میخواهم تحلیل خودم درباره نقاط قوت و ضعف دیپلماسی دولت یازدهم در سال ۹۳ را با نقدی کوتاه به برنامه هستهای ایران آغاز کنم. واقعیت این است که ایران صاحب دومین ذخیره گاز جهان است و استفاده از انرژی گاز یکی از ارزانترین و سالمترین هاست و دوم اینکه ایران هفتاد درصد سال را آفتاب تابان دارد و امروز انرژی خورشیدی یکی از رایجترین و پاکترین منابع انرژی محسوب میشود. حال این سئوال مطرح است که چرا ایران به سراغ نیروگاههای اتمی میرود. این در حالی است که ما میدانیم نیروگاههای اتمی چه پیچیدگیها و مخاطراتی دارند. به طوری که برخی از کشورها مثل ژاپن و ایتالیا مصمم هستند که نیروگاههای اتمی خود را جمع کنند. البته باید میان ضرورت مجهز شدن ایران به دانش هستهای با ضرورت تاسیس نیروگاههای اتمی تفکیک قائل شویم. در حال حاضر رآکتور هستهای دانشگاه تهران میتواند نیازهای اولیه بهداشتی و پزشکی ما را تامین کند. ایران میتواند و باید فعالیتهای این مرکز را توسعه دهد. در واقع برخورداری ایران و متخصصان ایرانی از فناوری هستهای تا بالاترین سطح علمی یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای ایران است اما اینکه ما به دنبال تاسیس نیروگاههای اتمی باشیم محل جدل و بحث فراوان است. به خصوص اینکه ایران برای انکه بتواند به این هدف دست پیدا کند مجبور شده تاسیسات بسیار عظیمی را برای تغلیظ اورانیوم و غنی سازی ایجاد کند تا منابع سوخت نیرو گاههای اتمی که هنوز هیچ کدام وجود ندارند و یا آنطورکه باید عملیاتی نشدهاند را تامین کند. اینها نقدهای جدی به برنامه هستهای ایران است.
اما در حال حاضر ما بر این باوریم که ایران نمیتواند به عقب بازگردد. اگر در سی سال گذشته بودیم ایجاد این همه تاسیسات ضرورتی نداشت. اما در حال حاضر این تاسیسات را ایجاد کردهایم. میلیونها دلار سرمایه گذاری شده و حالا سئوال این است که با این میلیاردها دلار سرمایه باید چه کنیم؟. چون چنین درگیری با دنیای بیرون و صحنه جهانی ایجاد شده است طبیعی است که باید آن را حل کرد. اینکه بین دولتهای مختلف (حتی آنها که با هم دوست هستند مثل آمریکا و اروپاییها) اختلافاتی بروز کند طبیعی است و صحیحترین راه برای حل بحران میان روابط دو کشور مذاکره است. در عالم سیاست هیچ چیزی به نام «قهر؛ قهر؛ تا روز قیامت» وجود ندارد. از سوی دیگر وقتی اختلاف ما با آمریکایی ایجاد شده است باید با امریکاییها هم حل و فصل شود و به عنوان مثال نمیتوانیم اختلافمان با آمریکا را با چینیها حل و فصل کنیم. خوشبختانه آقای روحانی و تیمش تابوی مذاکره با آمریکا را شکستند و این گام بسیار بزرگی است. از این نظر افتتاح باب مذاکره با آمریکا را مثبت ارزیابی میکنم و این کار باید سالها قبل انجام میشد.
