-
نویسندهنوشتهها
-
راهمدیرکل
در کتاب “مجازات اعدام– منشأ، تاریخ، قربانیان“، که ترجمه آن به سفارش زمانه انجام شده، چنین آمده است:
«دولت در موقعیتی نیست که چیزی را از مردم بگیرد که خود به آنها نداده است. این چیز زندگی است. دولت مدرن یک دستگاه الهی نیست، دستگاهی انسانی است و انسان هم جایزالخطاست. دولت باید حافظ جان و مال مردم باشد. دولت، مقدس بودن حیات شهروندان را در قوانین خود میپذیرد، بنا بر این نباید با اعدام آن را نقض کند.
اگر زندگی مقدس است، باید در هر شرایطی باشد. ورنه دستخوش انواع سوء استفادهها میشود.»
نظر شما چیست: آیا دولت بر فراز “حق زندگی” نشسته است؟ آیا رواست که این حق را از کسی بگیرد؟
خورشیدمدیرکلنسیم روشنایی- با نویسنده موافقم. دولت هرگز بر حق زندگی افراد مقدم نیست. دولت به شهروندان جان نمی بخشد که بخواهد توسط هر قانونی جان افراد را از آنها بگیرد. این نهایت بربریت دولت است که تصور کند جان شهروندان در دست اوست. از قرن هجدهم به بعد که دوران روشنگری در غرب شکل گرفت، متفکران توانستند این موضوع را درک کنند و به تحلیل آن بپردازند. اما پیش از آن، دولت های پیشامدرن، پیرو ادیان بزرگ سامی مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام، خود را مجاز می دانستند که جان افراد را نیز بگیرند. خوشبختانه دورانی که انسان چنین تفکری داشت به سر آمده است. با اینحال، این بدین معنا نیست که دولت حق مجازات افرادی که حقوق دیگران را پایمال کرده اند را ندارد. اما مجازات نباید نابودی بدن فرد یا شکنجه او باشد. مجازات باید عامل بازدارندگی داشته باشد نه میل به انتقام و تلافی جویی.
لیلامیهمانموضوع بحث این کتاب «دولت مدرن» است که دولتی زمینی است. نکته اما این جاست که ما با «حکومت الهی» مواجهایم که در ایران به نمایندگی از الله بر فراز حق زندگیٍ غیر نشسته و خود را نه محق که موظف به گرفتن زندگی انسانهایی میداند که وجودشان به هر سبب موجب اخلال در کار «حکومت الهی» است.
ولی به تجربه میدانیم که در حکومت الهی در همه حال مصلحت حرف اول را میزند، پس ممکن است حکومت الله در شرایطی به ناگزیر از گرفتن حق زندگی افراد صرفنظر کند هرچند این کار را به میل و اراده خود انجام نخواهد داد.
کبری قاسمیمیهمانمن با بیشتر نظرات نسیم موافقم ولی پرسشی دارم. نسیم می گوید: «این بدین معنا نیست که دولت حق مجازات افرادی که حقوق دیگران را پایمال کرده اند را ندارد»، بنظر من مشکل اصلی از همینجا شروع می شود، مشکل، مشخص کردن تعریف «جرم» و «مجرم» و بعد «مجازات» است. این تعریف در همه جا یکسان نیست. آنچه که در بسیاری از کشورهای جهان آزاد است و جزو حقوق ابتدایی بشر خوانده می شود، در کشور ما جرم تلقی می شود. انتقاد از مسئولین حکومتی و رهبری، اهانت به مقدسات قلمداد می شود و جرم سنگینی در پی دارد که بسا به سر به دار کردن شخص هم بیانجامد. جرم برخی افراد ناشی از اختلالات روانی و مسائل اجتماعی است، ولی قانون مجازات اعدام برایش تعیین کرده.
برای همین فکر می کنم اگر «حق زندگی» را مقدس می شماریم و به ویژه با مجازات اعدام مخالفیم، باید ببینیم چگونه می توانیم این حق مقدس را در جامعه نهادینه کنیم، زمانی که بخش بزرگی از مردم به همین قوانین شرعی که شدیدترین مجازات ها را درنظرگرفته اند، عمیقا اعتقاد دارند و آن را برای اصلاح جامعه مفید می دانند.
