آزار جنسی محسن نامجو

هدف از این مطلب نه انتقام‌کِشی شخصی از محسن نامجو بلکه بررسی ساختار و پیش‌فرض‌هایی است که اساسا تولید چنین پدیده‌ای را ممکن می‌سازد. بدون شک افکار منعکس‌شده در صدای نامجو در میان بسیاری در جامعه رواج و جریان دارد و در نظر آنان کاملا «طبیعی» به نظر می‌رسد.

آنچه در ادامه خواهید خواند نه دادگاهی در راستای صدور حکم گناهکار بودن یا نبودن یک متهم به آزار جنسی و یا تلاش برای حذف یک‌‌‌‌ هنرمند خطاکار از عرصه عمومی بلکه بررسی الگوی رایج جامعه مردسالار در مواجهه با آزار جنسی و خشونت علیه زنان است. اساساً فقدان دادگاه و دادرسی قضایی عادلانه و قوانین مناسب برای پرداختن به آزار جنسی باعث شد روند روایت‌گری و بعدتر افشاگری این آزارها راه خود را به فضای مجازی و عرصه عمومی باز کند‌. این نارسایی تا آنجاست که عنوان جرم، نه آزار، تعدی و تجاوز جنسی بلکه «فساد فی‌الارض» خوانده می‌شود، مفهومی که به ماهیت این جرم اشاره‌ای ندارد.

با بالا گرفتن جنبش روایتگری آزار جنسی یا همان می‌تو در ایران بحث‌هایی پیرامون روایت آزار محسن نامجو نیز مطرح شد، خواننده‌ای که در یک دهه گذشته به‌واسطه آثار و اجرای متفاوتی از موسیقی ایرانی محبوبیت بسیاری به دست آورده بود. برخلاف بسیاری از کسانی که به‌واسطه افشای آزار جنسی یا تعدی و تجاوز مورد خشم جامعه قرار گرفتند، نامجو در طول ۶ ماه گذشته از انتشار اولین روایت‌های آزار و تعرض جنسی او که در فضای مجازی با روایت «ماهی» آغاز شده بود، توانسته بود با سکوت و همراهی بسیاری از دوستان و دوستدارانش مسئله آزار جنسی را تکذیب و از تبعات احتمالی آن در امان بماند.

اما با حضور او در برنامه‌های تلویزیونی و بی‌تفاوتی جامعه هنری نسبت به اتهامات آزار جنسی بعضی از آزاردیدگان دوباره روایات خود از آزارهای جنسی محسن نامجو را این بار در شبکه اجتماعی کلاب هاوس با نام و هویت حقیقی خود مطرح کردند. تاثیر این روایتگری برخلاف سال قبل تا آنجا پیش رفت که نامجو در مقابل دوربین نشست و با روخوانی متنی عذرخواهی کرد. یک عذرخواهی عمومی. البته مخاطب عذرخواهی عمومی نامجو آزاردیدگان نبودند. در کمتر از ۲۴ ساعت از انتشار این ویدیو اما فایل صوتی از او منتشر شد که در یک محفل خصوصی با گفتاری کاملا متفاوت آزاردیدگان، جنبش می‌تو، جنبش زنان، زنان خواننده و بسیاری دیگر را مورد توهین و تمسخر قرار داده بود.

بدیهی است هدف از این مطلب نه انتقام‌کِشی شخصی از محسن نامجو بلکه بررسی ساختار و پیش‌فرض‌هایی است که اساسا تولید چنین پدیده‌ای را ممکن می‌سازد. بدون شک افکار منعکس‌شده در صدای نامجو در میان بسیاری در جامعه رواج و جریان دارد و در نظر آنان کاملا «طبیعی» به نظر می‌رسد. در نهایت تأسف و چنان که جنبش می‌تو نشان داد چنین تصوراتی چندان پردامنه هستند که از پرداختن به آنها و تحلیل الگوی تکرارشونده زن‌ستیزی در آنها گریزی نیست. ما نه با یک فرد که با پدیده‌ای روبرو هستیم که در بستری از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و تاریخی خاصی تولید شده؛ شرایطی که در آن تقاطعی از ستم‌ها به فرودست‌سازی زنان و پدید آمدن این گفتمان زن‌بیزار انجامیده است.

