در یک سمت از درب بسته مجلس با نمایندگان استصوابی‌اش، جوانان خانم و آقا  که از بلوچستان و کردستان و دیگر شهرستان‌ها آمده بودند و برخی با لباس‌های محلی شان در این سرمای پاییزی شب را پشت درهای این مکان که ظاهرا خانه ملت است از سرما لرزیده بودند تا در بامداد کسی به فریادشان برسد. در سوی دیگر مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها با مشت‌های گره کرده فریاد خشمشان را رها کرده بودند.

روز ۲۳ آذرماه ۹۹ علاوه بر بازنشستگان تامین اجتماعی تعداد زیادی از معلمان جوانی که به صورت قرار دادی در استخدام دلال‌ها برای آموزش کودکان ما استخدام شده اند در اعتراض به این روند دلالی و اعتراض به آموزش و پرورش که پس از سال ها استثمار این زحمت کشان( برخی بیش از ده سال) با حقوق‌های یک سوم حداقل حقوق، هنوزآن ها را رسمی نکرده اند به خیابان آمده بودند، تا با اعتراض به این شرایط دردناک که بخش بزرگی از کارمزد آن‌ها به جیب دلال‌هایی می رود که هیچ کاری جز واسطه گری انجام نمی‌دهند حقوق خود را مطالبه کنند. در یک سمت از درب بسته مجلس با نمایندگان استصوابی‌اش، جوانان خانم و آقا  که از بلوچستان و کردستان ودیگر شهرستان‌ها آمده بودند و برخی با لباس‌های محلی شان در این سرمای پاییزی شب را پشت درهای این مکان که ظاهرا خانه ملت است از سرما لرزیده بودند تا در بامداد کسی به فریادشان برسد. در سوی دیگر مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها با مشت‌های گره کرده فریاد خشمشان را رها کرده بودند.

این تظاهرات بر خلاف دیگر تظاهرات بازنشستگان تامین اجتماعی (پیش از کرونا)، دارای ویژگی خاصی بود. جمعیت بازنشستگان بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفر شده بودند و بزعم برخی بیش از ۲۰۰ نفر، مانند گذشته با اطمینان از این واقعیت که این حاکمیت به این جمعیت اندک توجهی نخواهد کرد، خواست‌های خود را در میان شعارها مطرح می‌کردند. اگر چه می دانستند در حاکمیت تعدیل ساختاری و خصوصی سازی گوش شنوا و چشم بینایی وجود ندارد تا ابعاد فاجعه‌ای را که به نام “حاکمیت دینی” آفریده‌اند درک کنند. ولی واقعیت مهمی که مورد توجه بازنشستگان بود اثر گذاری بر روی جمعیت خاموشی بود که در میان ماشین‌ها از کنارشان می‌گذشتند، تحت تاثیر قرار دادن آن‌هایی که در زیر فشار فقر و بیکاری و ستم حاکمیت نولیبرالی خرد و خاموش شده اند، تا با فریاد خود آن‌ها را واداربه اعتراض به این شرایط غیر انسانی کنند. تا مردم ببینند چگونه در شرایط سرکوب هنوز هستند کسانی که بی تفاوت نیستند و دست از اعتراض بر نمی‌دارند. مسافرین و عابرینی که با کنجکاوی مشت‌های گره کرده و شعارهای جمعیتی با موهای سفید را نظاره می‌کردند و شاهد فریاد و خروش معترضانی بودند که در دوران استبداد و سرکوب هر آن امکان داشت مورد هجوم آتش به اختیار ها قرار بگیرند. زنان و مردانی که برغم عدم استقبال وهمکاری تشکل های بازنشستگانِ مدعی “رهبری” بازنشستگان، که با کمال تاسف تبدیل شده‌اند به تنها مشتی نام، نام‌هایی که در شکل مدعی درون مایه‌ای با ارزش هستند ولی در عمل، پس ازظهور کرونا وجود خارجی شان تنها در دنیای مجازی است. این تشکل‌ها حرکت اعتراضی در خیابان را نفی می‌کنند نه به دلیل خطر کرونا، بلکه به این دلیل که به این نتیجه رسیده اند که:

“مبارزه در” کف خیابان” بی حاصل و غیر مفید است”.

