۱۵ بهمن ۹۶، خبرگزاری مهر گزارشی منتشر کرد با این تیتر: «کمکهای نظامی و سیاسی سوریه به مبارزان انقلاب اسلامی»؛ انتشار چنین گزارشی کمسابقه نبود ولی زمانش مهم و هدفش مشخص بود. نویسندهی گزارش با اشاره به کمکهای نظامی و سیاسی سوریه در دوران اسد پدر به انقلابیون ۵۷، قصد داشت توجه مخاطب را به این نکته جلب کند که حمایت اکنون انقلابیون ایرانی از رژیم اسد پسر، سابقهای تاریخی و دلایلی مهم دارد و قابل توجیه و تامل است.
فقط سوریه نیست، روایتهای متعددی از کمکهای مالی و نظامی و حمایتهای سیاسی دولتهای خارجی از انقلابیونی که قصد براندازی نظام پهلوی را داشتند منتشر شده است. در خاطرات محمود دعایی، مدیرمسوول روزنامهی اطلاعات هم به دریافت کمکهای مالی از شیعیان مقیم کویت اشاره شده است. پای لیبی و برخی کشورهای دیگر هم در میان است. روال ظاهرا معمول و عادی «دریافت کمک از دولت خارجی» که پیش از انقلاب ۵۷ در جریان بوده، اکنون اما به یک بحث چالشبرانگیز و حتی از سوی برخی به یک تابو تبدیل شده و دریافت کمک را مساوی با «دخالت بیگانه» توصیف میکنند.
در سویهای دیگر، اهمیت و تاثیرگذاری کمک یا دخالت خارجیها در پروسهی براندازی حکومت فعلی جمهوری اسلامی که از سوی مدافعان و افراد پیگیر، گذار به دموکراسی توصیف میشود، هم مورد بحث است. برخی منتقدان با تاکید بر درونی بودن عاملیت دموکراسیخواهی، حمایت و دخالت از بیرون بهویژه توسط دولتهای دیگر را نافی استقلالخواهی و مخرب توصیف میکنند و گروهی دیگر، اصل و مسیر این حمایتها را تقویت عاملیت درون، حمایت از صدای مردم، انگیزهبخشی به آنها و تضعیف موقعیت رژیم مستقر تعریف میکنند و میگویند دریافت کمکهای سیاسی و مالی مخرب این روند نیست. از همین منظر این پرسش که در پروسهی گذار به دموکراسی، آیا مجاز به استفاده از کمک خارجی هستیم یا نه، هر روز چالشبرانگیزتر و بیشتر مطرح میشود. مجلهی تابلو، از برخی اهالی سیاست و اندیشه همین سوال را پرسیده است: «نقش کمک خارجی در پروسهی گذار به دموکراسی چیست؟ مرز کمک و دخالت چیست؟ اساسا در پروسهی گذار مجاز به استفاده از کمک خارجی هستیم یا نه؟»
زمان طرح این پرسش هم مهم است. این روزها بحث دربارهی کمک یا دخالت خارجیها در تغییرات و روندهای سیاسی بیشتر مطرح میشوند. این اقتراح و طرح نظرات میتواند کمکی باشد برای افزودن به وسعت و غنای بحثهای جاری.
علی افشاری، فعال سیاسی و عضو پیشین دفتر تحکیم وحدت:
آلترناتیو سازی توسط نیروی خارجی مردود است
دولتهای خارجی در شرایط سیاسی داخلی کشورها تاثیرگذار هستند. بهخصوص در دنیای امروز که به صورت یک شبکهی ارتباطی در آمده و سرنوشت هر کشور به میزانی با مناسبات پیچیدهی بینالمللی و پارادایمهای جهانی گره خورده است. در عین حال استقلال به عنوان یک ارزش به رسمیت شناخته شده در قوانین بینالمللی نحوهی ورود مشروع عوامل خارجی را مقید ساخته است. از این رو تاثیرگذاری هر عامل خارجی به شرط آنکه در تصمیمگیری مستقل عوامل داخلی اخلالی ایجاد نکند، حالت مداخلهی ناموجه نداشته باشد و صرفا کمک و حمایت از خواستههای مردم، صلح و رعایت موازین حقوق بشر باشد، بلا ایراد است.
