نکتۀ اول: اختلاف درآمد (بین فقراء و دیگران) سرانۀ ملی ایران به جیب چه کسانی میرود؟
تخمینهای متعدد حکایت دارد از جدیدترین محاسبات از وضعیت درآمد سرانه نشان میدهد که هر ایرانی در سالجاری ۱۹۵۲۰ دلار درآمد خواهد داشت که به نرخ دلار آزاد ۷۴,۱ میلیون تومان، دلار ۳۳۰۰ تومانی بودجه ۶۴.۴ میلیون تومان و دلار دولتی نیز ۶۳.۱ میلیون تومان خواهد شد. پایه مزد ۹۲۰ هزار تومان است که با برخی محاسبات مزایا میشود (سایت titreshahr)، ولی یک گارگر استخدام رسمی ایرانی با حداقل مزد (iribnewsتاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۵) میشود سالی ۱۵,۸۰۴,۰۰۰ تومان برابر ۱۲۹,۵۷۵ دلار! در خاطر داشته باشید این حقوق رسمی است و میلیون نفر بهویژه خانمها در واحدهای صنفی زیر ده نفر به دلایل مختلف کمتر از این حقوق را دریافت میکنند!
نکتۀ مهم این است این کارگ چند تحت تکفل بدون درآمد دارد؟ خبرآنلاین میگوید “به ازای هر فرد شاغل در ایران بیش از دو نفر بیکارند” متأسفانه متوسط افراد تحت تکفل فقراء بیشتر است. اما هیمن نسبت خبرآنلاین که سایت نزدیک به دولت و مقامات حکومتی است ملاک قرار دهیم، درآمد سرانۀ اکثریت قاطع ایرانیان کمتر از ۱۴۲۴ دلار درسال میشود! یعنی سهم اکثریت مردم ایران درآمد سرانۀ ملی یک سیزدهم! این اختلاف درآمد به جیب چه کسانی میرود؟!
*****
چند نکته و پشنهاد مطالعه دربارۀ اقتصاد انرژی
- در حالیکه جو حاکم بر فضایی تبلیغاتی انرژی و میحط زیستی مخالفت با مصرف سوختهای فسیلی است، در جایی، من از اولویت دادن به بخشهای توزیع و مصرف گفتم، اینکه شرایط در یک کشور در حال توسعه (که البته از منابع شرشار گاز طبیعی، یعنی پاکترین و بهترین سوخت فسیلی برخودار است!) با کشورهای توسعهیافته متفاوت است.*
آنهایی که اطاعات کمی دربارۀ وضعیت قیمت تمام شده و یارانه سنگیین که دولت برای تولید برق از منابع نوین همچون باد و خورشید میپردازد با خبر نیستند، صرفاً با اتکا بر تبلیغات فراوان دربارۀ انرژیهای نوین مشهور به پاک، ابراز علاقه شدید کرده و خواهان بهکارگیری وسیع آنها هستند، بدون اینکه به حقایق دیگر توجه کنند!
بر اساس جداولی که منتشر شده، هزینه تولید انرژی نوین خورشیدی نسبت به نیروگاه برق گازی سکل ترکیبی، گاه به حدود ده برابر میرسد! این ما به التفاوت قیمت تمام شدۀ تولید را یا بایست یا با گران کردن فروش برق به مردم جبران کرد و یا با دادن یارانه از جیب ثروت ملی یا مالیات! یک بازی دو سرسوخته برای اقتصاد ملی و مردم است. در حالی اساساً نیروگاه گازی پاکترین نوع سوخت فسیلی است. برای احداث نیروگاه برق گازی اگر مکانیابی درست کرده باشند، با تولید برق ارزان، بستر را آماده میکند برای توسعه استفاده از برق در شهرها و جایگزینی اش با سوخت فسیلی، در نتیجه موجب کاهش آلایندگی هوا و محیط زیست، و ارتقاء کیفیت و رفاه شهروندان خواهد شد!
