حتا یک بار خواندن داستان های نجدی هم می تواند نشان بدهد که او چه قدر خاص است و چه قدر داستان هاش با داستان های دیگران فرق دارد، آن قدر که باعث می شود فکر کنیم او متاسفانه هیچ تالی یی نخواهد داشت. او در داستان نویسی ما، و تا آن جا که من می دانم در داستان نویسی جهان هم، یکه بود، و شاید یکه هم بماند. این یکه بودن هم به نظرم برمی گردد به این که او از نظر تکنیکی هم داستان نویسی خوبی بود و هم شاعر خوبی، و خیلی خوب این دو را در داستان هاش با هم ممزوج کرد. به جز این ها البته نگاه او به زنده گی و دردهای آدمی هم هست، که به گمانم کم از آن توانایی تکنیکی ندارد. و همه ی این ها از او نه فقط شاعر و داستان نویسی خاص، که آدمی خاص می ساخت. دوست مان کیهان خانجانی که او را بیش تر می شناخت، در همین سفر من به رشت، به ام می گفت که او در انتخاب های همه چیز خاص بود؛ در انتخاب اشیاء، لباس، و همه چیز. از چنان نویسنده یی هیچ عجیب نیست که رفتارش با اشیاء و با زنده گی هم همان طور خاص بوده باشد. و راستش در یک باری که من در جلسه یی و در هم نشینی یی که حدود یک سال بعد از گرفتن جایزه ی کتابش از گردون باهاش داشتم، او را آدمی دیدم بسیار شفاف، فروتن، و مهربان، و در کل دوست داشتنی، که بعید بود کسی هم نشینی یی باهاش داشته باشد و تجت تاثیر این رفتارش قرار نگیرد. این است که فکر می کنم آیا اصلا می شود آن طور شفاف و فروتن نبود و چنان داستان هایی نوشت؟ گمان نکنم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.