۱- چند تکه استخوان یا از محل شکست عملیات کربلای ۴ پیدا می شود یا دستور داده می شود که پیدا شده است. چه کسی توانست بعد از سی سال اجساد غواصان کشته شده را بشمارد مک ۱۷۰ جسد!
۲- مصاحبه پشت مصاحبه می آید که چه نشسته اید که صدام ملعون با گرای منافقین و نهضت آزادی و امریکا عملیات کربلای ۴ را کشف و قبل از هر اقدامی بچه ها را گیرمی اندازد و دست بسته زنده بگور می کند.
۳- عکس های ممنوعه از آرشیوها بیرون می آید و پیاز داغ شکست را چنان به هیستری شبکه های اجتماعی پمپاژ می کند که فقط خود صدام تحریک نمی شود بخاطر سرنوشت دردناک بچه های خمینی. آنهم فقط به این دلیل که صدام هم مرده است و الا چه کسی طاقت می آوَرَد اینهمه سبوعیت و مظلومیت جنگ شکست خورده را در جان باختگی پاکترین فرزندان وطن.
۴- جنگ تبلیغات مغلوبه می شود و هر کسی از ظن خویش مدافع فرزندان بیخود کشته شدۀ وطن: این طرفی ها (ایرانیان خارج) در محکومیت رژیم و کنکاش در مورد مقصر لو رفتن عملیات و ادامه اش و … و آنطرفی ها (ایرانیان داخل) گروهی بمظلومیت و مرثیه خوانی و جنگ پرستی و عده ای باز به مظلومیت بچه ها و نگاهی به خیانت فرماندهان جنگ.
۵- سگ صاحبش را نمی شناسد و هرکس هر نیتی دارد سوار جنازۀ پوسیده و از بین رفتۀ هزاران جوان کشته شده می کنند و همه و همه زیر سؤال می روند و مقصر و قاصر می شوند. اما در دنیای تبلیغات مدرن همۀ گفته ها و نگفته ها نهایتاً باید به یک نام متمرکز شود و یک بینام و می شود. نام مقصر کسی نیست جز هاشمی رفسنجانی که فرمانده کل جنگ بود و بدرست مسئولیت نهایی با او بوده است. اما بینام مبرا کسی نیست جز خامنه ای که در آن مقطع یک رییس جمهور چلاق بی اختیار بوده و روحش هم از مسئولیت هر نوع جنگی مبرا! می بینید چه تطهیری بخودش و چه لجنی به هاشمی پاشانده است.
۶- زد و خورد تبلیغ و ضد تبلیغ بین انقلاب و ضد انقلاب نباید فروکش بکند تا خانواده های داغان شده در جنگ و کشته داده را بسرحد بیشترین هیجان و نوستالوژی برساند در استقبال از معصومیت کشته های جنگ که اینبار با دستان بسته زنده زنده دفن شده اند.
۷- حالا همه چیز آماده است و یکماه تمام از بام تا شام تبلیغات له و علیه شده. و حاصلش انتظار همۀ مردم است برای تشییع باشکوه. مخالفان می گویند اینها ما هستیم که کشته شده ایم در طول ۳۰ سال گذشته و موافقان مدعی می شوند که این مائیم که کشته شده ایم تا شما زنده بمانید و امروز بما دهان کجی بکنید. اما مهم نیست که حق با کیست. مهم این است که همه گرد آمده ایم که حقانیت خودمان و حرفمان و سیاستمان را سوار چند تکه استخوان پوسیدۀ مردان سی سال پیش بکنیم و می کنیم.
۸- و اتفاقاً یا “نه اتفاقاً” در ماه خردادیم که همۀ تاریخ نکبت و نهضت کشورمان – هر طرفی که باشی – در همین ماه رقم خورده است ( دوم خرداد. سوم خرداد. ۱۴ خرداد. ۱۵ خرداد. ۲۲ خرداد. ۲۴ خرداد. ۲۵ خرداد. ۲۹ خرداد. ۳۰ خرداد). می ماند یک پیاز داغ کوچولو که در شروع ماه رمضان عرق خورها هم حزب اللهی می شوند و احساسات معنا گرا اوج می گیرد و شرکت در مراسم شهدا ثوابی هزاران برابر روزهای عادی هم بحساب مان می ریزد. پس دستور داده می شود که مراسم تشییع با تابوت های خالی یا حداکثر با یک تکه استخوان بار تریلی ها شوند و عدد به ۲۷۰ شهید ارتقاء می یابد.
۹- ارباب فقیه هنوز هم از ستاد عملیات “کاسبی با جنازه”ی خویش بیرون نیامده برای صدور پیام برای شروع مراسم تشییع پیکرها. زیرا هنوز مطمئن نیست که آیا یوم الله مورد انتظارش رقم خواهد خورد یانه. و الا اگر مطمئن بود حتماً می گفت روز ۲۵ خرداد تشییع شوند که آن سه میلیون راه پیمای ۲۵ خرداد سال ۸۸ را از صفحۀ تاریخ پاک کنند.