سخنی دربارۀ انرژی پاک و حقایقی که کمتر میگویند
http://pakabara.blogfa.com/post/44
اینکه حتی کشور توسعه یافته ای مثل کره جنوبی با وجود واردکننده بودن گاز، برنامۀ افزایش سهم نیروگاه برق گازی از ۱۷% به ۲۷% دارد! با وجودی نیروگاه اتمی یا باد و خورشیدی هم در دسترسش است! حکایت از حقایقی دیگر دارد، اینکه مسئله اقتصاد است، متأسفانه این منابع نوین تولید انرژی پاک فعلاً گران هستند، بهویژه برای کشورهای در حال توسعه که درآمد سرانۀ پایین هستند، و اگر این انرژی نوین با شرایط موجود به طور وسیع بهکار گرفته شود، بر معیشت اکثریت فقیر جامعه، بازار مصرف داخلی و تولید، هزینه سنگینی تحمیل میکند!، و به احتمال قطع به یقین، این هزینۀ اضافی تحمیلی، موجب کاهش فدرت خرید، و افزایش فقر و عواقب ناگوار بعدی اش میشود، قیمت تمام محصولات برای رقابت در بازارهای داخلی و صادراتی افزایش خواهد داد و عامل تهدیدکننده علیه اقتصاد رو به توسعه این قبیل کشورها خواهد شد!
در حقیقت اغلب کشورهای توسعه یافته بنا بر اقتضائات اقتصادیشان به سمت منابع انرژی نوین رفتند، خب مسائل زیست محیطی هم بهانه خوبی برای توجیه شد تا مردم کشورهایشان را آماده پذیرش این هزینههای سنگین کنند!؛ اول اینکه این کشورها بیشترین مصرف کنندۀ انرژی جهان هستند و از منبع سوخت فسیلی چندانی هم اغلبشان برخوردار نیستند، پس منطقاً از بعد امنیت ملی و تأمین انرژی توسعۀ تولید انرژی نوین موجه است برای آنها، دلایلی دیگر همچون توسعهیافتگی، درآمد سرانه بالا، اکثریت مرفه، و بهرهوری بالا در بخشهای تولید و توزیع و مصرف، از جمله گسترش وسائل برقی، بستر لازم را برای پذیرش هزینههای بلاتر بهکار منابع تولدی انرژی نوین را فراهم کرده است، در حالیکه در کشورهای در حال توسعه اغلب این بستر آماده نیست، پس پیچیدن یک نسخه برای همۀ کشورها درست نمیباشد.
امثالهم ضمن موافقت با اصل گسترش استفاده از منابع تولید انرژی نوین و پاک، پیشنهاد دادم که ابتداء در کشوری در حال توسعه مثل ایران که سرشار منایع گاز طبیعی است، ضمن اولویت به توسعۀ تولید برق ارزن از نیروگاههای گازی طبیعی، اولویت بعدی را به بهینهسازی و افزایش بهرهروی در شبکۀ توزیع و مصرف، و گسترش کابرد وسائیل برقی از درون خانه گرفته تا سیستم حمل و تقل، در نتیجه در زمان مناسب که مثلا ده یا بیست سال دیگر شاید باشد، به طرف تولید از منابع پاک بهرود، احتمالاً آن موقع قیمت تمام شده انرژی از آنها هم پایین آماده و مقرون به صرفه شده اند. مسئله مخالفت نیست، بلکه موضع اولویتبندی است. اینکه عجله بیخودی نکرد.
پشنهاد مطالعه
۱۱ درصد از برق تولیدی در شبکه توزیع هدر میرود، اما نمودار تلفات برق کاهشی است
http://www.khabaronline.ir/detail/594844/Economy/energy
علل تلفات در شبکه های توزیع برق
http://www.energyenergy.ir/index.php/fa … ۸%B1%D9%82
ادامه مطلب
http://pakabara.blogfa.com/post/47
*****
هایتِک: نکتههای تکنولوژی سطح بالا
بگمانم اکثریت مردم مخالف جنگ هستند، این واقعاً چیز خوبی است و به نظرم طبیعی است نباید جنگ افروزی کرد، بهویژه وقتی راه زندگی مسالمتآمیز در کنار هم ممکن باشد. خب من هم مثل اکثریت مردم وقتی قلباً مخالف جنگ باشی و در واقع صلحطلب باشی، آن وقت احساس کنی بایست دربارۀ جنگافزار یا سیاستهای صنایع تسلیحاتی بنویسی، ناخواسته دچار عذاب وجدان میشوی (در این باره در مطلب قبلی این سری مباحث اشاره کردم)!، من اصلاً علاقه ای ندارم کمکی کنم به رقابت تسلیحاتی یا جنگافروزی، چون با ذات و خواستۀ صلحطلبی ام در تضاد است. شاید برخی بیمارگونه از رنج دیگران لذت ببرند (سادیسم) ولی اکثریت مردم – از جلمه خودم – اصلاً چنین نیستیم. مقدمۀ کوتاه گفتم که بدانید از زاویۀ یک فرد معمولی مدعی صلحطلب ولی علاقهمند به مطالعۀ مباحث فناوری سطح بالا (هایتِک)، دارید این نوشتار میخوانید.
