ژئواکونومیپُلتیکولوژی معاصر: هُنرمندی هَمزمانهدوگانه مبارزه و صلح!، رازگشایی از آنانی که پیروز گاندیوار میشوند، و آنانی که ورشکسته همچون هیتلر میشوند؟!
نگارنده این مطلب، اگر بتواند لااقل بخش دومی از این مطلب، برای بیشتر شدن روشنگری خواص و عوام خردمند و حتی شیرفهم (یا شایدهم خرفهم) کردن اسیران ایدئولوژیک دنیاپرست و بردگان و مزدوران دنیاپرستی منتشر خواهم کرد.
در این دوران معاصر یکصد و اندی سال اخیر (از اواخر تاریخ قرن نورده تا امروز ۲۰۲۳ میلادی)، یکی از دستهبندی که میتوان نقسیم کرد از دیدگاههای مختلف زندگانی بشریت مانند تمدنی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی، صنعتی، سایر معارف (علوم) انسانی مانند روانشناسی، عقیدتی (از باورمندی و ناباوری به خدا و دین و مذهب تا ایدئولوژی و مکتب فکری و نژادگرایی و قومیتگرایی و…) کرد، مثلا حوزه علمی-صنعتی-فناوری:
– از اواخر قرن هجده و تا اواسط قرن نوزده میلادی دورههای انقلابهای اول و دوم علمی-صنعتی-فناوری که شامل بکارگیری نیروی ماشینآلات بخاری (چایگزینی نیوری یدی و دستی با نیوری اختراقی سوختی، ابتدا زغال سنگ و سیال بخار تا احتراقی سوخت فسیلی همچون بنزین و… و ساخت انواع موتور بخار تا دیزل و جت و…) تا ورود به دوره بکارگیری الکتریسته در تولید کالا تا خدمات و…،
اینجا برای آنهایی متوجه تغییر انقلابی ورود الکتریسه نمیشوند، الکترستهف در تقریا همه زمینههای علمی-صنعتی-تکنولوژی (فناوری) تحولات عظیم و سریعی بوجود آورد که دیگر یک سری اختراع و نوآوری و ابتکار نمیشود گفتف، بلکه ما با نقلاب و دگر روبرو هستیم، الکتریسه در تبیدل انواع قدیمی و انتقال انئرزی و نیرو به قوای محرکه و سایر ابزارها، الکترومکانیک تا انتقال پیام و امواج رادیویی و تلویزیونی (الکترومغناتیسم) و حتی انرژی اتمی شکافت و همجوشی (گداخت هستهای) و در پزشکی (میکروسکوب الکترونیک) و… انقلاب در ژرفاترین ایدههاپردازی منجر به عمل واقع شد همگی در انقلاب دوم هستند! اما انقلاب دوم مقدمه و فراهم کردن بستر انقلاب سوم شد.
– و سپس انقلاب سوم دوره اختراع کامیپوتر(رایانه)های مُدرن رقمی مبنای دودویی (۰۱) و رایانش دیجنتال و بکارگیری آن در تولید کالا و خدمات و…،
– و انقلاب چهارم که به هوش مصنوعی عنوان میشود. بنابر بررسی ما همچنان در حال ادامه و تعالی دوره چهارم علمی-صنعتی-فناوری هوش مصنوعی هستیم و احتمالا تا قرن بعدی هم کمابش همین انقلاب علمی-صنعتی-فناوری است و انقلاب دیگر قابل تصور نیست(؟!).
– من با مطالعاتی که داشتم، میتوان دورههای بعدی علمی-صنعتی-فناوری، هر چند بعضی تمسخر کنند امثالهم را (این هم چیز طبیعی است که اکثر افراد عادی یا عوام، ایدهپردازان را مسخره یا حتی دیوانه و احمق فرض یا خطاب میکنند!)، به هر روی، دورههای آینده میتوان به دوره انتقال انقلاب ترانسفربیودیتائیک ذکر کرد(؟!)، خب احتمالا بپرسید از من نوعی که فلانی دوره انقلاب علمی-صعنتی-فناوری “ترانسفربیودیتائیک” چیست؟!