تجارب موفق در گذار به دموکراسی نشانگر نقش مثبت نیروی خارجی است. منتهی تحقق این نقش شروطی دارد. نخست باید از آلترناتیو سازی در داخل گروههای سیاسی و تقویت و تضعیف آنها پرهیز کرده و رهبری حرکتهای اعتراضی در گذار به دمکراسی به صورت انحصاری بر دوش نیروهای داخلی باشد. رعایت حقوق شهروندی، حق تعیین سرنوشت و تمامیت ارضی عوامل مهم دیگر است که مرز بین کمک و دخالت را مشخص میسازد و از همه مهمتر اجتناب از برخورد سیاسی و اهرم فشار قرار دادن مداخله برای بده بستان سیاسی و دریافت امتیازات مورد نظر ضروری است.
امیرحسین اعتمادی، یکی از بنیانگذاران «دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال ایران»:
کمک خارجی نهتنها مشروع بلکه لازم است
در مقابله و مبارزه با رژیمهای دیکتاتوری و یا توتالیتر، گرفتن کمک و حمایت خارجی، نه فقط مجاز و مشروع، بلکه لازم است. شما نمیتوانید با دست خالی و بدون امکانات مالی و رسانهای با رژیمی مقابله کنید که هم منابع گستردهی مالی دارد؛ هم دستگاه عظیم رسانهای دارد؛ و هم سلاح و نیروی سرکوب. اینگونه رژیمها که غالبا خود از حمایتهای خارجی برخوردارند، با سوار شدن بر احساسات ملیگرایانه و با استفاده از دستگاه پروپاگاندایشان تلاش میکنند تا کمک گرفتن مخالفان از کشورهای خارجی را عملی قبیح نشان دهند تا مخالفان مرعوب شوند و به دنبال جلب حمایت خارجی نروند. این تبلیغاتی بود که اتحاد جماهیر شوروی و رژیمهای کمونیستی وابسته به آن در لهستان و چکسلواکی و رومانی علیه مخالفانشان انجام میدادند. لخ والسا (رهبر جنبش همبستگی لهستان) اما در دفاع از گرفتن کمک و حمایت خارجی میگوید: «وقتی نتوانید یک بار سنگین را بلند کنید، درخواست کمک میکنید. ما برای بلند کردن بار سنگین کمونیسم و شوروی، نیاز به حمایت همهی جهان داشتیم. آن حمایت را دریافت کردیم؛ پیروز شدیم؛ و به خاطر آن ممنونیم.» واتسلاو هاول، رهبر انقلاب ضدکمونیستی چکسلواکی هم آشکارا گرفتن کمک خارجی را مشروع و لازم میداند. در آفریقای جنوبی هم ماندلا و دزموند توتو، کارزاری جهانی را برای اعمال فشار و تحریم بر رژیم آپارتاید برپا کردند و سرانجام این کارزار فشار و تحریم نتیجه داد و رژیم آپارتاید تسلیم شد. در چند دههی گذشته تقریبا همهی گذارهای موفقیتآمیز به دموکراسی با کمک و حمایت خارجی رخ داده است.
در این میان، حتی در مواردی، حمایت خارجی به صورت مداخلهی نظامی و با هدف متوقف کردن نسلکشی و یا کشتار و قتلعام غیرنظامیان بوده است. مداخلهی آمریکا در جنگ جهانی دوم یا در جنگ کوزوو، مداخلهای مشروع و لازم بود که اگر در رواندا و سوریه هم اتفاق میافتاد، میتوانست مجموعا جان بیش از یک میلیون نفر را نجات دهد. بنابراین نوع و سطح کمک و حمایت خارجی، بسته به شرایط هر کشور متفاوت است. من معتقدم که دربارهی ایران، در حالت عادی، مداخلهی نظامی مضر است و گذار به دموکراسی را پیچیده و دشوارتر میکند. اما در شرایطی خاص اگر جمهوری اسلامی دست به قتلعام و کشتار گسترده بزند، جلب مداخلهی نظامی خارجی برای محافظت از مردم بیدفاع هم مشروع و هم لازم است.
