مردم هیچگاه خواهان جنگ با مردمان کشورهای دیگر نیستند این دولتها هستند که تعیین می کنند جنگ کنند و مردم را به کشتن می دهند و درنهایت باهم مذاکره می کنند آنچه فراموش می شود کشته ها و ویرانی ها ست. جنگ ویرانی و نابودی مظاهر زندگی را در پی دارد ویرانی با خودش واپسگرایی وعقب ماندگی را می آورد
آنچه که جنگ با هیاهو به بار می آورد تحریم بی سر وصدا و آرام بر سر انسان می آورد یا تحریم باز دارنده یا جنگ پیشگرانه هر توجیهی هم برایش بیاورند برای مردمی که فلاکت آنرا تحمل می کنند قابل قبول نخواهد بود.
ما خودمان ملت شاهنامه خوان هستیم زمین به آسمان می دوزیم تا پیروزیهای پهلوانان مان را توصیف کنیم این یاوه گوییهای اتحادیه اروپا و آمریکا برایمان پوچ است. نیروهای مدنی باید طرف مردم باشنداینها هستند که صورت حساب نهایی جنگ یا تحریم را پرداخت کنند. از طرفی مسایلی که در عرصه ذهنی یکسال زمان برای حل آن نیاز است در عرصه تحولات اجتماعی یک روزه حل می شود.
نیروهای مدنی وسیاسی جامعه باید نگاه به جلو داشته باشند و از صنوقچه خودآلترناتیوی برای بهبود وضع ایران بیرون نیاورتد در این صورت از مردم عقب می مانند و در این شرایط آلترناتیوهای ارتجاعی این خلا را پر می کنند
ما افغانستان ویران و عراق تحقیر شده یا لیبی خونین و قبیله ای نیستیم که با یک بمباران یا با تحریم رژیم چنج انجام دهند و این تغییر از بالا هیچ تاثیری دربهبود وضع اجتماعی سیاسی و اقتصادی مردم ندارد.
مردم نکبت و گرفتاری این تحریمها را تحمل می کنند.
اجماع جهانی برای تحریم ایران وجود ندارد اتحادیه اروپا و آمریکا تنها ۱۷ در صد نفت را تحریم کرده آمریکای لاتین و آسیا ما را تحریم نکرده اند این را گفتم تا متوجه باشیم کسانی که سوئ مدیریتها و غارت هر روزه اموال عمومی چشم می بندند و در موضع اپوزیسیون ظاهر می شوند تا چه اندازه دروغ می گویند و خاک به چشم مردم می هر نوع مذاکره یا درگیری بدون پشتوانه مردمی آب در هاون کوبیدن است.
مردم ایران مردمی صلح طلب و مهربان هستند حتی در شرایط جنگ و تحریم رودخانه ای از مهربانی در دلهایشان جاریست و در عرصه رمان، شعر ، فیلم ، ترانه و موسیقی و نمایش یا در مرثیه ها ی آنها جریان دارد من به گوشه های کوچکی اشاره خواهم کرد
آن روی زیبای زندگی
در روزهایی که همه از سکه و ارز صحبت می کنند ذهن وزبان عامه را مقوله اقتصاد و معیشت و نوسانات ارز تسخیر کرده بر همه شئون زندگی ما اثر گذاشته است، دل خجسته ای می خواهد که از شعر و ادبیات وهنر صحبت کند مگر کاری هم از دستمان بر می آید جز حیرت وتماشای نابودی زندگیها! اتفاقا در هجوم این بی پناهی ها ،دشواریهای زندگی پناهی در هنر می جوییم تا آن روی زیبای زندگی را نشان دهد. آیا پدر ومادری که خسته از تنش های کار ،تکاپوی معیشت زندگی ،شامگاهان به خانه بر می گردند باید به گوشه ای بخزند و آغوش خود را از کودکان دریغ کنند ؟ یا بر عکس باید آغوش گشاده تری را نثار فرزندان کنند چون هردو نیازمندند؟
سهراب سپهری می گوید:
گاه زخمی که به پا داشته ام
زیر و بم های زمین را به من آموخته است
گاه در بستر بیماری من
حجم گل چند برابر شده است
ماجرا فقط یک تفنگ نیست
مثال رمانی مانند عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک نوشته حسین آبکنار بعد از چندچاپ ممنوع می شود
ترکش های جنگ خاطره ی جمعی است
جنگ که تمام شد پرت شدم به شهر وجود خودم.نو جوانی که بجای کمربند سگک دار فانوسقه بسته بودم، بجای کفش مشکی
قیصری، پوتین ساق بلند پوشیده بودم.بجای پیرهن یقه هفت لوکاست پیرهن کره ای خاکی با جیب های بزرگ تن کرده بودم به جای
زنجیر طلا با آرم فرهر ، پلاک شناسایی دوازده رقمی به گردن آویزان کرده بودم شهر با تمام غرایزش ، همه نیازهای طبیعی اش پیش رویم بود . سرخ آبی داشت جای خاکی را می گرفت.
جیرجیرک از احمد غلامی فعلا اسم ندارد از احمد غلامی
۱۲ داستان را شامل می شود که ۶ تای اولی بنظر می آد ربطی به جنگ ندارد وقتی ۶ تای دومی را می خوانیم می بینیم همان کاراکترهای جنگ در زندگی عادی چه می کنند.
