پ.ن: بشریت ایرانی و امثالش، در منگنه جنگ اباطیلی های سرمایه سالاری و لاتیسم و پان اسلامیم و پان آریایی و سایر پان قومی و…، از دلایل احتمالی شکست جنبش های نظیر اخیر؟! // به آواتار شکل فرعونیت دقت کردید، فرعونیت نماد دیروز تا امروز حکومت های ظالم و جانی و فاسد است، این نماد با دقت علمی دقیق ریاضی و فیزیکی و معماری و.. ساخته شده، نماد تمدن دیروز تا امروز است، آری ظلم و جنایت و فساد با به خدمت گرفتن دانشمندان خائن به بشریت به قدرت و ثروت و موقعیت (زور و زر و جاه) رسیده و انبوه اکثریت بشریت به بردگی می گیرند، روزی به صریح به بند بردگی می کشند، روزی در به بندهای نامرئی به اسم قوانین کارگری به بردگی می کشند!، بارها بارها طی سال ها مانند بسیاری در پی دلیل یابی عدم پیروزی کامل یک جنبش بشردوستانه در ایران و سایر جهان بوده ام، از جنبش اقوام بومی اولیه غیر هندواروپایی زبان و هندواروپایی زبانی فرضی تحت نام اتحادیه مادی ها علیه دیکتاتوری آشوریان متجاوز (شبیه همین داعشی ها و طالبانی و سایر پان اسلامیست ها و پان قومی های امروزه بودند آشوری ها!) و جنبش انشانیان ایلامی غیر هندوراروپایی زبان (به اسم شخصیت احتمالا تخیلی کوروش) علیه دیکتاتوری ظالمان بابلی (اکدی) که آن روزگار اقدام به ظلم و جنایت علیه سرزمین های مختلف می کردند آن آکدی بابلیان و جنبش مزدک در دوران دیکتاتوری فرقه آخوندهای ایران باستان (موبدان کذایی مدعی دین سالاری و دین حکومتی از جمله موبد کرتیز) ساسانیان مدعی دین به دینی (به اسم زرتشتی و اما دروغین) و تا چنبش مشروطیت که توسط پان اسلامیست ها و  آخوندیست ها به کژراهه رفت تا مهیای حکومت دیکتاتوری رضاشاهی باشد، و در نهایت باز آخوندیبسم (چه به شکل به دینی مدعی زرتشتی و چه اسلامی و چه غیره) یکی از عامل همه این شکست های جنبش های بشردوستانه بود.

جنبش انشانیان ایلامی غیر هندواروپایی زبان (به پان آریایی ها و پان تُرکی و پان عربی و پان سامی و پان لُری و… تعلق نداشته) و متعلق نیستند به سایر مدعی دورغین به تمدن منقرض شده!

به شیوه اخیر، ترجیح دادم رفرنس ندهم، چون اننوه رفرنس در اینترنت موجود است، بنا بر خلاف میلم از برخی اشخاص و افراد نام بدرم، اما نیازی به این کار نیست، اینترنت خودش منبع بزرگ دانش است، انسان های هوشمند اهل مطالعه با کمی تحقیق و هوشمندی می توانند تا حد زیادی حق را باطل ها تشخیص بدهند.

بومیان سیاه پوست  فلات ایران و پیرامونش تا زمانی کودتایی چیان به رهبری داریوش بزرگ (که در کتیبه هایش به تاکید بر راست گو بودنش، خود اعتراف به کشتارها و جنایات های هولناک کرده در سنگ نبشه ها و این جمله مشهور است که تاریخ فاتحان می نویسند و کار محقق هوشمند یافتن نکات از میان راست و دروغ تاریخ نوشته های فاتحان است، داریویش بزرگ با تاکید بر راست گویی، شرح کودتا علیه حکومت شبه دموکراسی شخصت احتمالا خیالی کورشی دست ساخت داستان سرایی یهودیان می کند با کشتن مغ (مغ ها از مردم بودند دانش درمان داشتن احتمالا شبیه همین طب سنتی گیاهی و غیره)، مغ می کشد، مغی که گویا توانسته شاهنشاه ستمگری را به زیر بکشد و سعی داشته حاکمیت بشردوستانه برپا کند و شاید همان نوعی حاکمیت غیر متمرکز و شبه دموکراسی قدیمی مادی ها، اما کودتاچی های پارسی مدعی (معلوم نیست واقعا داریوش پارسی بوده یا نه، شاید از قبیله بیانگردی اسکیتی و سکایی از حوالی هرات یا هری/ئری بوده؟!) خودش بعنوان پارسی یعنی مردم حوالی شیراز آن زمان جا می زند و با کودتای آخوندهای هایی خودش
در حالی امثالهم آن مدعی دین شخصیت احتمالا خیالی زرتشت جا زده اند و به نوعی پان اسلامی آخوندیستی و پان اسلامی و داعشی و طالبانی امروزی بودند، چنبش مغ های شبه دموکراسی سرنگون می کنند، یک حکومت نژادپرستانه و وحشیانه جاگزین شخصیت احتمالا خیالی انشانیان ایلامی غیر هندواروپایی زبان می کند، انشانیان گویا آخرین بازماندگان ایلامیان بومی تیره پوست احتمالا هم تبار با دراویدی هایی هستند امروزه در جنوب هند بیشتر متمرکزند، اینان نه سامی زبان می اند، نه هندواروپایی زبان و نه آلتایی و تُرکی و مونگلولی زبان و… (اینکه چرا می گویم مونگولی نا مغول، شبه رازهای هولناکی در کلمه مشکوک مغول است (مغ+ول یک نام فارسی احتمالی است که هم اکنون هنوز در لهجه فارسی دهکردی رایج است این نوع ساختن اسامی)، اگر آن فرضیه بگویم تمام مردمان خاورمیانه از مدعیان آریایی تا تُرکی تا سامی و قفقازی و مدعیان تمدن اروپایی و یانکی و… و.. حداقل کاری بایست بکنند نوشتن و امضای طوماری چندین کیلومتری عذرخواهی از مردم کشور مونگلیا است که چندین قرن دروغ های عظیم جنایت به این مردم نسبت داده اند!، کسانی خودشان بجای مغ های باستانی جا زدند از اقوام و فرقه های ضاله از لاتیستی تا آخوندیستی (از جمله کاپیتالیستی و چپی و سلطانیستی و …) و به اسم مونگول های صحرا گرد دست به کشتارها و غارتگری و زن دزدی شبه نازیستی در چند قرن گذشته کردند!