اما جدا از ضرورت گفتوگو با طرفهای درگیر، مسئله مهمتر این است که چه کسی با چه کسی مذاکره میکند و تیم ایرانی مذاکره کننده تا چه اندازه توانمندی و قابلیت را در این مذاکرات دارد. خوشختانه باید بگویم تیم مذاکره کننده ایران یعنی آقای ظریف و همکارانش جز بهترینهایی است که ما در ایران میتوانیم از آن نام ببریم. نه فقط در سطح ایران، آقای ظریف از نظر دانش سیاسی و حرفهای خودش اگر یک سر و گردن از آقای کری بالاتر نباشد پایینتر هم نیست. در گذشته هرگاه سخن از مذاکره میشد ما نگرانیها و دلواپسیهایی داشتیم که چه کسی قرار است مذاکره کند. هر وقت در ذهن خود مذاکره کنندگان آن دوره را مجسم میکردم که ممکن است با خانم هیلاری کلینتون مذاکره کنند احساس میکردم ما بازنده خواهیم بود. به هر حال خانم کلینتون صرف نظر از اختلافاتی که با او داریم در حرفه خود یک شخصیت برجسته است و تجارب و دانش زیادی دارد و کسی میتواند با او وارد گفت گوی معناداری شود که دست کم هم سطح او باشد. تیم آقای روحانی و ظریف از این ویژگیهای ممتاز برخوردار هستند.
از پیامبر خدا نقل کردهاند که اگر میخواهید از شر قومی در امان باشید زبان آن قوم را یاد بگیرید. در اینجا منظور پیامبر این نبود که روسی یا انگلیسی و.. یاد بگیریم بلکه نظر این است که ذهنیت مردم آن کشور را بشناسیم. هر یک از ملتها در جهان دارای «روح خاصی» هستند. اگر ما میخواهیم با آمریکاییها مذاکره کنیم باید ذهنیت مردم آمریکار ا بشناسیم وگرنه بر سر ما کلاه خواهد رفت. شخص آقای ظریف و تیم او روح خاص حاکم بر آمریکاییها را میشناسند. آقای ظریف در امریکا درس خوانده و زندگی کرده است و زبان ذهنیت آمریکاییها را خوب میشناسد و احتمال کلاه رفتن بر سرش در مذاکرات خیلی خیلی ضعیف است.
اما مسئله دیگر اینکه در کمتر کشوری (به جز کشورهای استبدادی مطلق) تنها یک نفر تصمیم میگیرد. در بسیاری از کشورها درباره مسائل کلان ملی یک فرد یا یک نهاد به تنهایی تصمیم نمیگیرد. در آمریکا به رغم تفکیک قوا به طور کامل اما سیاست خارجی دولت آمریکا را فقط وزارت امورخارجه امریکا تعیین نمیکند. شورای امنیت ملی امریکا و رییس جمهور و نمایندگان کنگره در آن نقش دارد و در یک فرایند معقول و عملی نظریاتشان جمع بندی میشود و آنچه وزارت امور خارجه آمریکا پیگیری میکند در واقع جمع بندی نظرات همه آنها است و اجماعی در مورد ان وجود دارد. در ایران هم چنین چیزی حاکم است. وزارت امور خارجه و یا شخص آقای روحانی قرار نیست به تنهایی در مورد سیاست خارجی ایران تصمیم بگیرد. خوشبختانه از تمام شواهد و قرائن بر میآید که میان تصمیم سازان ایران در مورد حل این مسئله اتفاق نظر و اجماع وجود دارد و آقای روحانی و تیمش در این مورد توانسته چنین اجماعی را ایجاد کنند. یک زمان وقتی نماینده ایران در سازمان ملل (مرحوم رجایی خراسانی) گفت که باید با آمریکا صحبت کنیم مطرود شد. یا زمانی آقای مهاجرانی معاون رییس جمهور بحث ضرورت مذاکره با امریکا را مطرح کرد و با او برخورد شد. اما الان واقعیت این است که اجماع نظری در اینباره وجود دارد. مقام رهبری هم این موضوع را تایید میکنند. اینها موارد مثبتی است.
