در بخش اول، در حقیقت اولویتهای فوری نجات ایران داده شد.
د راین بخش به ضعفهای بنیادی ساختار حکومتی؛ به که دشواری میتواند نام نظام/رژیم بر آن گذاشت!، چرا رژیمها داری ساختارهای باثبات نسبی در عین پویایی و آمادگی برای تغییر و تحول هستند، در حالیکه اصولی از قانون اساسی امکان هر گونه تغییر ساختار میگیرند، این اصلی بیاد که هر وضع قانونی که خلاف اسلام است مردود بداند، و نحوه تشخیص این مخالفت یا مغایرت با اسلام (بیشتر فقه عثنی عشری) را عده معدودی بنه شش حقوقدان روحانی (آخوند) بدانند.
در حالی در خود شیعه امامیه (عثنی عشری/دوازده امامی)، قرائتهای مختلفی است، حتی اصل ولایت فقیه مطلقه موضع اختلاف به مراجع شیعه امامیه است!
در حالی قرائتی از تشیع امایمهف به دلیل نبود حضر امام معصوم غیبت، اساسا اجرای حکومت بویژه اجرای حدود احکام جزائیی خشن مثل کشتن (قصاص، سنگسار و اعدام به جرمهای مختلف از فساد فی العرض تا محاربه و غیره) و قطع دست و شلاق و غیره مجاز نمیداند، حکومت ج.ا اقدام بر سلفیگری شدیدتری مثل حجاب اجباری و بسیاری اعمال دخالت گرایانه در امور عبادی و حق اللهی گرفته است، و در عین حال مهمترین اصول یعنی رعایت و حفاظت از حق الناس به شدت با نحو حکومتش دچار آسیب کرده حجم عظیمی از فساد و دزدی از بیت المال و اتلاف منابع و هدررفت فرصت-نسل های مردم کرده است!
اصل ولایت فقیه مطلقه خودش اسباب زحمت و معضلات شده است، نامحدودی و در حقیقت مادام العمری اش و نحوه اعمال قدرت ولایت فقیه مطلقه در چرخه انتصابات و انتخابات، تبدیل به چرخه باطل شده است، رهبر (ولی فقیه مطلقه)، اعضای فقهای ششگانه شورای نگهبان انتخاب میکند و عملا شش نفر حقوقدان توسط غیر مستقیم توسط شش نفر آخوند این شورا، بعد تمام نمایندگان اعم مجلس و خبرگان و شوراهای شهر و روستا و رئیس جمهوری توسط این شورا نگهبان صلاحیتشان تایید یا رد صلاحیت (عدم احراز) میشود! رهبر عملا میتواند طبق قانون اساسی، رئیس جمهور تایید نکند و عملا انتخابات دوباره برگزار شود، اما قدرت سیاسی رهبر در فرماندهی کل قوا و نیروهای مسلح، به شدت دخالت او در تعیین سیاستهای کلی نظام، تعیین اعضای شورای مجلس تشخیص مصلحت و غیره، به یک طیف حاکمیت آخوندیسم منجر شده است.
اکثر روئسای جمهور و مجلس و همچین تمام وزیران اطلاعات و مسئولان اطلاعاتی نیروهای مسلح آخوند هستند، در دولت رئیسی دیگر افراط بالا گرفته تقریبا همه وزرا یا آخوند یا سپاهی هستند و به طزر عجیبی تمایل است پستهای مهم به سادات داده شود!
این وضعتی القای عدم اعتماد به مردم عادی (غیر آخوند، غیر سپاهی، غیر سید) شده، القای اینکه یک اقلیت از آخوندها و سپاهی ها و سیدها بر اکثریت قاطع حکومت می کنند!
قطعا یکی از اقدات سریع با اولویتی درجه دوم، همین تغییر روال انتصابات و انتخابات است، این بی اعتمادی، و القای حس سلطه اقلیت بر اکثریت بایست از بین برود.
حکم حکومتی، هنوز هم جایگاه قانونی اش جای سوال است، اما از همین قدرت حکم حکومتی به نفع منافع ملی و بهبود وضعتی دمکراسی و حقوق بشری و فسادستیزی بکار برده نشده و بلکه برعکس بوده برای محدودیت و سرکوب و اقتدار اقلیت بر اکثریت! فعلا هنوز ج.ا بر سر کار است و شاید شش ماه دیگر یا شاید دو سال دیگر باشد، البته منظور دوسال دیگر، به معنی آرامش نیست، دائما جنگ داخلی و شورش و از دست دادن تکههایی از وطن و جنگ داخلی، هم اکنون در برخی جاها جنگ داخلی شروع شده است. بایست حکومت ج.ا سریعا روند اصلاحی با سیگنال اصلاحگرایانه برای کسب رضایت عامه مردم بردارد.
