نکته افزوده: احتمالا و تقریبا همه در نهایت در بازه زمانی مجبورند در مواجهه با وقایع موضع بیگرند، بی‌طرفی مطلق یا بی‌تفاوتی نمی‌شود، کسی می‌خواهد در مسائل و قضایی سیاسی و اجتماعی اظهار نظر کند، در نهایت و به احتمال قریب به یقین بایست موضعش درباره اعدام قتل عمد و ترور منجر به قتل و جراخات شدید و دائمی، تعیین موضع کند. اینکه فعلا به نفعش است که کسانی گمان می‌کند در طرف اویند اعدام نشوند و اما حکم به قتل افراد دیگر بدهد. بحث دفاع مشروع و اینها یک چیز دیگر است، من بسیار با خودم طی سال‌ها کلنجار رفتم در قضیه اعدام و کشتن عمدی به هر دلیلی  از سوی دیگران. اینکه توجیه منافع ملی یا انقلابی و برای رضای خدا و غیره!، همگی توجیهات است، چرا طرف مقابل هم می‌تواند همین توجیهات برای خودش بتراشد، یکی به اسم خدا و وظیفه شرعی و  دیگری به اسم وظیفه میهنی و منافع ملی یا حتی دفاع از قومیت و جدایی طلبی و هزار و یک جور شاید بهانه دلیل بیاورد.

اما بحث مهم این است، اگر بخواهیم رضایت بدهیم به  حق قصاص (چشم در برابر چشم)، تکلیف کسانی در طول تاریخ به اشتباه یا با پاپوش و توطئه حکم به قتل چه به صورت ترور یا اعدام شدند چه می‌شود، مسئله این است هیچ تضمینی نیست اگر اعدام ترور و قتل عمد مجاز کنیم، سوءاستفاده یا اشتباه نشود، اساسا چرا مجوز دهیم؟! از کجا روزی همان مجوز دهندگان قربانی مجوز خودشان نشوند؟!

مثلا اگر هزار نفر در طول تاریخ مجوز بدهند واقعا قاتل بودند و فقط یک نفر اشتباه شده، بگویند اشکالی ندارد هر چیزی خسارت جانبی دارد؟!

از طرفی، نباید تعیین موضع در قبال اعدام قتل عمد یا ترور، موجب تشویق و یا فرار مجرمین از عدالت شود، چه چیزی عادالانه است در برابر قتل؟

اینکه فلانی بگوید ناراحت بودم و به ناموسم فحش دادند و تهدید کردند، پس به قصد کشت زده و بعد اعلام پیشیمانی کند؟! یکی و کسانی هم پیدا بشوند، این قاتل را قهرمان کنند و ازش تعریف و تحسین کنند؟! چون خودی بوده؟! 

در همین قضایا، بدترین فحاشی‌ها و رکیک‌ترین الفاظ جنسی و ناموسی دارند به حکومتیان ج.ا می‌کنند، آیا پس مجاز است حکومتیان ج.ا بخاطر فحاشی طرف مقابل بکشند؟!

کل داستان مشکل است، حتی بی‌دین و بی اخلاق باشیف اندکی به عقلت رجوع کنی و طبیعت ذاتی حتی برای یک لحظه خودت جای کشته شدگان بگذاری، نمی‌شود براحیت حکم بهب رائت بدهی! مشکل تاریخ مظلومیت افراد همین است، حالا برای کاری کهع واقعا غیر قابل جبران است مثل قتل، چگونه می‌توانی کسی را که کشتند راضی کنند؟! اینهایی که اساسا مدعی اند جهان اخرتی نیست و حتی منکر وجود خدا وروح هستند، چگونه می‌توانند فرد کشته شده راضی کنند؟!