از سوی دیگر درعالم سیاست وقتی اختلافی وجود دارد باید ارادهای برای اصلاح وجود داشته باشد تا اقدامات به نتیجهای برسد. در رابطه ایران و آمریکا هم به همین ترتیب است. در مورد افغانستان ایران با آمریکا همکاریهای بسیار سازنده داشتند. کمکهای ایران به احمد شاه مسعود در سقوط طالبان نقش کلیدی داشت. ایران در به اجماع رسیدن مجاهدین افغانی برای ریاست جمهوری کرزای نیز نقش کلیدی داشت. اما ایران چه دستاوری از این تلاشها داشت؟. آن زمان بوش پسر رییس جمهور وقت آمریکا گفت که ایران محور شرارت است. چون او هیچ اعتقادی به حل مسئلهاش با ایران نداشت. در نتیجه ایران با وجود همکاریهایی که با آمریکا داشت نتوانست بهرهای برای بهبود روابط خودش با این کشور ببرد. در حال حاضر اما «اوباما» اراده اصلاح دارد. اوباما میخواهد همه گرههای کور در صحنه روابط بین الملل آمریکا با سایر کشورها را حل کند. رابطه امریکا و کوبا بعد از ۵۰ سال عادی شده است. امریکا مصمم است که اسرائیل باید قطعنامه ۲۴۲ را اجرا کند و به پشت مرزهای بین المللی قبل از سال ۶۷ بازگشته و دولت فلسطین را به رسمیت بشناسد. آمریکا میخواهد این کانون تشنج در خاورمیانه از بین برود. دموکراتها به طور کلی و اوباما به طور خاص در این موضوع مصمم هستند. به هر روی ایران یکی از کشورهایی است که آمریکا با آن مشکل دارد و نمیتواند آن را نادیده بگیرد. ایران یک قدرت منطقهای است و هیچ برنامه کلانی در خاورمیانه بدون همکاری ایران قابل اجرا نیست و آمریکا هم به این موضوع پی برده است.
بنابراین به نظر میرسد که آمریکا دیگر دنبال تغییر نظام در ایران نیست. بلکه به دنبال این است که در برنامههای کلانی که در خاورمیانه وجود دارد، ایران هم ایفای نقش داشته باشد. معتقدم در حال حاضر با ظهور داعش در عراق، شرایط برای این همکاریها بین ایران و آمریکا فراهم شده است. برخلاف افغانستان که ایران کمکهای زیادی کرد اما نتوانست بهره برداری کند، (چون اراده اصلاح از طرف آمریکا وجود نداشت) حالا درعراق هم ضرورت همسویی و همگامی به وجود آمده و هم اوباما اراده اصلاح دارد. ایران هم نشان داده است که اراده اصلاح را دارد. بنابراین معتقدم اگر در جبهه در گیریهای عراق ایران وارد همکاری و هماهنگی مستقیم با آمریکا نشود ضرر خواهد کرد. به این دلیل که غیر از مسئله داعش در خاورمیانه مسائل کلیدی دیگری هم وجود دارد که بدون جلب نظر موافق آمریکا و یا استفاده از نظر مثبت آمریکا نمیتوانیم به حل آن برسیم. در حال حاضر در خاورمیانه جنگ مذهبی شیعه و سنی داریم و ریشه این جنگ مذهبی در عربستان سعودی و وهابی هاست. روابط ایران و عربستان به شدت تیره شده است.
متاسفانه کسانی هم در ایران با جهالت سیاسی حرفهایی زده و میزنند که بر آتش خصومت بین بین ایران و عربستان سعودی دامن زده است. این رسم نیست و بر خلاف ادب سیاسی و حتی ادب اسلامی است که وقتی رهبر یا پادشاه کشوری بمیرد شخصیت برجستهای در نظام حکومتی ایران به مسلمانان جهان این درگذشت را تبریک بگوید. در اینجا جهالت سیاسی به خرج داده شده و به ضرر منافع ملی و سیاسی ما است. با این وصف اگر ایران بپذیرد با آمریکا برنامههای مشترک برای مبارزه با داعش را حل و فصل کنند در آن صورت ایران میتواند این موضوع را مطرح کند که مبارزه با داعش اگرچه یک وجه نظامی دارد اما از ان مهمتر یک وجه سیاسی مذهبی هم دارد. در آن وجه سیاسی مذهبی عربستان نقش اساسی دارد.، ایران میتواند از طریق بهبود روابطش با آمریکا بر عربستان فشار بیاورد تا عربستان به این جنگ مذهبی پایان دهد.
