جمهوری فدرال سکولاردموکراسی ایران یا پادشاهی ایران؟، باید پسا ج.ا، در رفراندوم آزاد و سالم، دو قانون اساسی به رأی گذاشته شود جمهوری و پادشاهی با ماهیت مشابه یعنی دمکراسی سکولار واقعی و نه، دو اسم جمهوری اسلامی و شاهنشاهی پهلوی و قجری، اما قانون اساسی مشابه تئوکراسی اسلامی مذهب جعفری و زعامت ضد بشری آخوند و ملاها!. جنایتهایی مانند ترور و قتل وحشیانه احمد کسروی دگراندیش و نواندیش در دادگاه پهلوی صورت گرفت، اتهامش این بود به ائمه و امام زمان جعفریان اهانت کرده! در حالی صرفا نقد کرده مانند اکبر گنجی، در حالی در کتابهای اسلامیان، بدرترین اهانتها شده و دستور صریح به قتل غیر مسلمانان و مرتدها داده شد است، اسلام اینها مظهر استاندارد دوگانه است!
وحوش اسلامگرا، نهایت بی شعوری به کمال رسانده اند، مثلا بجای “حقوق بشر” میگویند حقوق بشر اسلامی! و پهلوی هم میگوید انسانیت بجای حقوق بشر! این وضعیت توحش عصر هوش مصنوعی است! هوش مصنوعی آیا مانند هوش طبیعی، دچار این نوع توحش خواهد بود؟!)، این توحش بارها در دوران قجر و هلوی صورت رفت و اما حامیان اجنبی پادشاهان فجر و پهلوی اکتفا نکردند و با توطئه جای سلطان تاجدار فجری و پهلوی را با سلطان عمامه دار جایگزین کردند و اسم پادشاهی سلطانی به جمهوری اسلامی گذاشتند تا برای نیم قرن مردم عوام فریب دهند، امروزه نیز سلطنت طلبان پهلوی پرست، با سوءاستفاده از این خدعه و نیزنگ اجانب، به عوام کم سواد القاء میکنند، که واقعا رژیم سطلنی ولایت فقیه ملاهای شیعه جعفری، جمهوری بوده است، اساس جمهوریت مدرن در جهان بدون سکولاردمکراسی غیر ممکن است، نام جمهوری اسلامی، اختراع اسلامگرایان پاکستانی بود، که از شدت تعصب و بعضا تنفر از غیر مسلمانان هدی و برای هویت سازی کشور تازه تأسیس پاکستان، اسم نامناسب جمهوری اسلامی گذاشتند، و چوبش را هم پاکستانیها تا امروز خورده اند!، و مثلا کشورشان شده است مرز تولید و صدور تروریست اسلامگرا!، بخش مهمی از عقب ماندگی پاکستان و کشورهای مشابه، همین عدم سکولاریزه شدن دین و مذاهب اسلامی است. کاری در مسیحیت و احتمالا یهودیت شده، چرا عملا در اسرائیل، جمهوری سکولاری دمکراسی حاکمیت دارد، ما شاهد تبدیل یهویدت حول زبان عبری به قومیت عبری هستیم و عبری زبانی با دین و مذهب غیر کلیمی… هستیم یا کلا ناباور یعنی اگنوتیست یا آتئیست و…!، به طوری در اسرائیل حکم اعدام ملغی شده است!، این حقایق حکومتهای سالامگرا به مردم مسلمان زاده نمیگویند وصرفا نفرت پراکنی نسبت به یهودیان و اسرائیلیان میکنند و همین زمینه ساز اقدامات توحشی تروریستی هفتم اکتبر ۲۰۲۳ علیه شهروندان اسرائیل و غیره شد!، برخلاف تقلید رژیم ج.ا ایران از ساختار کشوری و لشکری اسرائیل، این مورد را نتواستند از اسرائیل تقلید کنند، چون جمهوری واقعی و حقیقی نبودند، و بلکه فیک و قلابی بود این اسم، که قالب کردن به مردم عوام کم اطلاع، اسم با رسم هماهنگ باید باشد! یعنی جمهوری سکولاری دمکراسی در اسرائیل!