مردمان سازنده تمدن های اولیه به عنوان نخستین بومیان حوزه غرب آسیا از نیل تا سند و گنگ و از حواشی خلیج فارس تا دریاچه خزر و آمودریا و سیردریا، عمدتا سیاه پوستان با ویژگی شبیه دراویدی های جنوب هند بودند، که مهاجران بیانگرد کمتر متمدن سامی زبان و هندواروپایی زبان و آلتایی و تُرکی و مونگولی زبان و غیره به سرزمین های آباد کشاورزی و روستاها و دولت شهرهای آنها حمله کردند و تا توانستند از مردان کشتند و از زنان متاهل و دختر مجرد و پسرانشان اخته کرده و به حرامسرا (حرمسراها) های خود به بردگی جنسی و تبدیل به مشاین جوجه کشی کردند، احتمالا از ان موقع دو طیف جنگ های اباطیلی یعنی لاتیسم و آخوندیسم در غرب و مرکز و جنوب آسیا و شمال و شمال شرقی آفریقا (موسوم به خاورمیانه) شکل گرفت، ظهور ایدئولوژی های حکومتی با عناوین دینی مانند حول شخصیت های افسانه و اسطوره ی مانند زرتشت و نوح و ابراهیم و… ادیانی شکل گرفت که در واقع مشابه همین ایدئولوژی های دگم و جمودی و خشک امروزی کاپیتالیسم و کمونیسم و پان اسلامیسم و پان آریایی و پان ایرانی و پان تُرکی و پان کُردی و پان لُری و پان عربی و پان… بودند(؟!)

این سنت های زشت و ضد بشری ناموس پرستی و غیر ت پرستی (که مظاهر در کشتن فزرند و زن و دختر تا هرزگی چند همسری و چند زیدی اعم دختر و پسر و پدوفیلی و هرزگی تن فروشی به اسم مهریه تا هدیه از سنت های رایج بین آخوندیست ها و مارکسیست های راتدوکس دگم اندیش همچون کمونیست ها (سرمایه سالاری حکومتی) و لاتیست ها و سرمایه سالارها بخش خصوصی (مدعی خصوصی، اما شریک دزدخانه ایران و دزدخانه جهان هستند)، داستان ظاهرا عامیانه و اما واقعی، که علت العلل اصلی جنگ های بین فرقه هیا بشری و توحش بشریت شکم زیر شکم است! تا زمانی بشریت درگیر چنگ های اباطیلی شکمی وزیر شکمی باشد (از لاتیسم تا آخوندیسم که در هر طرف این باطل های ضد بشری، هم لاتها و هم آخوندها و هم سرمایه دارها در مشارکت هستند!)

بارها امثالهم گفتیم به طور کلی تمدن در بهترین حالت چیزی خنثی است و در بدترین حالتش یک انحراف از طبیعت و عامل مضر و تخریب طبیعت است، و از بدبختی ها امروز بشریت همین تمدن ها چه منقرض شده از باستانی و قرون وسطایی و چه امورزی (تمدن جهانی) است، با این وجود ایدئولوژیست ها ( از جمله دین کاران و عرفان بازان و پان های قومی و نژادی و سرمایه سالاری ها)، اینکه آن منحرفان ضد بشری، بدون اهمیت و بلکه با ضدیت با دمکراسی، روزی خودشان می گیوند پروژه شیعه آریایی راه می اندازند و روز دیگری دشمن ضد شیعه می شوند! از قماش ضد بشری همان هایی هستند در طول تاریخ جنیش بشردوستانه عدالات خواخی و ازادی هیا حقوق بشری را به انحراف و شکست کشاندند! همان هایی هستند روزی به اسم زرتست و روزی به اسم کوروش و روزی به اسم شخصیت های دینی دیگری، فرقه های ضاله ضد بشری (شکل امروزینش همان ایدئولوژی های چپی و راستی) بوجود آورده و در نهایت هدفشان منفعت طلبی شخصی و گروهی تا تلافی عقده های شخصی و یا حتی انتقام بخاطر ظلم های دیگر است، خاورمیانه بزرگ (شمال و شمال شرق آفریقا تا غرب و مرکز و جنوب آسیا و قفقاز و…) یک شبه قاره از سادیسم و سادومازوخیسم است، انبوه مردمان مظلوم فرورفته در منجلاب های انحاط های همه جانبه اخلاقی و اجتماعی و قاتصادی فقر و هرزگی و ضد فرهنگی و تا حاکمان وفردستان اقلیت های از طیف مابین لاتیسم تا آخوندیسم، که در میانشان اعضای آخوندی و لات وجود دارد، در تمام این فرقه ها عناصر منحط و ضد بشری لات و آخوندی وجود دارند! فقط اسم هایشان فرق می کند؟، آخوند ممکن است اسمش کاهن یا خاخام یا پاپ و یا موبد و… باشد، لات ممکن  است اسم کارآفرین سرمایه گذار بورسی و صراف و دلال و حتی رئیس اتحادیه فلان بخش خصوصی یا تعاونی و یا وزیر و وکیل و حاکم دکیتاتوری فلان کشور یا قاضی حکم دهنده اعدام زندان شلاق و یا مرشد و ملای حکم ارتداد دهنده و یا فرمانده دستور دهند ترور باشد، این ها طیف لاتیستی تا آخوندیستی هستند.

