حضور هنرمندان ایرانی در برنامه نمایش فیلم حبیب احمدزاده از کارگردانان حکومتی و رانتی به اصطلاح «دفاع مقدس» تبدیل به یک موضوع مهم رسانهای شده و افکار عمومی ایرانیان داخل و خارج کشور را تحت تاثیر قرار داده است.
تحلیلگران و رسانهها از این هنرمندان به درستی میپرسند چرا در برنامه نمایش فیلمی شرکت کردید که با هزینه رانتی حکومت اسلامی حمایت و ساخته شده و برگزارکننده آن نمایش نیز «نایاک» از لابیهای آلوده به حکومت اسلامی است.
تلاش دایمی نایاک در آمریکا شستن سیمای کریه و نفرتانگیز حکومت اسلامی در خارج از کشور به ویژه در آمریکا است.
خانم خیراندیش به مخالفان حکومت اسلامی درس دموکراسی یاد میدهد اما باید به پرویز پرستویی و خانم گوهر خیراندیش گفت که معنای ابتدایی و عام دمکراسی یعنی ایستادن در صف و در صف مردم است نه در صف و کنار حکومتی که کسب و کارش دایمیاش سانسور و سرکوب، زندان و شکنجه و اعدام، تهدید و ترور و همچنین زنستیزی و آزادیستیزی است.
باید به این هنرمندان و البته به آقای اسفندیار منفردزاده هم باید گفت که ای کاش خودتان را در روابط «نایاک» این لابی حکومت اسلامی و ماجرای پرستویی دخیل نمیکردید.
البته ناگفته نماند که برخی از منتقدین پرستویی و غیره نیز چندان از فرهنگ متمدنانه و انسانی برخوردار نیستند و به همین دلیل اعتبار چندانی هم در صفوف اپوزیسیون جدی حکومت اسلامی ندارند.
جایگاه و اعتبار هنرمند و نویسنده و فعال سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری زمانی برجستهتر میشود که هنرش و کلیه تولیداتش در خدمت مردم و دفاع از حقوق مردم و آزادی و برابری و عدالت قرار گیرد و بر علیه حاکمیت فاشیستی و سرکوبگر همچون حکومت اسلامی ایران باشد. در ایران و لابیها آن در خارج کشور، هر کدام از هنرمندان و شخصیتها و افراد دیگری به حاکمیت اسلامی و لابیهای آن نزدیک شود اصولا از سوی مردم آزادیخواه و برابریطلب و عدالتجو طرد میگردد و منزوی میشود. بهعبارت دیگر هنرمندانی که در کتاب حکومت اسلامی و لابیهای آن قرار گیرند دیگر هنرمند حکومتی هستند و نه هنرمند مردمی!
جمهوری اسلامی از بدو تولد هیولاییاش از جمله سینما را در راستای آیدیولوژی و اهداف و سیاست هایش به کار گرفته، هر جشنوارهاش تبدیل شده است به رانتخواری جمعی از وابستگان مافیای حکومتی، همچون جشنواره قرآن، نماز، پلیس، جشنواره نواندیشی دینی، جشنوارههای سینمای مستند «جنگ مقدس»، سیمانی ارزشی، جشن خانه سینما، جشنواره سینمای جوان، جشنواره دریایی، جشنواره فیلم مولانا، جشنواره بین المللی عفاف و…
نهایتا جشنواره سینمایی فجر است که به معنای واقعی ویترین تبلیغاتی حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی ایران است. این جشنواره بیخاصیت و بیهنر و به طور کلی ضدهنر، هر سال با بودجه عظیمی برگزار میشود.
ماجرا از آنجا آغاز شد که در یک مراسم پخش فیلم در بورلیهیلز لسآنجلس، یکی از ایرانیان حاضر در مراسم از پرویز پرستویی و سایر هنرمندان پرسید: «کی قرار است صدای جانباختگان آبان باشید؟» پرستویی که برای نمایش فیلمی به آمریکا سفر کرده بود، از پاسخ به این سوال طفره رفت و در نهایت با گفتن این که «امیدوارم در هیچجای جهان قطره خونی ریخته نشود» موضوع صحبت را تغییر داد.
در داخل سالن نیز یکی از حاضران خطاب به پرویز پرستویی این پرسش را مطرح کرد که چرا او نسبت به مردم غزه و لبنان و فلسطین و حتی فاجعه هیروشیما صحبت میکند اما در مورد آبان ۹۸ و کشتار گسترده مردم ایران سکوت کرده و میکند.
پرویز پرستویی در برابر این پرسش سکوت کرد.
پیشتر نیز خانم محبوبه رمضانی مادر پژمان قلیپور(جوان ۱۸ ساله و از جانباختگان آبان ۱۳۹۸) پرویز پرستویی را خطاب قرار داده بود و از او همین سئوال را پرسیده بود اما در آن هنگام نیز که تنها چند ماه از آبان ۹۸ میگذشت پرستویی واکنشی نشان نداده بود.
شایان ذکر است پرویز پرستویی که در چهار دهه گذشته همواره در سینما حضور فعالی داشته در فیلمها و نقشهایی بازی کرده که حکومت اسلامی آن را سینمای «ارزشی» نام نهاده است.