با توجه نتوع اتنیکهای ایران، پارسی، ترکی، عربی و…، همچنین سوابق تاریخی چون ساتراپی و امیرنشینهای محلی، از دوران ایلامی و مادی و پارسی هخامنشی و پارثی اشکانی و… (این شبه فدرالیزم در دوران دیکتاتوری ایرانشهر ساسانی نقض شد، در حالی در زمان پارسیان و پارثیان شبه فدرالیزم بود!)، شیوه فدرالیزم (با نام مختلف با این معنی عدم تمرکز و خودگردانی استانها و شهرستانها بر اساس دمکراسی چند حزب و کاملا رقابتی مانند سوئیس یا آلمان) میسر باشد. پان ایرانیستهای نئونازیست آریاگرا استبدادطلب بالقوه تروریستی، چنان متعهد به دیکتاتوری ساسانی هستند، خائنانه نام پارس از نام دوگانه ایران که در زمان قجر بود، برداشتند!
پان ایرانیست، میگوید مخالف استبداد است و بنده عقل و منطق، اما این مطالب به عرض وی میرسانند، بجای قبول منطق، لمپنیسم و وحشی گری و تروریستگرایی میکند!
https://www.tribunezamaneh.com/archives/388741
نظرات
جمهوری شورایی نیز یک گزینه ای ملموس, امکان پذیر و قابل دوام و ماندنی است.
دلایل وجود چنین خصایل برجسته در این شکل و فرم مشخص و انضمامی نیز برخاسته از تاریخ معاصر وطن و دوران انقلاب مشروطیت و ظهور اولیه ای شوراها در سپهر اجتماعی ایران معاصر , تقریبا حدود صد و ده سال پیش, می باشد.
رنسانس دیگر و دوباره زایی پدیده ی شوراها در تاریخ معاصر به بحرانهای ۱۳۵۵-۱۳۵۷ بازمی گردد, و به نوعی جهانمشمول شدن شوراها, به مثابه ابزار و ارگانهای های خود سازماندهی و خود مدیریتی آحاد جامعه.
در دو دهه اخیر شوراها دوباره (پس از سرکوبهای دهه ی شصت) به صحنه آمده اند: در هیبت ترکیبی از یک گفتمان اجتماعی تمام عیار, و جنبش های اجتماعی که بر مبنای اصول شورایی (مشورت, مشارکت و تصمیم گیری از پائین به بالا) حرکت و سازماندهی می کنند, و در اقدامات , کنشها, عمل, پراکتیس و پراکسیس روزمره ی خویش فرهنگ شورایی را تولید و باز تولید می نمایند.
به گفته ی اسماعیل بخشی:
“زندگی شورایی زیبا ترین حالت زیستن جمعی انسان ها است, شورا را باید زندگی کرد,…”
زنده باد سوسالیسم دمکراتیک, بر مبنای حکومت شوراها
پنجشنبه, ۱۹ام مهر, ۱۴۰۳
پیش به سوی احیای دموکراسی شورایی ایران
ادارهی شورایی به مثابهی سنت چپ ایران
زمانی که از آلترناتیو «ادارهی شورایی» سخن به میان میآید برخی میپندارند که این یک ایدهی جدید یا حداکثر متأثر از تجربهی «شوراهای مردمی» سال ۱۳۵۷ است. این در حالی است که برخی گمان میکنند ایدهی مذکور تقلیدی از «شوروی» است و «شوراها» اشاره به «کشور شوراها» دارد.
باید گفت که حدود ۱۱ سال قبل از وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه که به موجب آن نام کشور به «شوروی» تغییر پیدا کرد، ما در ایران تجربهای بسیار غنی در «دموکراسی» را از سر گذراندیم: تجربهی «انجمنهای شورایی مشروطیت».