در حالی که یکی از شعارهای بازنشستگان شرکت کننده در تظاهرات جلوی مجلس دارای این سرشت بود:

” مبارزه برای احقاق حقوق شان تنها در کف خیابان امکان پذیر است” نقل به مضمون.

چند روزپیش از ۲۳ آذرماه با یکی از فعالین بسیار پر تلاش یکی از این تشکل‌های معروف که پیش از همه گیری کرونا سراسر شور و فعالیت بود و در تظاهرات با کلی پلاکارت شرکت می کرد. تماس گرفتم و از ایشان پرسیدم تشکل شما در تظاهرات شرکت می کند؟ ایشان فرمودند:

” . . . هنوز اظهار نظری نشده مشخص نیست چه کسانی آن را اعلام کرده اند. . !” منظور چه تشکلی تظاهرات رااعلام کرده است.

ایشان یک واقعیت تلخ را بیان کردند زیرا بر خلاف دفعات بسیار پیش که بازنشسته‌های کشوری و نظامی هم در تظاهرات شرکت می‌کردند و همه تشکل‌های بازنشستگان با علاقه به دفعات اعلامیه و روز تظاهرات را در کانال‌ها و سایت ها یادآوری می‌کردند این بار هیچ تشکلی از اعلام تظاهرات استقبالی نکرد. جز یک کانال پیش رو و مترقی که تریبون همه چپ ها است و به نام مسایل بین المللی فعال است. در آن شرایط این فعال عزیز و ارجمند و دوستانش با تلاش های خود جانی در کالید تظاهرات می‌دمیدند. اگرچه تعداد همه آن تظاهرات در اکثر مواقع از تعداد تظاهر کنندگان دیروز بیشتر نبوده ودر اکثر موارد کمتر هم بوده است. آیا تشکل‌های بازنشستگان به این نتیجه رسیده اند که بدنه بازنشستگان صلاحیت تصمیم گیری در مورد سرنوشت خود را ندارند؟! وتنها آن‌ها هستند که باید این اعلام را کاربردی می‌کردند؟ آیاتشکل‌ها که در بر گیرنده ی ” نخبکان” هستند مانند “آقایان روحانی” باور دارند بدنه و قاعده جامعه یا به زبان ساده ترمردم ” عوامند” و حق تصمیم گیری در باره سرنوشت خود را ندارند و تنها آن ها این حق را دارند؟! آیا این عمل کرد تشکل ها این برآیند را در خود پنهان ندارد؟ در هر صورت در روز ۲۳ آذرماه ۹۹ بدون شرکت بازنشستگان کشوری و نظامی بدون شرکت تشکل‌هایی که با نام‌های بسیار رادیکال تظاهرات را تحریم کرده بودند، تظاهرات به خوبی عملی شد. درتظاهرات ۲۳ آذرماه فردی از کانون‌های بازنشستگان خود را به بالای بلندی رساند و تلاش کرد با نام بردن از “امام “رنگ دیگری به درون مایه تظاهرات بدهد، که جمعیت با بی اعتنایی او را ساکت کردند.  درست مانند گذشته به یک باره پلاکارت‌ها از میان تظاهرکنندگان در دستان همه قرار گرفت و بر بالای سرها رفت و خروش شعارها به آسمان رسید تا نمایندگان انتصابی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی را از خواب دلالی بیدار کنند. به سوی فعالی که در میان بازنشستگان پلاکارت پخش می‌کرد رفتم از او پرسیدم چرا هیچ کدام از این پلاکارت‌ها امضاء ندارند؟ ایشان فرمودند: به این صورت منطقی‌تر است زیرا این تظاهرات به وسیله  بدنه بازنشستگان و خواست آن ها تشکیل شده است نه فعالین و تشکل‌ها. ویژگی این تظاهرات این واقعیت است که تشکل‌های بازنشستگان با تغییر روش خود و با بیرون رفتن از خیابان، بدنه بازنشستگان را دارند از دست می دهند. تظاهر کنندگان با اطلاع رساندن فردی هم دیگر را خبر کرده بودند. در تظاهرات پیش از این تظاهرات یکی از این تشکل‌ها دعوت به تظاهرات کرده بود، تشکل‌های دیگر حمایتی از این دعوت نکردند، تظاهرات با تعداد اندک ۸ نفر جلوی مجلس تشکیل شد. ولی حیرت آور این اتفاق این بود که از خود آن تشکل هیچ کسی شرکت نکرده بود!! تظاهرات ۸ نفره با کمک دنیای مجازی به اطلاع اکثر بازنشستگان رسید، بازتاب آن در میان بازنشستگان شرکت در اعتراضات ۲۳ آذرماه بود. با این وجود که به دلیل عدم دسترسی بیشتر باز نشستگان به اینترنت خیلی‌ها با خبر نشدند. یکی از شرکت کنندگان، پیرمردی بود با کمری خمیده و چهره‌ای که درد و رنج را با همه خطوط صورتش فریاد می زد به تظاهرات آمده بود، او دسترسی به اینترنت نداشت از دوستانش روز تظاهرات را شنیده بود و توانست خود را به آن جا برساند، دارای چنان بدن تحلیل رفته ای بود که اگر یک ضربه باتوم به او می‌خورد شاید برای همیشه خاموش می‌شد ولی آمد وآرام در میان دیگر بازنشسته ها شعار می داد. درحالی که در همین روزها اتفاقات حیرت آوری رخ داده که در واقع بازتابی از به خیابان آمدن کارگران بوده است. ولی با وجود اهمیت این حرکت ها تشکل‌های به نام بازنشستگان در مورد آن سکوت کرده‌اند. شاید تشکل‌های بازنشستگان در دنیای مجازی تنها در جستجوی اخبار صنفی کارگران و بازنشستگان هستند، از این رو از واقعیت‌های استثنایی وعجیبی که آن‌ها هم بازتاب مبارزه خیابانی کارگران است بی توجهی می‌کنند و از کنارشان می گذرند و از وحشت آلوده شدن به سیاست آن‌ها را نمی خواهند ببینند.

