گرچه دولت‌های دیکتاتوری به مجموعهٔ گیج‌کننده‌ای از تکنولوژی‌های نظارتی مدرن دسترسی دارند تا مخالفان بالفعل و بالقوه را زیر نظر بگیرند، جنبش‌های اعتراضی در بسیاری از کشورها به رشد خود ادامه می‌دهند. پژوهش‌های جدید در این زمینه نشان می‌دهد که چرا تحت نظر بودنْ مردم را بیشتر به خیابان‌ها می‌کشد.

***

استفادهٔ فزاینده از تکنولوژی‌های نظارتی پیچیده از جمله نظارت دیجیتال، گریزِ دگراندیشان و ناراضیان سیاسی از رادار دستگاه‌های امنیتی رژیم‌های استبدادی را دشوارتر کرده است. هزاران مامور مخفی پلیس در کشورهایی مثل بلاروس، چین، روسیه و بسیاری دیگر از کشورها مشغول پاییدن، گوش‌دادن و دنبال‌کردنِ مخالفان و مظنونان به مخالفت با رژیمِ حاکم هستند. مطابق یک برآورد، حدود ۴۰درصد دولت‌های جهان در سال ۲۰۱۹ با استفاده از نظام نظارت، حق حریم خصوصی شهروندان خود را تا حدی یا به‌طور کامل نقض کرده‌اند.

در محیطی که رژیمِ حاکم به ارتباطاتِ فعالان دسترسی دارد و حرکات آن‌ها را زیر نظر گرفته، سازمان‌دهی اپوزیسیون اگر غیرممکن نباشد کار دشواری است.

در نگاه اول به نظر می‌آید که نظارت دولتی منجر به سرکوب مخالفت‌ها و مخالفان خواهد شد. به‌هرحال مخالفتِ ضددولتیِ موثر، مستلزم حجم زیادی از تلاش جمعی، هماهنگی‌های ماهرانه و رازداری شدید است. ایجاد و حفظ این نوع سازمان‌دهی در محیطی که رژیمِ حاکم به ارتباطاتِ فعالان دسترسی دارد و حرکات آن‌ها را زیر نظر گرفته، اگر غیرممکن نباشد کار دشواری است. بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند که استفاده از نظام نظارت در سرکوبِ مقاومتْ موثر است. این نظام با کمک به تشکیلاتِ حاکم و حذف شخصیت‌های مخالف، ارعاب را در ذهنِ جامعه تزریق می‌کند.
احساسِ تحت‌نظر بودن می‌تواند منجر به رعایتِ وسواس‌گونهٔ قوانین شود. اوگنیوش گاتنار، دگراندیشِ دوران لهستانِ کمونیست در خاطراتش می‌نویسد: «می‌دانستم که پلیس مخفی مرا زیر نظر دارد. همیشه به خودم می‌گفتم: از چراغ قرمز رد نشو … در تراموا بلیت‌ها را تاریخ بزن». نظام نظارتْ گذشته از ارعاب شهروندان و منصرف‌کردن آن‌ها از حمایت از نهضت‌های مخالف، به رژیمِ حاکم امکان می‌دهد در سازمان‌های اپوزیسیون نفوذ کند و شبکه‌های ناراضیان سیاسی را مختل کند. نفوذی‌ها می‌توانند اطلاعات غلط منتشر کنند و به رژیم امکان بدهند تا نقشه‌های گروهای اپوزیسیون را خراب کند.

موارد شناخته‌شدهٔ اخیر، گسترهٔ نظارتِ مدرن را به خوبی نشان می‌دهد. وقتی در پی وقایع انتخاباتیِ روسیهٔ مرکزی در آگوست ۲۰۲۰، الکسی ناوالنی فعال اپوزیسیون روسیه مسموم شد، پژوهشی مشترک از سوی سایت‌های تحقیقی اینسایدر و بلینگ‌کت نشان داد که ناوالنی بیش از سه سال تحت نظر سرویس‌های مخفی روسیه بود. ماموران مخفی صبورانه ناوالنی را تحت نظر داشتند، و دنبال فرصتی بودند که لباس او را به عامل اعصاب آغشته کنند.
بازداشت رومن پروتاسویچ بلاگرِ اهل بلاروس نمونهٔ چشمگیر دیگری است. در ماه می گذشته، ماموران امنیتی بلاروس ظاهرا او را تا آتن تعقیب کردند. در بازگشت با یک پرواز مسافری تجاری به خانهٔ خود در ویلنیوس در لیتوانی، هواپیمای پروتاسویچ در حالی که از حریم هوایی بلاروس عبور می‌کرد، وادار به فرود اجباری در مینسک شد، و آن‌جا او را (همراه با دوست‌دخترش) دستگیر کردند.
پل روسساباگینا
 از منتقدانِ صریح‌اللهجهٔ دولت رواندا سرنوشت مشابهی داشت ‌ــ‌ او کسی بود که در جریان نسل‌کشی سال ۱۹۹۴ جان بیش از هزار نفر را نجات داده بود. در ۳۱ آگوست ۲۰۲۰، روسساباگینا در سفرش از آمریکا به دوبی، از قرار معلوم از سوی ماموران رواندایی تعقیب می‌شد و وقتی می‌خواست با پرواز بعدی به بوروندی برود، ربوده شد.