 

یکی از اصول پیشنهادی برای رهایی از فرقه های ظاله، برقراری عدلت جنسی است، اصل ساده هر کی با یکی، این قواننی ضد بشری تحت عنوان ازدواج رسمی (تفتیش عقیده چهار دین رسمی در ایران) و هرزگی و ترویج روسپی گری غیر رسمی و  رسمی (هر چند کارگر جنسی آزادانه و بدون هیچ شبکه مافیای فعلا چاره نیست، اینتجا این نوع کارگران جنسی از این مقوله بحث جدا هستند)، دختربازی و پسربازی و خانم بازی و خیانت متاهلان، اینها بایست پایان یابد، اگر جنبش زن و زندگی و آزادی مدعی اتس بایست یکی از اهدافش پایان دادن به بی عدالتی جنسی باشد، اینکه اگر زنانی اعتقادی به حجاب شرعی اجباری و سیاسی حکومت ظالم و جنایتکار و فاسد آخوندیستی ج.ا ندارند، شجاعانه از حقشان در معابر عمومی دفاع کنند و مردان و دیگران دفاع مشورع کنند، اما اینکه بیاند در کلاس درس سک معلم معرکه بگیرند و سوءاستفاده کنند کلاس درس به محل دختربازی و هرزگی تبدیل و معلم اذیت کنند، چیزی جز زدالت و پستی و بزدلی نیست!

از نکات مشترک همه اینها، دگماتیک (جمودیت و مقاومت در برابر تغییر و اصلاح)، نژادپرستی، کیش شخصیت و انواع بُت پرستی، هرزگی جنسی، پول پرستی و مال اندوزی روان پریشانه، یعنی حتی به اندازه چند نسل مال به اندوزند، سیر نمی شوند از از مال اندزوی و با قیمت نابود کردن زندگی و عمر و حتی محروم کردن بقیه از بدیهات حقوق بشری و با جنایت و فساد همچنان به مال اندوزی ادامه می دهند، علاقه عجیب این فرقه های ظاله اشاره کردم، به بسط و ترویج رذایل ضد اخلاقی و ضد اجتماعی مانند بی بند و باری جنسی (از دادن چند همسری به مردان در اسلامیستی تا هرزگی جنسی در سرمایه داری به ظاهر غیر دینی یا ضد دینی و  آته ئیستی) فصل مشترک همگی شان هرزگی جنسی و تشدید و تعمیق بی عدالتی جنسی میان مردان مجرد تنها است، طبیعتا همه مردمان مجرد تنها تا آخر تحمل این ظلم تنههایی نمی توانند تحمل کنند و اقلیتی کوچکی از این مطلومان بی عدالتی جنسی آخر کم می آورند وبرخی روان پرویش شده دست به خدکشی می زنند و برخی در اعماق افسردگیرفته و در تنهایی می میرند و دنیا از استعداهای شان محروم می شوند و برخی اندک طغیان کرده و دست به انتقام از باطل فوق الذکر می کنند، اینجاست که اباطیل ظالم و جانی و فاسد این اندک اقلیت مظلوم مردم مجرد تنها عَلَم کرده و از قربانیان ظلم بی عدالتی جنسی نشانه درستی قوانین وحشیانه لاتیستی و آخوندیستی و سرمایه سالاری شان می دانند! در حالی این قوانین نوشته نانوشته لاتستی و اخوندیستی و سرمایه سالاری بوده که برخی ادنک از مظلومان بی عدالتی جنسی و کارگری (بردگان تمدن نقرض شده قدیم و تمدن جهانی امروز) دیگر از شدت فشارهای ظالمانه این فرقه های حاکم باطیلی بریده اند و به سیم آخر زده اند! اینها نتیچه ظلم و جنایت و فساد شما فرقه ها پیروان غافل و یا آگاه این فرقه ظاله هستید که باعث بروز این قربانیان می شوید.

کارخانجات مملو از بردگان گارگر زنی هستند که همزمان از نیروی بدنی در کارخانه بهره کشی می کنند و هم در صف نوبت خدمات جنسی به صاحبان کارخانه جاتی و لات های درون کارخانه و لات های در کنار جاده و غیره هستند، زنان را از خانه و خانواده کشاندند بیرون به اسم کار در بیرون و فرهنگ و درس و دانشگاه و مردان مجرد اقشار فرودست تنها خانه نشین کرده یا باتلاق خودناارضایی و با هماره تحقیر اصطلاحاتی جقی بیمار وانی کردند و فرسده و در اعماق تن های فرسوده، در حالی زنانی حقشان هست در حال جان دادن و وادا دند به طیف لاتیسم و آخوندیسم و سرمایه سالاری هستند! این است ظلمکده جهانی امروز! قوم شبه لوط جدید!


پ.ن: ایران در اِشغال طیف های لاتیسمی تا آخوندیسمی و خرده کارهای مافیایی و لاشخورهای دیگر…!، و اما متوهم اپوزیسیونی پیش پنداران فاتح ایران (از دیکتاتوری گریان پان آریایی شاهنشاهی کذایی تا جمهوری دموکراسی سکولاری خواه!)