شنبه ۱۵ آذر ماه ۹۹ کانال ۵ تلویزیون ساعت ۱۸ و۳۰ دقیقه :

” شرکت تراول سازی در سال ۸۹ به بخش خصوصی واگذار شد، در سال ۹۰ دچار مشکل مالی و رکود شد، کارخانه تعطیل و کارگران بیکار شدند، در سال ۹۹ با دخالت ریاست قوه قضاییه از بخش خصوصی گرفته شد و به راه آهن که هنوز به بخش خصوصی واگذار نشده است پس داده شد. کارگران به کار بازگشتند و تولید آغاز شد.”

” در تبریز دو کارخانه صنعتی به همین صورت با دخالت قوه قضاییه آذربایجان از بخش خصوصی پس گرفته شد و به تولید برگشت.” قوه مجریه در سال “جهش تولید” خاموش و بی تفاوت نظارگر این اتفاقات است تا نهاد دیگری وظیفه او را عملی کند.

پس از اعتصابات و مبارزه طولانی کارگران و کشاندن مبارزه و اعتراض‌ها از کارخانه‌ها به خیابان‌ها در شوش و اراک و اهواز اینک شاهد این پدیده استثنایی شده ایم. آیا در واقع برخی از اصول گراها در حاکمیت عوارض سنگین و ضد توسعه صنعتی نو لیبرالی را و به خصوص در سال ” جهش تولید”  درک کرده اند و با چنین اقداماتی در واقع  با کارگران همراهی کردند و مبارزات آن ها را تایید نموده اند؟ این اقدامات به هر دلیلی که صورت گرفته باشد عمل کردی بنیادی نمی تواند باشد زیرا تا زمانی که حاکمیت مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی را کاربردی می کند و باور دارد، چنین اعمالِ ضد خصوصی سازی به راحتی قابل برگشت هستند و تضمین بنیادی –  قانونی ندارند. زیرا قانون و حتا قانون اساسی با وجود تعدیل ساختاری تابع نظم مناسبات نو لیبرالی هستند که تنها به نظم خود انگیخته بازار باور دارد. از سوی دیگر باید به این واقعیت توجه کرد که ما در حال نزدیک شدن به انتخابات هستیم وممکن است این حرکت های موقتی در نظام تعدیل ساختاری، یک تلاش بنیادی نباشد و تنها هدفش فراهم کردن شرایط بهتر برای انتخابات باشد. ولی استثنای مسئله این است که  اکثر نهادهای حاکمیت پس از درگیری های خونین  این چند ساله ی مردم در رویارویی با حاکمیت، هنوز از خواب امپریالیستی صندوق بین المللی پول بیدار نشده اند و همچنان بر تداوم تعدیل ساختاری و خصوصی سازی پا فشاری می کند. واقعیت دیگری که خودش را به سرعت نشان داد، توقف این روندی است که به وسیله قوه قضاییه شروع شده بود. این توقف بیانگر قدرت مافیا دلالی است که حتا به خاطر انتخابات هم نمی خواهد چند ژست ضد خصوصی سازی گرفته شود. با وجود این واقعیت ها برخی تشکل ها به خیابان رفتن را ممنوع کرده اند و هوادارانشان هم،( البته اگر مریدی داشته باشند) مانند مریدان قرون وسطاییِ یک مراد، اطاعت می کنند و بازنشستگان و مستمری بگیران را در خیابان تنها گذاشته اند.