حدود دو سال قبل از وقوع انقلاب مشروطه در مرداد ماه ۱۲۸۵ (برابر با ۱۹۰۶ میلادی)، مردمان به تنگ آمده از ظلم و ستم سلطنت قاجار که پیشتر در قالب جنبشهایی اعتراضی نسبت به «امتیازات استعماری» صدای دادخواهیشان را بلند کرده بودند (نظیر «جنبش تنباکو»)، در قالب «انجمنهایی مخفی» متشکل شدند و «فرمان مشروطه» را با محوریت «تشکیل مجلس شورای ملی» به شاه قاجار (مظفرالدینشاه) تحمیل کردند.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/375268
پنجشنبه, ۱۹ام مهر, ۱۴۰۳
آرمان “نان کار آزادی” و ایدهی “حکومت شورایی”: درنگی بر “حکومت شورایی” از منظر دانش حقوق عمومی
“نمونهی هفتتپه برای این تحلیل، از منظری دیگر نیز قابل توجه است.
ما با یک اعتراض به نسبت سازمانیافته، فراگیر و طولانیمدت مواجه هستیم که ایماژها، فیگورها، نمادها و مطالبات و رخدادهایش در طول این سالها، حامل بخشی از محتوای به میانکشیدهی آن بودهاست.
دقت در خلق شعارها و سمبلهای این اعتراضات، بخشی از تطوری معنادار در سوگیری تحلیلی نسبت به وضعیت را آشکار میسازد: این ایماژها، رفتهرفته از مطالبات مزدی کارگری و حق استخدام، به «نان کار آزادی»، «اداره شورایی» و سپس به «قدرت به دست شورا» تغییر میکند.
اما برکنار از این سطح نمادین، در سطح تحلیلی نیز کوششهایی پراکنده برای صورتبندی نظری برخی مطالبات هفتتپه صورت گرفت. با به میان آمدن اصطلاح «اداره شورایی»، مباحث پردامنهای بر سر سطح و کیفیت اجرای آن در یک واحد تولیدی در گرفت.
از طرفی ابهامات تعیینکنندهای نیز بر سر دوگانهی مالکیت و مدیریت واحدها، در میان بود. اما آرام آرام سطح مطالبه از خودگردانی و همتصمیمی، به تشکیل «شوراهای» خودگردان رسید. این شعار نمادینه اما، گویی چیزی فراتر از مطالبه مدیریتی را نشانه میرفت.
با این همه روشن نبود مفهوم اداره شورایی به سطح محدود صنعتی فروکاسته میشود یا از اساس، پوششی در سطح ملی را مطالبه میکرد. در نهایت اما شعار «آلترناتیو ما شوراست»، بیانی نسبتا صریحتر از شعارهای قبلی بود. «شورا» در ادبیات مصطلح حقوقی و رسمی ایران، دلالت بر نوعی خودگردانی واحدهای محلی برای تدبیر امور محلی، آن هم ذیل منطق تمرکز مرکزی دارد.
در ادبیات تاریخی چپ ایرانی اما عمدتا اشاره به دقایقی از انقلاب ۵۷ و خودسامانی و خودگردانی در هر واحد جمعی را درغیاب دولت جستجو میکند. اما بههرروی، ردپای فراروی از «اداره شورایی» به «حکومت شورایی» به روشنی در دو شعار «قدرت به دست شورا» و «آلترناتیو ما شوراست» قابل مشاهده بود.
به دیگر سخن اگر «اداره شورایی»، بدیلی برای برونرفت از دوگانه اداره دولتی و اداره خصوصی در محدوده تعیین تکلیف برای جریان خصوصیسازی هفت تپه بود، به نظر میرسد دالهای «قدرت» و «آلترناتیو«، امری فراتر از مدیریت و تا سر حد مالکیت یا سهیم بودن در ابزار تولید را دنبال میکرد.”
https://www.tribunezamaneh.com/archives/309572
پنجشنبه, ۱۹ام مهر, ۱۴۰۳
چرا ما از ادارهی شورایی میگوییم؟
“ادارهی شورایی امر در دسترس ماست و میتوانیم آن را به راحتی محقق کنیم.”
