add
enter
TributeZamaneh
بایگانی
ای صبا نَکهَتی از خاکِ رَهِ یار بیار بِبَر اندوهِ دل و مژدهٔ دلدار بیار
اَلا اِی آهویِ وَحشی، کجایی مرا با توست چندین آشنایی
آلبوم “به یاد حافظ” با یادی از فرامرز اصلانی؛ آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل
کشتیشکستگانیم ای باد شُرطِه برخیز باشد که باز بینم دیدار آشنا را
در ستایش درختهای دوستی بنشاندن و “روز درخت”, ۱۵ اسفند.
“که ندادند جز این تُحفه به ما روزِ الست”
در دیرِ مغان آمد، یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگسِ مستش مست
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
به مناسبت روز حافظ