این هم از همان واژگان مندرآودی ام است که در مطالبم به کرارت ساختم!، یعنی انتقال رفت و برگشتی دادههای زیستی انسانی به مکان یا حتی زمان آینده نسبتا نزدیک مثلا کمتر از صد سال و برگشت به زمان حال بشری!
نکته: طرح ایده “ترانسفربیودیتائیک” بیان این نکته است، انقلاب در علم صنعت و تکنولوژی نمیتواند در دوره اخیر (هوش مصنوعی) عبور کند، مگر فراتر از اختراع و نوآوری در انقلاب چهارم باشد، این همه اختراع و نوآوری و ابتکار که دوره اولیه اپارنت و اینترنت تا وب جهانی تا بکارگیری رباتهای سختافزاای تا نرمافزاری و سالهای اخیر اینترنت اشیاء و واقعیت مجازی و موبایل تلفن و حتی اینترنت ماهواره با ارتباط مستقیم با گوشی موبایل تا قسمتهای مخرب و ضد بشزی چون جاسوسی از راه ابزارهای ارتباطی اینترنتی و هک مخرب و بدافزارها (ویروس، تروجان، کرم و باجافزارها، جاسوس افزارها و…) همگی در همان ذیل خوب و بدهای در انقلاب چهارم هستند.
از این چیزها بسیار به فیلمهای علمی و تخیلی است!، و اما مبانی علمی و صنعتی و فناوری اش هم اکنون فراهم شده، چنین چیز عجیبی که برخی فیلم سریالهای علمی و تخیلی اشارتی شده. چرا مثلا اینترنت اشیاء یا واقعیت مجازی انقلاب نیست و از نظر امثالهم ادامه همان انقلاب چهارم هوش مصنوعی است هم اکنون فراهم و واضح است چیزی از انقلاب چهارم یعنی انقلاب هوش مصنوعی است.، کاملا واضح است صرفا نوعی از اختراعات و نوآوری است و دیگرش خاصی نیست که بشود انقلاب گفت، اما “ترانسفربیودیتائیک”” واقعا اگر بشود انجام، یک انقلاب بعدی (پنجم) علمی-صعنتی-فناوری است. چرا فقط ملغمه ای از اینترنت اشیاء و واقعیتمجازی نیست، مسئله انتقال چیزی است از ان به تششع روحی و یا جدایش روح از کالبد و جسم بشری و سایت موجودات زنده به مکان و زمانی دیگر و حتی در کالبدهای دیگر موجودات رفته و حتی دو روحی شدن کالبدها! مثلا یک روح انسانی در کنار روح حیوانی در جسم یک حیوان نزدیک به انسان و مثلا یک موجود نزدیک به جسم انسانی کاملا به تفکر و گفتار و کردار نزدیک به انسان انجام دهد! و برگشت دوباره اش است بدون آنکه مرگ کالبدی و جسمی اتفاق بیفتد! این خیلی فراتر از هوش مصنوعی هلوگرامی و این قبیل فناوریها است که ادامه انقلاب چهارم فناوری است.
معادل فارسی اش میشود شاید بتوان گفت، جابجاییرفتوبرگشتیزیستی،
این انقلاب شبیه همان چیزی است که طی هزاران سال در اسطورههای باستانی و فولکلوریک تا داستانهای یا ادعاهای معجزاتی ادیان گفته و مانند اصلاخ ” طی الارض” ، قالی سلیمان، و یا عروج و غیره! این انقلاب مقدمه انقلاب بعدی میتوان باشد که سفر در زمان و غیره شاید باشد! شبیه این ایدههای نزدیک به احتمال واقع شدن، در حتی صد سال پیش مردم مسخره میکردند که بشود در کسری از ثانیه میلیاردها محاسبه انسان انجام دهد!، اما امروزه با سوپرکامپیوتر (ابررایانه) امری رایج شده است.
خب چه ارزشی دارد این پیشگفتارچینی و سخن و مثالهای طرح نوع ایدهپردازی انقلابی، کاملا واضح است، تا ایده نباشد، انقلاب و دگرش بزرگی در جهان زنگانی بشری ناممکن است. این ایدهپردازیها است که شروع و آغاز یا استارت تحولات بزرگ و انقلابی باعث میشود، تمام ای مقدمه گفتم به قضیه ذیل برسم. که بگویم اگر در علم-صنعت-فناوری چنین انقلابات عجیب رخ داده که در عصر پیش از خودش، ایده پردازان را مسخره و حتی متهم به دیوانگی میکردند، قطعا در بخش علوم و معارف انسانی غیر ممکن نیست.
