شهرزاد مجاب پژوهشگر، نویسنده، فعال سیاسی، استاد مطالعات زنان، و مدیر مطالعات برابری و همبستگی در دانشگاه تورنتو است. کتابها و مقالات متعددی از دکتر مجاب درباره‌ی تأثیرات جنگ، مهاجرت‌ و خشونت بر آموزش و یادگیری زنان؛ جنسیت، دولت، و رویکرد فمینیستی در آموزش منتشر شده که برخی از آنها به زبانهای کُردی، ترکی، فارسی، عربی، آلمانی، فرانسه و سوئدی ترجمه شده است. بعضی از آثار او عبارت‌اند از «یادگیری انقلابی: مارکسیسم، فمینیسم و دانش» (۲۰۱۷) «یادگیری از مارکس: نژاد، جنسیت و آموختن» (با همکاری سارا کارپنتر، ۲۰۱۲)؛ «و زنان، جنگ، خشونت، و یادگیری» (۲۰۱۰). از ویژگی‌های مهم کارهای او در دسترس گذاشتن نتایج تحقیقات خود به شکل‌های گوناگون هنری است.

دکتر مجاب از معدود پژوهشگران زن غیر کُرد مطالعات کُردستان و تنها زن دانشگاهی‌ای است که در سه دهه‌ی گذشته به شکل مستمر مسائل مربوط به زنان کُردستان در ایران، ترکیه، عراق، سوریه و در دیاسپورا را به صورت گسترده و عمیق مطالعه کرده است. از جمله آثار او در این زمینه کتاب «زنان یک ملت بی‌دولت: کُردها» (۲۰۰۱) است که تا امروز تنها کتاب موجود به زبان انگلیسی است که زندگی‌ و مبارزات زنان کرد را در بستر تاریخ، سیاست، جامعه، فرهنگ، زبان، مذهب و قوانین بین‌الملل بررسی‌ کرده است. او همچنین یکی از بنیان‌گذاران «شبکه‌ی بینالمللی مطالعات زنان کُرد» است که در سال ۱۹۹۷ در پاسخ به نیاز فزاینده به گشودن فضایی برای مطالعات زنان کُرد در مباحث بین‌المللی حقوق زنان و ارتقای برابری جنسیتی در جوامع کُرد، در دیاسپورا و خاورمیانه تأسیس شد. این سازمان امسال پس از مدتی وقفه به نام «شبکهی مطالعات زنان کُرد» فعالیت خود را از سر گرفت. مجاب ویراستاری مجموعه کتاب‌های «مردم کُرد: تاریخ و سیاست» (انتشارات پیتر لینگ) را بر عهده داشته و سرگرم برنامه‌ریزی برای کرسی جدیدی تحت عنوان «زنان کُرد: تاریخ، مقاومت و فرهنگ» در دانشگاه تورنتو است. «زنان کُردستان: مطالعه‌ای تاریخی و کتاب‌شناختی» عنوان کتابی است که مجاب به همراهی همسرش، دکتر امیر حسن‌پور، بیست سال قبل نگارش آن را آغاز کرد و هم اکنون در دست انتشار است. با دکتر مجاب درباره‌ی نقش او در تولید دانش مربوط به زنان کُرد، ماهیت پروژه‌های قبلی و فعلی او و همچنین نظرات وی در مورد شکاف‌های فعلی در مطالعات زنان کُرد به گفتگو نشستم.