۱۰- اما پروژه خوب پیش رفته و ده ها هزار زایر نام های جوانان شهید و بخت برگشتۀ سی سال پیش هجوم می آورند برای آخرین وداع؛ و اینجاست که ارباب فقیه (خامنه ای) با شادی زاید الوصفی ظاهر می شود و پیام بعد از مراسم موفق را صادر می کند:
«بسم الله الرحمن الرحیم
صلوات و سلام خدا بر شهیدان عزیز که مشعل توحید را با ایثار خود بر فراز میهن اسلامی برافروختند و صلوات و تحیات خدا بر شهیدان مظلوم غواص که با ظهور و حضور خود این فروغ خاموش نشدنی را مدد رساندند و پرچم یادهای عزیز و گرانبها و ذخیره های معنوی امت را با شکوهی هر چه تمام تر در کشور برافراشتند.سلام بر دستهای بسته و پیکرهای ستم دیده شما و سلام بر ارواح طیبه و به رضوان الهی، بال گشوده ی شما. سلام بر شما که بار دیگر فضای زندگی را معطّر و جان زندگان را سیراب کردید. و سپاس بی پایان پروردگار حکیم و مهربان را که در لحظه های نیاز این ملّت خداجوی و خداباور، بشارتهای تردید ناپذیر را بر دلهای بیدار نازل می فرماید و غبارها را می زداید. و سلام بر شما ملّت بزرگ، وفادار، آگاه و مسئولیت پذیر که خطاب لطیف الهی را به درستی می شناسید و می نیوشید و پاسخ می گویید. حضور پرمضمون امروز شما در تشییع این دردانه های به میهن بازگشته یکی از به یادماندنی ترین حوادث انقلاب است. رحمت خدا بر شما.و سپاس بی حد از خدای مالک دلها و سلام بی پایان بر حضرت بقیه الله روحی فداه که صاحب این ثروت عظیم است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سید علی خامنه ای»
۱۱- می بینید از کلمه به کلمه اش و از جمله بجمله اش شادی و لذت و غرور و پیروزی تتق زده بیرون؛ از رهبری که تاج و تختش را مدیون بکشتن دادن های این چنینی در جای جای میهن و جنگ است. می گوید چه بموقع بدادم رسیدید ای جنازه ها. و چقدر خوب تیفوسی هایم هدیۀ لطیف خدا را دقیق گرفتند (پر مضمون) و اشتراتژی بضعف گراییده ام را مجدداً رونق دادند و میداندار شدند. و چه خوب هرکه را آمده بود به مراسم با هر نیت بنفع طرفداری از تحجر من معرفی کردند و … و خدا رحم کند که آیا خامنه ای این همه ذوق زدگی (یوم الله ۲۷ خرداد) را در چه مسیری استفاده خواهد کرد. بهم زدن مذاکرات هسته ای یا بستن دستان ملت برای زنده بگور کردن همه؟! باید منتظر ماند و دید. اما یک چیز قطعی است و قابل تحسین: “خامنه ای کارش را بلد است”. بنظرم می رسد که بعد از دیدن موفقیت های داعش در استفادۀ بهینه از دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی خامنه ای هم بیشترین توجهش را متمرکز کرده بر استراتژی داعش و این اولین جنگ نرمی است که هم خوب طراحی شد و هم خوب تبلیغات شد و هم خوب به پیروزی رسید.
۱۲- اما این نوشتۀ نشانه شناختی تکمیل نمی شود اگر از امیدی که ما بسته ایم گفته نیاید: حسن روحانی نه لکنت زبان که لالمونی می گیرد وقتی جرأت نام بردن از مهمترین حامیش خاتمی را پیدا نمی کند. و هنگام دریوزگی شادی برای کودکان و جوانان همۀ جسارتش می شود “اگر اینجا کمی هم موسیقی حلال بنوازند و مردم شاد شوند چه اشکالی دارد.” مواظب باش آقای رییس جمهور خدای ناکرده یکوقت چشمت می زنند با این همه جسارت و از خود گذشتگی! یا بدتر آن یکی امید رفسنجانمان که دیگر سنگ تمام گذاشته و در حالی که پسر محبوب در راه زندان ارتشاء و اختلاس است فرموده چه کسی می گوید تحریم ها تأثیر نداشته است. تحریم ها استخوان طبقات ندار و محروم را پوسانده است. خب می دانم شریعتمداری بل خواهد گرفت – اما خواهش می کنم سوء استفاده نکند و نقل از من را بی خیال شود – اما حرف هاشمی را حتی ضد انقلاب هم بزند در موقعیت زمانی جای پرسش و اما و اگر دارد تا چه رسد به کسی که خودش جزیی از سیستم و انقلاب است. طرفه اینکه این حرف هاشمی حتی در همان محرومان و فقیران هم هیجانی و هواداری نمی یابد. زیرا آنان قبله شان جمکران است و حبیب شان احمدی نژاد. آن هم از کسی مثل هاشمی رفسنجانی که بدرست یا غلط جزو برخورداران و سابقه داران باورانده شده است. و مخلص کلام یک کلام: با هر چه جلو رفتن روحانی احساس سرخوردگی بیشتری می کنم از اویی که نه عرضه اش را دارد که هجوم کند و نه جسارتش را دارد که اعتراف کند به وعده های فریب! یا…هو
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.