یوسف هاشمی، روزنامهنگار بیستودوساله اهل ناصریه مشاهدات و تجربههای خود را از روزهای سرکوب و مقاومت در عراق روایت میکند.
خشونت بههیچوجه با خیابانهای عراق غریبه نبوده و نیست. سالهاست مردم در نقاط مختلف با مسائل و مشکلات خود دستوپنجه نرم میکنند و نسبت به فساد دولتی، بیکاری و نظامیگری معترضاند. اینها مسائلی است که زندگی روزمرهی مردم را تحتالشعاع قرار داده و محل بحث همگان بوده است.
از بغداد شروع شد
بیست و پنجم سپتامبر، مهندسان بیکار عراقی در واکنش به بیکاری افزاینده در کشور و در میان همصنفانشان، حرکت اعتراضی خود را با تحصن چندروزه مقابل دفتر عادل عبد المهدی آغاز کردند که در کنار اعتراضات سایر اقشار ازجمله دانشگاهیان، با شلیک آب داغ و خشونت گاردهای امنیتی همیشه در صحنهی شهر روبرو شد.
چند روز بعد در بیست و هفتم سپتامبر، برکناری سپهبد «عبدالوهاب الساعدی» معاون عملیات دستگاه مبارزه با تروریسم از سوی عادل عبد المهدی، خشم معترضین را چند برابر کرد. الساعدی یکی از فرماندهان ارشد جنگ و از آزادسازان عراق از دست داعش بود و روز اول اکتبر روزی شد که عراق از خشم ترکید.
میثم هاشم طاهر از چهرههای آکادمیک ادبیات عرب در رابطه با این تصمیم و همینطور برخورد با اعتراضات گفت: «پیامی که حکومت فرستاده است روشن است: نه صدایتان را میشنویم و نه قهرمانانتان را به رسمیت میشناسیم.»
برگردیم به جولای سال گذشته
اعتراضات وسیع علیه فساد فراگیر به خیابانها کشیده شد و مردم مطالباتشان را در رابطه با نیازهای اولیه زندگی ازجمله آب آشامیدنی و کار فریاد زدند. ابتدا خیابانهای بصره کمی شلوغ شد، اهالی شهری که از آب آلوده به ستوه آمده بودند با شلیک گلولهها مواجه شدند که به مرگ یکی از معترضین انجامید. پسازآن مردم خشمگینتر از پیش در شهرهای دیگر به خیابان آمدند و اینبار تعدادی بیشتری در معرض خشونت نظامیان قرار گرفتند. عدهای از معترضین ازجمله خبرنگاران و فعالین اجتماعی، کشته یا زخمی شدند و برای بسیاری از آنها پیامهای تهدیدآمیز ارسال شد که اگر از انظار عمومی خارج نشوند کشته خواهند شد.
من نیز از این قاعده مستثنا نبودم. ازآنجاکه سعی میکردم اعتراضات را پوشش دهم و از وضعیت دستگیرشدگان و ضربوشتم آنها خبر داشتم، به اشکال مختلف تهدید شدم.
شرایط فعلی
روز اول اکتبر، چندین فراخوان به تظاهرات و دادخواهی در فضای مجازی پخش شد اما توجه چندانی از رسانههای جمعی- حتی رسانههای مستقل- دریافت نکرد چرا که باور عمومی بر این بود که این حرکت تفاوت چندانی با اعتراضات پیشین ندارد و به خیابان آمدن در عراق امر تازهای نیست.
در روزهای اعتراض تلویزیون ملی و دیگر شبکههایی که متعلق به احزاب سیاسی بودند به طرز احمقانهای کارتونهای نوستالژیک و فیلمهای قدیمی یا برنامهی آشپزی پخش میکردند.
آن روزها من و دوستانم در ناصریه در خانهی یکی از بچهها جمع شده بودیم و به دنبال اخبار موثق دربارهی اعتراضات در بغداد و دیگر شهرها میگشتیم. بهسختی شبکهای پیدا میشد که درگیریها را پوشش دهد و اخباری که منتشر میشد تلاش میکردند شرایط حاکم و رفتار نیروهای امنیتی را تلطیف کنند درحالیکه خون در خیابانهای عراق جاری بود.