بارها در مطالب امثالهم، نخست تاکید کردم امثالهم از مردم معمولی هستیم و مثل هر انسان معمولی مرتکب اشتباه می شویم، از اشتباهات تایپی که ناشی شرایط خاص نرم افزاری و غیره شخصی است بگذریم، برخی اشتباهات ناشی نیاز به سرعت در کمبود فرصت است و هم عدم دسترسی به منابع دست اول اطلاعاتی طبقه سرویس های جاسوسی و غیره، امثالهم که سعی داریم منتقد منصف و مستقل باشیم در تنگنای دسترسی به اطلاعات دست اول درست برای تحلیل هستیم، اما چرا گاه امثالهم به نظر برخی چنان پیش گویی به نظر می رسیم به سیستم اطلاعاتی گروهکی یا حکومتی وصل هستیم، ناشی سوءتفاهم بزرگی است که نمی دانند گویا که امثالهم با تجربه تحلیل چندین ساله، توانسته ایم هر از گاهی- با درصدی از خطا- پی به حقایقی احتمالی ببریم، در واقع در اخبار و گزارش های سروس های طالاعاتی تا تبلیغات پروگاندایی و تجاری، همیشه بیشتر عامدا و به ندرت سهوا، به ظاهر درز اطلاعاتی صورت می گیرد، جنگ های روانی و اطلاعاتی درز ناقص اطلاعات و برای گمراه کردن عمومئ مردم و اهداف خاص (اینجا می تواند حکومت متخاصم یا رقیب باشد و یا گروهک های متعارض و…)، درز اطلاعاتی می تواند اساس دروغ باشد، اما خود دروغ اگر تشخیص بدهی، احتمال پی بردن به حقیقت است!، تکنیک های تحلیل تجربی فاقد هیچ فرمول بندی خاص است از نظر امثالهم، تمام داستان های ادعایی این جداول اکسلی و فاندمنتال و تکنیکال و دنباله مارپیچ اعداد فیبوناچی… که مدعیان سگینال باز کانال های مجازی هستند، تحلیل های امثالهم از این شیوه ها پیروری نیم کند، نه هوش مصنوعی و نه هیچ سیستم تا اکنون مدعی اند، این تحلیل های امثالهم کاملا بر اساس تجربه و آزمون و خطا است!

امثالهم نه دسترسی دارم به منابع دست اول و نه اساس علاقه به دست یابی به این منابع، ارزش ریسکش را ندراد و اساس هم نیازی نمی بینم به دسترسی به یان منابع!، کسی به توان تحلیل بر اساس بدیهیات دست یابد نیازی به هک کردن و نفوذ به اطلاعات سرویس های جاسوسی یا منبع طبقه بنید حکومت ها و گروهک های غیر حکومتی ندارد، دنیایی از درز اطلاعات دروغ و راست و این ملغمه و آش شله قلمکار موجود است، منبع اصلی تحلی امثالهم است، ما را نیازی به به آن اباطیل نیست، دانش تحلیل بر اسا بدیهیات، هر کسی به حداقل هوش و تجربه سواد می تواند انجام دهد، نه نیازی به مدرک دانشگاهی دارد و نه حد حتی دانستن زبان های مختلف، نه نیازی به شخصیت حقیقی یا مجازی، نه صاحب منصب و مقام و نه داشتن رسانه ای شخصی، کافی است روزنه ای پیدا کند برای مطالعه و انتشار!، کور سواد خواندن و نوشتن و گوش کردن و دیدن کافی است، قدرت واقعی تحلیل در شناخت بدیهیات است.

اما یک حقیقت عظیم را متوجه شده ام، سوال بزرگی همیشه از خود کرده امف چگونه من انسان معمولی با ضریب آی کیو معمولی و شاید کمتر از معمولی _؟!) می توانم چیزهایی از چند هزار پیش تا تا حال و آینده گاه چند صد آینده متوجه بشوم بگمان خودم، اما دیگران قادر نیستند متوجه می شوند، همیشه با خودم می گیوم آیا تهمت مشکل روانی به امثالهم می زنند درست است و یا حقیقتی که متوجه شده ام دیگران نمی دانند و یا غافل هستند؟!

این حقیقت قدرت تحلیلی چیست؟

قطعا من علاقه مند همه عموم از توان بالای تحلیل درست برخودار شوند، زیرا تنها راه نجان بشریت از ظلم و جنایت و فساد، اگاهی است، این خویش کاری داوطلبانه امثالهم برای کاهش رنج های بشری است، احتمالا یاد دادن توان تحلیل به عموم کار درست است، اما خطر سوءاستفاده از قدرت تحلیل است، طی هزاران سال این انحراف بشر از  طبیعت به سمت تمدن و پنهان کردن توحش نخستی و میون سانان در پشت نقاب تمدن و ادعاهای فرهنگ و… مسئله سوءاستفاده آگاهی و علم علیه اکثریت مردم معمولی بوده که در منگنه ها و گاه آچمزها اباطیل گرفتارند!

اما حقیقت تحیلیل تجربی چیست؟

حقیقت بر اساس همین ضرب المثال معروف است، تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها!

راه حل مسئله، در خود مسئله نهفته است، داستان سلاح های کشتار جمعی در همان سه روز فجایع هروشیما و ناکازاکی تمام شد به این معنی اثبات شد بشریت متمدن حتی برای جنایت قائل نیست!، روزی شوروی رسما دست یابی (۱۹۴۹) به به بمب اتمی اعلام کرد، ابرقدرتی اتمی و انحصار امریکا تمام شد، اینها نقاط تاریخی هستند، درک نقاط تاریخی برای تحلیل مهم است، از سال ۱۹۴۹ چیزی به نام جنگ هسته ای وجود خارجی ندارد، از سال ۱۹۴۹ تا اکنون مدعیان ابرقدرت نظامی جهان، کل جهان به بازی گرفته اند، این بازی رقبت تسلیحاتی و تهدیدهای توخالی جنگ اتمی ۷۵ سال است تکرار می شود! قرار نیست جنگ اتمی صورت بگیرد از سوی حکومت های دارنده سلاح هسته ای متمدن جهان، مگر یک حکومت غیر متمدن (گروهکی به اصطلاح تروریستی ضد تمدنی) اقدام به اقدام تروریستی هسته ای کند، وگرنه هیچ حکومت متمدن این قدر داغون از نظر عقلی نیست اقدام کند، چرا متقابلا طرف های دیگر این کار می کنند، حتی نکنند، فرضا تمام سیستم آفندی و پدافندی هسته ای امریکا بتواند چنان سریع توان قدرت هسته ای طرف های مقابلش مانند چین و روسیه و روسیه و… در آن واحد نابود کند با حملات هسته ای، در نهایت خود امریکا و کشورهای متفش نیز آسیب جدی می بینند، جنگ اتمی حتی در حالت یک طرفه، یعنی مثلا چین و روسیه و کره شمالی هیچ کاری نکنند و امریکا به شیوه هیروشما و ناکازاکی، تمام منطاق عمده زیرساخت نظامی و اقتصادی طرف مقابل با سلاح های هسته ای نابود کند، در نهایت اقتصاد امریکا و آنچه که غرب و تدمن جهانی می نامم، نابود خواهد شد، فرقی نمی کند چین و روسیه و کره شمالی اقدام متقابل کنند یا نکنند، امریکا و یا هر کشوری دیگری اقدام به نابودی عمده زیرساخت های طرف مقایل کند، اثرات تششع و عواقب ویرانی اقتصادی و به هم ریختیگ اجتماعی چنان عظیم خواهد بود، بی برو برگردد طرف به ظاهر برنده جنگ هسته ای بازنده است! پس در کل جنگ هسته یک جنگ باخت باخت برای همه است!، این حقیقت تحیلی تجربی امثالهم است. روش تحلیل بر اساس بدیهیات!