مشکلی امثالهم مشاهده میکنیم، در قضایایی مانند مارکسیسم یا حکومت آخودیستی این است کلا از بیخ و بن میخواهند یک چیز جدیدی از اختراع و انقلابی کنند که مبانی ارتباطی به قضایای قبلی ندارد، یعنی ساختن ساختمانی که از مواد و مصالحی که وجود ندارد و حتی مبانی اش بایست از نوع و از ایده ساخته شود، حالا حکومت و رژیمهای مانند مارکسیستی و آخوندیستی مبنای عقلانی و تجربی موجود ندارند.
مشخصا حکومتهای مانند حکومت ج.ا آخوندیستی (شیعه سلفی مقلد سنی سلفی) که در ج.ا است، یکی بیاید به اسم شیعه دوازده امامی حکومتی الهی درست کند، بر خلاف مبانی اش عمل کرده، بر مبنای اشتباه و توهم بوده است.
چرا که همانطور بارها گفتم هزار سال پیش به طور کل شیعه دوازده امامی، بنا بر گفته خود مدعیانش، راه ارتباطی نواب بسته و چون حکومت بر مبنای وحی-الهام و هدایت مستقیم اللهی تا زمان ظهور امام غایب منتفی است که من آن را همان شروع حکومت عرفی و سکولاری در دنیای اسلام میدانم و اتفاقا از موارد مزیت استثنائی شیعه دوازده امامی همین است بر خلاف انبوه انواع و اسام اسلام بعد از درگذشت پیامبر اسلام، عملا همین قرائت شیعه دوازه امامی اصلی، معادل و شبیه همان مبنای تئوری و عملی سکولار دمکراسی است که صدها سال بعد در اروپا و غیره روی داد.
همان نکته، منتقدانی همچون اکبر گنجی و دیگران گفته اند، ما با اسلامهای مختلف و رقیب و اغلب متضاد و دشمن روبور هستیم و نه یک اسلام، اسلام ناب محمدی ادعایی (جدا از اینکه آن درست و بپذیریم و یا پذیریم)، عملا با درگذشت پیامبر اسلام تمام شده و بلافاصله انواع اسلام خلق و پیدایش یافت با وجود خلافت و انواع فرقه و تقریبا هممانی پیدایش تشیع با خلافت سنی، تا به امروز هم همچنان هی اسلامهای جدیدی به اسم قرائت و فرقه اختراع یا باتکرا میشود، اما شیعه دوازده امامیف یک استثناء است، شیعه دوازده امامی اصلی (و نه قرائت انحرافی ج.ا)، حقیقتا یک چیز خواسته و ناخواسته از سوی مدعیانش در تاریخ ظهور اسلامها مطرح کرد و میلیونها معتقد و ارثبَر (شیعهزاده) معرفی کرد، عملا نوعی جدیدی از حکمرانی یعنی بعدها در اروپا و رغب آن را سکولار دمکراسی گفتند.
اینکه من نوعی میگویم ما نبایست دچار خودفریبی در نامها شویم، اینکه در اروپای بعد از رنسانس، گفتند سکولار دمکراسی، پس چیز جدیدی اختراع کردند مشابهش در جاهای یدگر نبوده! اتفقا بارها سکولار دمکراسی در شرق کهن یعنی از غرب اسیا تا شرق و جنوب آسیا روی داده، درکنار هم بودن نهاد دین و حکومت پادشاهان و وجود انجمن مهستان که مشخصا در دوران اشکانی ثبت در ترایخ شده، یک سکولار دمکراسی اولیه بوده، مشابهش باز از دوران صفویه روی داد، یعنی شاه (سلطان) و نهاد روحانیون در کنار حکومت و نه بر حکومت، و وجود شوراهای نخبگانی یا مراجع علمی و دینی و صنفی و… برای مشورت با شاه و صدااعظم و هئت وزیران، نشانههای اولیه سکولار دموکراسی است.