پرستویی در فیلمی که از زندگی سردسته تروریستهای حکومت اسلامی، یعنی قاسم سلیمانی ساخته شده بود نقش قاسم سلیمانی را ایفا کرد و در اکران فیلم که خود سلیمانی نیز حضور داشت در کنار او نشست و سپس در مصاحبهای گفت که به باور او قاسم سلیمانی یک فرد عادی نیست و او یک شخصیت آسمانی است.
رفتهرفته حاشیههای حضور پرویز پرستویی در آمریکا، در داخل ایران نیز بازتاب پیدا کرد. روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران، در گزارشی که روز شنبه۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱، منتشر کرده، با دفاع از حمله فیزیکی پرویز پرستویی به پرسشکننده، نوشته است پرویز پرستویی وقتی دید فرد سئوالکننده معنای «به تو ربطی ندارد» را در پاسخ به سئوالی در خصوص ارتباطش با حاج قاسمقاسم سلیمانی سردسته سابق تروریستهای حکومت اسلامی» نمیفهمد، با ضربهای برای انداختن دوربین روشنش پاسخ میدهد.»
روزنامه جوان همچنین از پرویز پرستویی بهعنوان «بادیگارد باغیرت» نام برده و از پلیس امنیت آمریکا خواسته است که با افرادی چون سام رجبی برخورد کنند.
حضور پرویز پرستویی، بازیگر ایرانی طرفدار حکومت اسلامی به ویژه سرداران سپاه پاسداران و در راس همه سردسته ترویستهای حکومتی قاسم سلیمانی، برای اکران فیلم «قصههای هزار و یک روز» در شهرهای مختلف آمریکا در رسانهها خارجی و داخلی فارسیزبان وسیعا انعکاس پیدا کرده است.
در جریان حضور پرستویی، برخی منتقدان عملکرد او از جمله سام رجبی، قهرمان جودو که در آمریکا زندگی میکند، از او چندین بار درباره علت حمایت و روابطش با قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه، سئوال کردند که در مواجهه رودروی این دو نفر که در سالنی در شهر آناهایم آمریکا رخ داد، پرستویی به سام رجبی گفت که «به تو ربطی ندارد» و در ادامه با حمله فیزیکی به وی، گوشی سام رجبی را پرت کرد.
این ماجرا سبب حضور پلیس آمریکا در محل اکران فیلم شد و بازتابهای فراوانی در شبکههای اجتماعی داشت. منتقدان میگویند پرستویی باید بهخاطر حمایت از قاسم سلیمانی که به تعبیر آنها «قاتل» و «تروریست» بوده، «شرمسار» باشد و هدف مطرح کردن این مسئله در چنین تجمعاتی را «ایجاد شرمساری» در میان موافقان حکومت ایران میدانند.
پرویز پرستویی در یک ویدئوی چهار دقیقهای که روز شنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۱ در حساب اینستاگرامش منتشر کرده است نیز بدون هیچ اشارهای به نام قاسم سلیمانی، میگوید سئوالی که از او پرسیدهاند، نیاز به «توضیح زیادی» دارد و شاید لازم نباشد که «جواب این سئوال را بدهم.»
پرستویی در ادامه میگوید که به دعوت گروه «کد پینک» به آمریکا رفته و قصد فعالیتهای صلحطلبانه دارد ولی مخالفان با تجمع و ممانعت از ورود افراد به سینما در دو شهر، آرامش را بر هم زدهاند و «فحشهای ناموسی» دادهاند.
گروه «کد پینک» که فعالیتهای خود را در راستای «صلح» عنوان میکند، سابقه سفر به ایران و دیدار با مقامهای دولت اسلامی ایران دارد و با برخی سیاستهای دولت آمریکا در زمینه برنامه هستهای ایران و تحریمها مخالف است.
پیش از این واقعه نیز در جریان میزگرد پایانی این فیلم در شهر لسآنجلس، علی ابراهیمزاده، یکی از منتقدان پرویز پرستویی، پرسید چه زمانی «قرار است صدای مادران آبان باشد.»
او همچنین به «محبوبه رمضانی» اشاره کرد که در جریان اعتراضهای آبان ۱۳۹۸ فرزندش توسط ماموران امنیتی حکومت اسلامی کشته شد، گفت محبوبه رمضانی در یک نشست مجازی پرسیده است که «آقای پرستویی از بچههای فلسطین و بچههای غزه میگوید، ولی یک بار نشد که صدای بچههای آبان باشد.»
سئوالات او با تشویق برخی حاضران همراه شد ولی در نهایت ابراهیمزاده گفت که او را از سالن اخراج کردند.
پرویز پرستویی در پاسخ به سئوال ابراهیمزاده با تاکید بر اینکه به روش خودش مبارزه میکند، گفت «شما در ایران زندگی نمیکنید. من هم در ایران کم مصیبت نکشیدم.»
در واقع نمایش فیلم «افسانه بناسان» یا «داستانهای هزار و یک روز» در جنوب کالیفرنیا در آمریکا، قرار بود نمایش ساده از فیلمی نه چندان مطرح در سینمای ایران باشد. اما در حاشیه آن اتفاقات و درگیریهایی رخ داد که آن را به سرخط خبرها رساند.