آگاهی از زیرنظربودن، منجر به خشمی می‌شود که از ترس نیرومندتر است. ‏

ولی مخالفان سیاسی در برابر این نوع نظارتِ فراگیر ناتوان نیستند. بنا به پژوهش ما، سازمان‌های سیاسی ناراضیْ تحت نظام‌های نظارتیْ مقاومتِ چشمگیری از خود نشان می‌دهند. تحلیل ما از آرشیوهای پلیس مخفی لهستان در دوران کمونیست نشان داد که در دههٔ ۱۹۸۰ مناطقی که بیش از همه تحت نظر پلیس مخفی بودند، اتفاقا شاهد بیشترین اعتراضات و اعتصابات بودند. همین موج اعتراضاتْ پایه‌گذار جنبش همبستگی لهستان شد که نهایتا رژیم کمونیست حاکم بر این کشور را در سال ۱۹۸۹ سرنگون کرد.

ما برای بررسی دلیل موفقیت گروه‌های اپوزیسیون به رغم وجود نظام نظارت، ابتدا علتِ پیوستن مردم به آن‌ها را بررسی کردیم. معلوم شد که ترس از نظارتْ تحت‌الشعاع هیجانی نیرومندتر قرار می‌گیرد: یعنی خشم؛ که مطابق تحقیق ما، رایج‌ترین عاطفه در میانِ اپوزیسیون در بحث نظارت است. برخی ناراضیان لهستانی می‌گفتند که زیر نظر بودنِ مداوم، چنان تجربهٔ توهین‌آمیزی بود که آن‌ها را به خیابان‌ها می‌کشاند. لئوپولد تیرماند نویسندهٔ دگراندیش معروف دوران لهستان کمونیست گفته بود: «این‌که [پلیس مخفی] بهتر از خودم می‌دانست در نوامبر مشغول چه کاری بودم و کدام‌یک از یازده شورتم را بیشتر از بقیه دوست داشتم […] آدم را وادار به حرکت می‌کرد».

البته در مورد جنبش همبستگی لهستان، خشم به تنهایی نمی‌توانست عامل موفقیت باشد. برای همین ما همچنین نحوهٔ محافظتِ سازمان‌های مخالفِ تحت‌نظر را در برابر نفوذ رژیم و فساد اعضاءشان بررسی کردیم. و به‌شکل غیرمنتظره‌ای دریافتیم که مشخصهٔ اصلیِ نظارت در رژیم‌های کمونیستی ‌ــ‌ یعنی تکیه بر مخبران مردمی ‌ــ‌ اتفاقا یکی از بزرگ‌ترین نقاط ضعف آن بود.

رژیم‌های استبدادی از نظام نظارت برای ایجاد وحشت و اختلال در اعتراضات استفاده می‌کنند. ولی نظارت دولتی می‌تواند مردم را تشویق به ایستادن در مقابل رژیم کند.

در مورد لهستان، استفادهٔ گسترده از مخبران یا خبرچینان باعث می‌شد که تقریبا هر کسی از جمله آشنایان و بستگان افراد در امر نظارت دخیل شوند. اساسا هر کسی یک هم‌دستِ بالقوه برای رژیم حاکم بود. و قاعدتا بی‌اعتمادیِ اجتماعیِ ناشی از این وضعیتْ سازماندهی اپوزیسیون را دشوارتر می‌کرد. ولی از طرف دیگر، این فرصتی برای شهروندان فراهم می‌کرد تا وفاداری خود را به مردم نشان دهند. یعنی افراد دخیل، با اقدام علیه رژیم، به دوستان و خانوادگان خود نشان می‌دادند که هم‌دست دولت نیستند. در یک مورد حتی یکی از مخالفان دولت برای رفع سوءظن‌ها علیه خودش، دست به اعتصاب غذا زد. و بعد عدهٔ زیاد دیگری همین کار را کردند.

رژیم‌های استبدادی برای ممانعت از اعتراضات، از نظام نظارت برای ایجاد وحشت و اختلال استفاده می‌کنند. ولی نظارت دولتی می‌تواند مردم را تشویق به ایستادن در مقابل رژیم کند. آگاهی از زیرنظربودن، منجر به خشمی می‌شود که از ترس نیرومندتر است، و از طرفی، بی‌اعتمادیِ گسترده ناراضیانِ سیاسی را تشویق می‌کند که وفاداری خود را به مردم علنا نشان دهند. هر دوی این روندها جنبش‌های مقاومتیِ ضدرژیم را تقویت می‌کند و دلیل اصلی مقاومتِ دور از انتظارِ نیروهای اپوزیسیون در مواجهه با نظارت حکومتی است.

♦ کریشتوف کراکوفسکی | استاد علوم سیاسی، کالج کارلو آلبرتو، تورین، ایتالیا

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)