پیروزی انقلاب کوبا به رهبری فیدل کاسترو و گذار به سوسیالیسم طی سه تا چهار سال بعد از آن، نشانگر سرآغاز عصر جدیدی در آمریکای لاتین بود. تا آن زمان، یک انقلاب سوسیالیستی در آن منطقه، از همه مهمتر در آمریکای مرکزی و کارائیب- حیاط خلوت کلاسیک امپریالیسم ایالات متحده- غیرقابل تصور بود.
برخلاف تصور عمومی که انقلاب کوبا را حاصل عمل مشتی چریک میداند، اکثریت وسیع جمعیت در آن مشارکت داشت. البته، این حقیقت است که چریکهای ریشدار (barbudos)، به رهبری فیدل کاسترو، چه گوارا، رائول کاسترو و کامیلو سینفوگوس نقش مهم رهبری در هدایت و اتخاذ مسیر انقلاب را ایفاء نمودند. اما، نباید این واقعیت پنهان گردد که انقلاب کوبا یک جنبش تودهای وسیع بود که دهها هزار نفر از طرق مختلف در آن شرکت داشتند.
جستن پیروزی از کام شکست
فیدل کاسترو، همراه با رائول کاسترو و چه گوارا در قایق گرانما از مکزیک- که بعد از آزادی از زندان در پی حمله به پادگان مونکادا در آنجا در تبعید به سر میبردند- پا به خشکی گذاشتند. آنها با ۸۲ نفر در عرشه آغاز کردند، اما بسیاری از آنها کمی بعد در حملهای که در حرکت به سمت کوههای سیرا مائسترا به آنها شد، جان باختند. به گفته فیدل کاسترو، نبرد «با هفت مرد مسلح، که قادر شدند در ۱۸ دسامبر دوباره یکپارچه شوند» از سر گرفته شد. پس از اضافه شدن تعداد بیشتری- که به گروه پیوسته بودند- به قایق گرانما، «نیروی کوچکی، کمتر از ۱۸ عضو اعزامی و تعدادی از دهقانان جوان اهل سیرا در ۱۷ و ۲۲ ژانویه ۱۹۵۷ به نخستین پیروزیها دست یافتند.» به خاطر همین قهرمانی و برخورد متهورانه و بیمهابا، حتا در مواجهه با سختترین سرکوب است که، فیدل کاسترو به خاطر ربودن پیروزی از کام شکست، معروف شد.
گرچه چریکهای روستایی و جنبش ۲۶ ژوئیه در سیرا مائسترا تحت رهبری فیدل کاسترو از نظر نظامی و سیاسی تعیین کننده بودند، جنبش در هاوانا و سراسر جزیره نیز هزاران پیکارگر و هوادار شهری داشت که به طور زیرزمینی در مقاومت مسلحانه شهری، در سندیکاها و در بسیاری از سازمانهای دیگر مانند «مقاومت مدنی» (Resistencia Civica) که هزاران نفر از اعضای حرفههای لیبرالی مانند وکلای دادگستری، پزشکان، مهندسان و استادان مخالف باتیستا را گرد آورده بود، فعالیت میکردند. فعالین و رزمندگان گروههای دیگر مانند «رهبری انقلاب» (Directorio Revolucionario) و حزب کمونیست- «حزب سوسیالیت مردمی» (Partido Socialista Popular)- با انقلابیون همکاری میکردند. حضور حزب کمونیست را نمیتوان نادیده گرفت؛ گرچه تا اواسط سال ۱۹۵۸ مستقیماً در انقلاب شرکت نداشت. حزب کمونیست بخشهای بزرگی از پرولتاریا را متشکل کرده بود و اندیشههای مارکسیستی و لنینیستی را از دهه ۱۹۲۰ در میان روشنفکران اشاعه میداد. بنابراین، آشکار است که کل کشور در فاصله ۱۹۵۵ تا سقوط باتیستا در ژانویه ۱۹۵۹ در ناآرامی انقلابی به سر میبرد.
با خروج شتابان باتیستا در ساعات اولیه نخستین روز سال و ورود ظفرمند «ریشدارها» به هاوانا و سانتیاگو، احساسات شادی فوقالعادهای کشور را فرا گرفت. در هفتهها و ماههای بعد، با تحکیم رژیم جدید و بهمنی از فرمانها از طرف دولت انقلابی که در تمام جوانب حیات اجتماعی تغییر ایجاد میکرد، روشن شد که آن یک وضعیت بیسابقه در تاریخ کوبا و آمریکای لاتین است. در سطح محلی، مردم به دست گرفتن کنترل محلات و محلهای کار را آغاز کردند و شوراهای شهر موقت انقلابی جایگزین نمایندگان دیکتاتوری شد. با سقوط ارتش و پلیس باتیستا و تصفیه هواداران باتیستا از ادارات، ماشین دولتی شروع به دگرگون شدن کرد.