ادارهی شورایی از چه لحظهای شروع میشود؟ زمانی که کلیهی نهادهای ارائه دهندهی تولید و خدمات به مردم دیگر خصوصی یا دولتی نیستند. با لغو مالکیت خصوصی و دولتی این نهادها، ادارهی آنها به دست ذینفعانشان میافتد. برای مثال در یک کارخانه، بیمارستان، مدرسه یا محله، حاضران در آن به صورت مشارکتی اقدام به ادارهی نهاد مربوطه میکنند.
پس برای آلترناتیو ما دیگر مالک خصوصیای در کار نخواهد بود که فشار ناشی از سودآور بودن بنگاهش را بر سر کارکنان آوار کند. همچنین مدیریت و تیم اجرایی را نه او و نه مجموعهی سهامداران نخواهند چید.
آنان برای ادارهی چنین نهادی چه باید بکنند؟
https://www.tribunezamaneh.com/archives/374830
پنجشنبه, ۱۹ام مهر, ۱۴۰۳
تجربهء شوراهای کارگری و کنترل کارگری در ایران (۱۳۵۵-۱۳۵۷) – بخش اول – شوراهای کارگری
انقلاب سال ۵۷، این عظیم ترین رویداد تاریخ معاصر ایران، در عرصههای گوناگون تجارب و آموزشهای ارزشمندی را برای پرولتاریای انقلابی ایران و پیشروان آن بر جای گذارد. طبقه کارگر و پیشروان این طبقه تنها در صورتی قادر خواهند بود درانقلاب قریب الوقوع، نقش واقعی خود را ایفا نمایند که تجارب انقلاب ۵۷ را عمیقا درک کنند و آن را بکار بندند.
یکی از این تجارب، روی آوری تودهها به عمل مستقیم انقلابی و ایجاد ارگانهای اعمال قدرت تودهای و کنترل کارگری، یعنی شوراها بود. تاکید بر جنبش شورائی و دستاوردهای آن به ویژه از آن رو ضروری است که امروزه برخی از سازمانهای سیاسی که مدعی “مارکسیسم-لنینیسم” نیز هستند، برای حقانیت بخشیدن به خط مشی خود در انقلاب و حفظ سلطه بورژوازی و نهادها و موسسات بورژوائی، به این سفسطه متوسل میشوند که طبقه کارگر ایران فاقد توانائی و آمادگی لازم برای ایجاد یک حکومت شورائی است. مروری بر تجربه ایجاد شوراها در سال ۵۷ {با وجود محدودیت منابع}ماهیت سراپا کذب این توجیهات را روشن میسازد.
اوجگیری جنبش شورائی در انقلاب و تشکیل شوراها در کارخانهها، روستاها، سربازخانهها، محلات و موسسات مختلف محصول تکاملی یک دوره از مبارزات تودهای بود که از حرکات منفرد و جرقههای کوچک مبارزات تودهای بر سر مطالبات اقتصادی و سیاسی آغازشد و در مسیر تکاملی خود به حرکات اعتراضی گسترده، اعتصابات تودهای و اعتصاب عمومی سیاسی ارتقا یافت.
نطفه شوراها در دوران اعتصاب عمومی سیاسی بسته شد. آخرین مراحل اعتصاب سیاسی عمومی، سرآغاز رشد جنبش شورائی است که از ماههای قبل از قیام مسلحانه بهمن تا ماهها پس از به حاکمیت رسیدن جمهوری اسلامی ادامه مییابد. شوراهای کارگری، شوراهای دهقانی، شوراها در ارتش، محلات و… سر بر میآورند و جلوههای بارزی از اعمال قدرت تودهای رابه نمایش میگذارند، اما امان نمییابند که مسیر تکاملی خود را بپیمایند.