 

شما بیست سال قبل کتاب «زنان یک ملت بی‌دولت:کُردها» را گردآوری و منتشر کردید و امروز مطالعات و پژوهش‌های خود در این زمینه را در چند مسیر موازی به شکلی گسترده، عمیق و خلاقانه ادامه می‌دهید. استمرار و پیوستگی در این راه را چگونه توضیح می‌دهید؟ و رابطه‌ی خود را با کُردستان و زنان کرد در بستر تولید دانش چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پاسخ به این پرسش بخشی شخصی و بخشی سیاسی است. بخش شخصی آن مربوط می‌شود به آشنایی من در دوران دانشجویی و فعالیت سیاسی‌ام در کنفدراسیون دانشجویی در نیمه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰ با امیر حسن‌پور و اینکه از طریق امیر هم با افکار مارکسیستی و هم با جنبش کردستان آشنا شدم. از همان ابتدا متوجه موقعیت خودم به عنوان یک زن فارس بودم، زنی که با تفکرات ناسیونالیستی ایرانی‌ نسبت به دیگر ملیت‌های ساکن ایران مواجه می‌شود. تفکرات برتری‌طلبانه‌ی ملی، فرهنگی و زبانی‌ام در فرهنگ شوینیستیِ فارس من و در نوع آموزش رایج در دوران پهلوی ریشه داشت. چند سال بعد، با آغاز انقلاب ۱۳۵۷ من و امیر، مانند بسیاری دیگر از دانشجویان کنفدراسیون، به ایران برگشتیم و این زمینه‌ساز آشنایی بیشتر من با مسائل کردستان از لحاظ سیاسی شد، از جمله مسئله‌ی خودمختاری کردستان و مبارزاتی که در سال‌های اول انقلاب در کردستان در جریان بود. می‌دانیم که کُردها و اصولاً همه‌ی اقلیت‌های ملی، جزو گروه‌هایی بودند که پس از زنان، هدف سرکوب و لشکرکشی نظامیِ رژیم اسلامی قرار گرفتند. من پس از آتش‌بس بین رژیم اسلامی و نیروهای مقاومت کُرد در آبان ۱۳۵۷ به کردستان رفتم و تا تابستان ۱۳۵۸ در آنجا ماندم.

این اولین سفرم به کردستان بود. اما همان‌طور که در جایی دیگر نوشته‌ام، این سفر برای من آغاز مسیری بی‌بازگشت به زندگی‌، آمال و آرزوها، تاریخ و فرهنگ مردم کردستان بود. زبان کُردی (سورانی) را آموختم، نسبت به ناسیونالیسم فارس خودم آگاهی پیدا کردم و سعی کردم بر آن غلبه کنم. از سویی دیگر، آشنایی با مارکسیسم و فمینیسم و آگاهی نسبت به نابرابری ملی، به مرور بخشی از کل زندگی‌ سیاسی و علمی من را تشکیل داد. بعدها از امکانات دانشگاهی و پژوهشی خود استفاده کردم تا مسئله‌ی در اقلیت بودن و نابرابری دیگر ملیت‌ها در ایران را به شکل وسیع، روش‌مند و علمی-پژوهشی مطرح کنم. باید بگویم که متأسفانه شاید تنها زن دانشگاهی محقق فارس هستم که با این نظم و استمرار روی مسئله‌ی کُردها و اقلیت‌های ملی در ایران کار می‌کند. افزون بر این، از طریق کُردهای ایران (روژهلات)، به شکل گسترده‌ای با مسائل کُردها در دیگر نقاط خاورمیانه، از جمله ترکیه (باکور)، سوریه (روژاوا) و عراق (باشور) هم آشنا هستم و آنها را بررسی کرده‌ام.

 

از فعالیت‌های خود در زمینه‌ی تولید دانش و مسئولیت‌تان در این پروژه‌‌ها، از جمله کتاب در دست انتشار خود، دوره‌ی آموزشی دانشگاه تورنتو، و ویراستاری سلسله مقالاتی درباره‌ی کردها بگویید. وجه مشترک اینها ومهم‌تر از آن، انگیزه و هدف‌تان چیست؟

