آقای احمدینژاد در یک برنامهتلویزیونی دربارهی امکان پنج برابر شدن یارانههای نقدی سخن گفته و به دنبال آن واکنشها و انتقادات افراد و نگاههای مختلف در مجلس را به دنبال داشته است. فارغ از اینکه آیا این موضع بیشتر به موضعی سیاسی از نوع پیش از انتخاباتی برای کسب محبوبیت و در مقابل مردم قرار دادنِ مجلس شباهت دارد یا خیر، باید به بررسی پیامدهای چنین نگاهی در جامعه و در میان مردم پرداخت.
طعم خوش درآمدهای ارزی علیرغم کاهش فروش نفت در شش ماههی اخیر میتواند دولتی را به طمع ثابت شدن این درآمدها بکشاند. این یعنی اینکه دلار را به قیمت واقعی امروز برگردانی و برای فروکش کردن مشکلاتِ با مردم، صحبت از یارانهی بیش از دویست هزار تومانی در بین ایشان نمایی. تازه ادعای عدم افزایش نقدینگی و دست نخوردن تورم را هم داشته باشی. دولتی مستعجل در آخرین روزهای عمر که حتی اگر شده به ضرب چاپ اسکناس میتواند و میشود که چنین یارانهای را برای مردم واریز نماید. فارغ از اینکه آیندگان اقتصادی، مجلس و کلیت نظام باید پای این تصمیم سریع بنشینند.
شاید واقعی کردن قیمت ارز موضوع اصلی صحبت بعضی از اقتصاددانان در سالهای گذشته بوده باشد. اما باید این نکته را نیز اذعان نمود که هرگونه تصمیمی نیازمند زمینه متناسب با آن است. اگر در شرایطی غیر از شرایط تحریم از این موضوع سخنی به میان میآمد، میشد انتظار افزایش سرمایهگذاری خارجی را در ایران داشت و به دنبال آن حرف از اشتغال و کارآفرینی زد. هرچند که قابلیت رقابتی برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی با هم برابر نمیبود. اما در شرایط فعلی که بهانهی تمام چنین تصمیماتی دهک پایین درآمدی و روستاییان حدود سی درصدی جمعیت ایران است، نمیتوان چنین نتیجهای گرفت. زمانهای بود که روستاییان جمعیت فعال کشور به حساب میآمدند و تولیداتشان بنمایهی بسیاری از صنایع بود. مشکلات بر سر راه کشاورزی، عدم حمایت و واردات بیرویه، دیگر کشاورزی را شغلی بسیار پرهزینه و کمدرآمد نمود تا جاییکه روستاییان جز به ضرورت به کشاورزی نپرداخته و دیگر خبری از آن فعالیت قدیم نبود. در چنین شرایطی لازم بود روستاها و روستاییان تحت پوشش باشند چرا که مایحتاجشان باید از شهر تامین میشد، و نیاز به پول نقد داشتند. انواع نهادها تا پیش از این در صدد حل اینگونه موضوع برآمدند. بعد هم که خانوادههای پرتعداد روستایی با یارانهای بی نظیر از پول نقد روبهرو شدند. پولی که نیاز روزمره زندگی ایشان را تأمین میکرد و نیازی به یادگیری کارجدید و شغل جدید را از بین میبرد. در کنار یارانهها اندک اشتغال به برخی از مشاغل کاذب و دم دستی برای گذران زندگی کافی بود. حالا هم که اگر قرار بر افزایش یارانه به نفع ایشان باشد، طبیعتا جامعهی ایرانی با سی درصد جمعیت غیر فعال و تنها هزینهبر روبهرو خواهد شد. جمعیت غیر فعال در هر جامعهای میتواند به اقتصاد مملکت ضربه بزند.
دربارهی طبقات پایین درآمدی هم اوضاع به همین نحو است. وقتی آمار بیکاری به شکل اسمی و علیرغم تمامی آمارسازیها هنوز دورقم است و شیب صعودی دارد، در زمانهای که دولت علیرغم ادعاها، امکان فراهمآوری فرصتهای اشتغال را نداشته و حتی به دلیل فشار به صنایع داخلی شاغلین به کار و کارگران نیز تهدید به بیکاری میشوند، چه بهتر از اینکه برای جلوگیری از هرگونه پیدایش مشکل یا اعتراض، همان پایهی حقوق حداقلی ایشان در اختیارشان قرار گرفته تا در خانه بنشینند و موی دماغ کسی یا دستگاهی برای مشکلات اشتغال نباشند؟
اوضاع تحریمها، وضعیت صنایع و مشکلات اقتصادی آنها و صحبتهایی از این دست صحبتها یعنی اینکه جماعت خوشنشین ایرانی که از خوشنشینی در طول تاریخ بدشان نیامده بنشینند و کلاه خویش گیرند و دولت نفت خود را بفروشد و دلار گران وارد کند و خرج این جماعت کند. صنعت و تولید هم دیگر نیازی نیست. این وسط بشود گفتگویی و فرصتی حاصل شود که به نوعی تحریمها دور زده شوند ماجرا عالی خواهد شد. فارغ از اینکه جماعت خوشنشین ایرانی به مصرف عادت کردهاند و خوشنشینیشان دیگر محدود به گلگشت و تماشا نخواهد بود!
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.