بایست فرصت غنمیت بشمارد و با استفاده همه ابزارها و امکانتش برای رفع دیکتاتوری و عدم اعتماد عمومی استفاده کند، وگرنه شادی شش ماه دیگر خیلی دیر باشد، حتی یک هفته تاخیر هم خطرناک است. کشور در آستانه انفجار بحران شورشهای همهگیر و لجام گسیخته و با تحریکات دشمنان وجودی ایران از جمله اجانب ضد ایرانی و تجزیهطلبان و است، کسانی برای به قدرت رسیدن به نصف ایران، حاضرند نیمی دیگر را به تجزیهطلبان و کشورهای همسایه تقدیم کنند!
– نکته مهم این است، حتی بر فرض همین قانون اساسی، ولایت فقیه مطلقه/رهبری، عملا روحانی/آخوند باید باشد و شش عضو شورای نگهبان، دیگر هیچ پست و مقامی قانونا نباید حتما آخوند باشد، دخالت گسترده رهبری در تعیین وزرا و حتی اعمال مجوز در تخصیص منابع بودجه و صندوق توسعه ملی (ارز ذخیره ملی) و بسیاری دیگر هیچ وجاهت قانونی ندارد.
حتی وزرات اطلاعات، نمایندگیهای ولی فقیه یا ریاست قوه قضاییه، اصلا اجباریت قانونی ندارد حتما آخوند باشد، اینها اجبارات از سوی جناح آخوندی و با حمایت شخص رهبر ج.ا است. همین اشتباهات راهبردی آخوندی کردن ذات و ظاهر حکومت ج.ا موجب شده تقریبا هر خطا و جرم و جنایت و ظلم فساد به حاکمیت آخوندی و بدتر به اسلام و تشیع نسبت بدهند!، در این میان بیشتر مردم شیعه و شیعهزادگان گریزان از مذهب شیعه هستند تا سنیها یا سایر ادیان!
امروزه بحران ریزش معتقدان در اصل در وضعیت بحرانی شیعیان است، کاملا رشد جمعیت به نفع سنیان، به وری که با این وضع ریزش معتقدان به تشیع و کاهش رشد جمعیت، تا نیم قرن دیگر کلا ایران کشوری با اکثریت مطلق سنینشین است که اکثریت شیعیان از بین رفته است. بخصوص مناطق عمده فارسی زبان شرقی و مرکزی و در حالیکه مناطق راهبردی جنوب و غرب به شدت به زیان شعیان فارسی زبان در حال تغییر بافت جمعییت است! فاجعه استان فارس، عجیب است، عملا قشقاییهای ترک زبان (اخیرا متاسفانه نفوذ تجزیه طلبان به انها هم رسیده!) ادعای اصلیترین استان تاریخی فارسیزبان را دارند یعنی استان فارس و شهرهای تاریخی شیراز و تحت جمشید!
و آنها به اقلیتی از عملا بیدین و لامذهب شده و از ترس ارتداد و تکفیر و از دست دادن امتیازات اجتماعی و ازدواج و غیره در ظاهر شیعهنمایی میکنند و این خود موجب تشدید بیماری دوشخصیتی و سایر امراض روحی در میانشان شده است!، در ظاهر مسلمان و شیعه هستند، اما باطنا بی اعتقاد به شیعه هستند و طبق معمول ترک دین و مذهب در ایرانیان همراه ترک اعتقادات اخلاقی است، وضعیت بحران اخلاقی و بزهکاری و بیماریهای دوشخصیتی و پارانوئید و شیزوفرنی و سادیسم در نزد عموم و اما بیشتر در نزد شیعیان و شیعهزادگان بسیار بالا و احتمالا ایپیدیمک شده است!
در حالیکه رهبر میتواند این همه آخوندیسم بیمورد حذف کند، این همه هزینهتراشی مادی و معنوی و سیاسی و دردسرهای مختلف که آخر سر نارضایتی و قیام براندازی موجب میشود حکومت ج.ا نجات دهد و هم کشور ایران را.
از اتخاذ سیاستهای دیگرستیزانه در بخش قبلی گفته شده پرهیز کند و یک حکومت نرمال برای زندگی مردم فراهم کند.
حتی در پاسخ مدیعیان ایزدنشانی و فرایزدی و پادشاهی خامنهای پیشنهاد دادند وی یا فرزندش واقعا این ظاهر آخوندی کنار بگذارند و مثل یک پادشاه واقعی باشند، یا کودتایی ملی، این تراژدی پایان دهند.
آنگاه که شاه لُخت- خَرامیده- ولی ناآگاه بر راه نابودی میرود، بهترین دوستانش، داناترین دشمانش هستند!
برای روشن اندیشی درباره سری مطالب جنگ های اباطیلی بایگانی را مرور کنید
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/korooshbotshekane
نمونه دیگر نوشتارهای مشابه
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/botshekan
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.