طبق عادت همیشگی ام، یا بند ۱% خطا، با اطمینان می گویم هیچ جنگ هسته ای بین کشورهای دارای حکومت هیا متدمن صورت نمی گیرد (اینجا هم تمدن و هم ضد تمدنف هر دو در حکم ناسزا است!)، از ظنر من هم متدمن ها و هم ضد متدمن ها بنیادین ضد طبیعت هستند! در عالم اگاهی امثالهم – بشر موجود ضد طبیعی است، چه متمدن باشد و چه غیر متمدن- مگر اقلیت کوچکی توانسته اند خودشان به شیوه نخستی هاف زندگی نزدیک به طبیعت اولیه بشریت نخستی ها دراورند! اما متاسفانه امکان چنین زندگی برای اکثریت قریب به اتفاقا این ۸ میلیارد و اندی ممکن نیست، زندگی به سبک نخستی ها، به نوعی لاکچری یا نوعی سادومازوخیسم گاهی است! امکان عملی و توصیه عمومی نیست، بشریت به گناه متدمن شدن، محتوم به عذاب متمدن بودن است!

این ها عذاب هایی است بشریت گناه مند بواسطه گناه اصلی- یعنی متمدن شدن- بایست بپردازد، اما خدایی نیست که گمان کنید مجازات می کند، خدا شبه رازی است پیش خودم و هنوز خودم درگیرم با آن، تسلیم شدم در برابر اسمش یعنی انتخاب کردم، خدا از نظر من یک انتخاب است بین خواستن او باشد یا نباشدف من فعلا ترجیح دادم او در ذهنم باشد، چون نیازمند هستم در برابر خودخواهی ام چیزی محافظت کند و خدا از خود من محافظت می کنم (خود+آ=خُدا)و دیگر هیچ، اما مکرر دارم می بینم و در میابم بشریت عذاب می کشد به خاطر گناهانش!

خود و خدا، برای امثالهم یک مکانیسم دفاعی برای زیستن است در کنار بقیه، این خدای شخصی و تا حدی زیادی نامفهوم و ناشناخته ذهنی، نه برای تحمیل به دیگران یا برساختن دین و آیین و فرقه است، این نیازی شخصی برای بقا در جنگل توحش اکثریت بشریت متدمن و اقلیت ضد متمدن است، چاره ای نیست، در این بازه نیمه عمر ناپایدار، لحظه ای خشم و عدم کنترل، می تواند به زنده مانی پایان دهد، هر لحظه یکی وحوش عصبی ممکن است در سوءتفاهم خشمناک دست به کشتن امثالهم و دیگری بزند، که گمان می کند امثالهم ودیگران مانع بقا و زنده مانی اش هستند، این امر بایستی برای خود است دائما متذکر شویم امثالهم قصد تهدید به زنده مانی دیگری و دیگران نداریم، این بایستی دائمی است، با گفتار و کردار بایستی نشان دهیم قصد هم زیستی داریم، حالا شاید کمی اشاراتی به سه اپیزود پیامبران خِرَد کنم و اینکه چرا بشریت چاره جز مصالحه هم زیستی ندارد، چاره جز قرار دادن خطوط قرمز شخصی ندارد، مثلا ممنوعیت قتل عمد (ازا عدام تا ترور)، چاره جز مصالحه ندارد در رقابت های بی رحمانه توحش جنگل متمدن ها و ضد متمدن ها، خودخواهی اگر با آن خدای شخصی مهار نشود، منجر به نابودی خود می شود، کسانی که مدعی اند به خدا اعتقادی ندارند و هیچ حد و خط قرمزی ندارند، در واقع دارند بر اساس حق متقابل طبیعی، حق نابودی خود را به دیگران می دهند!