وقتی نیت و زاویۀ دید نسبت به چیزی متفاوت شخص دیگر باشد، نتایج گاه متفاوت به دست میآید، نمیدانم این استنباطم درست باشد، ولی من ابعاد دیگری میبینم با آنهایی که شاید در برخی کشورها از کسانی مدیریت برنامه و پروژههای جنگی دارند، که عمدتاً از دید ستیز با دشمن و برنده شده در جنگ احتمالی قضیه را میبینند و اگر تحت تأثیر و حتی بدتر در اسارت ایدئولوژی باشند ممکن است کلاً همه چیز فدای آن کنند و نمونه اش در نسل های گذشته دیدیم، اشتباهاتی که به تصمیمات نظام نازیسم هیتلری نسبت میدهند و من بارها این مطالب و حتی فیلمهایی در این باره را خواندم، اخیرا فیلمی دیدم دربارۀ هایزنبرگ در دوران حاکمیت نازیسم در آلمان، و داستان رقابت قدرتهای درگیر جنگ جهانی دوم در مورد رسیدن به بمب اتمی، و یکی از نکاتی در فیلم و مطالب مشابه گرفتم این بوده که، چگونه یک نظام دیکتاتوری و ایدئولوژی ضد بشری مانند نژادپرستان نازیسم حتی به زیان خودشان تمام شد! آری ایدئولوژیکزدگی میتواند پیروانش را به نابودی بکشاند!
در نوشتاری حاصل از یک مصاحبه با “میلتون فریدمن” خواندم (جان بی تیلور ۲۰۰۲/ترجمۀ محمد نجارفیروزجائی) که نقل قولی هم در گفتاروردهای اقتصادی از مشاهیر هم از او آورد، درست پس او دوباره نقل قولی از جان منیارد کینز، خوب احتمالاً آنهایی مطالعات اقتصادی زیادی کرده اند یا رشته تحصیلیشان اقتصاد است، میدانند دو نفر (کینز و فریدمن) اقتصاددان مشهور اساساً تفاوت و گاه تضادهایی در نظریات اقتصادی دارند، در حالی بهعنوان یک علاقهمند معمولی نظریات هر دو مورد توجه ام است ولی مشخصاً کینز بیشتر مطالعه کرده ام و تحت تأثیر بیشتر قرار گرفته ام و از اقتصاددانهای مورد علاقه ام است، امروزه عواقب و نتایج نظریات این مشاهیر در جهان مشهود است و میتوان قضاوت کرد کی در کدام مورد بهتر گفته اند.
از موضع اشاره به فریدمن پرت نشویم، وی در مصاحبه اش میگوید (نقل به مضمون) در دورانی، به صورت محرمانه با ارتش و صنایع نظامی آمریکا همکاری داشته، و مثلاً در مورد اینکه فلان موشک چهگونه بسازند که با کمترین هزینه و فرایند تولید، بیشترین اثر و نتیجه داشته باشد!، آری ابرقدرتهای نظامی در واقع اول ابرقدرت اقتصادی هستند، اول فکرشان اقتصادی است و بعد نظامی، این استنباط شخصی من است، ولی میگویم تا اول قدرت اقتصادی نشوی، قدرت نظامی هم نخواهی شد، اقتصادی فکر کردن، اساس موفقیت است.