اما در این رابطه هنوز دستگاه دیپلماسی کاری انجام نداده است. متاسفانه همچنان در رابطه با همکاری عملی ایران با آمریکا درعراق مقاومتهایی وجود دارد. در حالی که به نظر من این یک فرصت تاریخی است که برای ایران به وجود آمده که با استفاده از آن و با اهرمهایی که دارد، به عنوان یک قدرت منطقه، مسائل کلان منطقه را حل و فصل کند. بنابراین ایران باید در عراق سیاست خود را بهبود ببخشد و تغییر دهد.
اما علاوه بر این در مذاکرات میان ایران و آمریکا یک نکته مورد غفلت قرار گرفته است. این نکته مربوط به خدمات کنسولی آمریکا در تهران به متقاضیان ویزا است. در حال حاضر اگرچه دفتر حفاظت منافع ایران در آمریکا فعال است و خدمات کنسولی به مراجعین میدهد اما دفتر حافظت منافع آمریکا در سفارت سوییس در تهران هیچ نوع خدمات کنسولی نمیدهد. این به ضرر شهروندان ایرانی است. هر ساله هزاران نفرازایرانیان به آمریکا میروند. چرا ایرانیها باید پول زیادتری بپردازند و از ایران به یک کشور ثالث بروند و هزینههای رفت و برگشت و اقامت بپردازند تا ویزای خود را بگیرند. دولت ایران نمیتواند نسبت به این موضوع بیتفاوت باشد. درست است که مردم با پول خودشان میروند اما بالاخره این سرمایههای ایران است که خارج میشود. علاوه بر صرف هزینهها، رفتاری که با ایرانیها در آن کشورهای ثالث انجام میشود بعضا موهن است. کسی که برای گرفتن ویزا به امارات یا ترکیه یا کشورهایی از این دست میرود از ساعت ۵ صبح پشت در سفارت میایستند تا نوبتش برسد و به کارشها رسیدگی شود. این برای ما ایرانیها زشت است. شخصیتهای بسیار محترم از اساتید دانشگاه و.. که میخواهند سفر کنند هم ناگزیر در چنین شرایطی قرار میگرند و چارهای ندارند. بنابراین دولت ایران باید به عنوان یکی از خدمات عمومی که حاصل این مذاکرات است، فعال شدن خدمات کنسولی دفتر حفاظت منافع آمریکا در سفارت سوییس در تهران را درخواست کند. درخواست من از آقای روحانی و ظریف این است که در مذاکرات خود با آمریکا این نکته را که منافع ملی ما در آن است پیگیری کنند.
اما در مجموع من به آینده مذاکرات هستهای خوش بین هستم. همه شرایط میگوید که ایران با آمریکا به توافق رسیدهاند و یکی از دلایلی که باعث شده نتانیاهو اینطور خود را به در و دیوار بزند به این دلیل است که آنها به خوبی اطلاع دارند ایران با کشورهای ۵+۱ به توافق رسیده و یا بسیار نزدیک شدهاند. این توافق میتواند هم در مناسبات منطقه خاورمیانه اثر بگذارد و هم بدون تردید در وضعیت داخلی ایران در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی موثر واقع خواهد شد.