کارگردان فیلم «افسانه بناسان، غول چراغ جادو» حبیب احمدزاده، نویسنده و کارگردان حکومتی و جنگ ایران و عراق، است که فیلم را برای قدردانی از شیسکو تسویا، زنی ژاپنی، ساخته که به درمان سربازان ایرانی شیمیاییشده در جنگ ایران و عراق، کمک کرده است.
پرویز پرستویی چهره اصلی این فیلم است. او برای شرکت در مراسم نمایش فیلم و پرسش و پاسخ با تماشاگران به همراه شماری دیگر از دستاندرکاران فیلم به آمریکا سفر کرده و در چند شب گذشته هدف اصلی انتقادها بوده است. اعتراض شماری از مخالفان حکومت اسلامی ایران برای «شرمسار کردن» شرکتکنندگان، از یک سو چهره واقعی رستویی را در دفاع از قاسم سیلیمانی به نمایش گذاشت و از سوی دیگر باعث جنجالی شدن نمایش این فیلم شد.
در این میان سخنان گوهرخیراندیش، هنرپیشه سرشناس سینمای ایران، هم در این مراسم با واکنشهایی روبهرو شد. شماری از مخالفان حکومت اسلامی، در میزگرد پایانی فیلم و همینطور در بیرون ساختمانی که فیلم نمایش داده شد، از پرویز پرستویی پرسیدند که چرا با وجود فعالیتهای خیرخواهانه خود، درباره نقض حقوق بشر در ایران و مخصوصا «کشتار معترضان در آبان ۱۳۹۸» سکوت کرده است.
یکی از معترضان به نقل از محبوبه رمضانی، مادر یکی از کشتهشدگان آبان ۱۳۹۸، خطاب به پرستویی گفت که در جلسهای در شبکه اجتماعی کلابهاوس مادر پژمان قلیپور از آقای پرستویی نام برده و گفته چرا هنرمندان شناخته شده ایران در مقابل این اتفاقات سکوت کردهاند.
پرویز پرستویی، در پاسخ به این منتقد ادعا کرد: «طول مبارزه برای من مهم است و عرض آن مهم نیست. میخواهید من برم بمیرم؟… شما در ایران زندگی نمیکنید. من در همین ایران کم مصیبت نکشیدم…» این بازیگر معروف در پاسخ به این منتقد که میگفت چرا با قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس عکس گرفته است، پاسخ داد «این نظر شماست» و سپس گفت امیدوار است «در هیچ جای جهان قطره خونی ریخته نشود.»
در این میان بههمراه عدم جواب دادن پرستویی به یک سئوال مشخص و ساده موضع خانم خیراندیش نیز بسیار جالب است.
فیلم دیگری از داخل سالن منتشر شده که در آن گوهر خیراندیش، بازیگر ایرانی، با انتقاد از مخالفان حکومت اسلامی که در سالن هستند، میگوید از قدیم مادر و خالهها و اقوام برنامه روضه برگزار میکردند و خدا و پیغمبر را هم قبول داشتند و همزمان به عقاید هم احترام میگذاشتند: «ما نمیتوانیم در جایی زندگی کنیم که معنی دموکراسی را به ما نشان میدهند، حالا آمریکایی ایرانی یا هر که، (و به عقاید هم احترام نگذاریم) بیاییم یاد بگیریم که به عقیده آدمها احترام بگذاریم.»
میبینیم که خیراندیش هم کشتار ۱۵۰۰ تن از معترضان در سال ۹۸ توسط حکومت اسلامی را با «احترام به عقاید هم» توجیه میکند.
اما انتقادها به جلسه پرسش و پاسخ محدود نماند. در بیرون از ساختمان هم شماری از مخالفان حکومت اسلامی و در اینجا سام رجبی، باز به پرسش از شرکتکنندگان و فیلم گرفتن از آنها ادامه دادند. حتی شماری از شرکتکنندگان معمولی که چهرههای شناخته شده نیستند، به خاطر شرکت در نمایش فیلم، هدف انتقاد قرار گرفتند.
در تصاویری که مخالفان حکومت اسلامی ایران منتشر کردهاند، اسفندیار منفردزاده، آهنگساز شناخته شده، دیده میشود که مخالفان او را دوره کرده و با دوربین دنبالش هستند و منفردزاده به انگلیسی به آنها میگوید: «شرم بر شما باد.»!!
جمعه شب در شهر آناهایم تصویر دیگری جنجالی شد که سام رجبی همزمان مشغول فیلم گرفتن از پرستویی است که ناگهان پرستویی عصبانی میشود، به او حمله میکند و گوشی او را زمین میکوبد.
آنطور که ویدئوهای سام رجبی در توییتر نشان میدهد، پای پلیس هم به میان آمده است. رجبی میگوید به پلیس زنگ زده و از برخورد فیزیکی شکایت کرده است. اما گزارشی از بازداشت کسی در دست نیست.
حساب کاربری به نام «حاج حیدر» نزدیک به نیروهای امنیتی ایران با بیش از ۱۱۹ هزار فالوئر دارد با تحسین خشونت و مشت پرویز پرستویی چنین نوشته است: «زد تو گوش یه غول بیابونی(اشاره به فیلم مارمولک)، زد تو گوش یه غول بیابونی(فیلم بادیگارد) و زد تو گوش یه غول بیابونی(سام رجبی).