راه حل موقت دموکراسی (به تعبیر امثالهم فرمان رَوایی مردمی)، برای هیمن منظور است، رقابت توحش جنگلی متمدن ها و ضد متمدن ها را کنترل کرد لاقل به خودنابودی یکدیگر نبروند! فرصت زندگی را ازهم دیگر سلب نکنند، بیش از این به جوامع بشری و سایر موجودات این کره زمین آسیب نزنند، فرصت زندگی بسیار کوتاه است، غرایز جانوری بشریت مانند سایر غرایز سایر جانوران، تمایل به نامحدودی و توحش سیری ناپذیر دارد، اینکه فلان صاحب سرمایه بیش از ده برابر متوسط تورم کشوری، اموالش اسما افزایش یافته، حالا مثلا ۲۰% کاهش قیمت یافته، می گوید زیان کرده، این نشانه خودخواهی اش است، او عامدا و غافلا درک زیان وسود را اشتباه گرفته است، زیان و سود بر اساس کدام معیار؟

معیار حداکثری یا معیار حداقلی یا معیار متوسط، اقلیت سرمایه دار که متوسل به ایدئولوژی های سرمیه سالاری می شود و هیچ حقی برای دیگران برای زندگی قائل نیست، در نهایت اکثریت بازندگان رقابت بی رحمانه کسب منفعت علیه خودش بسیج خواهد کرد و سقوط هولناک و از دست دادن همه چیز از جمله زنده مانی اش به همراه خواهد بود! چرا؟

چون آن فلانی ها، تحلیل سود و زیان بر اساس بدیهات قبول ندارند، نمی خواهند قبول کنند برای بردن در رقابت نیاز به رقیب است، در میدان بازی رقابت، اگر حریفی در میدان حاضر نشود (به عبارتی دیگر حریف ها نابود کرده) اساسا برنده نیست! برنده خیالی در تنهایی است در میدان مسابقه رقباتی که رقیبی در آن نیست، برنده تنها خیالی، در توهم است که بنرده شده، قهرمان پوشالی و خودپندار متوهم! او قهرمان خودخواهی و تنهایی خویش است!

نهایت این فلانی خودخواه چیست، یک دنیای بدون هیچ کس، تنها و تنها در کره زمین که صاحب تمام کره زمین است و اما تنها است، فلانی خودخواه در میدان مسابقه بدون رقیب، یک برنده خیالی و در حقیقت بازنده است، او کره زمین را به دست آورده و اما دیگر هیچ کسی نیست، این تصورات در فیلم های هالیوودی و غیر هالیوودی بارها به تصویر کشیده شده است.

تراژدی تنهایی برنده خیالی، یکی از تم های صنعت فیلم سازی بوده است، تصویر انسان تنها خودخواه که صاحب همه کره زمین و همه ثروت ها و موجودات غیر انسانی اش است و اما هیچ انسانی دیگر نیست! رسیدن به همان داستان آدم تنهایی که حوایی ندارد! باز بایست برود برای خودش حوایی پیدا کند یا بسازد(؟)!

فقط یک لحظه به آش شله قلمکار عظیم انباشت اطلاعات بشری بنگیرید، چگونه نمی توانید درک کنید داستان جنگ اباطیلی بی فایده است؟! داستان صلح حقیان دائما فریاد می زند که بخوانیدش!

بشریت برای بقا نیاز به جنگ و سلاح کشتار جمعی و مسابقات تسلیحاتی ندارد، شرکت های سازنده و دلال ها نیازی به اینها ندارند.

این دنیا متوحش جنگلی تمدنی، مقادیر بسیار عظیم تر از فرصت کسب سودهای پایدارتر از توحش تسلیحاتی دارد.

طبیعت نیازمند بازسازی از حجم عظیم تخریب تمدن چند هزار ساله است، فرصت سودهای منصفانه هم زیستانه بسیار بیشتر از دیکتاتوری های منفعت طلبانه به ظاهر زودبازده است.

سوددهی بازارهای صلح به مراتب پایدارتر و هم زیستانه تر و دوست داتنی تر و لذت بخش تر است. خودخواهی هایتان به کنار نهید و خدایی در درون خود در خود انتخاب کنیم، خواهید دید نیازی به این همه آزار خود و دیگران ندارید! بهشت موعود هم اکنون در همین در دسترس است، هنگام دست کشیدن از بردگی گرفتن دیگر دیری است آماده شده، نیازی به بردگی و استثمار وحشیانه کارگران و دیگران نیست.

این اندک سهم از ثروت عمومی از منبع سحی و زیر سطحی کره زمین در مرزهای کشورها بین عموم مساوی تقسیم کنید، نه به شکل آن سهام عدالت کذایی و نه این دروغ بورس ۵۰ میلیون دارنده! آن سهام های کذایی عدالت و خرده سهام دارترین دو سه درصد نیستند و پای کلا سهام داران گذاشتند، مانند بهانه آن چند هزار کارگر صنعت کذایی خودروسازی و بهانه بیکار شدنشان، چهل سال ظلم کردن به منابع طبییع و سوخت وسلامتی و آشغال تحویل مردم دادند به قیمت گران تر خارجی ها! چهل صنایع کذایی شبه کمونیستی به سبک های نازیستی تا استالینستی ادامه داده اند!، مگر چه مرگتان بود مثل یک تاجر با شرف عاقل کالا خوب با سود منصفانه با تیراژ بالا تولید می کردید؟! چه مگرتان بود که حتی صنایعتان هم سادیسمی و سادومازوخیستی و روان پریشانه است! واقعا از خود پرسیدین چقدر بیماری سادیسم و سادومازوخیسم اقتصادی دارید شما فلانی ها؟!

 

فلانی ها، شما در توهم مبارزه با حجاب اجباری، دارید هم نوعان و کسانی حامی شما هستند آزار می دهید، این نوجوان ها و جوانه ها با لات بازی و هرزگی جنسی دارند دهه پایین تر را آزار می دهند به سرعت دارید بازنده میدان می شوید. دیگر چه جوری خرفهمتان کنیم، چون شیرفهم که نمی شوید؟!