ظهور و درگذشت یا کشتن تراژیک میرزاتقی خان (امیر کبیر)ف هم نه تنها مانع این سیر تحول نشد، بلکه در پنهان در روحیه ملی ایرانیان ان تراژدی جریان یافت و جنبش مشورطیته نماد ثمرات تلاش اشخاصی همچون امیر کبیر بود.
در نهایت جنبش مشروطه (به تعبیر بعضی انقلاب مشروطه)، ادامه همانجنبش یا انقلاب هزارساله شیعه دوازده امامی است، بستن بساط حکومتهای مدعی شاه-خدایی و دریافت مستقیم مشورعیت و تصمیم از جانب الوهیت نامرئی و فراانسانی، ا بجایش استقررا حکمرانی بر اسسا عقلانیت و تصمیمات انسانی فردی ا خرد جمعی شورایی و مشورت جمعی، اینکه در نهایت در دنیای موسوم به اسلامی، مبنایی از درون دین اسلامی پیدا شد که عملا چیزی در اروپا و رعب نامش سکولار دمرکاسی گفتند، در ایرانزمین لااقل از دوره صفویه تا پهلوی اجرا شدف ظهور عجیب و پر از معما شک خمینی و نظریه ولایت فقیه، دریت بر خلاف آن انقلاب شیعه وازده امامی هزار سال اخیر بوده است. هوز معماهای پاسخ داده نشده و جوابهای مبهم است چرا امثال خمینی با توسل و دستاویز یک قضیه ساده “ولایت بر بیسپرستان و یتیمان” آن رابسط بر حقانیت حکومت انحصاری رواخنیون (آخوندها) بر کشور و ملت ایران کرد؟!
اینکه چگونه مردم عادی و حتی نخبگانی همچون همراهان خیمین در برنامه براندزای پهلویف همراه خمینی شدند، خب بعضیهایشان میگویند فریب خودرند و بعدا خمین و پیروانش گفتند بنا بر سنت توریه و تقیه، خدعه کردند که مثلا امثال گروه و اشخاص و در کل جبهات ملیگرایی که در آن نهضت آزادی و شخصی همچون بنی صدر بود تا چپهای التقاطی مارکسیستی-اسلامگرایی همچون مجاهدین حلق و فدائیان خلق و عناصری از حزب توده و… همگی در فردای سرنگونی (به قولی انقلاب اسلامی یا انقلاب ۱۳۵۷) دیدند زکی! اینکه شد بازگشت سلفیت و خلیفهگری سنی به اسم جدید ولایت فقیه، فقط بجای سواری از امت اسلام سنی، بر امت اسلام شیعه شده، خبری از سکولار دمکراسی و شیعه اصیل دوره غیبت که سکولاریزه و ایرانیزه بوده نیست!
انگاری داستان مشهور اسلام مکی و اسلام میدن ای تکررا شد، خمینیایستها (شیعه سلفی) قبل به از به قدرت رسیدن، در پوزیشن و نمایش اسلام مکی بودند، و بعد از به قدرت رسیدن اسلام مدینه ای پوزیشن گرفتند و تمام رقبا و همکاران خودپندار شریک در انقلاب براندازی پهلوی به طرق مختلف کنار زدند!
برای همین امثالهم، کلا چیز خوبی نمیدانیم باز تکرار حوادث سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷-۵۸ الی ۱۳۶۲ تکررا شود، مثلا شخصی به نام مولوی حمید یا چپها بیاند باز همان داستان تکرار کنند و در نهایت از دلش یک دیکتاتوری به اسم دینی و مذهبی یا شاهی یا بدتر افغانستانیزه شدن یا سوریه یا و لیبیایی شدن ایران رخ دهد!
اینکه میگویم، فلانی چند سال ایده جالبی نشر داد که شیعه سختافزار زرتشتی است و خواسته یا ناخواسته سعی میشد از دگم اندیشی قرائتهای اسلامی متنوع که محصولاتی چون تکفیریهای افراطی تررویتسی وحشتانک و وحشیانه ای جلوگیری کند و مردم مسلمان به سمت سکولاریزاسیون ببرد و از یک سری نظریات و علمل امتحان نسبتا خوب پس داده یعنی رژیمهای سکولار دمکراسی برسند، که مبانی عقلانی سازگار به فطرت و بدیهات وجدانی و اخلاقی رو به تعالی بشری باشد و از سموم مهلک چون دیکتاتوری تا بنبستهای فکری تا علمی اداره کشوری و لشکری جوامع جلوگیری کند.
