صالح نجفی – طرح اتحادیهام را به دست میگیرم و شهر به شهر، کران تا کران فرانسه را میپیمایم تا با کارگران سخن
بگویم، کارگرانی که خواندن و نوشتن نمیدانند، کارگرانی که وقتی برای خواندن ندارند… آنان را هر جا
که باشند خواهم یافت، در محل کارشان، در اتاقهای زیر شیروانیشان و حتی اگر الزم شد در میکدهها
و بارهاشان و همه جا روی در روی فقرشان، وادارشان خواهم کرد، حتی اگر خودشان نخواهند، از این فقر
دهشتناک که به فساد و هالکشان میکشاند بگریزند. «این جملهها در نیمهی نخست قرن ۱۹ از قلم
فلورا تریستن) که خود را» مسیحای مونث «میانگاشت (جاری شد. او که در آن واحد برای آزادی زنان
و رهایی طبقهی کارگر میرزمید، مدعی بود نخستین نویسندهی سوسیالیستی است که» با «کارگران و
نه فقط» دربارهی «کارگران حرف میزند. در همان سالها، کارگرانی که از تقسیم» طبیعی «و» محتوم «
شبانهروزشان به روزهای کار و شبهای خواب به تنگ آمده بودند و به این حکم به ظاهر بدیهی که گروهی
برای» کار کردن «به دنیا آمدهاند و گروهی برای» فکر کردن «اعتراض داشتند، تصمیم گرفتند به کاری دست
زنند که مطابق نظم مستقر موجود کار ایشان نبود) و گویا هنوز هم نیست (؛ نوشتن.
در اواخر دههی ۱۹۶۰، فیلسوف مارکسیست جوانی به نام ژاک رانسیر که از فعالترین اعضای حلقه آلتوسر
و یکی از دستیاران او در قرائت مجدد» سرمایه «مارکس بود، از مارکسیسم ساختارگرای استادش برید چرا
که همچون دانشجویان مبارز در مه ۱۹۶۸ فکر میکرد» ساختارها میانهای با خیابان ندارند «. در ۱۹۷۵،
رانسیر همراه با گروه کمشماری فیلسوف و مورخ همفکر خویش نشریهای با عنوان» شورشهای منطقی «
) با الهام از رمبو (بنیاد گذاشتند. هدف اصلی نشریه، بازخوانی نوشتههای بایگانی شدهی کارگران قرن ۱۹
بود، کارگرانی که عزم جزم کرده بودند تا خواهشها، آرزوها و رویاهای خویش را با زبان خویش به رشتهی
تحریر کشند. بازخوانی این نوشته ًها و قرائتشان به عنوان گفتارهایی فلسفی و نه صرفا شواهدی تاریخی، به
روشی تازه و انقالبی در مطالعهٔ طبقاتی میدان داد. پرسش این بود که اگر کارگران بنویسند چه مینویسند؟
رانسیر میخواست آن شبهای بینظیر قرن ۱۹ را احیا کند که تعدادی کارگر جوان و یاغی شعر میگفتند و
فلسفه میبافتند و رویا میپرداختند و تا دمیدن سپیده مینوشیدند و مینوشتند. ایشان برخالف تصور بسیاری
از دلسوزان سوسیالیست، تنها در پی بهبود شرایط کار یا مالکیت کارخانهها نبودند، آنان سودای بنیادیتری
در سر داشتند؛ زندگی هر روزهای دیگرگون و بازپسگرفتن» زمانی «که دم به دم از ایشان ربوده میشد.
ً رانسیر اوال به این کار ندارد که باید» با «کارگران حرف زد یا» دربارهی «کارگران، میخواهد گوش ما را چنان
باز کند که صدای» خود «کارگران را بشنویم نه به مثابهی بازتاب منفعالنهی یک وضعیت تاریخی خاص،
بل به مثابهی صدای کسانی که حرفهایی برای گفتن، چیزهای برای نوشتن و خواب هایی برای دیدن دارند،
انسانهایی که از حیث بهرهمندی از قوهی» فکر «با همهی انسانهای دیگر برابرند و بدین سان بود که
مارکسیستی پرشور و جوان، تقسیم بندی ساختاری جامعه به بورژوا – پرولتر را به پرسش کشید. کارگران
برای حمله به آن تقسیم بندی از قرار معلوم،» طبیعی «و محتوم در دل شبها برمی خاستند، مینوشیدند،
میاندیشیدند و مینوشتند. حاصل مساعی رانسیر و یارانش سرانجام به قالب کتابی درآمد با عنوان» شبهای
کارگران «. آنچه میخوانید، ترجمهٔ پیشگفتار رانسیر بر این کتاب کم نظیر است
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.