واقعیت ماجرا این است که بسیاری از مخالفین حکومت اسلامی ایران به درستی حبیب احمدزاده و پرویز پرستویی را سفیران فرهنگی حکومت اسلامی میدانند. چرا که اغلب فیلمها و مواضع آنها نه تنها مبلغ و مروج ایدیولژی و سیاستها و اعمل جنایتکارانه حکومت اسلامی است بلکه آنها رسما و علنا در پاسداری معروفی بهنام قاسم سلیمانی که فرمانده سپاه قدس بود و در عراق کشته شد کسب و کار دایمیاش راهانداختن جنگهای نیابتی حکومتشان در سوریه و عراق و لبنان و افغانستان و یمن و… کشتار معترضین در خیابانهای شهرهای ایران و ترور مخالفین در کشورهای مختلف جهان و قاچاق مواد مخدر و سلاح و غیره بوده است. حبیب احمدزاده که فیلم او در این آمریکا نمایش داده شده به اصطلاح «رزمنده دفاع مقدس» است، یعنی تبلیغ جنگ و سپاه جنگطلب حکومت اسلامی.
پرویز پرستویی هم بازیگری با چهار دهه فعالیت در همین حوزه «دفاع مقدس» است و برای فرماندهان سپاه پاسداران این بدنامترین نیروی تروریستی جهان سینه چاک میکند.
قاسم سلیمانی در طول دهههای گذشته اگر عنصری مهم برای حکومت اسلامی بوده اما در مقابل از سوی مردم و به ویژه اپوزیسیون چهرهای منفور و آدمکش بوده است اتفاقا عجیب نیست که سام رجبی و هر پرسشگر دیگری از پرویز پرستویی درباره دوستیش با سلیمانی بکند اما پرستویی به جای پاسخ منطقی به این سئوال، واکنشی تند و خشونتطلبانه همچون ماموران حکومت اسلامی به این پرسشگر نشان میدهد که در شان انسانی نیست! همین عمل زشت پرستویی نشان می دهد که تا چه اندازه در لجن حکومت اسلامی به ویژه قاسم سلسیمانی فررفته است و هر سوالی در این مورد او را آنچنان خشمگین میکند که با پرخاشگری دست به حمله فیزیکی میزند.
این اقدام پرستویی و برخی همراهانش نشاندهنده این واقعیت است که تا خرخره آلوده جنایتهای حکومت اسلامی هستند چرا که آنها از رانتهای اقتصادی هم سهم میبرند. حساب هنرمندان مستقل و مردمی از این قبیل هنرمندان جداست و اینها راهی را انتخاب کردهاند که نفع خود را حکومت اسلامی و ماندن آن میبینند و به همین دلیل همه جا از آن دفاع میکنند حتی اگر دفاعشان شرمگینانه هم باشد.
پرویز پرستویی درباره فیلم سینمایی «بادیگارد» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا درباره شخصیت «حاج حیدر» گفت: «سردار سلیمانی وقتی تصویر روی پوستر فیلم را دید گفت این که منم.»
به گزارش خبرگزاری مهر ۲ خرداد ۱۳۹۹، پرویز پرستویی بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون، درباره فیلم «بادیگارد» و تشابه شخصیت حاج حیدر با سردار قاسم سلیمانی گفت: قبل از اینکه ایشان برای دیدن فیلم بیاید، این اتفاق در جامعه افتاده بود که فکر میکردند کاراکتر فیلم «بادیگارد» تشابهاتی با حاج قاسم سلیمانی دارد. این تصادفی بود و قرار نبود این شباهت وجود داشته باشد اما بعد صورت و محاسن باعث شد.
این شباهت وجود داشته باشد تا جایی که روزی که میخواستند فیلم «بادیگارد» را ببینند، سردار فدوی و سردار سلیمانی بودند و من هم رفتم. وقتی حاج قاسم رسید و از راهرو به سمت سالن سینما حرکت کرد، پوستر فیلم را که دید، گفت اینکه من هستم! خیلی برای او جالب بود که این شباهت در واقع چهطور رخ داده است. ولی تا آنجایی که من در خاطرم است، تعمدی در این کار نبود.
پرستویی در ادامه درباره واکنش حاج قاسم سلیمانی بعد از دیدن فیلم «بادیگارد» توضیح داد: ۲ ساعتی راجع به فیلم صحبت کرد. فیلم را خیلی دوست داشت. همیشه اعتقادم بر این است که میگویم وقتی در فیلمی بازی میکنم اول باید یک جمله من اضافه کند. من اول با خودم کار دارم. در صورتی میتوانیم برای مردم کار کنیم که اول از خودمان شروع کنیم. باید این اتفاق در من بیفتد و قطعا جواب میدهد. همیشه اعتقاد دارم یک جمله کلیدی هست و باقی تزیینات و برای جلوه هستند.