اما از نظر چندگانههای مختلف سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی،رژیمهای حاکمیتی کشورها، جنگ و صلحها میشود به این چند دستهبندی مهم اشاره کرد، البته میتوان مختصرتر “ژئواکونومیپُلتیکولوژی” برایش واژهسازی کرده و میتوان معادلسازی فارسی “جُغرافیاقتصادیسیاسیشناسی” برایش را انتخاب کرد در دوره معاصر و مشخصا بعد از جنگهای داخلی امریکا و لغو بردهداری و ازین قبیل همراه تحولات تمدنی مانند انقلابات علمی-صنعتی-فناوری که اشاره بدانها شد:
۱- دوره امپرالیستم-مستعمرات پیش از جنگ اول جهانی: جنگ امپرالیستها عمدتا اروپایی ۱۹۱۴-۱۹۱۸ که دروغ اسمش جنگ جهانی اول جا انداختند پروپاندای امپرالیسم رسانه ای!، ویژگی مهمش، عدم اشاعه قوانین و معاهدات بین الملی جهانشمولی نه چندان فراخور و فراگیر، البته معداتی بده و اما چندان فراخور فراگیر و کاربردی نبود میان همه کشورها.
۲- دوره مابین جنگ اول و دو جهانی: دومی اش هم جنگ عدمتا امگپرالیستهای اروپایی بود، برخی شکورها گاه به اجبار مانند ایران علی رغم اعلام بیطرفی آلوده جنگ شدند با شاغلش یا ایالات متحده امریکا یا شووری با حمله ژاپن و آلمان مجبور به ورود شدند!
۳- دوره میابین ۱۹۴۹ تا ۱۹۹۱ که مشهور است به جنگ سرد: هر چند آن قدرها سرد نبود و میشد گفت ولرم بود! گاه یکی از دو سر قطب بولک کمونیستی (شوروی) یا کاپیتالیستی (امریکا) علیه یکی یا چندتا از اعضای مستقیم وارد جنگ گرم میشدند! نمونه واضحش ورود مستقیم امریکا در چند جنگ علیه اقمار و متحدان شوروی مانند کره شمالی، ویتنام و…،
۴- دوره بعد از ۱۹۹۱ تا پساکرونا: شاید برخی تعجب کنند چرا این مقطع با پسا کرونا زمانبندی کردم و مثلا چرا حمله و جنگ دوم روسیه-اوکراین مثال نزدم؟!
در حقیقت اهمیت سه سال کرونا و تحولات اجتماعی و روانی و اقتصادی و غیره پساکرونا آنقدر عظیم است که جنگهای کشدار مانند بحران قره باغ و روسیه-اوکرای یا یوگسلاوی و بهار عربی و افغنستان و خطرات داخلی و تهدید تمامیت ارضی کشورهای کهنی مانند ایران همگی از عوارض سه دوره قبل هستند که به دوره چهارم رسیدند، مشخصه زمانه این مقطع، پایان نسبی همه گیری کرونا و فروکش بخرانی آن و میشود گفت دوران آغاز پسا کرونا است.
۵- دوره اخیر یعنی بازگشت توحش عریان بشری و یا شبه آخرالزمانی پلشت و ضد بشری و ضد زیست سایر موجودات: دوران پساکرونا است، دوران پساکرونا، میتوان دو حالت پیشفرضی و احمتالی گفتف بازگشت به دوران دوم یعنی مشباه دوره امپرالیسم-مسعمراتی و البته به شکل پیچیدهتر و حتی بازگشت بردهداریها و توحش دزدی و غارتگری بدوی بشری، نابودی تمدنی و ویرانی و آدمخواری به معنی واقعی، یعنی به دلایل وراج بیماریهای روحی و روحی-جسمی مانند نفرتهای عقیدتی و نژادپرستی (مانند پانگرایی) و روانپریشی و سادیسم و مازوخیسم سادومازوخیسم تا بحران فقر منجر به گرسنگی همراه انحطاط اخلاقی-اجتماعی، ممکن است فجایعی چون کشتار جمعی و نسلکشی وسیع تا آدمخواری رایج شود!