در نه ماه اول سال ۱۹۵۹، حدود ۱٫۵۰۰ فرمان و قانون صادر شد. «دولت فرمان تصفیه عوامل باتیستا، کاهش اجباری اجارههای شهری، کاهش نرخ تلفن- و موقعی که شرکت تلفن متعلق به ایالات متحده از انجام آن امتناع کرد- فرمان مداخله داخلی در شرکت تلفن، کاهش نرخ برق، افزایش دستمزدها برای کارگران کمدرآمد، و اولین قانون اصلاحات ارضی را صادر کرد. وزارت امور خارجه ایالات متحده این اقدامات را محکوم کرد، اما کوبا در پاسخ هر نوع مداخله در امور داخلی کشور را رد کرد و به اصلاحات بیشتر ادامه داد. از اوت ۱۹۵۹ به بعد، حملات مسلحانه به کوبا، که از طرف تبعیدیان مستقر در فلوریدا و با اطلاع مقامات ایالات متحده صورت میگرفت، شروع شد؛ در پنجم سپتامبر، سفیر ایالات متحده، به عنوان ابراز عدم رضایت واشنگتن از اصلاحات ارضی و اقدامات تأثیرگذار بر شرکتهای تلفن و برق برای مدت پانزده روز فرا خوانده شد؛ در ۲۱ اکتبر، یک فراری نیروی هوایی کوبا بر فراز هاوانا پرواز کرد و اعلامیه و بمبهای آتشزا فرو ریخت، و در خود هاوانا تروریستهای ضدانقلابی بمبگذاری کرده و مردم را در ایستگاههای اتوبوس به رگبار مسلسل بستند؛ و فیدل کاسترو در پاسخ تشکیل میلیشای مسلح خلق را اعلام کرد. این روند عمل متقابل به مصادره پالایشگاههای نفت استاندارد اویل، تگزاکو و شل از طرف کوبا در ژوئن- ژوئیه ۱۹۶۰، به تصمیم ایالات متحده به کاهش سهمیه واردات شکر از کوبا، و به مصادره یکسری از شرکتهای صنعتی خارجی در اوت از طرف کوبا منتهی شد، تا اینکه در اکتبر باقی داراییهای ایالات متحده ملی شدند و واشنگتن محاصره تجاری بر کوبا را تحمیل کرد، که کمی بعد به یک محاصره اقتصادی کامل که تاکنون ادامه دارد، مبدل شد.»
در آوریل ۱۹۶۱، زمانی که مداخله مسلحانه ناگزیر در خلیج خوکها اتفاق افتاد- تجاوزی با ۱٫۶۰۰ ضدانقلابی تحتالحمایه سیا- با حضور نیروی دریایی ایالات متحده در خارج از مرز آبی کوبا- کوباییها مقاومت کردند و طی یک عمل انقلابی که تأیید و تحسین کل آمریکای لاتین را برانگیخت، متجاوزین را شکست دادند. در این لحظه بود که فیدل کاسترو، پس از دو سال و سه ماه در قدرت، ماهیت سوسیالیستی انقلاب را اعلام کرد. تا آن نقطه زمانی، انقلاب که کار فیدل کاسترو و جنبش ۲۶ ژوئیه بود، حداقل از نظر برنامه و دکترین سیستماتیک، یک جنبش وسیع، ملی- دمکراتیک و ضدامپریالیستی باقی ماند. (گرچه تعداد چشمگیری از رزمندگان آن با این یا آن برداشت از ایدئولوژی سوسیالیستی آشنا بودند)
کوبای بیباک
مسأله سوسیالیسم در عمل در فاصله ژوئن ۱۹۶۰ و آوریل ۱۹۶۱ حل شد. در مسیر این عمل، یک بیانیه ایدئولوژیک کلیدی- اولین بیانیه هاوانا- از طرف مجلس تودهای متشکل از بیش از یک میلیون مردمی که در میدان بزرگ انقلاب (Plaza de la revolucion) در ۲ سپتامبر ۱۹۶۰ گرد آمده بودند، تصویب شد. گرچه آن آشکارا سوسیالیستی نبود، اما یک اعلامیه ضدامپریالیستی پیکارگر بود که مداخله ایالات متحده در سراسر آمریکای لاتین را محکوم، و به نام مردم کوبا از انقلاب دفاع میکرد.
