انقلاب سال ۵۷، این عظیم ترین رویداد تاریخ معاصر ایران، در عرصههای گوناگون تجارب و آموزشهای ارزشمندی را برای پرولتاریای انقلابی ایران و پیشروان آن بر جای گذارد. طبقه کارگر و پیشروان این طبقه تنها در صورتی قادر خواهند بود درانقلاب قریب الوقوع، نقش واقعی خود را ایفا نمایند که تجارب انقلاب ۵۷ را عمیقا درک کنند و آن را بکار بندند.
یکی از این تجارب، روی آوری تودهها به عمل مستقیم انقلابی و ایجاد ارگانهای اعمال قدرت تودهای و کنترل کارگری، یعنی شوراها بود. تاکید بر جنبش شورائی و دستاوردهای آن به ویژه از آن رو ضروری است که امروزه برخی از سازمانهای سیاسی که مدعی “مارکسیسم-لنینیسم” نیز هستند، برای حقانیت بخشیدن به خط مشی خود در انقلاب و حفظ سلطه بورژوازی و نهادها و موسسات بورژوائی، به این سفسطه متوسل میشوند که طبقه کارگر ایران فاقد توانائی و آمادگی لازم برای ایجاد یک حکومت شورائی است. مروری بر تجربه ایجاد شوراها در سال ۵۷ {با وجود محدودیت منابع}ماهیت سراپا کذب این توجیهات را روشن میسازد.
اوجگیری جنبش شورائی در انقلاب و تشکیل شوراها در کارخانهها، روستاها، سربازخانهها، محلات و موسسات مختلف محصول تکاملی یک دوره از مبارزات تودهای بود که از حرکات منفرد و جرقههای کوچک مبارزات تودهای بر سر مطالبات اقتصادی و سیاسی آغازشد و در مسیر تکاملی خود به حرکات اعتراضی گسترده، اعتصابات تودهای و اعتصاب عمومی سیاسی ارتقا یافت.
نطفه شوراها در دوران اعتصاب عمومی سیاسی بسته شد. آخرین مراحل اعتصاب سیاسی عمومی، سرآغاز رشد جنبش شورائی است که از ماههای قبل از قیام مسلحانه بهمن تا ماهها پس از به حاکمیت رسیدن جمهوری اسلامی ادامه مییابد. شوراهای کارگری، شوراهای دهقانی، شوراها در ارتش، محلات و… سر بر میآورند و جلوههای بارزی از اعمال قدرت تودهای رابه نمایش میگذارند، اما امان نمییابند که مسیر تکاملی خود را بپیمایند.
مهمترین خصیصه انقلاب بهمن، همگانی بودن آن است. عموم تودههای مردم، همچون تودهای بیشکل بدون سازماندهی و بدون آگاهی برای سرنگون ساختن رژیم شاه به پا خاسته بودند. کثرت عظیم خرده بورژوازی، ضعف شدید آگاهی طبقه کارگر، عدم پیوند جنبش کارگری با جنبش کمونیستی و سلطه سالها خفقان و دیکتاتوری بر جامعه، همگی سبب شده بودند، طبقه کارگر نتواند با هویت مستقل طبقاتی خود در انقلاب شرکت کند و در جنبش خردهبورژوازی مستغرق گردید. خرده بورژوازی ابتکار عمل را در دست گرفته بود و طبقه کارگر آرام آرام در پس آن گام برمیداشت.
اعتصابات کارگری در بهار سال۵۷ وسعت میگیرد، این اعتصابات بر سر مطالبات ملموس روزمره اقتصادی، بدون پیوند با اعتصابات سایر کارخانجات، خود به خودی و عموما کوتاه مدت هستند. ۱۷ شهریور به مثابه نقطه عطفی در مبارزات تودهای، روند روی آوری کارگران به طرح خواستهای سیاسی و گسترش مبارزات سیاسی آنان را شدت میبخشد.
پس از ۱۷ شهریور مبارزات کارگران به ویژه در واحدهای صنعتی بزرگ به مرحله نوینی وارد میشود، اعتراضات، اعتصابات طولانی مدت، کم کاری، میتینگ و تظاهرات در خیابانها، به پدیده شایعی در حرکت کارگران تبدیل میشود.