کبریمیهمانلیلاخانم، پس جای امیدواری است که «مصلحت» می تواند احکام الهی را دگرگون کند. پرسشی را که در جواب به نسیم نوشتم اینجا هم به گونه ای دیگر تکرار می کنم: وقتی که بخش بزرگی از مردم برخی از همین احکام و مجازات ها را باور دارند، چگونه می توانیم مصلحت ها را به باور تبدیل کنیم؟
رضامیهمانآیا اعدام بازدارنده است؟
موضوع مبارزه با اعدام آرام آرام می رود که در ایران جان بگیرد و بیش از پیش عمومیت پیدا کند. اما با وجود افزایش آگاهیها و تولید محتوای بیشتر در زمینه ضرورت مبارزه با اعدام، همچنان زیادند کسانی که معتقدند مجازات قاتل و متجاوز باید مرگ باشد. این افراد اغلب نگرانند که اگر چنین مجازاتی وجود نداشته باشد، چنین جرایمی شدت پیدا کند. همچنین با شخصی کردن بحث می پرسند که اگر کسی فرد بسیار نزدیک به شما را بکشد، خواهان اعدام او نمی شوید؟ و استدلال می کنند که مخالفان اعدام اگر خودشان چنین ماجرایی را از سر بگذارنند، این مخالفت را کنار می گذارند.
از سوی دیگر در مواردی که قتل به شکلی فجیع رخ داده باشد یا مقتول کودک باشد و به او تجاوز شده باشد و …، احساسات عمومی جریحه دار می شود و شمار کسانی که با درخواست اجرای حکم اعدام همدل و همراه میشوند، نیز افزایش مییابد.
چرا؟ یکی از استدلالهای محتمل و ممکن این است: در ایران به دلیل فساد عیان و فراگیر و شرایط اقتصادی بی ثبات، مشکلات اجتماعی نیز گسترده شده و آسیبهای اجتماعی افزایشی چشمگیر داشتهاند. این شرایط باعث شده وقوع قتل و تجاوز نیز افزایش پیدا کند. حاکمیت که از اجرای برنامههای دقیق برای تغییر این وضعیت ناتوان است، تنها به برخورد با معلول اکتفا میکند و بر این گمان است که با برپا کردن چوبههای دار میتواند از بدتر شدن این شرایط جلوگیری کند. به همین دلیل مسئولان دستگاه قضا در جمهوری اسلامی همواره از نقش بازدارنده اعدام در وقوع جرایم میگویند، در حالی که به نظر میرسد این اعدامها بیشتر در خدمت حفظ «نظام» و اقتدار جمهوری اسلامی هستند.
در این شرایط، مردمان هم که درمانده شده اند و تصویری از امکان دیگرگونه بودن ندارند و امیدی به تغییر نمیبینند، با شعار «اعدام باید گردد» همراه میشوند تا شاید اوضاع از آنچه هست بدتر نشود. نتیجه این روند تکرار شونده تداوم و امتداد سیاهی و تباهی حاصل از تکرار و بازتولید خشونت از سوی دولت است.
لیلامیهمانچند کلمه در پاسخ به خانم کبری-
بر مبنای کدام دادهها به این نتیجه رسدهاید که بخش بزرگی از مردم این مجازاتها را باورد دارند؟ این واقعیت که بخش بزرگی از مردم به مذهب بارور دارند الزاما به این معنا نیست که آنها به «همین احکام و مجازتها» هم معتقدند.
از این گذشته نباید فراموش کرد که ترویج خشونت از جمله خشونت قانونی به بازتولید آن در سطح جامعه میانجامد.
فراموش نکنیم که پیش از جاری شدن «قانون مجازات اسلامی» که جرم را شخصی کرده و انتقامجویی فردی را به جای عدالت نشانده است، کسی از چشم در برابر چشم، اسیدپاشی به چهره اسیدپاش و مثله کردن فردی که به سهو یا به عمد خطایی انجام داده دفاع نمیکرد.
اگر افرادی در صحنه اعدام متهمان در اماکن عمومی حاضر میشوند و گاه به همراه کودکان خردسالشان شلاق خوردن یک متهم یا جان دادن متهمی دیگر در بالای چوبه دار را مشاهده میکنند به سادگی به این دلیل است که این اعمال خشونت در ملا عام صورت میگیرد.
آنچه گفتم البته بخشی از حقیقت است. بخش دیگر انفعال جامعه است در برابر اعمال خشونت دولتی.
و در پاسخ سوال شما باید بگویم که از دید من تنها در اثر اعتراض موثر است که «مصلحت» عقب نشینی از مجازاتهایی مانند اعدام و شلاق ممکن است به حکومت الهی تحمیل شود.