واقعا این موضع امثالهم اقتصای موقتی است، من نوعی هیچ وقت نمی‌توانیم در مرود قتل عمد و چننی چیزهایی حکم قطعی و دائمی بدهیم. مسئله وقتی بغرنج می‌شود که بخواهی از دی اخلاق و وجدانی و حتی خود را جای دیگران گذاشتن باشد. حقیقتا بین انتخاب حکم حبس ابد و اعدام دشوار است، حالا یک عده می‌گویند کسانی متهم به قتل هستند آزاد کنند!

اینکه می‌گویند حکومت قاتلان یا متهمان به قتل از خودی هایش دستگیر نکرده دلیل نمی‌شود حکم بر آزادی متهمان به قتل و خسارت شدید حق الناسی به مردم بویژه مردم عادی و بی‌طرف باشند.

اعتراف می‌کنم حتی این مخالف با اعدام با احتیاط گرفتم و قطعا ترور و قتل عمد نوع شدیتر است، اعدام با محاکمه نمی‌شود با ترور و قتل عمد مقایسه کامل کرد، گاهی یکی از دیگری احساس بی عدالتی بیشتری می دهدف مسئله اعدام، خود اعدام قاتل نیست فقطف مسئله همان طور گفتم مسئله خطا و سوءاستفاده و تعابیر از عمد و غیر عمد است، اینکه قاتل ها بدون مجازات رها و آزاد کنند و مجازاتی کمی بدهند مثل همین داستان اولای دم و رضایت با دیه! وواقعا این وسط قضیه خسارت جان مقتول گم هست!، یکی ده‌ها نفر بکشد و بعد اولیا دم با انواع رعب و تطمیع رضایت به عدم ادام بدهند!، مسئله مهم این است بارها و بارهاهم در شایعات و هم اسناد منتشر شده بویژه در فضای مجازی گفته شده فلانی ها را بی‌گناه محکوم به اعدام کردند، وقتی در حومتی چنی حد از اعدام افراد هست، اعدام کسانی که واقعا مرتکب قتل هم نشدند، ولنگاری در احکامی مثل محاربه (که صرفا برای معتقدان به شریعت اجباری مشورع است و نه کسی اساس به شریعت اجباری اعتقادی ندارد، حالا مسلمان باشد یا نباشد)، یکی اعدام کنند چون اقدام به خوشنی کرده که واقعا کسی نکشته! 

باز هم تاکیید می‌کنم با توجه به شرایط تاریخی و فعلا و احتمالی آینده یان نظر مخافت گفتم و به یهچ وجه خواهان تشویق به قتل نبوده و یا عدم مجازت قاتلین، منظور جلوگیری از اعدام بی‌گناهان و بدتر ترور و قتل عمد از روی خونسردی از سوی مردم است  با اغراض مختلف. 

هیج وقت در موضعاتی مثل اعدام گرفته تا مثلا مشورعیت بر اسا ادعای وجود خدا یا عدم خدا برای  حق داشتن برخلاف بدیهات عقلی نمی‌شود حکم دائمی و قطعی صادر کرد؟، فقط به عدالت و عقل نزدیکتر است، آنچه گفت.

 

نکته: چون از اکبر گنجی گفتم و وی صراحت خواهان آزادی همه متهمان است، من موافق وی نیستم، بویژه کسانی واقعا به اتهام قتل عمد هستند، اما اعدام سریع حتی اگر واقعا قتل انجام دادند در شرایط استرسی و مشنج فعلی خطر بی عدالتی و بدتر افازیش خشونت متقابل هست. معقول است همان روال طولانی طی شود بدون عجله.

———————————————————-

در چندین مطلب، به صراحت و با دلیل منطقی، مخالف اعدام و ترور و قتل عمد اعلام کردم.

