«کنفدراسیون کار ایران-خارج از کشور» با اخذ تاییدیه از DGB، فاندهای بنیاد ایبرت و رپرتاژ تجاری صدای آمریکا و اسرائیل اعلام موجودیت کرده و افراد موسس آن ماههاست در تدارک مقدمات نفوذ به ارگانهای مطرح خارجی از طریق واسطههای پنهانیاند، که گواهی از تکرار سناریوهای قبلی و آشنای جریانی خاص با قیممآبی متورم شده است. کنفدراسیونی که هیچ فدراسیون و بدنهای نداشته و دور از چشم کارگران از زیر بته به عمل آمده، ریاستی دارد که با حفظ سمت از هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران (که نه اتحادیه است نه آزاد نه کارگری) قبول زحمت کرده تا در یک اقدام واحد هم نماینده معتمد و صدای واقعی کارگران باشد و هم مبارزان اروپا را تجمیع نیرو کند. سالهاست که امثال این تشکیلات موهوم، با تشکلسازیهای جعلی انواع و اقسام اتحادیهها و کانونها و شوراهای نامتعارف و ضد اجتماعی را در لیستها و بیانیهها به جنبش کارگری قالب کردهاند تا در بزنگاه خاص، تشکلهای کاغذی را ضامن جهانیسازی رهبران پوشالی کنند.
تیغ نقد ما متوجه روابط پشت پرده برای به میان کشیدن چنین نهادی و هدفگذاریهای آن است که امروز با سربازهای پروغربی پیاده میشود و سالهاست که در ایران و افغانستان و ونزوئلا و الجزایر و بلاروس و.. توطئهسازی می کنند. جناح رادیکال جنبش کارگری در برابر مراکز کنترل و هدایت پروژهبگیرهای آمریکایی، ضروریست ساحتی از مبارزه را تعریف کند که در این راستا، شناخت NED مشهور به CIA دوم و SC (سولیداری سنتر) که اهرم کارگری آن است به عنوان معماران اصلی سیاستهای خارجی ایالات متحده نکتهی مهمی برای کاهش آسیبپذیریهاست. ویترین دست چین شده آنان با ارائه هدفمند از چهرههای کارگری و حقوق بشری مورد وثوق غرب که پتانسیل ایجاد مقبولیت عمومی هم دارند، همان برنامهای است که اتاق فکرها و کارتلهای استراتژیک با موسسات و کنفرانسهایشان دهههاست دنبال میکنند. دور از انتظار نیست که در آیندهای نزدیک و در بزنگاه خاص چنین کنفدراسیونی بدل به تریبون بین المللی چهرههای منتخب برای رهبری طبقه کارگر گردد.
رفقا! مواجهی منفعلانه با این تشکیلات موهومی چه از سر عافیتنشینی و تنزهطلبی باشد چه از ملاحظات سازشکارانه، باعث مغفول ماندن و خاک پاشیدن بر کانون اصلی طراحان چنین پروژههایی است که سوابق موثر و موفقی در آسیب به جنبش و سازماندهندگان آن دارند.
باید یکبار برای حفظ دستاوردها و استقلال طبقهی کارگر نسبت به تمام تحرکات و تشکیلات آلوده موضع قطعی و صریح اتخاذ نمود. مماشات و سکوت هر نیرویی میتواند منجر به رواج آزادانه دلالی و در هم شکستن جنبش کارگری و تکرار تراژیک تجربه تلخ دهه هشتاد گردد. بازوهای قدرتمندی که از سرکوبهای آن دهه تاکنون اضافه شده نقش مهمی در تضعیف تشکلهای واقعی و حقنه کردن مناسبات ضدکارگری داشت. اکنون که این تخاصم به حداکثر رسیده، نیروهای چپ و سوسیالیست را موظف میکند تا در قبال آن صفبندی کرده و برای شکست سیاست قدرتربایی از طبقهی کارگر قاطعانهتر از قبل به میدان بیایند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.