مهمترین خصیصه انقلاب بهمن، همگانی بودن آن است. عموم تودههای مردم، همچون تودهای بیشکل بدون سازماندهی و بدون آگاهی برای سرنگون ساختن رژیم شاه به پا خاسته بودند. کثرت عظیم خرده بورژوازی، ضعف شدید آگاهی طبقه کارگر، عدم پیوند جنبش کارگری با جنبش کمونیستی و سلطه سالها خفقان و دیکتاتوری بر جامعه، همگی سبب شده بودند، طبقه کارگر نتواند با هویت مستقل طبقاتی خود در انقلاب شرکت کند و در جنبش خردهبورژوازی مستغرق گردید. خرده بورژوازی ابتکار عمل را در دست گرفته بود و طبقه کارگر آرام آرام در پس آن گام برمیداشت.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/153125
جمعه, ۲۰ام مهر, ۱۴۰۳
تجربهء شوراهای کارگری و کنترل کارگری در ایران (۱۳۵۵-۱۳۵۷), بخش دوم, کارگران صنعت نفت، پیشتاز کنترل کارگری
برجستگی مبارزات نفتگران در انقلاب، تنها به نقش آنان درتعمیق و گسترش مبارزات در مرحله اعتصاب عمومی سیاسی منحصر نبود. کارگران صنعت نفت در کاربرد اشکال عالیتر مبارزه نیز پیشتاز بودند همان عواملی که سبب شد صنعت نفت در جریان اعتصاب عمومی سیاسی و وارد نمودن ضربات کاری بر پیکر فرتوت رژیم پهلوی بدرخشد، در مرحله بعدی نیز نفتگران را قادر ساخت به لحاظ درجه تشکل و آگاهی و عمق مبارزات و تاثیرگذاری بر کل جنبش کارگری در صدر قرار گیرند، نفتگران که در جریان اعتصاب عمومی سیاسی در ماههای قبل از قیام با توجه به سطح آگاهی نسبی و سابقه مبارزاتیشان، قادر شدند با قطع شاهرگ حیاتی رژیم پهلوی، آنان را به زانو درآوردند، در به پا داشتن شوراهای کارگری و برقراری کنترل کارگری نیز، تجارب ارزندهای برای جنبش کارگری ایران بر جای گذارند.
حرکت کارگران صنعت نفت دراواخر تابستان سال ۵۷ شروع شد. این حرکات به تدریج تا پائیز سال ۵۷، به یک حرکت سیاسی در سراسر صنعت نفت انجامید. نفتگران در آبان ماه سال ۵۷ با خواستهای: ۱-لغو حکومت نظامی، ۲- آزادی زندانیان سیاسی و ۳- اخراج کارشناسان خارجی دست به اعتصاب زدند. این اعتصابات توسط کمیتههای اعتصاب هدایت میشد که در ۲۲ مهر در پالایشگاه آبادان، در ۳۰ مهر در صنعت نفت اهواز و در همین روزها در سایر مراکز نفتی ایجاد شده بودند.
در این مقطع کمیتههای اعتصاب، تظاهرات، راهپیمائیها و اعتصابات را در صنعت نفت رهبری میکردند. اینان علاوه بر سازماندهی و هماهنگی اعتصابات، همچون قدرتی خودمختار با وزرا و مقامات حکومتی (ازجمله با انصاری مدیر عامل نفت درزمان شاه) وارد مذاکره میشدند و بدون توجه به تهدیدات دولت، از صدور نفت جلوگیری کردند، میزان تولید نفت را کاهش داده و سپس بطورکلی قطع نمودند. با جمعیت حقوقدانان، نمایندگان جمعیتهای خارجی و… به طور رسمی وارد مذاکره شدند و برخی از روسای دولتی را اخراج نمودند. در مجموع بدون نظر موافق کمیته اعتصاب، کمتر اقدام صنفی و یا سیاسی در صنعت نفت امکانپذیر بود. در دی ماه سال ۵۷، کمیتههای اعتصاب نفت، به لحاظ مضمون فعالیت خود کاملا با شوراهای کارخانه یعنی ارگانهای کنترل کارگری هم مرز گشته بودند و جلوههای روشنی از کنترل کارگری در حرکات آنان مشهود بود.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/153171
جمعه, ۲۰ام مهر, ۱۴۰۳
تجربهء شوراهای کارگری و کنترل کارگری در ایران (۱۳۵۵-۱۳۵۷), بخش سوم ,”اتحادیه شوراهای کارکنان صنایع گسترش ایران”
«اتحادیه شوراهای کارکنان صنایع گسترش ایران» نمونه دیگری از حاصل تلاشهای کارگران پیشرو و روشنفکران انقلابی در جهت ایجاد شورای چندین واحد تولیدی است.
