نوام چامسکی، دانشمند و روشنفکر سرکش آمریکائی در گفتگو با تلویزیون سوئیس می گوید انتقاد اساسی او به رفتار آمریکاست، چنان که گوئی جهان متعلق به آمریکاست و این که هر کس در برابر این دعوی مالکیت بایستد باید جلو او را گرفت .

انتقاد اساسی شما به سیاست خارجی آمریکا چیست؟ آیا می توان آن را به یک اصل تقلیل داد.

ــ انتقاد اساسی من به رفتار آمریکاست، چنان که گوئی جهان متعلق به آمریکاست و این که هر کس در برابر این دعوی مالکیت بایستد باید جلو او را گرفت. نگاهی به سرخط های جراید در باره ایران می افکنیم و یک پرسش ساده را مطرح می سازیم. چرا ایران باید یک تهدید باشد؟ حکومت این کشور بیمار است، اما بسیارند کشورهائی که حکومتی بیمار دارند. عربستان سعودی، مهمترین همپیمان آمریکا در منطقه، حکومتی بمراتب بدتر از ایران دارد، آن چیست که ایران را به یک عامل خطر تبدیل می کند؟ بنظر افکار عمومی در اروپا اسرائیل بزرگترین منبع خطر است. افکار عمومی در کشور های عربی اسرائیل را خطر عمده و آمریکا را دومین منبع خطر می داند. جهان عرب از ایران خوشش نمی آید ولی آنرا برای خود خطرناک نمی داند. پس چرا آمریکا و همپیمانهایش چنین شیفته این اندیشه هستند که ایران خطرناک است؟ ما برای این پرسش پاسخ هائی داریم: پاسخ هائی از پنتاگون و سیا، سازمان اطلاعاتی آمریکا. در گزارش های آن سازمان ها در باره وضعیت امنیت جهانی می توان آن را دید، من از آنها نقل قول کرده ام، روزنامه ها چیزی در این باره نمی نویسند ولی این گزارش ها علنی هستند و می توان به آنها مراجعه کرد. در آنجا ایران بعنوان خطری که باید جدی گرفته شود معرفی شده است، در درجه اول به این دلیل که آن کشور احیانا می تواند وسیله ای برای ترساندن آمریکا تولید کند، می گویند تولید سلاح اتمی بخشی از استراتژی آن کشور برای ایجاد وحشت است. آنها تاکید می کنند که امکان ایران بکار بردن استراتژی قدرت محدود است، ایران دارای یک استراتژی دفاعی است، و نمی تواند اعمال قدرت کند ولی احتمالا می تواند سلاحی برای ایجاد وحشت تولید کند. منظور ما از این حرف چیست؟ ما نمی توانیم ایجاد ترس را تحمل کنیم. چون ما باید دستمان باز باشد تا همه جا و هر جا که می خواهیم بدون محدودیت قدرت و خشونت بکار بریم بعبارت دیگر جهان متعلق به ماست.
این در مورد چالش چین و آمریکا هم صادق است ایرادهای زیادی می توان از چین گرفت. همسایگانش از رشد اقتصادی و همچنین از جنگ طلبی آن راضی نیستند ولی آنچه ما را اذیت می کند این نیست. مسئله ما یک مسئله کلاسیک است که دوراهه امنیت نام دارد. یعنی چین و آمریکا هر دو دارای یک نیاز حیاتی هستند. این نیاز آن دو است که با یکدیگر تصادم می کنند و این نیاز از جمله آن چیزهائیست که اغلب به جنگ انجامیده.
این نیاز حیاتی چیست؟ برای چینی ها کنترل آبهائ نزدیک به سواحلشان است، که راههای اصلی تجاری آنها هستند. حمل و نقل نفت از خاورمیانه به چین از این راه صورت می گیرد. آمریکا هم می خواهد این آبها را کنترل کند. این چالش نه مربوط به کاریبیک است و نه اتلانتیک شرقی، صحبت بر سر کنترل آبهای نزدیک به چین است. کنترل این آبها از سوی چین برای آمریکا تحمل ناپذیر است. نگاهی بیفکنیم به بحران کوبا در حدود ۵۰ سال پیش، که واقعه مهمی بود و می توانست جهان را نابود کند. در نقطه اوج این بحران در ۲۷ و ۲۸ اکتبر ۱۹۶۲ خروشچف نخست وزیر اتحاد شوروی برای پایان دادن به بحران به کندی رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد کرد اگر آمریکا راکت هائی   را که از مدت ها پیش در ترکیه مستقر ساخته از ترکیه خارج کند او هم حاضر است راکتهای خود را از کوبا بازگرداند. کندی مخالفت کرد. در این مورد او فقط با انعقاد یک قرارداد سری موافق بود. راکتهای آمریکا کهنه شده بودند و خود کندی قبلا دستور جمع آوری آنها را داده بود. جای آنها را می بایستی موشک های های قاره پیمای کروس میسایل بگیرند، که در دریای مدیترانه مستقر بودند، موشک هائی که در واقع انهدام ناپذیر و بسیار خطرناک تر بودند. ولی او می بایستی این اصل را تحکیم کند که این مائیم که حق داریم هدف مورد نظر را با سنگین ترین سلاحها و هزارن سرباز محاصره کنیم ولی دیگران حق ندارند بیرون از منطقه تحت حکومت خود موشکی مستقر کنند. این به آن معنی است که جهان متعلق به ماست. این شیوه عمل قدرت های بزرگ است که شیوه معمولی آنهاست. آمریکا کشوریست غیرعادی اما فقط به این دلیل که قدرتمند آست. قراردادهای ۱۹۴۵ به آمریکا قدرتی دادند که در تاریخ جهان نظیر نداشت. گرچه امروز آمریکا دیگر آن قدرت را ندارد معهذا هنوز هم قوی است.

حال بازگردیم به چالش اسرائیل و فلسطینی ها. شما، در اصل یهودی، هستید. یک پیشداوری شایع این است که یهودیان مقیم آمریکا تعیین کننده سیاست خارجی آمریکا هستند. آیا این نظر را تایید می کنید؟ 

ـ آنچه در این مورد می توانم بگویم این است که اگر علائق لابی یهودی با اهداف مرکز قدرت در آمریکا همآهنگ باشند، این لابی تقریبا بانفوذ است ولی اگر خواست آنها مغایر با اهداف آمریکا باشد، دیگر نفوذی ندارند. در این مورد می توان از نمونه های متعددی یاد کرد. یکی از آنها در همین روزها سی ساله شد. در حمله اسرائیل به لبنان ۲۰ هزار نفر کشته شدند و جنوب لبنان در واقع ویران شد. این اشغال از حمایت ریگان برخودار بود، ولی اواسط ماه اوت دولت آمریکا متوجه شد که این جنگ برای علائق آمریکا زیانبار است. ریگان به بگین نخست وزیر اسرائیل دستور داد جنگ را پایان دهد. بگین از این تصمیم بسیار ناراضی بود، چون او عرفات را محاصره کرده بود و چیزی به از بین بردن او باقی نمانده بود. ولی ریگان به بگین دستور داد که جنگ را تمام کند و بگین جنگ را تمام کرد. اسرائیل یک کشور کوچک است که به آمریکا وابسته است. از این نمونه ها فراوان است. اگر آمریکا خواستار انجام کاری نباشد جلوی آن را می گیرد.

خلاصه و ترجمه: رضا نافعی

لینک همه ی گفتگو در یوتوب:
www.youtube.com

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com