«این مجمع عمومی ملی مردم کوبا اعتقاد خود را اعلام کرد که دمکراسی نمیتواند فقط از یک رأی انتخاباتی- که تقریباً همیشه دروغین است و از طرف زمینداران بزرگ و سیاستمداران حرفهای اداره میشود- تشکیل گردد، بلکه متشکل از حقوق شهروندان برای تصمیمگیری دربارۀ سرنوشت خودشان است- کاری که مردم اکنون در این مجمع انجام میدهند. به علاوه، دمکراسی در آمریکای لاتین تنها موقعی وجود خواهد داشت که مردم واقعاً آزادی انتخاب داشته باشند، موقعی که مردم فروتن از طریق گرسنگی، نابرابری اجتماعی، بیسوادی و نظامهای قضایی به حقیرترین ناتوانی تنزل داده نشوند. به طور خلاصه، مجمع عمومی ملی مردم کوبا در مقابل آمریکا [حقوق مردم را به شرح زیر] اعلام میدارد:
حق دهقانان به زمین؛
حق کارگران به ثمرۀ کار خودشان؛
حق کودکان به آموزش؛
حق بیماران به مراقبت درمانی و بیمارستان؛
حق جوانان به کار؛
حق دانشجویان به آموزش رایگان، تجربی و علمی؛
حق سیاهپوستان و سرخپوستان به “حرمت کامل انسان”؛
حق زنان به برابری مدنی، اجتماعی و سیاسی؛
حق سالمندان به پیری تأمین شده؛
حق روشنفکران، هنرمندان و دانشمندان برای نبرد، با کار خود برای یک جهان بهتر؛
حق دولتها برای ملی کردن انحصارات امپریالیستی، برای نجات ثروت و منابع ملی خود؛
حق ملتها به مبادلات آزادانه بازرگانی با تمام خلقهای جهان؛
حق ملتها به حاکمیت کامل خود؛
حق ملتها برای تبدیل پادگانها به مدارس، و مسلح کردن کارگران، دهقانان، دانشجویان، روشنفکران، سیاهپوستان، سرخپوستان، زنان، جوانان و سالمندان، مردم تحت ستم و تحت استثمار خود، برای اینکه بتوانند از خود، از حقوق خود و از سرنوشت خود دفاع کنند.»
دانستن این نکته مهم است که خصومت ایالات متحده موقعی که انقلاب سوسیالیستی اعلام شد آغاز نگردید، بلکه از ابتدا وجود داشت. در سال ۱۸۲۳ جان کوئینسی آدامز، وزیر امور خارجه اعلام کرده بود که با گذر زمان کوبا مانند یک سیب رسیده به دامن ایالات متحده خواهد افتاد. حتا در اول ژانویه ۱۹۵۹، زمانی که باتیستا تازه فرار کرده بود و انقلابیون کنترل سانتیاگو را در دست داشتند و به سوی هاوانا در حرکت بودند، ایالات متحده از یک کودتای نافرجام از طرف ژنرال کانتیلو برای جلوگیری از به قدرت رسیدن فیدل کاسترو و جنبش ۲۶ ژوئیه حمایت کرد؛ کودتا شکست خورد چون فیدل کاسترو فوراً دعوت به یک اعتصاب سراسری کرد و فرامین خود را برای حرکت به طرف پایتخت به کامیلو سینفوگوس و چه گوارا ابلاغ کرد. بعداً معلوم شد که نقشههای یک تجاوز ضدانقلابی، که در آوریل ۱۹۶۱ در خلیج خوکها عملی شد، در واقع در ماه مه ۱۹۵۹ ریخته شده بود. «قانون اصلاحات ارضی در ۱۷ مه ۱۹۵۹ به امضاء رسید و درست دو روز بعد پرزیدنت آیزنهاور نقشه پلوتو (Pluto Plan) را، که هدفش بیثبات کردن کوبا بود، امضاء کرد. “پلوتو” اسم رمز سیا برای یک برنامه همهجانبه خرابکاری بود که به تجاوز خلیج خوکها انجامید.» همه اینها ثابت میکند که ایالات متحده همیشه چشم به کوبا داشته و میخواسته آن را به یکی از ستارههای پرچم خود بدل کند، اما کوبا خاری در پهلوی آن شده است.
ایالات متحده، علیرغم شکستهای متعدد و مستمر آن در به انقیاد کشیدن کوبا، همچنان به تلاشهای خود ادامه میدهد. ایالات متحده که میخواست کوبا را منزوی کند اکنون خودش در جهان منزوی است. ایالات متحده پس از سقوط اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی در اروپای شرقی انتظار داشت که کوبای سوسیالیستی سقوط کند. ایالات متحده انتظار داشت که پس از متلاشی شدن اتحاد شوروی، کوبا زیر سنگینی محاصره اقتصادی فرو بپاشد. کوبا از آنچه که دورۀ ویژه نامیده میشود، با موفقیت بیرون آمد. ایالات متحده انتظار داشت پس از آنکه فیدل کاسترو بیمار شد و تمام مسؤولیتهای رسمی خود را واگذار کرد، کوبا سقوط کند. حتا اکنون انتظار دارد کوبا سقوط کند، و امیدهای خود را برتر از تجربه قرار داده و حاضر نیست بیاموزد و از جاهطلبیهای سلطهطلبانه امپریالیستی خود دست بردارد.
همانطور که تاریخ به دفعات و به کرّات ثابت کرده است، کوبای سوسیالیستی در مقابل تمام این حملات ایستاد و از آزادی، حاکمیت و سوسیالیسم خود دفاع کرد. کنگره ششم حزب کمونیست کوبا که اخیراً برگزار شد و برنامههایی که برای تقویت و مستحکم کردن بیشتر سوسیالیسم در کوبا تدوین نمود، انتظار میرود کشور را با افزایش نیروی آن به آینده هدایت کند. در تجدید همبستگی خود بیایید یکصدا بگوییم: “Hasta la victoria siempre” (تا پیروزی نهایی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.