عذرخواهی عمومی

ویدیویی که تحت عنوان عذرخواهی محسن نامجو در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد عذرخواهی‌ای منطبق بر اصول عذرخواهی در موارد آزار جنسی نبود؛ برای مشاهده نمونه‌ای از عذرخواهی نگاه کنید به این نمونه تهیه‌شده توسط فعالان «دیدبان آزار». با این همه می‌توان آن را در روندی شش ماهه پس از علنی شدن اولین آزارها، دستاوردی برای جنبش می‌تو در نظر گرفت. به‌ویژه پس از شنیدن فایل صوتی که در آن با تجسم عینی مردسالاری و مکانیسم‌های متفاوت آن روبه‌رو هستیم، می‌توان نتیجه گرفت که این بار صدای آزاردیدگان و همراهانشان بالاخره مردی دارای قدرت و محبوبیت را وادار کرده است تن به عذرخواهی دهد یا لااقل به‌طور ضمنی مسئولیت اقدام به آزار جنسی را بپذیرد. اما بررسی فایل صوتی نامجو به ما نشان می‌دهد که مردسالاری و فرهنگ تجاوز چطور با قدرت و بی‌پرده در بالاترین سطوح جامعه حکم‌فرماست و از هیچ ابزاری برای سرکوب زنان کوتاهی نمی‌کند. با بررسی این فایل صوتی متوجه می‌شویم که این سرکوب سیستماتیک نه منحصر به داخل مرزهای ایران و استبداد ایدئولوژیک مذهبی حاکم است و نه منحصر به طبقه یا گروه خاصی از زنان. مردسالاری سیستماتیک طالب فرودستی و سرکوب همه زنان است. این فایل صوتی به صورت نمونه نوعی مردسالاری در ایران قابل بررسی است چرا که از تمام روش‌های شناخته‌شده برای تحقیر زنان استفاده کرده است.

این فایل صوتی با تمسخر آغاز می‌شود و به افزایش تعداد دنبال‌کننده‌های نامجو در صفحات مجازی موسیقی پس از بالا گرفتن اتهامات آزار جنسی اشاره می‌کند. «Any publicity is good publicity»- اینجا مشخصا حرف از هنرمند است اما این گزاره‌ی افزایش (سوء)شهرت در پی هر نوعی از انتشار خبر درباره هر مردی در جایگاه قدرت که به دنبال متمرکز کردن قدرت خود و بی‌قدرت‌سازی طرف مقابل است، صدق می‌کند. اینجا بر این تهدید رایج که همواره علیه زنان آزاردیده استفاده شده تأکید می‌شود که «حتی اگر سر و صدایی علیه من ایجاد شود به معروفیت بیشتر من و «بی‌آبرویی» تو منجر خواهد شد.» ورود به موضوع از موضع قدرت با اشاره به فروش بالای تابلوی «استاد نقاش» ادامه پیدا می‌کند، تا اینجا درآمد بالا و دنبال‌کننده‌های فراوان که منابع قدرت این دو «استاد»‌اند.

او سپس مدعی می‌شود که فعالان شناخته‌شده جنبش زنان از می‌تو حمایت نکرده‌اند، و جریان در دست یک سری «دیوانه و شلوغ‌کار» افتاده است. او با این ادعا در تلاش است همه روایت‌گران آزار و سایر فعالان حامی جنبش می‌تو را زیر سوال ببرد. این ادعا البته صحت ندارد. در خلال جنبش می‌تو ما شاهد پیگیری پرونده‌هایی توسط آزاردیدگان و فعالان جنبش زنان بودیم که حتی با استناد به قوانین ناکارآمد و تبعیض‌آمیز جمهوری اسلامی، دادگاه به پرونده رسیدگی کرده، وقوع جرم محرز و متهم به مجازات حبس محکوم شده است. بر این مبنا نه تنها این جنبش پروپاگاندای «شلوغ‌کاران» نیست بلکه پای به عرصه قضایی و رسیدگی قانونی گذاشته است. البته که اشاره به این نکته، مطلقا به معنای تایید چارچوب قضایی موجود در پرداختن به جرائم آزار و تجاوز جنسی نیست. دستیابی به قوانین حساس به جنسیت و حمایتگر زنان و اجرای قوانین عادلانه در آن سال‌هاست محل چالش و دغدغه فعالان «شلوغ‌کار» جنبش زنان بوده است.