همه‌ی اینها به یکدیگر مربوط است و از قضا بررسی‌ چگونگی ارتباط و تأثیرگذاری این حوزه‌ها بر یکدیگر جالب توجه است. من در چند زمینه‌ی تولید دانش مشغول به کار هستم که شامل تألیف و گردآوری، طراحی دوره‌های آموزشی دانشگاهی، ویراستاری، نظارت بر برگزاری سلسله سخنرانی‌ها و نظایر آن می‌شود. ارتباط اینها در این است که همگی به نوعی دانش موجود در زمینه‌های تاریخ، فرهنگ، زبان، ادبیات، نقش‌های جنسی و جنسیتی کردستان و زنان کُرد را بررسی و آشکار می‌کنند. از این دانش هم می‌توان برای تدریس بهره برد و هم بستر انجام تحقیقات بیشتر را فراهم آورد و به گسترش دانش در این زمینه‌ها کمک کرد.

در مورد کتاب «زنان کردستان: مطالعه‌‌ای تاریخی و کتاب‌شناختی» باید بگویم که نگارش این کتاب را من و امیر حسن‌پور بیست سال قبل آغاز کردیم. این کتاب یک قرن مطالعات در مورد زنان کُرد به سه زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی را در برمی‌گیرد. یعنی یک مجموعه‌ی میان‌برشی (interdisciplinary) چندزبانه که آثار منتشرشده در یک قرن گذشته را یک‌جا جمع‌آوری کرده و به شکل موضوعی توضیح داده است. این کتاب به دو بخش تقسیم می‌شود. بخش اول به بررسی‌ تاریخیِ جامع و منسجم موقعیت سیاسی و جغرافیایی زنان کُرد اختصاص دارد. بخش دوم، شامل بازبینی همه‌ی منابع و مطالبی است که به سه زبان ذیل ۲۰ دسته‌بندی مختلف شناسایی و به صورت کلیدواژه توضیح داده شده‌اند. بازبینی گذرای این دسته‌بندی‌ها نشان می‌دهد که درباره‌ی سرکوب زنان و خشونت علیه زنان در کل کردستان (ایران، ترکیه، عراق، سوریه) کارهای فراوانی انجام شده و اسناد و گزارش‌های پرشماری در این زمینه وجود دارد. در عین حال، این کتاب خود مدرکی دال بر این واقعیت است که در مورد زنان کرد منابع فراوانی برای تولید دانش در زمینه‌های گوناگون، از جمله روابط جنسی و جنسیتی، اخلاق، تاریخ، ادبیات و فولکلور وجود دارد. می‌توان گفت که این کتاب منبع مهمی برای پرداختن جدی به زندگی و مبارزات زنان کُرد است و دیگر کسی نمی‌تواند ادعا کند که به علت فقدان منبع نتوانسته درباره‌ی زنان کُرد پژوهش کند.

تخمین زده می‌شود که جمعیت کُردها بیش از ۳۰ میلیون نفر است یعنی یکی از بزرگ‌ترین ملیت‌های بی‌دولت، و چهارمین ملت بزرگ در خاورمیانه (پس از عرب‌ها، ترک‌ها و فارس‌ها).

در مورد دوره‌ی آموزشی دانشگاه تورنتو، این توضیح را لازم می‌دانم که دانشگاه تورنتو برای ادامه‌ی کار علمی امیر و نقش او به عنوان یکی از مهم‌ترین پژوهشگران مارکسیست مطالعات کُردی اهمیت فراوانی قائل است. سال گذشته به منظور تداوم راه علمی امیر، این دانشگاه در دپارتمان «تمدن‌های خاور نزدیک و خاورمیانه» برای اولین بار در آمریکای شمالی واحد درسیِ تابستانه‌ای درباره‌ی زبان و فرهنگ کُردی ارائه داد که با استقبال زیادی روبه‌رو شد و دانشجویانی از نقاط مختلف جهان در آن شرکت کردند. استاد این درس دکتر جعفر شیخ‌الاسلامی از دانشگاه کارلتون اونتاریو بود. امسال، در ادامه‌ی همین مسیر، دانشگاه تورنتو واحد درسیِ تابستانی جدیدی را از ماه مه ارائه خواهد داد. این اولین دوره‌ی آموزشی در جهان است که به زبان انگلیسی در مورد زنان کُرد ارائه می‌شود و من برنامه‌ی درسی آن را تنظیم کرده‌ام. در واقع، می‌توان گفت که این دوره‌های آموزشی از یک سو حاصل ارج نهادن به میراث علمی امیر، و از سویی دیگر حاصل تلاش‌های من برای حفظ و ادامه‌ی این میراث و هدایت آن به سمتی است که در خدمت تقویت و گسترش مطالعات کردی باشد. 