کبریمیهمانآقا رضا، فکر می کنم این که اعدام بازدارنده نیست، بر همگان روشن است. کما اینکه با وجود اعدام متخلفان و مجرمان مواد مخدر درطول چهار دهه گذشته توسط جمهوری اسلامی، نه تنها این مشکل بزرگ از بین نرفت، بلکه بیشتر هم گسترش یافته است. بنظر می آید که برای بسیاری از مردم، مجازات، از یک طرف نوعی انتقام گیری است، به ویژه آنحا که جرم شخصی می شود. از طرف دیگر بیشتر ترس از تکرار جرم فقط توسط آن شخص است و گرنه تکرار جرم ها توسط افراد متفاوت نشان داده که با کشتن یک مجرم، جرم از بین نمی رود. اینجا این پرسش پیش می آید که اگر این اطمینان باشد که مجرمی تحت آموزش و درمان قرارگیرد و به اصطلاح اصلاح شود و بخواهد برای جبران خلاف و جرم برای اجتماع و یا آسیب دیدگان آن جرم کاری مفید انجام دهد، آیا باز هم مردم خواهان اعدام او می شوند؟
کبریمیهمانلیلا خانم، داده های من، خواندن و شنیدن نظرات مختلف مردم در سوشیال مدیا و همچنین ارتباطات خودم و بحث و گفت و گو با بسیاری از دوستان و قوم و خویش ها به ویژه در ایران در این باره بوده است. به جرأت می توانم بگویم که نزدیک به 99 درصد موارد با اعدام متجاوزین به کودکان و یا افراد شریر دیگر که مخل امنیت و آسایش مردم هستند، موافقند. از طرف دیگر من هم با شما موافقم که ترویج خشونت به بازتولید آن می انجامد. به همین خاطر هم دراین چهار دهه که قوانین شرعی اعمال و تبلیغ می شوند، متاسفانه بیشتر به باور مردم تبدیل شده اند. مسئله من اینست که این باورها را چطور می توانیم تغییر دهیم که به نیروئی معترض تبدیل شوند تا «مصلحت» را به حکام تحمیل کنند.
نسیم روشناییمیهمانکبری جان پرسیدی : «مشکل، مشخص کردن تعریف «جرم» و «مجرم» و بعد «مجازات» است. این تعریف در همه جا یکسان نیست. آنچه که در بسیاری از کشورهای جهان آزاد است و جزو حقوق ابتدایی بشر خوانده می شود، در کشور ما جرم تلقی می شود. انتقاد از مسئولین حکومتی و رهبری، اهانت به مقدسات قلمداد می شود و جرم سنگینی در پی دارد که بسا به سر به دار کردن شخص هم بیانجامد. جرم برخی افراد ناشی از اختلالات روانی و مسائل اجتماعی است، ولی قانون مجازات اعدام برایش تعیین کرده.» مشکل نظام قضایی ما این است که سکولار نیست و قانون اساسی از فلسفه حقوق نیامده بلکه از تاویلی از اسلام ایجاد شده. همچنین، سیستم قضایی جمهوری اسلامی مطابق است با ماهیت اسلامی و تمامیت خواه رژیم و ابدا مدرن نیست و نمی توان آن را با نظام قضایی موجود در کشورهای غربی مقایسه کرد. تغییر در نظام قضایی ملزم به تغییر در ساختار ایدیولوژیک حکومتی است. با این حال، اگر شرایط مادی موجد و منافع رژیم ایجاب کند شاید این پروسه تغییر به صورت چرخه ای بتواند برهم تاثیر بگذارد. مثلا ماده جدیدی که میزان مواد مخدر مجرمان مواد مخدر را بسیار بیشتر کرده تا هر مجرم خرده پایی مجازات اعدام نگیرد را هم می توان نوعی تغییر مثبت در قانون بدون اینکه هنوز تغییری ساختاری در ایدیولوژی حاکم صورت گرفته باشد دید. این تغییر مثبت اما صرفا تغییری کاربردی است و منطقی. تغییری است نه به این دلیل که جان افراد برای حکومت منزلت دارد بلکه به نفع رژیم نیست که سالانه هزاران مجرم مواد مخدر را اعدام کند. وجهه حقوق بشری او در جامعه بین الملل به هم می خورد.