آنچه در نقطهی مقابل این حمایت و کمک مشروع قرار دارد، دخالت خارجی در حق تعیین سرنوشت ملتها است که معمولا در قالب حمایت از دیکتاتورها یا دخالت در انتخاباتها اتفاق میافتد. حمایت این روزهای برخی دولتهای اروپایی از جمهوری اسلامی و نادیده گرفتن صدای مردم معترض ایران نمونهای از دخالتهای خارجی است.
دکتر نورالدین پیرموذن نمایندهی مجلس ششم و هفتم:
شعبان بیمخهای داخل و احمد چلبیهای خارج هر دو مضرند
بیش از چهارده دهه است که ملت ایران برای رسیدن به یک جامعهی مدنی و حکومتی آزاد و مردمی دست و پنجه نرم میکند تا حقوق اولیه و اساسی خود را تامین کند اما متاسفانه هنوز هم در مرحلهی گذار از استبداد کهنهی زنگزده و پوسیده به سمت دموکراسی و آزادی است.
طبیعی است که ستون فقرات یک جامعهی مدرن و دموکراتیک وجود آزادی اندیشه و بیان و قلم، مطبوعات آزاد، وجود و تنوع احزاب و نیز برگزاری انتخابات عادلانه با مشارکت عمومی است و صد البته بلوغ سیاسی احزاب و افراد در ارتقا دانش و تحمل عقیده و تمرین دموکراسی شکل میگیرد.
متاسفانه در این کش و قوس مبارزه و رسیدن به یک حکومت مردم بر مردم، همواره شاهد پیدایش پدیدههای شعبان بیمخهای وطنی در داخل و نیز احمد چلبیهای ایرانی در خارج بودهایم و هستیم.
هنوز از ذهن تاریخ پاک نشده است که جورج بوش وقتی به عراق حملهی نظامی کرد اعلام کرد که دموکراسی را به مردم عراق هدیه خواهد داد اما دیری نگذشت معلوم شد که لباس دموکراسی برای تن و ذهن مردمی با فرهنگ عقبمانده و جامعهی عقبافتاده گشاد و یا تنگ است و این خود دلیل زندهای بود که احمد چلبیهای عراق اطلاعات درست را در اختیار آمریکاییها قرار نداده بودند و بار دیگر مشخص شد که دموکراسی و آزادی را نمیتوان به ملتی و یا کشوری صادر و به زور تحمیل کرد.
نقش دولتهای خارجی در توسعهی دموکراسی در کشورهای مستبد صرفا باید بر پایهی ارتقا سطح دانش و معلومات ملتها و گسترش شبکههای ارتباطی و اینترنت و نیز جلوگیری و مهار فساد سیاسی و اقتصادی در آنها باشد و نمیتوان با گلوله و توپ و موشک، دموکراسی و آزادی را اشاعه داد.
صحنهی سخیف دیدن احمد چلبیهای ایرانی در راهرو و در زیرزمین سنای آمریکا و عکس یادگاری انداختن با سناتورها و نمایندگان کنگرهی آمریکا هرگز و هرگز نخواهد توانست در ارتقا دانش سیاسی نسل جوان و توسعه و گسترش دموکراسی در ایران نقش مثبت و تاثیرگذار داشته باشد حتی اگر نقش تخریبی چون احمد چلبی در عراق را نداشته باشد.