همین امر در مورد سلسله کتاب‌های منتشر شده توسط انتشارات پیتر لنگ با عنوان «مردم کُرد: تاریخ و سیاست» صادق است. تلاش من معطوف است به گسترش زمینه‌های دانش در مطالعات کردستان و زنان کُرد. باید اضافه کنم که این پژوهش‌ها هم تولید دانش نوین است و هم زمینه‌ساز تحقیقات بعدی.

مبارزات کُردها در خاورمیانه اهمیت فراوانی دارد و شامل جنبه‌‌های مختلفی است. این مطالعات و منابع، جنبه‌های مختلف مبارزات سیاسی در خاورمیانه را مطرح می‌کنند: نقش دولت‌ها در سرکوب ملیت‌های منطقه را نشان می‌دهند و توجه ما را به سیستم‌های زبان‌کُشی و فرهنگ‌کُشی جلب می‌کنند. این تحقیقات پیچیدگی مسائل زنان، که سرکوب‌های اقتصادی، مذهبی، ملی و جنسی را یک‌جا در خود دارند، مطرح می‌کنند. بی‌تردید تکثر لایه‌های سرکوب سیاسی و مبارزات زنان علیه آنها، چه به شکل مسلحانه چه به صورت مبارزات مدنی، درس‌های زیادی برای پژوهش‌های علمی دارد. این مبارزات در قالب‌های متفاوت دیگری مانند خاطره‌نویسی، شعر، ادبیات، فولکلور، هنرهای تجسمی و فیلم در حال انجام است. همه‌ی اینها وجود دارند اما چون از آنها بی‌خبریم وارد دانش ما نمی‌شوند.

 

آیا می‌توان گفت که منابع تهیه و ارائه شده توسط شما شیوه‌های متفاوتی را برای بازتاب صدای زنان کُرد ارائه می‌دهد یا تغییر در رویکرد رایج در مطالعات زنان کرد را ممکن می‌سازد؟

در رویکرد غالب، نوعی نگاه «اگزوتیک» به زنان کرد وجود دارد، به این شکل که چون زنان کُرد چادر و روبنده و پوشش اسلامی ندارند و سکولارترند یا چون مثلاً رقص‌هایشان دسته‌جمعی بوده این‌گونه تعبیر می‌شود که آزادی جنسی و آزادی زنان در کردستان بیشتر است. یعنی یک نوع روایت شرق‌شناختی یا تبلیغاتی که ساختار نابرابری حاصل از قدرت مرد‌/پدرسالاری را نمی‌بیند. در نتیجه، یک جور افسانه در مورد زنان کُرد ساخته شده است مبنی بر اینکه آنها از زنان فارس و ترک و عرب رهاتر و آزادترند که این واقعیت ندارد. روابط مرد/‌پدر سالارانه در کردستان بسیار شدید و خشن است. منابعی که ما جمع‌آوری کرده‌ایم را می‌توان برای نشان دادن این واقعیت به کار برد.