«صنایع گسترش ایران» ۱۳۵ کارخانه و واحد تولیدی و متجاوز از ۵۰ هزار کارگر و کارمند را تحت پوشش دارد، «اتحادیه شوراهای» این سازمان تا تیر ماه سال ۵۸ سه کنگره برگزار نمود، در این کنگرهها نمایندگان شوراهای کارخانههای مختلف تحت پوشش «سازمان صنایع گسترش» شرکت نمودند.
در سومین کنگره«اتحادیه شوراها» قریب ۲۰۰ نماینده از کارخانجات مختلف از قبیل ماشین سازی و آلومینیم سازی اراک، ماشین سازی، تراکتورسازی، موتوژن، هاکسیران، دیزل و لیف تراک تبریز، چوب و کاغذ گیلان، کشتی سازی خلیج فارس، چیت سازی تهران، گونی بافی شاهی، سیمان ری، قند ورامین و دهها کارخانه دیگر شرکت نمودند.
این کنگره شورای مرکزی منتخب را موظف ساخت برای کارگران تحت پوشش، صندوق مشترک اعتصابات و صندوق بیمه بیکاری ایجاد نماید، در زمینه مسائل مربوط به روابط صنعتی و قوانین کار تحقیقات به عمل آورد. قراردادهای «سازمان گسترش صنایع» با شرکتها، و سرمایه گذاریهای خارجی و داخلی آن را بررسی نماید، در جهت تضمین شغلی برای همه اعضا و تامین نیازهای مادی و اجتماعی کارگران کوشش کند.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/153175
جمعه, ۲۰ام مهر, ۱۴۰۳
تجربهء شوراهای کارگری و کنترل کارگری در ایران (۱۳۵۵-۱۳۵۷), بخش پایانی, “ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا”
“ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا” مظهر پرافتخار حاکمیت شورائی خلق ترکمن
با گسترش دامنه اعتلای انقلابی و فرا رسیدن موقعیت انقلابی، دهقانان نیز با تاخیر، پای به میدان مبارزه گذاردند و با شعار مصادره زمینهای متعلق به فئودالها و بورژوا-ملاکین، در جهت تحقق مطالبات خویش به عمل مستقیم انقلابی روی آوردند.
حاکمیت جدید پس از کسب قدرت سیاسی، حمایت همه جانبه خود از خانها و ملاکین را به دهقانان زحمتکش آشکار ساخت. تشکیل شوراهای دهقانی اساسا پس از قیام بهمن و انگیزه مقابله با ملاکین است که آغاز میشود. از این زمان شوراهای روستائی و اتحادیه این شوراها یکی پس از دیگری شکل میگیرند و ترکمن صحرا قلب تپنده این جنبش شورائی است.
پس از قیام، دولت به سرعت چهره ضد دمکراتیک خود را به دهقانان زحمتکش ترکمن صحرا نشان داد. آنان در همان نخستین روزهای اول به عینه دیدند که در اوضاع تغییری حاصل نشده و همان عناصر و عوامل رژیم سابق این بار به همراهی حاکمیت سرمایه داری جدید، همه ارگانهای قدرت سیاسی و دستگاه اداری و انتظامی در ترکمن صحرا را قبضه کردهاند. عناصر آگاه و انقلابی ترکمن و زحمتکشان ترکمن در مقابله با این شرایط، به سازماندهی و تشکل خود پرداختند. در ۲۶ بهمن ۵۷، «کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن» تشکیل شد. با تشکل انقلابیون و زحمتکشان ترکمن در این کانون، مصادره زمینهای بزرگ و تشکیل شوراهای روستائی در سرتاسر ترکمن صحرا آغاز شد.
https://www.tribunezamaneh.com/archives/153181
جمعه, ۲۰ام مهر, ۱۴۰۳