اینکه میگویم دوره بازگشت توحش عریان، به این معنی ینست در دورههای ۱ تا ۴ توحش عریان نبود و فقط به صورت پنهان و در لفافه قانون و پروپاگاندا و قدرت سانسور حکومتها مخفی بوده مثل همنی چنگهای امپرالیستی اول و دوم و دادگاههای یکطرفه علیه مغلوبان جنگها و در حالی جنایتکار طرف پیروز ظاهرا از دادگاه و کجازت فرا کردند، هر چند من معتقدم آنها به نوعی دیگر مجازات شدند به رسم کائناتی دنیای دار مکافات است!
اما با این وجود بارها توحش عریان دیده تا کنون، توحش بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی یا بمبارانهای وسیع هوایی یا استفاده از سلاهای شیمیایی و میکروبی در جنگهای مختلف (در جنگ های اول و دوم و تا ویتنام و یا چنگ عراق علیه ایران و کاربرد سلاح شیمیایی عیله مردم ایران و بخری مردم عراق توسط رزیم صدامی) در این پنج دوره اخیر، اینها همه نمونههای واضح توحش عریان بشری علیه بقیه بشریت بوده است.
مهمترین نکات جنگ و صلح، میزان وابستگی ایدئولوژیک حکومت و است. رژیم یا حکومتهای مانند ج.ا ایران، اسرائیل، شاید اغلب کشورهای موسم به عربزبان تا برخی کشورهای کمونیستی و حتی مدعیان سکولار دمکراسی، سران و آمران و عوامل و مزدوران حکومتی و گروهکی معارضیشان در گروگان و اسارت و دربند فکری و ذهنی قفلهای ایدئولوژیک هستنند
از توهمات اسلامگرایی افارطی که گمان میکنند حکومت از جانب خدا را پیروی میکنند تا پانهای قومی و نژادپرستی و یا امپرالیستهای دیناپرستی، همگی در درجاتی از توحش هستند، بسیاری از اوپوزیسیون ج.ا، با شعار و سخنان عوامفریب قشنگ چون برقراری حکومت و و رژیم دمکراسی و سکولار و لیبرال و آزادی حقوق بشری و ادعالی کذایی ستم ملی و مزخرفات خلاف واقعایت و حقایق کشورهای نظیر ایران بحث فدرالیزم میکشند، که امثالهم در مطالب قبلی بارها گفته ام به دلیل و منطق، که یا اصلا توجیه ندارد و یا اولویت زمانی ندارد.
یعنی بحث حاکمیت غیر متمرکز اصلا در کشورهای منطقه غرب آسیا از جمله ایران به هیچ وجه آمادگی پیاده سازی اجتماعی و فرهنگی ندارد، اولویت فعلا مبارزه با فساد اقتصادی ناشی از استبداد و بیعدالتی حکومتی است و اینکه برقررای حاکیمت سکولار دمکراسی که آن را حکمرانی مردمی معادلسازی فارسی کردم تا تابوشکنی بشود از تحریفسازی قماش تندورهای ج.ا (موسوم به خرمذهبی یا خر مقدس که یکی از مظاهرش مانند تمایل به تجهیز تسلحیات اتمی کردن ایران مخالفت با احیای برجام یا پایان دادن به امریکاستیزی و اسرائیلستیزی و این قبیل بحران و فاجعه آفرینی آخر الزمانگرایی توهمی دینی و مذهبی) که سعی کردند این کلمات از به تابو و حتی فحش تبدیل کنند! و از طرفی تندروهای امریکا و اسرائیل و برخی کشورهای عرب زبان و غیر عرب زبان منطقه علیه موجودیت ایران به بهانه تسلط حکومت ج.ا بر ایران، یعنی بهانه مقابعه به تندروهای ج.ا است و اما در پنهان و آشکار هدفشان نابودی موجودیت کشور و ملت ایران است!
اما برای رسیدن به اهداف اولویتدار بالا، با موانع و خطرات و ریسکهای بسیار مهم روبرو هستیم، ماانند:
۱- خطر جنگ داخلی و میلیونها کشته معلول و آواره
۲- خطر تجزیه و فروپاشی تمامیت ارضی و قجایع شبیه سوریه و لیبی و…
۳- خطر افغانستانیزه شدن ایران، یعنی دورههای باطل جنگ و تعویش حکومتها و جنگ و نابسانی و ناامنی چهل ساله اخیر افغانستان
۴- خطر شیفت از حاکمیت نامطلوب فعلی به حاکمیت نامطوب بعدی و چه بسا با مشخصات و عواقبت بدتر!