موضوع مهم دیگری که باید به آن پرداخت موانع تحقیقی است. به علت سرکوب سیاسی، مسئله‌ی دسترسی به زن کُرد و جامعه‌ی کردستان همیشه معضلی علمی بوده زیرا تحقیق میدانی را ناممکن کرده است. در نتیجه، دانشی که کسب کرده‌ایم تا حد زیادی دانش دست دوم و تعبیری است. هر چند این مانع تا حدی کمتر شده ولی همچنان برقرار است. هنوز مناطق کُردنشین جزو مناطق ممنوعه‌ی تحقیق هستند. بدون اجازه‌ی دولت نمی‌توان به راحتی تحقیق میدانی انجام داد. معضل دیگر این است که بسیاری از پژوهشگران دانش زبانیِ اندکی دارند، در حالی که اگر بخواهید مخصوصاً در مورد زنان تحقیق میدانی انجام دهید حتماً به دانش زبان کردی احتیاج دارید. دانش زبان کردی نوعی ضرورت است.

همچنین باید به نقش مهم دیاسپورا اشاره و خاطرنشان کنم که رابطه‌ی بین دیاسپورا و سرزمین مادری را نمی‌توان دست‌کم گرفت. امروز شاهد شکل‌گیری نسل جوان محققان زن کُرد هستیم که در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا مشغول تحقیقات بسیار نوآورانه و مهم‌ هستند. آنها سرکوب و خشونت را زیسته‌ا‌ند و اکثرا‌ً بر اثر جنگ و سرکوب سیاسی آواره شده‌اند اما کماکان دل‌مشغول مسائل سرزمین مادری خود هستند.

 

وقتی می‌گوییم کردستان یا زنان کُرد، از چه صحبت می‌کنیم؟ آیا به مجموعه‌ی واحدی اشاره می‌کنیم؟

بی‌تردید نمی‌توان از کردستان یا زنان کُرد به عنوان یک مجموعه‌ی واحد یا همگون یاد کرد. به لحاظ ژئوپلیتیک، منظور ما از زنان کُرد، اعضای یک ملت بی‌دولت است که در سرزمین مادری خود «کردستان» زندگی‌ می‌کنند، سرزمینی که از سال ۱۹۱۸ میان چند کشور همسایه یعنی، ایران، عراق، ترکیه و سوریه تقسیم شده‌ است. البته این شامل جوامع کوچک و بزرگ پراکنده در دنیا ــ دیاسپورای کردی ــ هم می‌شود. تخمین زده می‌شود که جمعیت کُردها بیش از ۳۰ میلیون نفر است یعنی یکی از بزرگترین ملیت‌های بی‌دولت، و چهارمین ملت بزرگ در خاورمیانه (پس از عرب‌ها، ترک‌ها و فارس‌ها).

در کل، وقتی از زنان کُرد حرف می‌زنیم باید متوجه بود که تفاوت‌های فاحشی بین شرایط آنها در مناطق مختلف وجود دارد، تفاوت‌هایی ناشی از عوامل مختلفی، از جمله دولت مرکزی، فرهنگ مرکزی و فمینیسم مرکزی. بنابراین، نمی‌توان از کردستان یا زنان کُرد، بدون ذکر منطقه‌ای که در آن زندگی‌ می‌کنند یاد کرد. نقاط مختلف کردستان زیر سلطه‌ی هر دولت مرکزی (حکومت‌های سرکوبگر اردوغان، یا اسد، جمهوری اسلامی یا حتی دولت اقلیم کردستان عراق) به دلایل پیچیده‌ی کلان از یکدیگر متمایزند. اما شاید بتوان گفت که عمده‌ترین مسئله‌ی مشترک در میان کُردهای مناطق مختلف در خاورمیانه سرکوب‌ دولت‌های حاکم است که بر آنان به عنوان یک ملت روا می‌شود، سرکوب زبانی و سرکوب فرهنگی. البته شدت و حدت این سرکوب‌ در همه‌ی مناطق یکسان نیست. علاوه بر این، مانند هر جامعه‌ی دیگری، همه‌ی مناطق کُردنشین جوامعی طبقاتی هستند که در آنها تفاوت‌هایی میان شهرنشینی و حومه‌نشینی وجود دارد. کردستان ایران جامعه‌ای است که همچون دیگر بخش‌های ایران در ۴۲ سال گذشته شاهد رشد قشری از روشنفکران زن با تحصیلات عالی و مشارکت فعال زنان در خدمات مدنی و تدریس در دانشگاه بوده است. در نتیجه ،زنان کُرد پدیده‌ای همگون نیستند، و تفاوت‌های طبقاتی، جنسیتی، تحصیلاتی، و جغرافیایی بین آنها وجود دارد اما وجه اشتراک آنها ساختار مرد/پدر سالارانه-ناسیونالیستی-مذهبی-سرمایه‌داری است.