اگر راست می گویید در ادعای شعار “زن،زندگی،آزادی”، این قدر شعور می داتشید به دهه هشتادی های مدعی حمایتشان، تهمت حرام زادگی نمی زدید، آخر شعور ندارید، این دهه هشتادی تقریبا همگی فزرندان همان والدینی هستند-خواسته یا ناخواسته- مجبور بودند با همان خطبه عقدی شیعی و اسلامی ازدواج کنند وفرزند بیاورند! وگرنه سیستم اپارتاید عقیدتی ج.ا ولایی، اجازه فرزندآوری به مردم موسوم به مسلمان زاده نمی دهد! بر فرض همین امروز همگی تقریبی (۹۹%) نامسملمان شدندف وقتی سیستم مجبور می کند طبق  آپارتاید شیعه ولایی اعتارف کنید به اسلام تا مجوز ازدواج و فرزندآوری بدهد، دو حالت ندادر، یا تحقیر اعتراف به شیعه و اسلام کنند و یا تن عقیم شدن نسلی بدهند! همه نمی توانند به خارج بروند! داستان شما تهش عقیم شدن نسلی ایرانیان و عمدتان  مردم فارسی زبان ترک زبان مناطق شرق و مرکز و جنوب و تا حدی شمال و شمال غرب و  و مووسم به شیعه زاده است، چون سایر فرقه اسلامی و ادیان فعلا دارند به همان شیوه دینی و فرقه در حال زاد و ولد و تکثیر هستند! مطالب مهم درباره عقیم شدن نسلی و بحران تنهایی دوباره بخوانید!

واقعا به همه اعم فقیر و غنی، سهم برابر بدهید، بیمه همگانی تامین اجتماعی همین امروز برای بازماندگان فراهم کنید، کارفرمایان حکومتی و خصولتی و خصوی دست از خودخواهی مال اندوزی وحشیانه بردارید، این اندک سهم عدالت بر اساس بر بدیهات حقوق بشری زنده مانی از هم نوعان دریغ نکنید، این اندک مزد حداقلی سقف مزد نگیرید.

دست از حرامی مغزی بردارید، هرزگی جنسی نکنید، هر کسی با یکی، توحش هرزگی جنسی نکیند، بگذارید هر کسی برای خودش جفتی داشته باشد، به هر دلیل و بهانه و آیین، اجازه بدهید دفترخانه ها ازدواج صرفا کارشان ثبت  ازدواج باشد و نه دفترخانه تفتیش عقیده!، این همه خسارت به خود و دیگران زدید بخاطر تحمیل عقیده و نقض بدییهاتی حقوق بشری مانند تفتیش عقیده، امثالهم یک باز از پیشنهاد اعتراض به تحمیل عدم نوش و خوراک در ایام رمضان اشارتی کردم چون با بدیهات کاسبی اغذیه فروشی ها و رستوران ها در جنگ بود، اما با آن فلانی ها مشکوک الحال همراهی نکردم در اسلام ستیزی احمقانه و ترویج مشروب خواری در ایام محرم، چون دو قضیه فرق دارد، توحش دیگرستیزی از پان آریایی تا پان اسلامی را به وضوح دیدم، جنگ اباطیلی دیگری به راه انداختن رای گمراه کردن بشریت معمولی!

پیشنهاد بشردوستانه و مبتنی بر بدییهات حققو بشری، اینکه دفترخانه ها و شاعلان صنف ثبت ازدواج و طلاق، به همان کار اصلی شان یعنی ثبت به پردزاند، نه بپرسند از چه روشی و با شیوه ازدواج کرده اند از طرفین و نه خطبه عقد بخوانند و این رسم جدید سفر چیدن عقد لزوما نباشد، همین که مطمئن شوند دو طرف مجرد هستند و زمان کافی گذشته (مثلا۱۰۰ روز از طلاق قبلی) کفایت می کند برای ثبت ازدواج. این مشکل ازدواج تا حد زیادی حل می شود و نیازی به این فساد رانت توزیع کردن از  منابع  عمومی و قرعه کشی خودرو و دیگر فسادهای ضد بشری نیست، این رانت توزیع کردن و تبعیض بین دهک ها  پایان دهند، توحش سیستماتیک طبقاتی رانتی پروری پایان دهند. گمان نکنند با این دهک بندی و دادن یالرنه از پول غارت دیگرانف موجب می شود ان سه دهک کذایی یارگیری برای شان است، چه بسا از میان همان سه دهک اول، شما به دار بکشند! چه بسا رانت خور در نهایت فاسد و ظالم بشود(؟)!

این توحش سوءاستفاده کردن و بازیچه قرار دادن لات ها و دهه هشتادی ها، کودکان و نوجوانان کم اطلاع و کم دانش و شاید بسیاری پخمه بازیچه قرار داده اند برای نیات خودخواهی ایدئولوژیکی شان از طرفین متقابل، این نوجوانان آسیب خورده از حاکمیت زور و زر و تزویر، نشانه بارز سادیسم و یا سادومازوخیسم ویا سایر  بیماری های روان پریشانه نشان می دهند.

هشدار بارها دادم در مرحله خطرناک توحش هرزگی جنسی لاتیسم هستیم، تشویق وحشیانه تروریستی به مقابله مردم معمولی مذهبی که چادر و مقنعه دارند و ایجاد جنگ دو قطبی حجاب و بی حجاب، کار وحوش اباطیلی است (نظر واضحم گفتم با اصل انتخاب پوشش موافقم، اما گقتم پوشش و نه برهنگی و هرزگی جنسی، مخالف جادر مشکی و کلا لباس اجبرای مشکلی ونه به سلیقه و مُد شخصی، چون با طبیعت آبو هوا و اقلیمی مناطق فلات ایران و پیرامونش یعنی خاورمیانه بزرگی که گفتم در تضاد است.

این پوشش پارچه های مشکی مشکلات جدی بیماری بدنی می آورد و نیازی به سند پزشکی ینست، تجربه عذاب آور کسانی در اوج گرما چنین پارچه های می پوشند کافی است، آن همه تعرق و دم کردن زیر این پوشش سیاه؟!، مگر آن چادرک ها و روسری های رنگین محلی چه اشکالی دارد؟ این فاجعه روان پریشانه لجبازانه بدلباسی چیست که به اسم “زن، زندگی، آزادی” راه انداخته اند؟!، یک دفعه آن بدن های ناموزون و پرچربی در اثر سوتغذیه (لزوما پرخوری مواد خوب نیست، بلکه بدخوری شبه اغذیه تمدنی امثال روغن و نوشباه و کم تحرکی و.. است و فقرا شاید بیشتر به مشکلات اضافه وزن گرفتارند، چون غذای مناسب طبیعی کمتر در دسترس دارند!) را به چشم دیگران نشان دادن چه ارزش مبارزاتی دارد؟!