کارگران تراکتورسازی تبریز، راهآهن و ماشین سازی اراک و کارگران برخی از کارخانههای تهران، با شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی» به راهپیمائی در خیابانها میپردازند. در این مقطع اعتصابات گسترش چشمگیری مییابند، علاوه بر کارخانهها، دانشگاهها، مدارس، پست و تلگراف، راهآهن، بانکها، دخانیات ادارات، همه و همه در اعتصاب بسر میبرند، اعتصاب عمومی سیاسی از راه میرسد، پیوستن کارکنان صنعت نفت به اعتصابات، شور و شوق اعتصابیون را چند برابر میکند. شعارها و مطالبات مستقیما سیاسی است، اعتصابات گسترش بیشتری مییابند، در تمام واحدهای صنعتی بزرگ و در بسیاری از کارخانههای کوچکتر، در موسسات و غیره کمیتههای اعتصاب شکل گرفتهاند، لغو حکومت نظامی، آزادی زندانیان سیاسی، انحلال ساواک، تعقیب و مجازات عاملین کشتارها و برقراری جمهوری، خواستهای عمومی اعتصاب کنندگان هستند.
در این مقطع طبقه کارگر علیرغم شرکت فعال در مبارزات، فاقد استقلال طبقاتی است. تنها گاهگاهی و آن هم به صورت جرقهای، نشانههائی از استقلال و نافرمانی از فرامین «رهبری» دیده میشود، پاسخ اولیه نفتگران به پیشنهادات بازرگان نماینده «امام» در مورد تولید نفت، راهپیمائی کارگران تراکتورسازی تبریز به سوی شهر با موضعگیری و شعارهای مشخص طبقاتی که توسط پیشروان سازمان یافته بود و موارد مشابه، در این زمرهاند.
در آستانه قیام بهمن، ابراز همبستگی کارگران با مبارزات کارگران دیگر کارخانهها و سهیم دانستن خود دراین مبارزات گسترش مییابد. حتی در این زمان کارگران پیشرو برای اعلام همبستگی و یا شرکت در مبارزات کارگران واحدهای دیگر، دست به مسافرتهای طولانی میزنند. در این مقطع نفتگران با سازماندهی خود در «سندیکای مشترک کارکنان نفت» برای رهبری اعتصاب و اعمال کنترل بر صنعت نفت، موجودیت تشکلی تودهای با اهدافی نسبتا روشن را اعلام میکنند.
در این مرحله است که نطفه شوراها به مثابه ارگانهای اقتدار کارگری بسته میشود، شوراها به مثابه محصول تکامل این مرحله از مبارزه و برای اعمال قدرت انقلابی در کارخانهها، از درون اعتصاب عمومی سیاسی سر بر میآورند.
پس از قیام مسلحانه بهمن ماه، شوراها به سرعت و با وسعت زیادی در اغلب کارخانجات تشکیل شدند. در عموم واحدهای بزرگ صنعتی، آنجا که کمیتههای اعتصاب شکل گرفته بود و کارگران آگاه و کمونیست در آن نقش داشتند، به سرعت شوراها شکل گرفتند. کارگران در انتخاباتی بالنسبه دمکراتیک نمایندگان خود را برگزیدند و اغلب این شوراها کنترل امور کارخانه را به دست گرفتند.
در واحدهائی که مالکین و مدیران، کارخانه را بسته بودند، بازگشائی و راهاندازی کارخانه، بازگشت کارگران به کارخانه، اخراج عناصر مزدور و پرداخت دستمزد عقب افتاده، عمدهترین مطالبات کارگران را تشکیل میدادند. در این دسته از کارخانجات اغلب شوراها، کنترل را به دست گرفتند با راهاندازی تولید، بازگرداندن کارگران اخراجی دوران شاه و… قدرت خود را به نمایش گذاردند.
در برخی از این واحدها همچون فسان، ساراول و پی یو، کنترل کارگری تحت نام سندیکا اعمال میشد. شوراهای کارگری پس از به قدرت رسیدن دولت موقت و اعلام پایان اعتصابات، همچنان مصرانه خواهان ملی شدن صنایع، اخراج عناصر ضد کارگری و کنترل شورا بر تولید و فروش بودند. جنبش شورائی رفته رفته چنان اوج میگرفت که حکومت به انواع شیوهها متوسل شد تا کنترل کارخانهها را از چنگ کارگران خارج کند. نطق بازرگان نخست وزیر وقت درباره روحیات و خواستهای کارگران در این دوره، عمومیت پدیده شورا را بازتاب میدهد: «میخواهند صاحب کارخانه باشند، همه کاره باشند، تکلیف مدیریت کارخانه و همه چیز را معین کنند و یا رئیس اداره را آنها انتخاب کنندو غیره.»
… ولی انقلابهای پرولتری … مدام از خود انتقاد می کنند، پی در پی حرکت خود را متوقف می سازند و به آنچه که انجام یافته به نظر می رسد باز می گردند تا بار دیگر آن را از سر بگیرند، خصلت نیم بند و جوانب ضعف و فقر تلاشهای اولیه خود را بی رحمانه به باد استهزا می گیرند، دشمن خود را گویی فقط برای آن بر زمین می کوبند که از زمین نیروی تازه بگیرد و بار دیگر غول آسا علیه آنها قد برافرازد…
مارکس، هجدهم برومر
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.