لائور کودینو در کتاب «کمون پاریس تو سط کسانی که در آن دوره می زیستند» مسیر زندگی کسانی را بر رسی می کند که در آن جنبش شرکت داشتند و اکثر انها افراد گمنامی بودند(۲).

Paris commune revolution

در این مورد، « خاطرات یک انقلابی(۳)» که از سال ۱۸۷۱ مرتب به چاپ رسیده و خوشبختانه اخیرا تجدید چاپ شده، شواهد بی نظیری را پیشنهاد می کند. نویسنده این خاطرات گوستاو لوفرانسه با فروتنی وجود یک انقلابی متعهد وپر شور در کنار پرولتاریای در حال ظهور را حکایت می کند.

دانیل بن سعید در مقدمه ای که بر این کتاب نوشته می پرسد، لوفرانسه چه کسی است؟ یک ناشناخته که رئیس جمهور موقت کمون پاریس بود(۱۸۲۶-۱۹۰۱)، یک معلم اخراجی، یک فعال زندان رفته وسپس تبعید شده، یک مبارز خستگی ناپذیر. یک ناشناس که اوژن پواتیه سرود انتر ناسیونال را به او هدیه می کند.

این خاطرات از تیر اندازی ژوئن ۱۸۴۸ که جمهوری دوم، سه ماه پس از بروی کار آمدنش دستور به تیر اندازی به سوی کارگران شورشی می دهد تا ماه مه ۱۸۷۱ زمانیکه که حکومت بر آمده از شکست در برابر پروس(آلمان)، کمون پاریس را منهدم می کند. داستان نسلی مبارز، برای به چالش کشیدن مشکلات فراوان وبهبود زخمهای سیاسی و سعی در گشودن راهی به جلو است.

با وجود سرکوب پلیسی، تضعیف روحیه، کودتای ناپلئون سوم در اواخر۱۸۵۱ و تاسیس امپراتوری دوم در سال بعد، جنبش کارگری برای باز سازی در تلاش است. طرفداران لوئی بلان، طرفداران آگوست بلانکی و طرفداران پیر ژوزف پرودون و اعضای انترناسیونال اول(۱۸۶۴-۱۸۷۲) بحث وگفتگو می کنند و به مخالفت با امپراتوری بر می خیزند که با شکستهای پی در پی مواجه می شوند.

گروه ها ئی از هر نوع، مذهبی، غیر مذهبی،سوسیالیست، انتر ناسیونالیست، فراماسون در رقابت برای یافتن راه بسوی رهائی هستند. از طریق این چالشها، لوفرانسه به معتقداتی دست می یابد: از این پس مزد بگیران باید زیر پرچم خودشان وبرای احیای دمکراسی مستقیم مبارزه کنند، شرا یطی برای جمهوری اجتماعی.

زندان، تبعید، تظاهرات خیابانی، در گیری با ارتش: در دوران امپراتوری دوم، جنبش پیشرفتی ندارد و در جا می زند. تضعیف روحیه در حال گسترش است. وناگهان جنگ ۱۸۷۰ با پروس، فروپاشی امپراتوری، پیروزی جمهوری یا دست کم پیروزی آدلف تیر،ژول فریو مارکیز دو گالیفه، ژنرالی با نام مستعار « قصاب کمون پاریس».

پیروزی مالکین، ورسای نشینان ( نام دولت مستقر در شهر ورسای)و بیسمارک. کمون پاریس با خصلت وطن دوستی واز خود گذشتگی، خشمناک از متارکه جنگ با وجود تمام کاستی هایش در مارس ۱۸۷۱با تلاشی شکننده بپا می خیزد. لو فرانسه در خط مقدم در پشت سنگرهای نبرد قرار دارد. در عین حال اوضاع را بررسی میکند،از آگوست بلانکی فاصله می گیرد: « من به امکان و ارزش دیکتاتوری به عنوان وسیله ای برای پیروزی انقلاب اجتماعی باور ندارم».

بطور معجزه آسائی از «هفته خونین» جان سالم بدر می برد. در شهر ژنو پناهنده می شود، پس از عفو عمومی سال ۱۸۸۰ به فرانسه باز می گردد. در کتابها وروزنامه های آنارشیست مقاله می نویسد و یکی از کسانی است که با جغرافی دان آزادیخواه،الیزه رکلو همکاری می کند.

(۱) – مجموعه ای با عنوان«لا کمون» متشکل از دو متن. اکتشاف، قطع جیبی، پاریس ۲۰۰۵

(۲) – لائور کودینو، لا کمون توسط کسانی که در آن شرکت داشتند، پاریگرام ، پاریس ۲۰۱۰

(۳) – گوستاو لو فرانسه، خاطرات یک انقلابی. از ژوئن ۱۸۴۸ تا کمون پاریس، با مقدمه دانیل بن سعید، لا فابریک، پاریس ۲۰۱۳، ۵۰۹ صفحه، ۲۷ یورو

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com