های تک اما تصمیم گیرندگان اصلی یک کشور، در موضوع فناوری هایتک، بسیار مژثر است. فناور یهایتک مثل سایر موضعات نُرمال اقتصادی مانند مزیت نسبی کشاورزی یا معدنی یا گردشگری یا امثالهم نیست. بدیهی است مزیت نسبی باشد، و حاکمیت و جامعه یک ملت-کشور بستر فعالیت اقتصادی را مهیا کرده باشند، سرمایه گذاری جذب و در مدت مناسبی نتایج مثبتش آشکار میشود، در هایتک چیز دیگری است. هایتک فراتر از مزیت نسبی است، این مورد اساساً در کشورهایی مطرح میشود که سابقه و بینانهای علمی بالایی دارند. اما در برخی کشورها- به ویژه تحت تاثیر حاکمیت ایدئولوژیک هستند- میخواهند به شکل دستوری و با عجله به به برخی محصولات “هایتک” دست یابند، مثلاً در امور هوا و فضا! اما اغلب چندان موفقیت حاصل نمیکنند، و یا با صرف هزینۀ سنگین اقتصادی و حتی غیر اقتصادی، و از دست دادن سرمایههای کمیاب ارزشمند، و فرصتسوزی برای امور مهم اقتصادی دیگر، در ظاهر چند موفقیت! اینها همه ناشی از دستوری بودن غیر اقتصادی در یک موضع اقتصادی است.
هایتک، یک بستر عظیم علمی و اقتصادی میخواهد، بسیار پرهزینه است.
خب من قبلاً اشاره کرده ام به مسائلی چون اهمیت خوشهسازی، کار گروهی، عدم موازیکاری، همکاری و هماهنگی مراکز مختلف حکومتی، و بهویژه منطق اقتصادی، و اصل بر مشارکت بخش خصوصی، اینکه برای یک کشوری که اساساً اقتصاد کوچک دارد، و از قضا کلی هم مشکل دارد، این موارد اهمیت بیشتری دارد.
مزیت نسبی، توجه توان داخلی، و اینکه لازم نیست همه چیز در داخل تولید کرد، مهمتر اختیار و کنترل در برنامه و پروژه است، اما بایست از چیزی سرمایهگذاری حفاظت کرد، از نیرو و امکانات، سرمایهگذای روی داده اما حالا شاید فکر کنند نتیجه بخش نبوده ولی این امکانات مادی و انسانی نبایست هدر رود، اگر در بخش نظامی نتیجه نداد آنها را در امور غیر نظامی بهتر برد، اینکه پلتفرمی را به نام خود یک شرکت داخلی کشوری ثبت شود مهمتر از این است که از صفر تا صد محصولی را در داخل بسازی، اما در عوض کپی باشد و یا تحت امتیاز.
اینکه اساساً شرکتها بایست تولیدکنندۀ محصولات غیر نظامی باشند و بخش نظامی فرعی باشد، اینکه شرکتی تاسیس شود که فقط بکی محصول و فقط محصول نظامی تولید کند اشتباه است، هم موجب رونق رقابت تسلیحاتی میشود…
ادامه مطلب در لینک زیر
http://pakabara.blogfa.com/post/46
*****
اقتصاد ایران قربانی چیست؟!
من یک شهروند معمولی ایرانی هستم. اساساً از نظر سیاسی خودم را مستقل از این جریان و جناحهای سیاسی کشور میدانم، البته از هر که سخن درست و برحقی تشخیص بدهم میپذیرم، و توقع دارم دیگران همین طور دربارۀ مطالبم انجام دهند.
من انتقاد سازنده را تنها مفید بهحال امروز اقتصاد کشور میدانم؛ هرگونه جنجال، تخریب و درگیری در فضای اقتصادی کشور تنها فرصتسوزی است. بایست پایان داد به این درگیریهای مخرب و فرصتسوز. اما به نکاتی اشاره میکنم، در سالهایی که جناح ائتلافی مدعی اعتدال-اصلاحات از قدرت سیاسی و دولتی دور بود، رسانههای آنها به شدت منتقد دولتهای نهم و دهم بودند، آمارهای جالبی منتشر میکردند، اما آیا امروز که مشابه همان انتقادها را بکنند واقعاً چه قدر خودشان حاضرند گوش بدهند و پذیرند؟!