در این فایل صوتی بارها و بارها به زنان هنرمند توهین شده است. زنانی که کلاس نقاشی می‌رفته‌‌اند را از هر انگیزه، تلاش و خلاقیتی تهی می‌کند و تنها به واسطه تعلقشان به قشر مرفه تعرض به آنها را بی‌اهمیت می‌شمارد و آنها را در مقابل رومینا که در «جایی دورافتاده» به دست پدرش به قتل می‌رسد قرار می‌دهد. ساختن این دوگانه که مدعی ست اکنون مسئله جامعه ما نه آزار جنسی بلکه زن‌کشی است، راهکاری است که بسیاری از زن‌ستیران از آن استفاده می‌کنند. با محدود کردن مسئله آزار جنسی به دغدغه زنان طبقه متوسط و مرفه، این زن‌ستیزان سعی دارند نشان دهند که فعالان جنبش زنان به مسئله‌ای به دردناکی و عمق زن‌کشی بی‌اعتنا هستند. این تنها ناشی از دیدن خود در موضع قدرت در ساختار مردسالاری است که خود را مجاز می‌داند از زنان بپرسد چرا این و نه آن موضوع برایشان دارای اولویت است. در طول ۴ دهه گذشته با سرکوب سیستماتیک زنان در تمام عرصه‌ها نظام مردسالاری همواره با تمسخر مطالبات زنان و کم اهمیت شمردن آنها سعی در سرکوب بیشتر و ساکت کردن زنان معترض داشته است. «مگر حجاب اولویت زنان است؟» « مگر ورود به ورزشگاه اولویت زنان است؟» « مگر آواز خواندن اولویت زنان است؟» گویا زنان خود قوه تشخیص اولویت‌ها و مطالباتشان را ندارند و برای شناخت بهتر تبعیضی که تجربه می‌کنند باید به آنها گفت چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست.

یکی از پررنگ‌ترین بخش‌های این فایل صوتی مسئله ایگوی خود نامجوست، انکار اولیه و بعد به‌رغم اعتراف ضمنی به آزار، تحقیر آزاردیده از طریق «دیوانه» انگاشتن او. این امر که آزاردیده مسئله را پیگیری کرده باعث شده ایشان سعی کند با حربه «دیوانه و روانی بودن» او، قدرت تشخیص، قضاوت و سلامت عقلی او را زیر سوال ببرد. این حربه نیز امری تازه نیست و قرن‌هاست مردسالاری، زنان را به طور کلی به احساساتی و هیستیریک بودن و در مورد خاص آزار و تجاوز جنسی به بزرگ‌نمایی ترومای تجاوز و حتی تظاهر به آن متهم می‌کند.

با این همه، آنچه شاید بیش از هر چیز شنوندگان این فایل را خشمگین کرده باشد اینجاست که مرد خواننده می‌گوید: «نیم ساعت نفس کشیدن من به شش ماه زندگی شما می‌ارزد» حیف از من مرد قدرتمند و هنرمند با استعداد که حذف شوم، آن هم به دست شما زنانی که چیزی ندارید جز این تمایل که با این ادعاها معروف شوید!