دلایلی زیادی است و اتفاقا در همین رادیوزمانه طی سال‌ها با مقالات بسیار گفته شده، دو مورد از دلایل:

۱- مثلا در قضیه مقابله به مثل یا قصاص و..، این عمل غیر قابل جبران بودن قتل عمد، در صورت اشتباه خود قاتل چه حقیقی و چه حقوقی امکان جبران ندارد، یعنی چگونه می‌خواهد جان ستانده به شخص برگرداند؟

حال در استدلال موافقان اعدام انتقامی یا قصاصی، می‌گویند این کشتن در جبران جان شخص استو عدالت، البته استدلال‌هایی دیپری دارند در بخش دوم می‌گویم.
اگر فعلا مسئله عدالت را کنار بگذاریم، اما هدف کشتن چیست؟ جز اینکه شخصی حطرناک است و به زعم برخی مستحق کشتن باید حذف فیزیکی شود تا هم درس عبرت دیگران شود که جرم و گناه بی‌پاسخ و بی‌مجزالت نیست و هم قاتل حذف شود از جامعه تا دیگر دوباره مرتکب جنایت نشود؟!
خب اگر کسی به صورتی از جامعه حذف کرد با مانند حبس ابد و بدون بخشش در شرایط حداقلی زندگی و نه مثل هتل(؟!)، آن وقت شبیه‌سازی اعدام است، گاه چنان این مجازت برای برخی سخت و دشوار است خودشان دست به خدکشی می‌زنند.
اما در مورد مجازت حبس ابد، این است اگر اشتابهی صورت رگفته یا با غرض و توطئه شخص ثالثی فردی بیگناهی محکوم شده، امکان بازگشت به زندگی هست و می‌توان با دادن مقداری مناسبی خسارت منادی تا حدی جبران عمر از دست رفته کرد، بارها در مدرن‌ترین سیستم‌های قضایی جهان، کسانی که گمان کردند مستحق اعدام یا ترور و قتل عمد هستند، بعد معلوم شده اصلا مستحق این مجازت و جنایت نبودند!

۲- مسئله عدالت، می‌گویند چشم در برابر چشم، مقابله به مثل، اما چگونه می‌توان تضمین کرد شرایط دقیقا ماقبل به مثل است، کسی در هنگامه خشم و احساسات و حتی فریب مرتکب قتل شده و با کسی پس مدتی با در کمال خونسردی یا با نیت قبلی کسی را بکشد یکی هستند؟

امثالهم هرگز قصدمان از طرح این قضیه، تشویق به جرم و جنایت نیست، قطعا جنایتی مانند قتل عمد و ترور و خشونت‌های شددی جسمی که احتمال به مرگ اشخصا است بویژه افراد غیرنظامی و بی‌دفاع و ضعیف، محکوم است و هرگز پذیرفته نیست.
اما بارها اتفاق افتاده که پاپوش درست کردند، آن قدر در تاریخ موارد زیادی وجود دارد، که افراد بی‌گناه را برایشان پاپوش درست کرده و به قتل رساندند به اسم مقابله مثل وحتی دفاع مشروع و غیره چه برسد به اعدام توسط حکومت‌هایی دارای نظم و عدالت قضایی نیستند و نهادهای حاکمیت‌شان مملو از افراد فاسد و نفوذی اجانب و فتنه گران است تا از مردم عادی کشته‌سازی کنند برای ایجاد بحران در کشور!