زیباترین داستان پل است شخصیت داستان برای نگهبانی پل با جنازه های عراقی وایرانی بازی راه می اندازد که تا خود صبح ادامه دارد اما
خودش قربانی تیری از پشت سر می شودکه معلوم نیست کدام طرفی است
جنگ تحمیلی برای همه ملت ایران اتفاق افتاده است چه آنها که درگیر جنگ بودند و چه آنها که بعد از آتش بس متولد شده اند؛
بنابراین امریست همگانی که پیرامون وجوه مختلفش دیدگاه هاو تالماتی وجود دارد. انحصار در این زمینه نوشته ها راملال آور
تکراری و شعاری می کند. انحصارگری در این عرصه تنها می تواند روایت ها را به تاخیر بیاندازد. جنگ و ترکشهای آن تا سالهای
سال در ذهن باقی می ماند و نویسنده ها اگر چه با تاخیر خاطره جمعی آنرا روایت خواهند کرد.
قربان از قطار خون می چکد
صحنه شهادت رزمندگان را بی هیچ ترحمی به تصویر می کشد به گونه ای که بسیاری از صحنه های خون بار این داستان برای کسی که جنگ را ندیده باشد بهت آور خواهد بود
روایت ملموس و رو راستی از زندگی در جنگ و تردیدهایش و بر خوردهای خشن خانواده در منع او برای رفتن به جبهه
دهقان گویی خواسته است برای پرهیز از جنگ کاری بکنند اما آنها که کاری از دستشان بر می آید کمکی نمی کنند از آنها انتقام می گیرد.
کابوسها چنان هولناک است که خواب از چشم راوی می رباید تا زمانی که خود مجروح برمی گردد و می نویسد می تواند بخوابد ( وداع با اسلحه است)
سربازی که در ایستگاه اندیمشک قصد مراجعت از جنگ به خانه را دارد تمام خاطرات جنگ در ذهنش بیدار می شود و شکل کابوسی واقعی بخود می گیرد همه جارا خون می بیند / اسم واقعی داستان این بوده : قربان از قطار خون می چکد!
رویاهای یک شهر خاموش
یدی از بچه های خرمشهر بود این را بعدها که باهم رفیق شدیم فهمیدم بچه ها می گفتند دو تا بچه ی کوچولو دارد همراه زنش و بقیه ی جنگ زده ها در اردو گاهی پشت جبهه هستند. بعضی غروبها که غذا را پخش می کرد می رفت تو یکی از سنگر ها ی لب کارون تک وتنها می نشست. و تا هوا تاریک نمی شد بیرون نمی آمد. اول دلیلش را نمی دانستم. یک بار که سرزده رفتم دیدم دست ها را زده زیر چانه و از توی سوراخ سنگر زل زده به آنطرف رود، به خدا چاخان نمی کنم . یدی که به عالم و آدم محل نمی گذاشت دو قطره اشک دو ور صورتش خط انداخته بود و چنان اشکی می ریخت که اگر خودت با چشمهای خودت نمی دیدی باور نمی کردی
زودی برگشتم تا چند روز خجالت می کشیدم دور و برش آفتابی بشوم بعدها یک روز که باهم لب کارون نشسته بودیم خانه شان را آن دورها آن طرف رود نشانم داد.
حیفم می آد از گیلانه رخشان بنی اعتماد و باشو غریبه کوچک بهرام بیضایی یادی نکنم
ادامه می دهد اتخاذ این رویکرد محافظه کارانه که همه چیز می تواند با مهر و محبت حل و فصل شود در خوشبین نانه ترین حالت نوعی تنزه طلبی آغشته به ریاست است می دانیم بر پایه اصلی پذیرفته شده خشونت تنها زمانی مشروع است که بتواند شر بزرگتری را دفع کند
این رمان روایت ترسها و دلهره ها و خشم ها و سردر گمی و همچنین مقاومت مردمیست که نه جنگ طلب هستند و نه نفس جنگ را تایید می کنند بلکه به مقاومت و دفاع از زندگی و کشور خود بر می خیزند. علیرغم تمام انتقادهایی که به این رمان وجود دارد باید پرسید آیا آسانترین پاسخ لزوما درست ترین است؟ یا قصد تشفی دسته جمعی نقاط کور اخلاقی درونی ماست؟
داستان با یک بحران آغاز می شود خبر حمله ی دشمن دهان به دهان می گردد. راوی در عبور از خیابانها و کوچه های شهر نظرات مردم درباره علل شروع جنگ و انفعال رییس جمهور وقت را شرح می دهد و در ادامه ماندن یا رفتن از شهر ها مسیله مردم است .رمانی در دفاع از مقاومت مردم پدید می آورد.
داوود غفارزادگان متولد اردبیل- ما سه نفر هستیم- فال و خون-کتاب بی نام اعترافات هرسه برای کودکان ونوجوانان
درخت و پولاد
فرزانه استاد!
با من بگو، در عمق این جانهای تاریک،
کی میتوان نوری برافروخت؟
یا روی این ویرانهها،
کی میتوان صلحی برافراشت؟!
ای جنگل آهن به تدبیر تو آباد!
کی میتوان در باغ این چشمان گریان،
روزی نهال خندهای کاشت؟
جای به چنگ آوردن ماه،
یا پنجه افکندن به خورشید،
کی میتوان،
کی میتوان،
کی میتوان،
دلهای خونین را از روی خاک برداشت؟!
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.