پژمان تهوری، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی:
گذار به دموکراسی بدون همکاری عنصر داخلی و خارجی میسر نیست
دموکراسی پایدار زمانی محقق میشود که گفتمان دموکراسی خواهی بهطور نسبی به گفتمانی ملی تبدیل شده و این گفتمان جامعه را به حرکت در آورده باشد. در واقع دموکراسی حرکت و خواست قشرهای مختلف جامعهی شهری است و میتواند پیامآور دولتی دموکراتیک باشد. در غیر این صورت دموکراسی تزریقی که با مداخلهی نظامی عنصر خارجی استقرار یافته باشد، میتواند به زودی به شکل غیردموکراتیک باز گردد اما این واقعیت نافی نقش عنصر خارجی نیست. از اینرو میتوان گفت در پروسهی گذار به دموکراسی، دو عنصر داخلی و خارجی (عنصر خارجی شامل: دولتها، سازمانهای دولتی و غیردولتی، دیاسپورا) نقش کلیدی و تاثیرگذار برعهده دارند، به طوری که نمیتوان این پروسه را در غیاب یکی از این دو عنصر تعیینکننده با موفقیت طی کرد.
در پروسهی گذار به دموکراسی با توجه به شرایط محیطی و جغرافیایی، هریک از این عناصر (عنصر داخلی و خارجی) میتوانند نقشی متفاوت ایفا کنند. ممکن است این عناصر در کشوری نقشی کمرنگتر و در کشوری نقشی پررنگتر ایفا کنند ولی آنچه روشن است اینکه جنبشی را در جهان نمیتوان مثال زد که عناصر خارجی قادر به تاثیرگذاری بر آن نبوده باشند. انقلاب ۵۷ به رهبری آیتالله خمینی نمونهای موفق از همکاری دو عنصر داخلی و خارجی در پایان دادن به حکومت پهلوی بود.
نقش عنصر داخلی فراگیر کردن گفتمان دموکراسی خواهی، بسیج تودهها، سست کردن اقتدار و مشروعیت دیکتاتور، تشکیل، گسترش و تقویت جامعهی مدنی، تنظیم استراتژی و تاکتیکهای مبارزاتی، ساقط کردن دیکتاتور، تشکیل شورای انتقالی، تدوین قانون اساسی و تشکیل دولت دموکراتیک از طریق انتخابات آزاد است. عنصر خارجی هم میتواند با تلاش برای باز کردن اقتصاد دیکتاتور، ایجاد اجماع جهانی علیه دیکتاتور، تصویب کنوانسیونهای محدودکننده، توسعهی رسانهها و ارتباطات، اعمال فشار از طریق سازمانهای بینالمللی، تقویت لجستیکی عنصر داخلی، در پروسهی گذار به دموکراسی موثر باشد. بنابراین همکاری میان دو عنصر داخلی و خارجی کلید موفقیت در گذار به دموکراسی و پایان دادن به حکومتهای دیکتاتوری است چراکه عنصر خارجی با ایفای نقش موثر میتواند توازنی میان قدرت اپوزسیون و حکومت مستقر ایجاد و شرایط گذار به دموکراسی را فراهم کند.
ویکتوریا طهماسبی، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی:
اتصال فرهنگ ایران با جهان پیرامونش زایشگر دموکراسی است
بگذارید نحوهی ورود من به این بحث پرسیدن سوالهایی در مورد سوالهای شما باشد: این که چه «کمکی» و کدام «خارجی»؟ و آیا ما در پروسهی گذار هستیم؟ و اگر بلی، آیا مطمئنایم که این گذار به دموکراسی است؟
جهان ما درگیر سه پارادایم شیفت رادیکال است: جهانی شدن، دیجیتالی شدن و نتورک (ورود به شبکههای ارتباطی). این یعنی مرزهایی که که سنت آن دولت- ملتها را از هم جدا نگاه میداشت کارایی خود را از دست داده – به آن حد که هرچه بیشتر شاهد استفاده از خشونت و نظامیگری دولتها برای بیرون نگه داشتن «نیروهای بیگانه» در خارج مرزها هستیم. در این شرایط، هم قدرتهای بزرگ از بالا سعی بر نفوذ، تغییر و یا تاثیرگذاری بر ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای کوچکتر دارند و هم از پایین نهادهای حرفهای، صنفی، جنبشهای مردمی و در یک کلام تراکم تجربیات انسانی به راحتی از کشوری به کشور دیگر منتقل میشود. منافع ملی ایجاب میکند که اولی را با دیده شک نگاه کرد و به دومی مجال رشد داد: دمکراسی در ایران از طریق فرآیند اتصال فرهنگ و تجربهی ایرانیان با جهان پیرامونشان قابل تصور است.
