انتخاب پاتریک مودیانو، برای نوبل ادبی امسال برای من غیرقابل پیشبینی بود. اگرچه تمام کارهای او را نخواندهام، اما مهمترین رمان او با نام «خیابان بوتیکهای تاریک» را به زبان اصلی خواندهام و بهنظرم رمان خوبی هم هست. اما یکنکته مشخص وجود دارد و آن اینکه آیا اساسا بهلحاظ ادبی صحیح است که نویسندگانی مثل فیلیپ راث، موراکامی و مودیانو را با هم مقایسه کنیم؟
چراکه ترازو و معیار دقیقی برای مقایسه این نویسندگان که از قرار کاندیداهای امسال نوبل بودهاند، وجود ندارد و هریک به لحاظ ادبی در جهان متفاوتی تقسیمبندی میشوند. اما شاید بتوان برخی حدسیات را درباره رویکرد چندساله داوران نوبل زد و از آن جمله اینکه آنها سعی کردهاند کمتر به سراغ نویسندگان پرفروش بروند و شاید به همین دلیل موراکامی این جایزه را نبرده است.
۱۲-۵۲۶
البته نظر شخصی من این است که موراکامی در قواره نوبل ادبیات نیست و از آن سو نمیدانم که نویسندهای مثل میلان کوندرا در این سالها جزو کاندیداهای نوبل بوده یا نه، اما معتقدم کوندرا جزو نویسندگانی است که در حق آثارش اجحاف شده که نوبل را به او ندادهاند. موراکامی، نویسنده خوبی است که آثارش وجه سرگرمکنندگی دارد اما یکجور بازیگوشی در آثار او هست و به یکمعنا داستانهایش فاقد عمق ادبی هستند و این نکتهای است که همواره در آثار برندگان جایزه نوبل حایز اهمیت بوده است.
برندههای پیشین نوبل ادبی، غالبا در آثارشان به موضوعاتی جدیتر پرداختهاند و آثاری که در آنها وجه سرگرمکنندگی غالب است از شانس کمتری برای بردن نوبل برخوردار بودهاند. شاید یکی از دلایل اینکه گراهام گرین هم برنده نوبل نشد داستانهای شبهپلیسی او باشد.
به این اعتبار فکر میکنم یکجور پرهیز از نویسندگانی که آثارشان جنبه سرگرمکنندگی بالا دارند، وجود دارد و البته در این بین نباید از گرایشهای سیاسی هم در اهدای نوبل غافل شد. از این حیث پاتریک مودیانو دستکم در مقیاس جهانی گرایش سیاسی آنچنانی ندارد اما در سطح داخلی ادبیات فرانسه، مضمون اولیه آثار او به مساله اشغال فرانسه و همکاری با گشتاپو و اشغالگران مربوط است.
حتی به واسطه آثار بعدی او نوعی اتهام دستراستی بودن هم به او وارد شده است. با اینحال دستکم در مورد مودیانو شایبه جهتگیریهای سیاسی در اهدای نوبل وجود ندارد و شاید بتوان اینطور تعبیر کرد که انتخاب او انتخابی خنثی است و شاید این تعبیر را بتوان درباره لوکلزیو هم به کار برد. بهطورکلی ادبیات امروز فرانسه یکسری نویسنده خوب دارد اما هیچیک را نمیتوان نویسنده درجه یک و جهانی دانست و ضمنا هیچکدام هم برتری ویژهای بر هم ندارند.
نویسندگانی مثل لوکلزیو، مودیانو و فیلیپ سولر همگی کموبیش در یک سطح هستند. به عبارتی ادبیات امروز فرانسه فاقد نویسندهای است که سایهاش بر سایر نویسندگان سنگینی کند. در حالی که مثلا در پرو، نویسندهای مثل یوسا چهرهای جهانی است و یا در کل آمریکایلاتین پنج، ششنویسنده هستند که بر دیگر نویسندگان سایه میاندازند و هریک از کشورهای آمریکایلاتین نویسندهای جهانی دارند.
در این یکی،دوروز بعد از اهدای نوبل در اینترنت نظرات منتقدان و روزنامهنگاران را که میخواندم، یکی از منتقدان اشارهای به گرایش ضدآمریکایی که در نوبل به وجود آمده کرده بود و همچنین به این نکته که نویسندهای مثل فیلیپ راث هرسال جزو احتمالهای همیشگی نوبل است که هیچسالی هم جایزه را به او ندادهاند یا جویس کرول اوتس هم همین شرایط را دارد.
بههرحال اهدای جایزه به نویسندهای مثل مودیانو کمی عجیب بهنظر میرسد. مثلا در ویکیپدیای هر نویسندهای برای آثار شاخص او مدخلی مستقل وجود دارد اما درباره مودیانو به جز همان رمان «خیابان بوتیکهای تاریک» اثری دیگری از او مدخل مستقل ندارد.
«خیابان بوتیکهای تاریک» رمان جذابی است که داستان کارآگاهی را روایت میکند که چندسالی است دچار فراموشی شده و بعد از سالها میخواهد هویت واقعی خودش را کشف کند. اما هویت را نمیتوان مضمون اصلی داستانهای مودیانو دانست.
شاید بتوان آثار او را به طور کلی یک نوع حدیث نفس نویسنده دانست بیآنکه همه اتفاقاتی که نقل میشوند برای نویسنده رخ داده باشد. خود مودیانو درباره آثارش گفته که انگار من در همه عمرم مشغول نوشتن فقط یک رمان هستم و برای خودم جالب است که بدانم چرا من را برای نوبل ادبیات انتخاب کردهاند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.