واقعیت ها سرسختند و بیان گر این حقیقت هستند که جای مبارزه کف خیابان است نه پشت پنجره‌های بسته و پچ پچ روشنفکرانه. بازنشستگان در تظاهرات ۲۳ آذرماه، مخالفت خود را با خصوصی سازی در یکی از پلاکارت‌های خود و انتقاد از دولت و حاکمیت را که منابع و کارخانه های بین نسلی کارگران و بازنشستگان را تصاحب کرده‌اند، در دست نوشت‌های خود به نقد و به خیابان ها کشاندند. ولی نفی خصوصی سازی بدون نفی تعدیل ساختاری که شرایط خصوصی سازی و قانون زدایی را فراهم نموده یک کاستی جدی است که بازنشستگان می باید بدان بپردازند. استناد به فلان قانون و اصل تصویب شده ی  دولتی و تقاضای آن، با وجود تعدیل ساختاری، بی معنا است و ناشی ازعدم دقت بازنشستگان در درون مایه تعدیل ساختاری است. در واقع بی خبری از روند واقعیت های موجو در حاکمیت را بیان می‌کند. این تعدیل ساختاری است که هر اصل وقانونی پیش از خود را نفی می‌کند و نظم خود انگیخته بازار را به عنوان تنها اصل قابل اجرا و به قانون بدل کرده است. تنها مبارزات در کف خیابان کارگران و بازنشستگان است که باعث شده در برخی موارد حاکمیت مجری تعدیل ساختاری و خصوصی سازی عقب نشینی‌هایی را عملی کند، عقب نشینی‌هایی که به راحتی با وجود تعدیل ساختاری قابل برگشت هستند. شعار بعدی بازنشستگان و کارگران می باید نفی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی باشد. با نفی این پدیده اقتصادی امپریالیستی است که قانون می‌تواند دوباره در جامعه مطرح شود و در آن صورت می توان جلوی غارتگری‌ها واختلاس‌ها را گرفت و نیروهای تولید کننده نعمات مادی جامعه،( کارگران )، بازنشستگان  و حقوق بگیران می‌توانند حقوق شان را و آزادی اندیشه را مطالبه کنند. نولیبرالی با قانون زدایی و بزرگ کردن نقش بازار، محلی که تنها جایی برای مبادله کالا است، در عمل نقش مجری و قانون گذاری  را به او واگذار کرده  و بدین جهت امکان ایجاد یک جامعه بی قانون وبی اخلاق را فراهم کرده است، که معیار ارزش‌هایش بر خلاف ادعاهای مذهبیون در حاکمیت “معنویت و ایمان” نیست و همه معیارها در جهت کسب پول از هر طریقی عملی می شود. اختلاس‌ها وفرار “خودی”های غارت گر ثروت‌های ملی که هر روزه خبرش دررسانه ها مطرح می‌شود تایید کننده این ادعا است. در انتها ضروری است یاد آوری کنیم که تشکل‌های مجازی اگر به بازنشستگان در خیابان نپیوندند به ناگزیراز جامعه بازنشستگان کنار زده می‌شوند. دیدار در تظاهرات بعدی.

ناصر آقاجری بازنشسته‌ای از اتحادیه نیروی کار پروژه‌ای ایران.

۲۴ آذرماه ۹۹

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)