من هرگز قاتلین عمدی به هر دلیل که مرتکب قتل شده تحسین و تایید نمی‌کنم. اما به دلالی که مخالفم.
از همان روزهای اول بحران اعتراضات ۱۴۰۱ بارها این مخالف گفتم، اما نکته غیر قابل قبول و هر چند قابل پیشی‌بینی از سوی بسیرای اپوزیسیون و معترضان هست که طرف مقابل تهدید به مرگ و ترور می‌کنند و عملا دارند بر اساس اصل حق متقابل، طرف ماقبل تحریک به کشتار می‌کنند و بعد توقع دارند از آنها دفاع کنند.
این مخالفت من، نه در دفاع خشونت‌طلبان طرفین این بحران و هر جای دیگر است و نه از اباب منفعت شخصی و غیره.
اما بخش بزرگی از اپوزیسیون و اجانب حامی و از طرفی سمپات‌های ج.ا همگی دارند تهید به قتل یکیدیگر می‌کنند، جنبشی می‌تواند با اقدامات غیرخشونت‌آمیز، برای مطالبه خواسته‌های برحقشان باشند به عرصه خطرناک جنگ داخلی و کشتار ضد منافع ملی و ضد حقوق بشری می‌برند.
امروز شاید به نفع اسیران و زندانیان معترض این نظرم باشد، فردایی احتمایی مثلا چند سال دیگر که نوع حکومت تغییراتی کرد وهمین حکومتی ج.ا در اسارت مخالفنشان شدند نیز حرفم همین است. امروز معترضان باید با هرگونه قتل عمد مخالفت کنند و نه فقط اعدام، ترور و سایر قتل‌های عمدی ممونوع و محکوم کنند و تضمین بدهند بعد زا به ست گرفتن قدرت، مخالفانشان را اعدام نکنند. اتفقا همین تضمین می‌تواند در پیروزی سریع‌تر معترضان به خواست‍های مدنی و حقوق بشری و اقتصادی و عدالتی و برحقشان برساند.
همین دلیلی است نمی‌شود به این مدعیان برقراری حکومت آزاد و حق,ق بشری و دمکراسی خواهی اعتماد کرد. قبلا هم اجانب و بسیاری از اپوزسیون در قضیه تحریم‌های کالاهای بشردوستانه با سکوت یا حتی حمایتشان اثبات کردند دنبال حقوق بشر و عدالت نیستند، تنها به رسdدن به هدفشان فکر می‌کنند.
رزیم‌هایی اسلافشان جنایت چون کاربرد سلاح کشتا جمعی داشته و حتی امروز هم تهدید می‌کنند و هیچ وقت از جنایت اسلافشان اظهار پشیمانی یا عذرخواهی نکردند، معلوم است به اظهارت حقوق بشری‌شان نمی‌شود اعتماد کرد بویژه وقتی رفتار دوگانه در موارد مشابه دارند. اصلا یکی از راه‌های شناختن حق از باطل همین دوگانگی و چندگانگی در رفتارشان است بویژه در موارد مهمی چون قتل یا تحریم کالاهای بشردوستانه و یا جنایت مافیای داخلی در گرانی و تورم زایی و احتکار مواردی چون دارو، اینها جنایتکارند!

چرا که یکی از دلایلی طرف متخاصم دست به خشونت می‌زند، ترس از کشته شدن در صورت اسارت است، اگر این طور القاء شود که در صورت اسارت و زندانی شدن، به بهانه‌های مختلف اعدام و در حقیقت به قتل می‌رسد توسط خصم، ممکن مقاومت شدیدتری نشان دهد و این امر بدیهی روان‌شناختی است.

از نظر فقهی، برای افراد سکولار و یا بی‌دین اصلا اهمییت ندارد، اما از نظر شیعه اصلاحگری که بارها گفتم احتمالا بشود این مخالفت با اعدام و ترور و قتل عمد توجیه پیدا کرد، چرا که حکم مرگ در قدت خدا است و به غیر شخص معصوم نمی‌توان اعتماد کرد در رعایت قضاوت و عدالت، پس در عصر غیبت، همه گونه احکام موسوم به جزایی اسلامی بویژه از نوعی در صورت اشتباه غیر قابل جبران استتعطیل بایست باشد، از شلاق و قطع اعضای بدن تا انواع کشت مانند اعدام.

 

h

ویرایش ۲: کشورملت ایده‌آل، کشورملت واقعی؟! نکاتی درباره سوءتفاهمات ملی-جهانی

پ.ن: اگر فرصت شود به تدریج غلط تایپی یا حتی فکری و نظری اصلاح می‌شود

برای روشن اندیشی درباره سری مطالب جنگ های اباطیلی بایگانی را مرور کنید

https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/korooshbotshekane

نمونه دیگر نوشتارهای مشابه

https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/botshekan

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)