مکالمه ای ذهنی در مورد ایران

⁃ نظرت در مورد ایران چیه؟
⁃ تمام احساس مسوولیت و غم و غصه و ناراحتی و نارضایتی من به خاطر کشوریه که «بزرگه» اما رهبران کوچکی داره.
⁃ آیا ایران واقعن «بزرگه»؟
⁃ چیزی از بزرگیش ندیدم، بالاخره یک ذره از اون بزرگی باید در آدم ها بروز کنه دیگه، مگه نه؟ دقیقن چه چیزی در مردم ایران هست که مردم سایر کشورها ندارند که نماد بزرگی ایرانه؟
⁃ اگر واقع بین باشیم، هیچی.
⁃ مردم ایران خونگرمند.
⁃ دقیقن چه نوع رابطه ای بین خونگرمی مردم و «بزرگ» بودن ایران هست؟ مگه کشورهای دیگه مردم خونگرم ندارند؟ خونگرمی در تمام مردم خاورمیانه هست.
⁃ پس ایران چرا بزرگه؟
⁃ به خاطر تمدن و تاریخش.
⁃ تمدن و تاریخ مربوط به گذشته است، در زمان حال چه چیزی هست که به عنوان نماد تمدن و تاریخ ایرانی مشهود باشه و در زندگی من و تو تاثیر مثبت داشته باشه؟
⁃ زبان فارسی؟
⁃ زبان زبانه دیگه، در هر کشوری که زندگی کنی بالاخره یک زبانی یاد می گیری.
⁃ زبان فارسی زبان متفکران و شعرا و نویسنده های بزرگه که همه به نوعی فرهنگ ساز بودند.
⁃ خب، اگر بخوای به تمام تاثیر اون آثار و تفکرات در زندگی همین الان من و خودت فکر کنی، چه چیزی از اون ها عاید ما شده؟
⁃ معنویت مولانا، فصاحت حافظ؟
⁃ واقعن؟ اما این طور تاثیرات کلی رو یک آدمی که ایرانی نیست هم می تونه درک کنه. متفکران فرای مرزها صحبت می کنند.
⁃ ایران بزرگه به خاطر خدمات رضا شاه.
⁃ رضا شاه…. با فاصله یک قرن می خوای بگی تاثیر مثبت رضا شاه بر روی زندگی ما بیشتر از تاثیر منفی امثال خامنه ای و خمینی است؟
⁃ نه.
⁃ پس این «بزرگی» و عظمت ایرانی که وطن پرست ها در بوغ و کورنا می کنند بالاخره چیه؟ آیا یک جور منت تاریخی و روانی است که ما و نظام فرهنگی مردسالار بر سر همه ما می گذارد؟ که سرزمین پدری را دائم پاس بداریم و برای آزادی فردی خود نه تنها از دام سیاست مریضش بلکه از دام فرهنگ و همه چیز مریضش تلاش نکنیم؟ که خود را از باتلاقش بیرون نکشیم و در هیاهوی تاریخش بر سر برتری او بر خودمان و بر زندگی و تجربه مان غرق شویم؟ نه. من این را نمی خواهم. چو ایران مباشد تن من باد. من با افتخار اعلام می کنم وطن پرست نیستم و ارزش وجودیم بالاتر از ارزش ایران و فرهنگ و تاریخ و زبانش است. ارزش من از خاک خیلی بیشتر است، من خاک هستم بعلاوه روح.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)