او که شب گذشته پنجشنبه اول خردادماه مهمان حجت الاسلام زائری و محمدرضا حسینیان در برنامه اینترنتی «باغ رمضان» بود، در ادامه گفتوگوی خود گفت: من با افتخار خودم را یک روستازاده میبینم. خوشا به حال روستاهایی که به اینترنت مجهز هستند…
بهگزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، در پی شهادت سردار سرافراز سپاه اسلام سردار «حاج قاسم سلیمانی»، «پرویز پرستویی» بازیگر سینما و تلویزیون نیز با گذاشتن عکسی از صحنه جدا کردن سر یک رزمنده از بدنش توسط داعش در صفحه شخصی خود نوشت:
شمایی که از شهادت حاج قاسم سلیمانی خوشحالی لطفا همه چی رو به هم ربط ندین. این تصویر میتونست یه اتفاق عادی و روزانه تو کشورمون باشه. حاج قاسم سلیمانی هیچ ربطی به کینههای ما از وضعیت کشورمون نداره. باز هم مثل همیشه یکی که عاشق مردمش بود، رفت و ماندند کسانی که نباید.
اگه از شهادت حاج قاسم سلیمانی خوشحالی یادت باشه میتونستی جای این باشی و اینجا هم وسط میدون آزادی باشه.
ابراهیم حاتمی کیا کارگردانی است که همه اهالی سینما با آمدن نام او به یاد ژانر دفاع مقدس میافتند. حاتمی کیا هر بار که به جشنواره فیلم فجر آمده دست پر برگشته است.
حاتمی که بهعنوان یکی از فیلمسازان ژانر دفاع مقدس فعالیت دارد با توجه به شباهت گریم پرویز پرستویی به سردار قاسم سلیمانی در این فیلم در اینستاگرام خود نوشت:
«به عشق سردار قاسم سلیمانی، پرویز پرستویی را شبیه او گریم کردم.»
ترکیب و رنگ موها و محاسن و آن انگشتر عقیق در دست پرویز پرستویی، بر این شباهت ظاهری تاکید میکرد و یادآور قاسم سلیمانی بود.
علاقه شدید ابراهیم حاتمیکیا و همچنین پرویز پرستویی، نویسنده و کارگردان و هنرپیشه اول به قاسمسلیمانی در بادیگارد به شکل پررنگی نمایان است. اعلام شده بود که این فیلمساز، قصد و دوست داشت فیلمی درباره حاج قاسم بسازد و حتی در دیداری که با خامنهای رهبر حکومت اسلامی داشت، به این موضوع اشاره کرده و گفته بود: خیلی دوست دارم فیلم زندگی حاج قاسم را بسازم، اما ایشان به هیچ عنوان راضی نمیشود. آنطور که محمد خزاعی، تهیهکننده سینما در گفتوگویی اشاره کرده، خامنهای هم در جواب گفتند: ایشان خیلی مشغله دارند و شاید دلیلش همین است، شما قدری صبر کن! نهایتا بعد از این تعارفات شناخته شده خلق شخصیت حاج حیدر ذبیحی، یکی از فرصتهای سینمایی برای ابراز ارادت و ادای دین حاتمی کیا و پرستویی به حاج قاسم(قاسم سلیمانی) بود.
مهمترین برگ برنده حاتمی کیا و پرستویی مهامانی شام سلیمانی بعد از نمایش شام بود. قاسم سلیانی پس از تماشای فیلم با ضور و شعف به تعریف و تمجید از حاتمی کیا و پرستویی و گروه سازنده به وقت شام پرداخت و اشاره کرد فیلم در برخی ابعاد، صد در صد به واقعیت نزدیک است. حاتمی کیا نیز به وقت شام هم فرصت دیگری مییابد تا به سهم خود، بار دیگر ادارت خود را به قاسم سلیمانی نشان دهد ضمن اشاره به جنایتهای داعش و گروههای تکفیری، به «مجاهدتها، رشادتها و فداکاریهای» مدافعان حرم و رزمندههای جریان «مقاومت» میپردازد.
رضا کیانیان هنرپیشه دیگری از سینمای حکومت اسلامی ایران است که در سنین جوانی سالها درس طلبگی را در حوزه مشهد نزد آخوند ابطحی، هاشمینژاد و خامنهای خوانده بود. پس از آن وارد سازمان پیکار شده بود، در سالهای سرکوب که مسئول شاخه خراسان این سازمان بود اعلان توابی کرد، پس از آن بود که شاخه خراسان این سازمان توسط سپاه متلاشی گردید.
او که در سایه حمایت از حکومت توانسته است «نشانها» و «افتخارات» فراوانی کسب کند، اکنون در دفاع از پرویز پرستویی هرچه بیشتر ماهیت واقعی خود را در دفاع از حکومت جهل و جنایت اسلامی اسلامی نشان داده و خظاب به سام رجبی و سایر پرسشگران از پرویز پرستویی چنین حکم صادر کرده است:
«اگر به دموکراسی معتقدید. اجازه دهید هر کس عقیده خودش را داشته باشد. بازجویی نکنید. و اگر از کسی پرسشی دارید و طرف نمیخواهد جواب دهد، به عقاید او احترام بگذارید. در ویدیو شما به عقاید آقای پرستویی احترام نمیگذارید. به آقای پرویز پرستویی هر عقیدهای دارد، باید احترام بگذارید.»
همانطور که اشاره شد پرستویی و همراهانش بهدعوت گروه «کد پینک» برای اکران فیلم وارد خاک همان کشوری شدند که با ارزشهای انقلابیشان در تضاد است. کد پینک که گفته میشود یک سازمان مردمنهاد فعال در سطح بینالمللی است، خود را گروهی ضدجنگ و صلحطلب معرفی میکند و به مسایلی چون توافق هستهای ایران نیز میپردازد. این گروه به ارتباط نزدیک با «شورای ایرانی-آمریکایی(نایاک)» لابی حکومت اسلامی در آمریکا شهرت دارد.