اما در ارتباط با دیپلماسی ما در منطقه باید گفت متاسفانه در منقطه خاورمیانه سیاست ما یک سیاست منسجم نیست. مسئله یمن یکی از دلایل اختلافات شدید بین ایران و عربستان است؛ من نمیگویم ایران نباید به شیعیان حوثی در یمن کمک کند اما کمک سیاسی و دیپلماسی با کمک نظامی متفاوت است. این باعث شده ایران نتواند در منطقه با اعراب روابط حسنهای داشته باشد. روابط ایران با کشورهای عربی منطقه متاسفانه در نازلترین سطح خود به سر میبرد. به جز سوریه هیچ کشور عربی نیست که متحد واقعی ایران باشد. سوریه هم به دلیل کمکهای ایران با ما همراه است نه اینکه به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک با ایران موافق باشد. حق این بود که ایران در مورد سوریه هم به جای اینکه برخورد نظامی را انتخاب کند از برخورد و نفوذش استفاده میکرد و از طریق سازمان ملل و سایر کشورهای منطقه طرح همه پرسی را مطرح میکرد. به اعتقاد من ایران در مورد سوریه اشتباه راهبردی کرده است. حکومت بشار اسد یک حکومت پایدار مردمی نیست. در این عصر و زمانه نمیشود با روشهای قرون وسطایی حکومت کرد. لاجرم باید افکار عمومی و نظر مردم را رعایت کرد. ایران به عنوان جمهوری اسلامی که برخاسته از یک انقلاب بزرگ تاریخی است باید از حاکمیت مردم و حقوق مردم سوریه دفاع کند.
بنابراین متاسفانه در خاورمیانه سیاست ایران سیاست چندان درستی نیست. در این دو سال گذشته از عمر دولت تدبیر و امید هم اگرچه سعی شده این روند تغییر کند اما ناهماهنگیهایی که در درون کشور وجود دارد اجازه نداده تغییر روشها به سرعت خود را نشان دهد. به عنوان مثال بعد از درگذشت پادشاه عربستان وزیر امور خارجه ایران در مراسم تشییع جنازه شرکت کرد و این حرکت مثبت و مفیدی است. اما سخنان دبیر شورای نگهبان در نماز جمعه کاملا در تعارض با این حرکت بود. بنابراین در رابطه با اعراب دولت آقای روحانی هنوز نتوانسته آن انسجام لازم را بین همه مراکز تصمیم گیرنده به وجود بیاورد و این به شدت به ضرر منافع ملی ما در منطقه خواهد بود.
یکی دیگر از کشورهای مهم منطقه ترکیه است. ترکیه میتواند متحد طبیعی ایران باشد. اما ما با این کشور بر سر مسئله سوریه اختلاف نظر پیدا کردیم و در این اختلاف نظر ایران سودی نمیبرد. علاوه بر این ما مسائلی با ترکیه داریم که به دلیل این تیرگی روابط نمیتوانیم آن را حل کنیم. در سال ۸۷، یک کانتینر طلا و ارز به ارزش حدود ۱۸ میلیارد دلار از مرز بازرگان ایران وارد ترکیه شد و چون به هنگام ورود به ترکیه آن را اعلام نکرده بودند، بعد از کشف آن توسط ماموران ترکیه، دولت ترکیه آن را مصادره کرد. همان موقع آقای اردوغان اعلام کرد که این یک موهبت الهی بوده که نصیب دولت ترکیه شده است!. متاسفانه اما در ایران آنطور که باید پیگیری صورت نگرفت. الان باید پرسید چرا آقای احمدی نژآد به ترکیه سفر کرده است؟. آقای احمدی نژآد یک شخصیت سیاسی نیست که برای کمک به حل مشکلات ایران و ترکیه به آنجا رفته باشد. آقای احمدینژاد با پسر اربکان چه رابطهای دارد؟. این سفر چه رابطهای با ناپدید شدن ۱۸ میلیارد دلار ایران در ترکیه دارد؟. جا دارد که مسئولین دادستانی به جای ممنوع التصویر کردن اشخاص پیگیر این ۱۸ میلیارد دلار در ترکیه باشند. گفته میشود ۳۰۰ میلیارد دلار در زمان احمدی نژآد ناپدید شده است. این موضوع نیازمند پیگیریهای دیپلماتیک میان دو کشور است که باید فکری برای آن شود.