همچنین در یکی از کامنت هایت در پاسخ به لیلا گفتی: «وقتی که بخش بزرگی از مردم برخی از همین احکام و مجازات ها را باور دارند، چگونه می توانیم مصلحت ها را به باور تبدیل کنیم؟» این ادعا از کجا آمده که بخش بزرگی از مردم به مجازات مرگ اعتقاد دارند؟ طبق کدام تحقیق جامعه شناسی؟ دولت و قوانین طرز تفکر مردم را شکل و تغییر میدهند. وقتی که در قوانین اسلامی موجود به سادگی برای جرم های قتل، مواد مخدر، متهمان سیاسی/ امنیتی؟/ اقلیت های مذهبی حکم مرگ صادر میکنند و برخی را در ملاعام اعدام می کنند، بذر خشونت را در مردم میکارند و مدام بال و پرش می دهند. وقتی که اگر قتلی صورت بگیرد، دولت اختیار را به ولی دم می دهد و از صحنه کنار می کشد و به آنها سه گزینه می دهد: بخشش، قصاص(اعدام) یا دیه، چه توقعی می توان داشت که برخی به همان قصاص روی می آورند؟ برای برخی از مردم معامله جان عزیز از دست رفته شان در قالب دیه بسیار غیر اخلاقی است. همچنین نمی توانند به خاطر غمی که دارند مجرم را ببخشند که به سرعت از زندان آزاد شود و ببنند که او با خیال راحت بدون مجازات در خیابان قدم می زند. بنابراین برخی ممکن است به خاطر نداشتن گزینه معقول قانونی، به قصاص فکر کنند. در حال حاضر، نقش نهادهای مدنی، رسانه ها و کنشگران سیاسی و مدنی این است که درحالی که دولت آگاهی کاذب به مردم می دهد، روشنگری کنند و بکوشند که از پایین باعث تغییر قوانین ضد انسانی و مجازات های مرگ شوند.
برنامیهمانپیش از پاسخ به سوال مطرح شده به نظر من ذکر چند نکته در این مبحث ضروری به نظر می رسد:
اول اینکه شالوده حقوقی هر جامعه ای بر پایه مفاهیم عرفی و اعتقادی است که در طول سال ها شکل گرفته و از هر جامعه به جامعه ای دیگر متفاوت است.
دوم اینکه اعمال مجازات از سوی حکومت ها به نمایندگی از جامعه است، بدین معنی که اینطور نیست که دولت ها بنا بر حق ذاتی خود قائل به عمال مجازات باشند. بلکه به دلیل نمایندگی و مشروعیتی که از جانب مردم آن جامعه به آنها داده شده اجازه اعمال خشونت و مجازات را دارا هستند.
سوم اینکه اساسا در جوامعی مانند ایران که در آن بر اساس ایدئولوژی حاکم، حکومت حقی الهی است و از جانب خدا به انسان ها تفویض شده است، در این نوع از حکومت، حکومت برای مشروعیت نیازی به تایید مردم نداشته و در نتیجه برای اجرای قوانین الهی نیز احتیاجی به تفویض حق اعمال مجازات از سوی مردم ندارد.
چهارم اینکه اساسا دولت ها موجودیتی جدای از جامعه نبوده و نه تنها حق گرفتن جان انسان ها را ندارند بلکه به خودی خود حق اعمال هیچگونه مجازات دیگری را نیز ندارند مگر به صراحت قانون برآمده از اراده جمعی آن جامعه.
پنجم اینکه اعمال مجازات ها تا حد زیادی مساله ای حقوقی و جرم شناسانه بوده و بدون در نظر گرفتن تبعات هر جرم و یا مجازاتی تغییر هر قانونی در این زمینه سبب ایجاد ناهنجاری های فراوانی در جامعه خواهد شد.
از این رو به اعتقاد من طرح این مبحث به شکلی که در این سوال مطرح شنده نه تنها کمکی به حل معضل «مجازات اعدام» نمی کند بلکه سبب به انحراف کشیده شده تلاش های تخصصی در این زمینه می شود. در اینکه مجازات اعدام در بسیاری از موراد عملی غیر انسانی، ناقض قوانین بشری و منسوخ شده است شکی نیست اما به نظر من هرگونه تلاش در متوقف کردن اعمال این مجازات در جوامعی مانند ایران بدون توجه به ساختارهای حقوقی و عرفی آن جامعه بی نتیجه خواهد بود. در همین زمینه به نظر من مقاله ای که پیشتر در سایت زمانه با عنوان «نکاتی چند در ضرورت مبارزه با مجازات اعدام» منتشر شده بود به روشنی توانسته موانع پیش روی مقابله با مجازات اعدام در ایران را تبیین کند.