این دعوت «کد پینک» حالا حاشیهساز شده و اعتراض مقامهای آمریکایی را نیز برانگیخته است. پس از بازتاب گسترده برخورد پرویز پرستویی با پرشگران و مخالفان حکومت اسلامی، گابریل نورونها، مشاور پیشین امور ایران در وزارت خارجه آمریکا، نیز در رشته توییتی نوشت: « سئوال من این است که چرا به پرویز پرستویی بهعنوان یکی از حامیان قاسم سلیمانی ویزا داده شده است؟ او در حین شرکت در مراسم کد پینک به یک فعال حقوق بشر ایرانی – آمریکایی در لسآنجلس حمله کرد. پرستویی بازیگر سرشناس ایرانی است که بارها آمریکا را محکوم کرده است. او در این فیلم در کنار قاسم سلیمانی نشسته و از او تقدیر کرده است.»
پس از او، الی کوهانیم، سیاستمدار آمریکایی فعال در دولت دونالد ترامپ، نیز با انتشار ویدیوی درگیری پرویز پرستویی با سام رجبی، توییت کرد: «جای سئوال است که چطور به این فرد اجازه ورود به ایالات متحده داده شده است؟»
این در حالی است که اعضای گروه «کد پینک» بهعنوان دعوتکنندگان عوامل فیلم «داستانهای هزار و یک روز»، هنوز در این زمینه نظری بیان نکردهاند. حبیب احمدزاده و دخترش نیز در این باره ساکت ماندهاند و به انتشار ویدیوی سه دقیقهای توضیح پرویز پرستویی درباره حواشی اکران فیلم بسنده کردهاند تا شاید پس از بازگشت از خاک آمریکا سکوت خود را بشکنند.
توجه کنیم که دولت آمریکا، حتی به سربازان وظیفهای که اجبارا دوره سربازی خود را در سپاه گذراندهاند بهدلیل تحریم سپاه پاسداران ویزا نمیدهد اما به پرویز پرستویی که اینقدر شیفه قاسم سلیمانی بوده و هست و در مرگ او به سوگ نشسته است به راحتی ویزا داده است؟!
ناگفته نماند که خامنهای رهبر حکومت اسلامی ایران، بارها با برخی سینماگران به اصطلاح ارزشی و حکومتی دیدارهایی داشته از جمله در یکی از آخرین موارد این دیدارها، خامنهای مهرماه سال ۱۳۹۷ در جمع تعدادی از راویان جنگ ایران و عراق به فیلم «به وقت شام» ساخته ابراهیم حاتمیکیا در حضور خود او اشاره کرد و گفت: «همین فیلم اخیر آقای حاتمیکیا در سوریه، در هر جایی که پخش شد، مورد استقبال قرار گرفت. چرا در اروپا پخش نشود؟ چرا در کشورهای آسیا پخش نشود؟ چرا مردم اندونزی و مالزی و پاکستان و هندوستان ندانند که چه اتفاقی در این منطقه افتاده و ما با چه کسی طرف بودیم؟»
درباره تعداد دیدارها و ملاقات خصوصی خامنهای با هنرمندان در زمینه هنرهای تصویری بنا به ماهیت آنها آمار دقیقی وجود ندارد، اما حتی قبل از پخش برنامه «مستند غیررسمی» تعدادی از سینماگران بهصراحت از دیدارشان با او خبر داده بودند؛ دیدارهایی که تقریبا از همان نخستین سالهای آغاز رهبری خامنهای آغاز شده و تاکنون نیز ادامه یافته است.
برای مثال خامنهای به روحانیون مخالف فیلم «مارمولک» گفته است که این فیلم اشکالی ندارد. این موضوع با واکنش منوچهر محمدی، تهیهکننده این فیلم، هم مواجه شد و در یادداشتی نوشت از نظر رهبر در همان زمان اکران اطلاع داشته و برایش تازگی نداشت.
محمدی که از سینماگران نزدیک به حکومت، یک دوره مدیر کل بخش نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی و از جمله حاضران در دیدارهای خامنهای است، در یادداشت خود اشاره کرده است که چند فیلم دیگرش از جمله «از کرخه تا راین»، «بازمانده»، «زیر نور ماه» و «طلا و مس» هم با نظر رهبر حکومت اسلامی اکران شدند.
گفتنی است که فیلم سینمایی «مارمولک» ساخته کمال تبریزی و تهیه کنندگی منوچهر محمدی با بازی پرویز پرستویی در سال ۱۳۸۲ ساخته شد که در زمان خود با انتقادهای از سوی برخی آخوندها روبهرو شد.