مهدی عربشاهی، دبیر پیشین دفتر تحکیم وحدت:
حمایت خارجی شرط ایجاد تغییرات بزرگ سیاسی است
تغییرات بزرگ سیاسی مانند گذار به دموکراسی بدون حمایت یا دستکم مانعتراشی قدرتهای بزرگ دنیا شدنی نیستند. طبیعی است که در مسالهی گذار به دموکراسی نمیتوان از کشورهایی مانند عربستان، روسیه یا چین که خود دموکرات نیستند، انتظار حمایت داشت چرا که آنها خود دل در گروی سیستمهای استبدادی دارند و دموکراسی در نظام ارزشی آنها جایگاهی ندارد. با این حال شاید بتوان امیدوار بود دموکراسیهای قدرتمندی مانند کشورهای غربی شامل اروپا و آمریکا گذار ایران به دموکراسی را همسو با منافع بلندمدت خود ببینند، هرچند که در این مورد نباید زیاده از حد خوشبینانه برخورد کرد.
نکتهی دیگر تفکیک فعالیتهای مدنی، حقوق بشری، رسانهای و سیاسی است. در مورد فعالیتهای مدنی و حقوق بشری و ایجاد رسانههای آزاد، مادامی که کنشگران داخلی بتوانند استقلال خود را در تصمیمگیری برای فعالیتهای خود حفظ کنند، دریافت کمکهای خارجی میتواند قابل توجیه باشد.
در مورد فعالیتهای سیاسی اما باید بیشتر احتیاط کرد چراکه کمک خارجی به یک حزب یا گروه سیاسی میتواند به شکل نوعی دوپینگ موجب رشد بیبنیه آن حزب شده و رقابت نیروهای سیاسی داخلی را از شکل عادلانه خارج سازد و به شکل رقابتی برای جلبنظر طرف خارجی و کسب منابع بیشتر در بیاورد. البته میتوان امیدوار بود که نیروهای اپوزیسیون هم مانند حکومت مستقر، شکلی از دستگاه دیپلماسی را داشته باشند و در فرایند گذار بتوانند با رایزنی مستمر با بازیگران بینالمللی امکان گذار مسالمتآمیز را تسهیل کنند.
مریم معمارصادقی، فعال سیاسی و بنیانگذار موسسهی «توانا»:
همبستگی و کمک گرفتن از دولتها راه گذار به دموکراسی است
من کشوری را سراغ ندارم که بدون کمک از کشورها و گروههای مدنی خارجی با موفقیت و صلح به دموکراسی رسیده باشد. از انقلاب و جنگ استقلال آمریکا گرفته که با حمایت فرانسه بوده تا جنبش ضدآپارتاید در آفریقای جنوبی و جنبشهای دموکراسیخواهانه و ضدکمونیسم در اروپای شرقی، همه با همبستگی و کمک گرفتن از دولتها، گروهها و انسانهایی که بیرون از آن کشورها زندگی میکردند و برای آزادی انسانها تلاش میکردند بوده است. دربارهی «دخالت» هم، این مساله بستگی به زاویهای دارد که به آن نگاه میشود. برای مثال موقعی که آمریکا میخواست از انگلیس مستقل شود، انگلیسیها مطمئنا کمک فرانسه به آمریکا برای استقلال را دخالت در امور داخلی میدانستند، اما از دید کسانی که در آمریکا برای آزادی و استقلال تلاش میکردند حمایت فرانسه انساندوستانه و تلاش برای تحقق آزادی بود. الان هم کسانی که به مردم ایران در شکلهای مختلف کمک میکنند، از انعکاس صدای آنها در شبکههای اجتماعی گرفته تا تلاش برای افزایش فشارهای قانونی، اقتصادی، تجاری و … بر جمهوری اسلامی در فضای بینالمللی، همهی تلاششان بر این است که به مردم و آیندهی مردم ایران کمک کنند. جمهوری اسلامی هم کمک خارجی میگیرد و اغلب از کشورهایی این کمک را دریافت میکند که به مردم خودشان ظلم میکنند. آزادیخواهان هم خودشان را به کشورهایی که از آنها حمایت میکنند نزدیک میکنند. سالهاست جمهوری اسلامی تلاش میکند اسراییل را بزرگترین دشمن ایران و مردم ایران نشان دهد اما الان همهی اقشار جامعه میدانند این اسراییل نیست که به مردم ایران ظلم میکند، ظالم خود جمهوری اسلامی است.