رضامیهماناین مطلب و این گفتوگو با کریم لاهیجی درباره موضوع اعدام میتواند جالب توجه باشد:
علی قاسمیمیهمان<p style=”text-align: right;”>
خیر. دولت جز خدمت به مردم هیچ وظیفه ی دیگری ندارد. حتی در مصاف با خراجی ها و تروریست ها هم، دولت ها و حکومت ها باید لز سیاست هایی استفاده کنند که با کمترین تلفات انسانی مشکلات خل شوند. همه چیز به حیات و حق حیات برمبگررد. اگر حاکمین از میان متخصصینی که حق حیات را می شنلسند انتهاب شوند، خودشان راه را پیدا خواهند کرد تا بدون اعدام مسایل را حل کنند مثل ماری که در آلمان و هلند و سوییس و فرانسه انجام می دهمد.</p>پویانمیهمانمن موافق اعدام هستم.
اعدام اگه به روش انسانی صورت بگیره و نه به صورت شکنجه، انسان دوستانه ترین و راحت ترین راه برای آزادی یک مجرمه. آزادی یعنی راحت شدن از درد و رنج، از شخصیت پلید یا جنایت کاری که به هر دلیل دچار اون هستن، از ارتکاب دوباره جرم، از قربانی کردن افراد بیگناه دیگه و و و….
حبس ابد یا زندانی کردن در بدترین شرایط، هم باعث وارد اومدن فشارهای غیر انسانی به فرد مجرم و هم باعث افزایش هزینه های اجتماع برای بازپروری و نگهداری از مجرمان میشه. این مجرمان یا دیگه به اجتماع باز نمی گردن یا اگه باز گردن امکان ارتکاب جرمشون خیلی بالاست.
من موافق یک پروسه عادلانه هستم که در اون هر شخصی اجازه و زمان و امکان دفاع از خودش رو داره ولی اگر جنایتکار مشخص شد، امکان بهبودی نداشت یا امکان ارتکاب دوباره جرمش بالا بود با اعدام موافقم. کما اینکه همگیمون بارها دیدیم یا شنیدیم که افراد بزهکاری که پس از پایان دوران حبسشون از زندان بیرون میان، در مدت کوتاهی باز دست به بزهکاری می زنن.
حبس کردن این جور افراد غیر انسانیه. هم برای خودشون و هم برای اجتماع.
societyکاربرپویان عزیز،
ممکن است چند نمونه از مواردی که گفتهای فرد پس از آزاد شدن از زندان دست به بزه زده، به طور مشخص بیاوری و آیا فکر میکنی از نظر آماری این موارد آنقدر هستند که بتوان بر اساس آنها قانونگذاری کرد؟ همچنین، آیا آنچه در نظر داری با توجه به سیستم قضایی و زندان در ایران است یا فکر میکنی در دیگر کشورها هم ماجرا همین باشد؟ چون در ایران زندانی نه تنها در دوران زندان از حقوق شهروندی خود به عنوان زندانی برخوردار نیست، که پس از آزادی هم با برچسب زندانی آزاد میشود و این عملا باعث میشود جامعه او نپذیرد و طبیعتا زمینهای فراهم شود که او باز به سمت بزه و جرم برود.
matin9076590مشارکت کنندههرکس جان کسی را گرفته یا قصد دارد بگیرد جانی محسوب میشود و نوعی آفت است به هررر دلیلی و در این دوران فقط در حکومت مذهبی ایران و کمونیستی چین دیده می شود
مخخخصوصا کسی که اینکار را شرعی و خوب میپندارد /-:
این یک
یکی هم شما کاسبان تنظیم و انتشار اخبار که اینقد “بیطرفانه بازی” سایتتون رو طراحی میکنید … با این طرز کار اگه اینقدر خنثی اید خدا میدونه که خر و بوقلمون از شماها بهتره یه نفعی به جامعه میرسانن همش به دنبال تایید از اروپاییاند
وای خدا نگن بهمون چهار تا آشغال دموکراسی حالیشون نیست و …
آخه … با این طرز اخبارتون یه کم از صدا سیما میلی یاد بگیرید
اگه نامرد نیستید به ایمیل من پیام بدید و اگه مسسرتون درسته دلیل قانع کننده بدید
اخبارتون و کارتون بوی ارتزاق و دکان میده و تابلو تابلو ادای بیطرفی و اصول رو در میارید
آبروی ما رو هم بردید با این بی مایگی و بدردنخوریتون
دنیا رو به گوه کشیدید
-
نویسندهنوشتهها
دولت و مجازات اعدام: آیا دولت حق دارد به اسم قانون جان کسی را بگیرد؟
در حال نمایش 16 نوشته (از کل 16)
در حال نمایش 16 نوشته (از کل 16)