دهههاست که جایگاه و نقش و همچنین تاثیر سینما بر تمامی شهروندان و همه نهادهای زندگی بشر بر همه روشن است. بههمین دلیل همگان میدانند سینما تاثیر بهسزایی در شکلدهی موضوعات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی افکار عمومی دارد و برگرفته از مسائل جامعهشناختی و موضوعاتی است که در دل و زیر پوست جامعه نقش و تاثیر قوی دارد. سرمایه، وقت و انرژی که برای تولید فیلم در پیشرفتهترین کشورهای دنیا صرف میشود، حاکی از آن است که نتیجه قطعی تاثیر سینما در حوزههای مختلف انسانی به اثبات رسیده است. با این وجود، حکومتهای مستبد و دیکتاتوری و فاشیستی مانند حکومت اسلامی ایران از این عرصه صرفا برای تبلیغ و ترویج ایدئولوژی و اهداف و سیاستهای ضدانسانی خود بهرهبرداری میکنند.
زمانی که فاشیستها در آلمان به قدرت رسیدند، چشمانداز کاملا نوینی در برابر خود یافتند: سینمای آلمان در این دوره چه از لحاظ برخورداری از فناوری فیلمسازی، چه از لحاظ هنرپیشگان و کادر هنری در نخستین ردههای جهان قرار داشت. با این وصف، به دلایل متعددی از جمله بحران اقتصادی، سینما هم با بحران سختی روبهرو بود. در این دوره گوبلس که وظیفه تبلیغات را بر عهده داشت، به خوبی از قدرت پتانسیل هنر جدید آگاه بود. گوبلس الگوی سینمای خود را در سینمای شوروی و بهویژه در فیلمهای آیزنشتاین(رزمناو پوتمکین ۱۹۲۵) یافت و عرصه سینما را نیز به جولانگاه دولتی و اهداف فاشیستی آن تبدیل کرد.
نخستین اقدام نازیها پس از برکناری و اخراج کلیه یهودیان از صنوف سینماگران و هنرپیشگان، تدوین برنامهای کوتاه و درازمدت برای بهرهبرداری حداکثر از پتانسیل سیاسی هنرپیشگان بود.
دفتر سینمایی رایش چند ماه پس از به قدرت رسیدن هیتلر، در ششم ژوئن ۱۹۳۳ تحت نظارت وزارت تبلیغات، مسئول آن شد که با دولتی کردن کل صنایع سینمایی، نفوذ سینمای خارجی را در کشور از میان ببرد. تبادل فیلم با خارج قطع شد. سینمای آلمان منزوی گشت و بهترین نخبگان سینمایی را مهاجرت پیش گرفتند.
گوبلز از یک اصل اساسی تبعیت میکرد: به گمان او قدرت سینما در آن بود که میتوانست پیامهای دولت نازی را در قالبهایی سرگرمکننده، جذاب و غیر مستقیم به تماشاگران منتقل کند. به همین دلیل تعداد فیلمهای نازی که به صورتی آشکار ایدئولوژی هیتلری را بر پرده سینما آوردند، نسبتا کم بود. اما همین فیلمهای اندک آن را چنان با نظم و شفافیت بیان میکنند که مطالعات گوناگون بر سینمای این دوران اغلب به گونهشناسی یکسانی در سینمای نازی دست یافتهاند.
در سیستم نازی هر اندازه به مرکز اصلی دایره نزدیکتر شویم، صفات خودی شکل بارزتری میبینیم. صفات بارزی که در به نمایش گذاشتن خود به مضامین سنمای فاشیستی تبدیل میشدند، کمابیش همان صفاتی بودند که در نقاشی فاشیستی وجود داشتند. قهرمانی، تعلق خاطر به خاک و خون، باور به اصل پیشوایی، ایمان به جنگ و خشونت بهمثابه راه رسیدن به آرمانهای نژادی و دولتی.
مفهوم قهرمانی و صفات قهرمان سینمای نازی، مضمون اصلی این گروه از فیلمهای فاشیستی بود. قهرمان، عضو یک عنصر حکومتی بود که پرچم نازی ر ابرافراشته است و خود را فدایی حاکمیت مینامد. هریک از این فیلمها بر یک یا چند صفت قهرمانانی تاکید میکردند:(برانت، عضو اس. آ ۱۹۳۳) اثر کارل فرولیش، نخست بر جوانی، زیبایی و سلامت فکری و جسمانی بهمثابه صفت های بارز فاشیسم انگشت میگذارد؛ سپس بر ایمان و اعتقاد به آرمانهای نازی که فراتر و والاتر از تعلق خانوادگی قرار میگیرند: برانت در برابر پدر کمونیست خود میایستد و خانه را ترک میکند. نهاد حزبی، جایگزین نهاد خانواده شده است و سرانجام، جوان هیتلری با ایثار و از خودگذشتگی برای آرمانهایش کشته میشود. فیلم با رژه جوانان هیتلری مشعل بهدست، آیندهای آرمانی را نوید میدهد.
فیلم داستانی (من متهم میکنم ۱۹۴۱) اثر ولفگانگ لیبنایز، داستان دکتر جوانی را تصویر میکرد که پس از ابتلای همسر جوان و زیبایش به یک بیماری درمانناپذیر و دردناک از سر «دلسوزی» او را میکشد و در دادگاه نیز از عمل خود دفاع میکند. چنین فیلمهایی در آمادهسازی افکار عمومی برای پذیرش برنامه آسانسازی مرگ بزرگترین نقش را داشتند. نتیجه آن که در مضمون قهرمانی، قهرمانان به اوج میرسند و زایدههای اجتماعی سزاوار مرگ و نیستی نمایانده میشوند.