 

دینامیسم بین ملی‌گرایی و جنبش‌های برابری جنسی را چگونه تبیین می‌کنید؟

درباره‌ی این موضوع بحث‌های زیادی انجام شده و همیشه نوعی تضاد بین ناسیونالیسم و فمینیسم وجود داشته است. پرسش‌های نظیر اینکه آیا ناسیونالیسم به درک فمینیستی از مسئله‌ی مرد‌/پدر سالاریِ ملی کمک می‌کند یا مانعی بر سر راه آن است همیشه مطرح بوده است. این تضاد مهمی است که آن را به شکل‌های مختلف می‌بینیم. این واقعیت که در مقابله با سرکوب ملی، زنان ممکن است از سرکوب مرد‌/پدرسالاری چشم‌پوشی کنند یا آن را تا زمان آزادی ملی به تعویق بیندازند انکارنشدنی است اما در حال تحول است. به نظر من، زنان به مسئله‌ی مرد‌/پدرسالاری، به مسئله‌ی خشونت علیه زنان و قتل‌های ناموسی می‌پردازند و با آن مبارزه می‌کنند. این امر را می‌توان در قالب فعالیت‌ها و گروه‌های زنان در کردستان ایران دید. بی‌دلیل نیست که اکنون بسیاری از زنان کُرد در زندان به سر می‌برند چون درگیر فعالیت‌های مدنی هستند و رژیم اسلامی نسبت به فعالیت‌های کُردها حساس است. در مجموع، به نظرم تأمل کردن و زیر سؤال بردن مقولاتی از این دست که درک ما از ناسیونالیسم کُرد یا رابطه‌ی بین ناسیونالیسم و فمینیسم یا رابطه‌ی میان فعالیت‌های زنان کُرد با زنان فارس، مسائل ضروری و بسیار مهمی است که متأسفانه در بحث‌های گسترده‌تر فمینیست‌های ملت غالب غایب یا بسیار کم‌رنگ است. بنابراین، شاید بتوان گفت که دیگر ویژگی مشترک در جنبش زنان کُرد، نادیده‌انگاری آنها توسط ملی‌گرایان و روشنفکران و فمینیست‌های غیر کُرد هر منطقه، و همچنین توسط دولت‌های مرکزی و فمینیست‌های غربی است. من بارها گفته‌ام که همبستگی با مبارزات زنان کُرد از طرح آنها به عنوان «مسئله» بر نمی‌خیزد بلکه باید پرسید که زندگی زنان کُرد تحت سرکوب دولت‌های مرکزی، جنگ، آوارگی، نسل‌کشی، روابط منسوخ سنتی-مذهبی زن‌ستیز، فقر اقتصادی ناشی از اقتصاد سرمایه‌داری چه درس‌هایی برای ما در بر دارد. کدام دانش و چه روش فکری و عملی‌ای می‌تواند تمام این پیچیدگی‌ها را ببیند و پروژه‌ای رهایی‌بخش ارائه دهد. به نظر من، دخالت جسورانه‌ی فکری و سیاسی زنان کُرد در مقابله با ساختارهایی که نام بردم بسیار ضروری است. این کار نیاز به دانش و عمل انقلابی دارد تا بتوان همبستگی‌ای مبتنی بر زدودن ستم ملی، جنسیتی و استثمار طبقاتی بنیان نهاد.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)