برای جلوگیری از این احتمالات و ریسکها، آلترناتیوها و ایدههای پیشنهادی مختلف مبتنی بر واقعات و امانات موجود ارائه کردم، طرح پلان ج و یا پیشنهاد گذار به مبارزه بدون خشنت به سبک گاندی و لوتر کینگ که امثال اقای اکبر گنجی گفتند، به اصلاحات و ابتکارات با حفظ حق دفاع مشروع مبارزان در برابر خشونت فیزیکی حکومتیان و عواملش.
اینکه در هر حال و با هر روشی از اصلاخات دورن حاکمیت ج.ا گرفته تا انواعهای گذار یا براندزی، بایست چندتا هدف اصلی همگان رعایت کنند مانند:
۱- ممنوعیت اعدام و قتل عمد و ترور از هر از یک طرفین
۲- حفظ تمامیت ارضی ایران
۳- برقراری حاکمیت سکولار دمکراسی
۴- استفاده پرچم ملی ایران که از زمان قدیم و از جمله دوره مشروطه پرچم ملی یران بوده با سه رنگ و نشان شیرو خورشید
۵- یک دوره گذار به دولت و قانون اساسی موقت، تا به دور از هیجان گذار و انتقالی، حتی با طرح چند قانون اساسی برای رفراندوم و همه پرسی، که باز اشتباهات سالهای ۱۳۵۷ و ۵۸ نشود
۶- با توجه به ایده و پیشنهاد مانند پلان ج، این آمادگی در بین همه مخالفان ج.ا باشد، اگر بر فرض بعید، از میان خود حکومتیان ج.ا و بویژه نیروهای مسلح، امکان گذار کم هزینه تر مانند یک شبه کودتا یا رستاخیز مدرم بعلاوه همراهی نیروهای مسلح وبرخی عناصر ملی و حتی رئویس ج.ا برای گذاری به حاکمیت سکولار دمکراسی بود، مخالفان، همراهی کنند، چرا هدف نجات ایران است و نه رسیدن به قدرت و منافع شخصی، این که نفرت و عقده شخصی و گروهی و گرفتن انتقام مانع رسیدن سریع و کم هزنیه به ده، حکومت مطلوب حقوق بشری نشود، هدف این است و نه انتقام عقدهگشایی و و رسیدن به شخص خاص (کیش شخصیت) به قدرت.
به هیمن دلیل، از امثالهم، احیای برجام (که باعث جلوگیری از ساخت بمب اتمی توسط تندورهای ج.ا شود) و رفع تحریم عیله مردم عادی ایران، حتی در زمان حکومت ج.ا مانعی برای رسیدن به هدف حکومت مطلوب نیست، این که برخی تحت عنوان اپوزیسیون خارجنشینی و حتی داخلی، به بهانه جلوگیزی از تقویت مالی حکومت ج.ا، مخالف احیای برجام رفع تحریم های ظالمانه و جنایتکارانه هستند، و حتی بدتر این فکر اهریمنی و ضد بشری دارند که با گسترش فقر و قحطی، موجب قیام گرسگان علیه ج.ا شوند، این افکار ضد بشری، نه تنها محکوم و مردود است، بلکه حتی منجر به سرنگونگی ج.ا شود، عواقب خوبی برای رسیدن به حکومت مطلوب نیست و شاید مقدمه فروپاشی کامل اخلاقی و اجتماعی و همان مرحله بازگشت به توحش عریان باشد و آخرش نابودی کامل ایران و کشورهای همسایه یا جنگ جهانی!
https://www.tribunezamaneh.com/archives/326146
از آرمانیۀ نوین تا فهرست نکاتی، از جنگ اباطیل تا صلح حقیان، برای رهایی ایران از اهریمن
برای روشن اندیشی درباره سری مطالب جنگ های اباطیلی بایگانی را مرور کنید
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/korooshbotshekane
نمونه دیگر نوشتارهای مشابه
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/botshekan
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.