پی چیست و به کجا موشک بفرستید و عمق استراتژیک تان آسیب نبیند و حلقوم صلح طلبان را در داخل بفشارید و ایادی فتنه به ضرب گلوله به بصیرت کشانید به این فکر کنید که ملت را به کجا کشانیدید و اوضاع فلاکت چیست و آمار بیکاری و اعتیاد و طلاق را آیا با موشک میتوان درمان کرد؟

صبح تان را به این شام کنید که چگونه با این همه فساد و مفسد شمارا مصلح و مجاهد بدانند و بر ضمیر مقاومت تان ضرب صحت زنند؟

چگونه توبه دزدان بیت المال را باور کنند و بر محکمه آنکه حکم خونشان را داده عریضه به طلب حق برند و خونبها بستانند؟

به این بیندیشید که چگونه اعتماد ملت را باز سازید. راه نجات اینجاست. وگرنه کدام دولت برامده از رضایت و خواست ملت و محبوب مردم از اندیشه دشمنان خود ساخته، عمق استراتژیک می‌سازد تا خوزستانش را سیل ببرد و سیستان ش را فقر برباید و تهران ش در دود غرق شود و کردستان ش تا ابد سوگوار جوانان تحصیل کرده کولبری باشد که از بی هنری و بی دینی و بی غیرتی حکمرانانشان باید از راه مالرو جان به کوه بسپارند یا به ضرب گلوله سربازان، بار بر دوش و خون‌آلود بر زمین سرد آرام گیرند!

صبح تان را به فکر حقوق ملت شام کنید که کلید حیات و بقای ملک اینجاست. رمز تداوم و بقای هر بنی قدرتی در حفظ و استیفا و درک این قدرت نهفته است و این ملک را نه خون ملت که حقوق او پایدار می‌سازد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)