از سوی دیگر روابط ما با آذربایجان نیز خوب نیست. شاید به این دلیل که در مسئله قره باغ ایران جانب ارمنستان را گرفته است. در حالی که انتظار این بود که جانب آذربایجان را بگیرد. ما با پاکستان هم مسئله داریم. چون گروههای سنی مخالف ایران در مرزهای پاکستان و ایران فعال هستند و دولت پاکستان نمیتواند جلوی فعالیت آنها را بگیرد و لذا این بر روابط دو کشور تاثیر گذاشته است. علاوه بر این در افغانستان اگرچه ایران خوب عمل کرده و کمکهای زیادی به این کشور داشته و در مجموع موقعیت سیاسی ایران در افغانستان بسیار خوب است اما دولت ایران در مورد افغانستان دچار یک اشتباه راهبردی شده است. افغانستان در قلمرو حوزه فرهنگی ایران قرار دارد و هم زبان با ماست. ایران میتوانست حضور بیش از یک میلیون آواره افغان در داخل مرزهای خود را تبدیل به فرصت فرهنگی کند. اگر ایران اجازه میداد بچههای افغان در ایران مدرسه بروند اینها روزی به سرزمین خود باز میگشتند و عامل گسترش فرهنگ ایرانی در آنجا میشدند.
به علاوه روابط ایران با آسیای مرکزی دچار مسائل متعدد است. ما با روسیه همچنان مشکل داریم. آنها هنوز نیروگاه اتمی را به رغم میلیاردها دلاری که از ما گرفتند تحویل ندادند. در واقع روسها با ما بازی میکنند. در یک درگیری سرنوشت ساز بین ایران با آمریکا امکان ندارد روسیه یا چین طرف ایران را بگیرند. در مورد دریای خزر هم آنها حاضر نشدند نظر ایران را بپذیرند. پیش از فروپاشی شوروی تفاهم نامهای بین ایران و شوروی وجود داشت مبنی بر مشاعی بودن سطح (ماهیگیری و کشتیرانی) و کف (منابع نفتی) دریای خزر بود. مالکیت مشاعی در عرف بین الملل به معنای ۵۰-۵۰ است. اما حالا که شوروی فرو پاشیده، علی القاعده باید روسیه بایدهمان ۵۰ درصد سهم مشاعی خود را بین کشورهای استقلال یافته تقسیم کند. اما آنها این را قبول ندارند و میگویند سهم ایران یازده درصد بر اساس مرز دریایی ایران در دریای خزر است. آن هم فقط در سطح و نه در عمق. متاسفانه این مسائل هنوز حل نشده است. حتی ایران به اینکه هر یک از کشورها ۲۰ی ساحل دریای خزر۲۰ درصد سهم داشته باشند راضی شده است اما روسیه این گزینه را هم آنها قبول نمیکند. اینها دشواریهایی بر مسیر دیپلماسی ایران در منطقه است که باید برای آن فکری شود. البته در حال حاضر دولت جدید ایران به درستی تمام توان خود را برای حل مسئلهاش با اروپا و آمریکا گذاشته است. این سیاست درستی است. به دلیل اینکه اگر این مسئله را حل کند بقیه مسائل به تبع آن حل خواهد شد. اگر ایران بتواند مسئله هستهای خود را با آمریکا حل کند روسها دیگر هیچ بهانهای برای عدم تحویل نیروگاه اتمی نخواهند داشت.
بنابراین غیر از روابط ایران با اروپا و آمریکا که الان در قالب مذاکرات هستهای به خوبی در حال پیگیری است متاسفانه روابط ایران در منطقه خاورمیانه با کشورهای همسایه روابط بهینه و خوبی نیست و باید برای بهبود آن برنامه ریزی و تلاش صورت بگیرد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.