محسن نژاد، فعال سیاسی و عضو اتحاد جمهوری خواهان ایران:
بدون آزادی منافع ملی بیمعنی است
جوهرهی مدرنیته انسان محوری است. به این اعتبار منافع ملی چیزی جز حفظ و حراست حقوق توسط حاکمیت نیست. این حقوق چه به لحاظ مادی یا معنوی تحقق نمیپذیرد مگر اینکه حاکمیت از آن مردم، برای مردم و متشکل از مردم باشد.
طبیعی است که مجموعهای از مردم که دارای خاک مشترک، زبان مشترک، فرهنگ مشترک و تاریخی مشترک باشند، خواهان تعیین سرنوشت خویش هستند. بنابراین سلطه غیر را بر نمیتابند. اما اگر عنصر خودی در تلاش برای منافع گروهی، منافع ملت را چه در انطباق با منافع خارجی و چه در ضدیت با جهان خارج زیر پا بگذارد، خود به حاکمیتی ضدمردمی و ارتجاعی تقلیل مییابد.
کشور، میهن، آب و خاک مفاهیمی گمراه کنندهاند وقتی در مقابل منافع ملت به کار گرفته میشود. استقلال نیز در همین راستا معنی و مفهومی ارتجاعی است زمانی که جهت سرکوب مردم به کار گرفته میشود.
چگونه میشود استقلال مستقلترین کشور جهان، کره شمالی، را ارزشمند دانست حال آنکه حکومت متبوع آن کوچکترین ارزشی برای انسان قائل نیست. در همین جهت کره جنوبی وابسته را میتوان کشوری با ارزشهای مدرن وارسی نمود. ناگفته نماند که وابستهترین کشور جهان نه کره جنوبی بلکه ایالات متحده آمریکا است.
اساسیترین نکته در این ارتباط منافع ملی از نوع حقوق ملی است. در جهان نوین نمیتوان از منافع ملت سخن گفت بیآنکه به حقوق ملی توجه نمود. ملتی که حقوق خود را چه در مقابل عنصر خارجی یا خودی از دست میدهد منافعش نیز پایمال میشود. بالاترین حقوق که توسط آن میتوان به تبیین منافع مادی و معنوی دست یافت حق آزادی بیان و اندیشه است. هر جا که آزادی بیان و عقیده پایمال میشود، حقوق ملی نیز لگدمال میگردد. تفاوتی نمیکند که این ویرانگری توسط خارجی باشد یا داخلی، خودی باشد یا بیگانه. با چنین اوصافی عنصر خارجیای که در بازگشایی آزادی بیان و اندیشه نقش مثبت ایفا کند بر عنصر سرکوبگر داخلی ترجیح دارد. بدون آزادی، منافع ملی بیمعنی است.
مجلهی تابلو این پرسش را با تعداد بیشتری از نیروهای سیاسی در میان گذاشت ولی به هر دلیلی شماری از آنها، خصوصا آنها که در تریبونها انتقاد بیشتری نسبت به نقش نیروی خارجی دارند، از پاسخگویی خودداری کردند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.