محسن نامجو به عنوان یک هنرمند محبوب که هواداران بسیار و به تبع آن تاثیرگذاری بالایی در جامعه دارد مسئله آزار جنسی را به شوخی لفظی و نیشگون تقلیل می‌دهد، با توسل به ادبیات و شعر فارسی تاکید می‌کند  no means no در میان زنان شرقی و ایرانی معنی ندارد و برای اثبات آن با ارجاع به یک تجربه شخصی می‌گوید کسی تا ساعت ۵ صبح به برقراری رابطه جنسی نه گفته و پس از آن هورمون‌های جنسی طرف مقابل چنان تحریک شده بوده که ایشان را ول نمی‌کرده. تا جایی که به بیولوژی پستانداران مربوط می‌شود، در هر دو جنس این هورمون‌ها ترشح می‌شود. آنچه مسئله را از امری بیولوژیک که برای یک طرف ماجرا حاوی قدرت و سروری و برتری است و برای دیگری نشانه ضعف و حقارت و آویزان بودن، چیزی نیست جز ساختاری مردسالار که رابطه‌ای انسانی را به شکل فتح احساسات و تمایلات زن که مرد پس از مدتی به آن بی‌علاقه می‌شود، توصیف می‌کند. به نظر می‌رسد آسیب‌زننده‌ترین بخش این فایل همین زیر سوال بردن مفهوم « نه یعنی نه» است. مفهومی که فعالین زنان سعی در آموزش آن به جامعه‌ای دارند که به اعتراف خود ایشان از آموزش رسمی در زمینه احترام به حریم فردی و رضایت در مسائل جنسی بی‌بهره بوده و هست. این آسیب می‌تواند به گستردگی هواداران نامجو و تاثیر او بر مخاطبینش باشد. کسانی که با وجود روایت‌های آزار و پخش ویدیوی عذرخواهی و حتی پس از شنیدن فایل صوتی که در آن تقریبا به همه اقشار جامعه توهین شده، بازهم دست از حمایت خود از هنرمند محبوبشان برنمی‌دارند.

تمسخر و تحقیر اما به جنبش می‌تو در ایران ختم نمی‌شود و حتی دامن جنبش می‌تو در آمریکا را هم می‌گیرد. او جنبش می‌تو را «نبرد زامبی‌ها» می‌داند. می‌گوید در جنبش می‌توی آمریکا «حداقل پولی رد و بدل شد که آزاردیده‌ها بروند تراپی کنند!» در این بخش مسئله آزار جنسی که امری اجتماعی است و در بستر مناسبات نابرابر قدرت رخ می‌دهد را به امری فردی که با روان‌درمانی مرتفع می‌شود و ارزش پرداختن عمومی به آن را ندارد، تقلیل می‌دهد. دسترسی به روان‌درمانی و همچنین حمایت‌های اجتماعی کمترین حقی است که هر آزاردیده باید بتواند از آن بهره‌مند شود، اما این دسترسی لزوما از بار مسئولیت آزارگر نمی‌کاهد.

مسئله دیگری که حائز اهمیت است دوگانه‌سازی بین فعالین زنان «آدم‌حسابی» و غیرآدم‌حسابی است، کسانی که «دامن خود را آلوده نکرده‌اند» و کسانی که با هدف عقده‌گشایی و حسادت روایت خود را مطرح کرده‌اند. استفاده از کلمات و استعاره‌های جنسیت‌زده که به صورت مداوم به گوش می‌خورد شنونده را متعجب می‌کند. تفرقه بینداز و حکومت کن؟!

به علاوه، بسیاری از کلمات به کاررفته درباره راویان آزار جنسی و فعالان جنبش می‌تو در این فایل صوتی هم بار تحقیر جنسیتی و هم طبقاتی دارند: جنبش می‌تو به «حاجیه خانم‌هایی که دهه پنجاه موقع سبزی پاک کردن در خانی‌آباد می‌نشستند و حرف می‌زدند» تشبیه می‌شود. آقای نامجو احتمالا خود نیز سردرگم است که بالاخره زنان کدام طبقه حق اعتراض دارند. شاگردان «استاد نقاش» که به واسطه رفاهشان نباید روایت آزارشان را بازگویند و زنان دیگر هم به محض تلاش برای بلند کردن صدایشان و روایت‌گری به «خانی‌آباد»ی بودن متهم می‌شوند و کار خانگی‌شان دستمایه تحقیر! این گفتمان آدم را به یاد «بی‌سرپرست» خواندن خانواده‌هایی می‌اندازد که زنان در آن سرپرست خانوار هستند. آنجا که فقر زنانه قرار است حتی بیشتر مایه شرمساری باشد!