چند نمونه:
سایت خبرآنلاین
نگاهی به حداقل دستمزد طی ۳۴ سال گذشته /فاصله حداقل دستمزد و نرخ تورم چقدر است؟
مقایسه نرخ رشد تورم و حداقل دستمزد
سال حداقل حقوق ماهیانه (تومان) درصد افزایش حداقل دستمزد نرخ رشد تورم مابه التفاوت نرخ رشد حداقل دستمزد با نرخ تورم
۱۳۵۳ ۳۱۵ – – –
منبع: بانک مرکزی مرکز آمار * تورم سال ۹۱ مربوط به دی ماه است
http://www.khabaronline.ir/detail/275142/economy/macroeco…
سایت انتخاب (تاریخ انتشار: ۳۶ : ۱۸ – ۲۱ اسفند ۱۳۹۰)
کارگران در سال ۵۷ با یک ماه حقوق چه میتوانستند بخرند؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ایلنا: رییس کانون هماهنگی شورای اسلامی خراسان رضوی گفت: افزایش بیش از حد نرخ طلا و ارز برروی قیمت اقلام مصرفی تاثیر مستقیم گذاشته است.
رحمت اللهپور موسی با تاکید بر غیر واقعی بودن نرخ دستمزد تصریح کرد: شنیده شده شورای عالی کار تصمیم به افزایش ۲۰ درصدی دستمزد کارگران دارد.
او با اعلام اینکه نرخ تورم بر اساس آمار بانک مرکزی ۲۵ درصد برآورد شده است، اظهار داشت: در دهههای گذشته نیز هیچگاه مزد بر اساس نرخ واقعی تورم افزایش نیافته است.
او به مقایسه نرخ طلا و ارز با دستمزد ماهانه کارگران از سال ۵۷ تا سال ۹۰ پرداخت و اظهار داشت: در سال ۵۷ با یک ماه حقوق، کارگر میتوانست دو سکه تمام و یک نیم سکه خریداری کند و در سال ۸۴ نیز با همین مقدار حقوق میشد یک سکه تمام و یک نیم سکه خرید اما با افزایش نرخ ارز و طلا در سال ۹۰ فقط میشود یک نیم سکه خریداری کرد.
این فعال کارگری در ادامه به مقایسه نرخ دستمزد و قیمت گوشت پرداخت و گفت: در سال ۵۷ با یک ماه حقوق میشد ۱۶۰ کیلو گوشت گوسفند خریداری کرد.
پورموسی در خاتمه گفت: با این مقایسه مشخص است دستمزد کارگران چقدر باید افزایش پیدا کند تا به نرخ واقعی خود برسد.
وبلاگ پاکابارا
http://pakabara.blogfa.com/post/48
*****
پیچیدگیهای اقتصاد و بی سوادی سیاستمداران
در بهار ۱۳۹۶ سازمان برنامه و بودجه کشور ترجمه کتاب «سیاستگذاری و انتخاب: اقتصاد بخش عمومی از دریچه اقتصاد رفتاری» نوشته کونگدون، کلینک و مولایناتان را با ترجمه آقای مصطفی نصراصفهانی منتشر کرد. به گمان من کتاب مهمی است که لازم است همه سیاستگذاران عمومی کشور آن را یکبار بخواند (گرچه احتمالاً نیاز دارند که توسط کسی برای آنها تدریس شود.)
من به درخواست مترجم، مقدمهای بر ترجمه این کتاب نوشتم اما به دلایلی که به درستی بر من روشن نیست مقدمه من در ابتدای کتاب، چاپ نشد. اکنون ــ به انگیزه معرفی «اقتصاد رفتاری» و عطف توجه سیاستگذران به این حوزه مهم اما مغفول علم اقتصاد ــ آن مقدمه را در اختیار علاقه مندان قرار میدهم. امید که گامی در جهت بهبود درکمان از اقتصاد برداشته باشیم.
مقدمه رنانی بر کتاب اقتصاد رفتاری
معرفی کتاب و مقدمه منتشر نشده آن را در این پیوند دنبال نمایید.
http://renani.net/index.php/component/jdownloads/download…
محسن رنانی – دانشگاه اصفهان
*****
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.