صنعت حجاب اجباری چند دهه موجب رونق جراحی پلاستیک صورت و لوازم آرایشی شد، و گویا حالا صنعت بدن سازی و بادی بلدنیگ و ایروبیک رونق می گیرد!

انگاری هر اتفاقی بیفتد دست مافیایی بازها در کار است، بهانه باری غارت پول های اقشار متوسط به پایین!

حالا دخترها و زنها بایست کلی وقت بگذارند و آن چربی های اضافی ناشی سوءتغذیه فقر غذایی با خرج اندک سرمایه باقی مانده درست کنند؟!، که چه بشود؟

آن فلانی های روان پریس پان آریایی و خارجه نشین بگویند مردم از اسلام برگشتند!، امثالهم در بحث ناپیروها گفتم، اگر ملاک اصول شیعه امامیه باشد کسی عدالت اجرا نکند و به دیگران ظلم کند بویژه حرام خورای عملا شیعه نیست، اصل عدل در شیعه امامیه را کمتر کسی بررسی کردم رعایت کند! واقعا کدام شیعه؟! اسم است؟! اگر شیعه امامیه واقعا به اصل عدل باور عملی داشت، وضع ایران و بقیه جهان پیرامونش چنین جهمی نمی شد! عدل به نفع شخصی تفسیر کردن و آن را تا جنون تعریف ملت به مثابه پیروان آخوندیسم و پان اسلامی و پان عربی درآوردن، که عدل نیست! بی عدالتی است!

این قضیه حق الناس کجای داستان است؟ این زندگی بر باد دادن مردم معمولی، چه از سوی حاکمان و عاملانش و چه از سوی مردمان در انحططا همه جانبه؟ این گروگان گیری اموال ورثه توسط برخی؟ این کلاهبرداری ها و انواع دزدی ها از گران فروشی های به شدت غیر منصفانه و کم فروشی و احتکار و سودهای حداکثری به قیمت زیان واضح بقیه از متوسط تورم و از همه بدتر غارت گری به اسم خلق نقدینگی و چاپ پول توسط سیستم بانکی و حکومتی؟ کدام شیعه؟ کسی حق الناس-بویژه بحث اموال و مادیات و مزد را رعایت نیم کند چگونه عادل است و چگونه می تواند ادعای شیعه بودن کند؟!

سال ها سعی کردیم، تعریف جهان شمولی و بخردانه زا ملت بدیهم، یعنی شهروندان و اتباع یک کشور به رسیمت شناخته شده از سوی اکثریت کشورها، اما پلان های قومی و عقیدتی (مانند پان اسلامیست ها و و پان عربیست ها و پان تُرکیست ها و پان کُردیست ها و پان آریاییست ها و سایر فرقه های ضاله آپارتاید نژادپرستی و عقیدتی و…) نگذاشتند و نمی گذارند این تعریف واقعی و حققوی رایج بین اللملی بین مردمان جا بیفتد، پس قیدش زدم! به همان مردم و مردمان بسنده کرده ام.

شیعه می گوید اصل اعتقادی عدل است، اما وقتی ده ها سال بی عدالتی کرده، فقط وقاحت و دروغ گویی می خواهد ادعای شیعه بودن کند! تاجر وراد کننده یا تولیدکننده بجای چادر مشکی و مقنعه می تواند چادرک و روسری رنگی و روشن وارد کرده یا تولید کند، امثالهم که نگفتم کاسبی نکند! کاسبی درست کند! کاسبی حقوق بشری کند! مردم آزاری نکند! (بارها گفتم در ابرزبان فارسی دیروزی تا امروزی، مردم هم اسم مفرد است و هم جمع، مردم/مردمان یکی است و کلا معادل بشر،انسان،هیومن و… است، مردمان یعنی بشریت)، دو سه حالت خارج نیست، یا غافلند و یا منفعت دارند و یا مامور پنهانی یکی از طرفین اباطیلی هستند!، معیار امثالهم بر بدبیهات است، وقتی دارند مردم آزاری می کنند چه به اسم مبارزه با خجاب اجباری و چه به اسم بی حجابی اجباری، مردم آزاری و سادیسم است، برای همین با این قماش همراهی نمی کنم، امثالهم با بیمارن سادیسمی و سادومازوخیسمی کرای نیست، نظر پیشنهادی کلی ام این است- اگر همچنان اصررا به توحش دارند- اینها را بگیرند و در تمیارستان تحت درمان قرار دهند!، خودتان تنها نگذارید در این جنگل توحش تمدنی!، با بقیه اگر نمی خواهید دوست باشد لاقل دشمن نباشید، به قولی، چشم ها باید شست، جور دیگری بنگرید…

ادامه شاید…

پ.ن: ایران در اِشغال طیف های لاتیسمی تا آخوندیسمی و خرده کارهای مافیایی و لاشخورهای دیگر…!، و اما متوهم اپوزیسیونی پیش پنداران فاتح ایران (از دیکتاتوری گریان پان آریایی شاهنشاهی کذایی تا جمهوری دموکراسی سکولاری خواه!)

 

ج.ا در ایران شوروی تر از شوروی!، فرق میان حجاب سیاسی یا حجاب شرعی؟، چرا رضا پهلوی علی رغم مناسب ریاست جمهوری موقت دوره است حائز این پست به احتمال زیاد نمی شود؟!، یادآوری وضعیت تراژدی زنده مانی در تحریمی و حکومت اقلیت ج.ا بر اکثریت مردم ایران؟!، ناپیروها و نکات آخر…

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)