از طرف دیگر، نیروهای امنیتی عراق و حشد الشعبی از خطر بزرگتری میترسیدند و همین امر منجر به اقدامات پیشگیرانه از سمت آنها شد. برای مثال نیروهای امنیتی عراق پروژهای تعریف کردند که صد نفر از فعالین اجتماعی بصره را تا به پایان رسیدن موج اعتراضات دستگیر کنند. علاوه بر این، قبل از وقوع اعتراضات اکتبر، نیروهای عصائب اهل الحق (شبکهی خزعلی) با خطاب قرار دادن اسم کامل نود اکتیویست در سراسر عراق به آنها پیامی تهدیدآمیز فرستادند: «نعرفک و نعرف عائلتک/ هم تو را میشناسیم هم خانوادهات را» که تاکنون پنج تن از این لیست به قتل رسیدهاند.
اواخر سپتامبر، داشتم به دکان سر کوچه میرفتم که مردی ناشناس جلویم را گرفت و گفت: «فکر پوشش دادن اعتراضات را از سرت بیرون کن وگرنه میفرستیمت جهنم!». دو روز سعی کردم در خانه بمانم و به تجمعات کاری نداشته باشم تا اینکه اینترنت بهطور کامل از دسترس خارج شد یا آنطور که خودشان گفتند به دلیل «مسائل امنیتی» قطع شد.
پسازآن دولت به نیروهای امنیتی دستور داد به دفاتر مرکزی چندین شبکه تلویزیونی که اخبار درگیریها را پوشش میدادند، حمله کنند.
دیگر رسانههای عراق به شکلی جانبدارانه با نشر اکاذیب یا ارائه تصویری از اعتراضات که ضعیفتر از آن چیزی بود که در خیابانها میگذشت، وقایع را منعکس میکردند. درحالیکه مردم خودشان صدای خودشان بودند و خبرنگاران مستقل و فعالین اجتماعی در فرصتهای کوتاهی که امکان اتصال به اینترنت مهیا میشد، عکسها و ویدیوهایی از وقایع را در شبکههای اجتماعی منتشر میکردند که هرازگاهی به دلیل محتوای حساس پاک میشدند.
در روزهای قطعی اینترنت، راهی برای انتشار وضعیت زیستیمان در عراق پیدا کردیم. به دوستی از کردستان عراق زنگ زدم و قرار شد که او فیلمها و عکسهای ما را از طریق یک اپلیکشن امن برای همکارم در فرانسه بفرستد و او برای سایر دنیا. برای همین با دیگر معترضین شهرهای دیگر تماس گرفتیم و گزارشهای آنها را از این طریق مخابره کردیم. در خطرناکترین موقعیت ممکن بودیم اما دیگر نمیشد ساکت ماند.
ماحصل سه روز اول مقاومت شد دهها کشته و صدها زخمی؛ در خاموشترین روزهای عراق که فقط تلویزیون ملی حق صدا داشت.
م.و اینگونه این روزها را توصیف میکند: «شهر گلولهباران بود و تکتیراندازان به مردم پرچم به دست شلیک میکردند و نیروهای ضد شورش به سمت مردم گاز اشکآور میانداختند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار میدادند». کاف.الف درحالیکه دو گلوله به ناحیهی شکمش اصابت کرده است و بهشدت زخمی شده، میگوید: «برای نجات عراق، بدنم را خواهم داد» و مردم خسته، سراسر در خیابانها فریاد میزدند: «بالروح، بالدم، نفدیک یا عراق / جون و خون خود را برای عراق میدهیم».
این همبستگی بیسابقه بود، مردم جلوی خشونت تکتیراندازها میایستادند، عدهای به بدنهای زخمی کمک میکردند و یکدیگر را به بیمارستان میرساندند. موتوریها و رانندههای توکتوک در تمام مدت در خدمت معترضین شهر بودند، آنها را جابجا میکردند، از بیمارستانها به خیابانهای شورشی و از خیابانهای شورشی به مکانهای امن. درحالیکه عدهای نیز در محلههای خود، آشپزخانههای توزیع غذا تشکیل داده بودند و به مردم غذا میرساندند.
نیروهای حشد الشعبی همراه با نیروهای امنیتی عراق در سرکوب مسلحانه دست داشتند و همینطور گروههای سریا الخراسانی، مصائب الحق و سپاه بدر در جاهای مختلف با سلاح گرم دیده شدند که به جان معترضین افتادهاند.
طبق آمار رسمی، دولت اعلام کرد که در جریان اعتراضات بیش از صد نفر در کل کشور کشته و ۶۰۰۰ نفر زخمی شدند. اما الف.لام که در بخش بهداشت و درمان استان ذیقار کار میکند، میگوید که فقط در شهر ناصریه حداقل هفتاد نفر کشته شدهاند اما دولت زیر بار ارقام واقعی جانباختگان نمیرود و نخواهد رفت.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.