اصل پیشوایی، مضمون مهم دیگر سینمای فاشیست در عرضه صفات آلمانی بود. هیتلر در اسطورهشناسی فاشیستی چنان مقام والا و چهره «آسمانی» و «خداگونهای» یافته بود که اکنون قاسم سلیمانی با حمایت خامنهای پیدا کرده است.
اگر با این دیدگاه به سرغ سینمای حکومت اسلامی ایران برویم حمایت بیش از حد آنها از حکومت و از موضعگیری و عملکرد برخی هنرمندان سینمای ایران مانند پرویز پرستویی نباید دچار شوک و حیرت نشویم.
در پایان میتوانیم تاکید کنیم که پرویز پرستویی، بازیگر شناختهشدهای که اغلب با نقشآفرینی در آثار کارگردانهای حکومت اسلامی ایران شناخته میشود، این روزها بار دیگر مقابل دوربینها قرار گرفته و بر سر زبانها افتاده است
با ادامه یافتن انتقادها از پرویز پرستویی در فضای مجازی، همراه با حضور شماری از مخالفان حکومت اسلامی ایران در فضای نمایش فیلم، نمایش خونسردی بازیگر نقش عصیانگر «حاج کاظم» در فیلم «آژانس شیشهای» را رنگ می بازد و چهره خشونتطلب خود را به نمایش میگذارد.
این موج انتقاد باعث شد که پرویز پرستویی برای توضیح این ماجرا ویدیویی در صفحه اینستاگرامش منتشر کند. او در توضیح سفر جنجالیاش به آمریکا، سام رجبی و دیگر مخالفان حکومت اسلامی ایران در محل اکران فیلم را متهم به فحاشی و هتاکی کرد و در ادامه گفت: «جوابی از من میخواهند که نیاز به توضیح دارد و اصلا شاید نیازی نیست به این سئوال پاسخ بدهم.»
در کنار تداوم حملات انتقادی مخالفان، طفره رفتن پرویز پرستویی از پاسخ به چگونگی ارتباطش با قاسم سلیمانی باعث شد که برخی از موافقان او در شبکههای مجازی نیز او را سرزنش کنند، و برخی از آنان به او انتقاد کردند که چرا واضح و روشن از «حاج قاسم» و اعتقادها و ارزشهایش دفاع نمیکند.
حبیب احمدزاده، کارگردان این فیلم که خودش در آمریکا حضور نداشت و دخترش زینب را به جای خود برای حضور در مراسم اکران فیلم فرستاده است، از نویسندگان و فیلمسازان حکومت اسلامی ایران است. او در اولین سالروز کشته شدن قاسم سلیمانی، با حضور در یک برنامه تلویزیونی گفت: «مکتب سلیمانی به ما میگوید چه کار کنیم که دلها برای یک هدف صحیح و انسانی گردهم جمع شوند. قاسم سلیمانی در مملکت ما درست تعریف نشده است، او بهعنوان یک نظامی معرفی شده. درست است که او جلو داعش و زیادهخواهی غرب را گرفته است، اما او پر از محبت و انسانیت بود که جاری میشد.»
او همچنین با مقایسه جایگاه قاسم سلیمانی و «رئیسعلی دلواری»، گفت: «تمام تهمتهایی که در دوران قاجار به رئیسعلی دلواری زدند، امروز دارند به حاج قاسم سلیمانی میزنند. عدهای به بهانه مخالفت با حکومت، آریوبرزنهای ایران را نابود میکنند. قاسم سلیمانی در تاریخ میماند و آیندگان قضاوت درستی از او خواهند داشت.»
پرویز پرستویی در شرایطی از پاسخ به پرسش ارتباطش با قاسم سلیمانی طفره رفت که او و حبیب احمدزاده جزو ۴۰۰ دستاندرکار سینمای ایرانی هستند که پانزدهم دی ۱۳۹۸، بیانیه «محکومیت ترور شهید قاسم سلیمانی» را امضا کردند.
نهایتا در حال حاضر پرویز پرستویی را جو گرفته و تصور میکرد که یکی از ناقهرمان حکومتی در فیلمهایش است و گمان میبرد که صحنه فیلم است که میتواند دست روی مخالفان حکومت بلند کند و صدا از کسی در نیاید.
بیجهت نیست که روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران حکومت اسلامی ایران از پرویز پرستویی بهعنوان «بادیگارد با غیرت» نام برده و از پلیس «آمریکای جهانخوار» خواسته است که با مخالفان حکومت ایران برخورد کند.
این قبیل هنرمندان یاد گرفتهاند که نان به نرخ روز بخورند. یعنی اگر در جایی منافعشان ایجاب کند از آزادی بیان و دمکراسی، دم بزنند اما در جای دیگر که حکومت در خیابانهای ایران ۱۵۰۰ معترض عمدتا جوان را میکشد صدایی درنمیآورند و مطلقا مهر سکوت بر لب میزنند.
اما پرویز پرستویی بداند که دیر و یا زود این حکومت به دلایل جنایت انبوهش علیه بشریت رفتنی است و بداند که بعد از سرنگونی این حکومت چه بلایی بر سر او و هنرمندان نظیر او خواهد آمد؟
بهرام رحمانی
پنجشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ – دوازدهم مه ۲۰۲۲
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.