محسن نامجو در بخش دیگری از فایل صوتی خود زنان همجنسگرا را نیز تحقیر می‌کند. آنچه او درباره لزبین‌ها می‌گوید بازتولید گفتمان تحقیرآمیز از سوی مردسالاری علیه آنان است، این بار با بهانه نیاز زنانی که ویژگی دیگری برای جلب توجه ندارند جز تمایل به همجنس.

اما شاید بتوان گفت زنانی که بعد از آزاردیده‌ها متحمل بیشترین توهین و تحقیر در این فایل صوتی می‌شوند زنان خواننده ایرانی هستند. زنانی که برای قرن‌ها به واسطه «عرف و فرهنگ» و «مذهب» صدایشان ممنوع بوده است و در نتیجه از تمامی امکانات در راستای پرورش استعداد خود محروم بوده‌اند. اما از میان همین زنان به محض باز شدن اندک فضایی در عصر جدید، زنی چون قمرالملوک وزیری برخاسته است که نه تنها خواننده‌ای یگانه بود بلکه آزادی‌خواهی گشاده‌دست هم بود. بعد از دوره‌ای آزادی نسبی و محدود به فضاهای خاص برای آوازخوانی زنان، چهل و اندی سال است صدای زنانه رسما ممنوع و دسترسی به امکانات فراهم برای مردان برای پرورش صدا و آواز اگر نه ناممکن، حداقل بسیار سخت است. همان امکاناتی که به محسن نامجوها فضای رشد داده، آنها را به جامعه ایران معرفی کرده تا بر اریکه قدرت و محبوبیت بنشینند و به‌رغم موسیقی به اصطلاح آلترناتیو و اعتراضی‌شان نه تنها به تبعیض علیه زنان معترض نباشند بلکه آنها را به بی استعداد بودن متهم کنند. نامجو می گوید: «در ده سالی که اینترنت آمده شما چرا حتی خواننده‌ای مثل شراره تولید نکرده‌اید؟» اینترنت هرچند رسانه‌ای بسیار راهگشا برای صدا دادن به بسیاری بوده است، جایگزین مرتفع کردن موانع ساختاری علیه آموزش، رشد و مشارکت زنان در عرصه‌های مختلف نیست. به‌رغم همه دشواری‌ها و ممنوعیت‌ها، نمونه‌هایی هر چند انگشت‌شمار از حمایت مردان موزیسین همچون مجید درخشانی، علی قمصری… از همکاران آوازخوان زنشان وجود دارد.

مردسالاری در پیش چشمان جامعه‌ای سراسر تبعیض و نابرابری، پشت میکروفونی که از نیمی از جمعیت ایران گرفته‌شده ایستاده و با تکیه بر قدرت و شهرتی که در زمینی نابرابر رشد کرده صدای آزاردیدگان را خفه می‌کند و آنها را دیوانگانی به دنبال جلب توجه خطاب کند، زنان را به موجوداتی محتاج زیبایی برای جلب توجه مردان، بدون هیچ استعدادی، نیازمند تراپی برای کنار آمدن با موضوع نه چندان با اهمیت آزار جنسی می‌داند و معترضان به وضع موجود را انسان‌هایی پر از عقده‌های درونی می‌داند.

کلمه به کلمه این فایل صوتی ۱۷ دقیقه‌ای نه سقوط یک هنرمند محبوب که مانیفست مردسالاری و فرهنگ تجاوز است. تبعیضی سیستماتیک که برای غلبه بر آن راهی بس دشوار و طولانی در پیش است.

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)