نگاهی به درگیری‌های اخیر میان احمدی‌نژاد و خامنه‌ای-

الف. در چند ماه گذشته، عرصه‌ی سیاسی ایران، شاهد تقابل – در مواردی پنهان – میان محمود احمدی‌نژاد و سیدعلی خامنه‌ای بوده است. محمود احمدی‌نژاد که تا یک سال پیش، دردانه رهبر جمهوری‌اسلامی و رییس‌جمهورِ زنده‌کننده‌ی آرمان‌های انقلاب بود، اکنون تبدیل به فردی شده که بار تمام مشکلات کشور بر دوش اوست و خود او و اعضای کابینه‌اش، به فساد مالی و سومدیریت متهم می‌شوند. درگیری میان او و برادران لاریجانی در راس دو قوه‌ی مقننه و قضاییه، به شکلی عجیب ادامه دارد.

احمدی‌نژاد که در تبلیغات انتخاباتی سال هشتاد و چهار، به صراحت اعلام کرده بود ارزشی برای دموکراسی قایل نیست، اکنون در نامه به رییس قوه‌قضاییه سخن از “حقوق اساسی” مردم می‌گوید و خواستار حضور هیات منصفه در دادگاه مطبوعات می‌شود. صادق لاریجانی نیز با لحنی تندتر به وی پاسخ می‌دهد و او را متهم به فهم نادرست از قانون اساسی و زیاده‌خواهی می‌کند. حتا با وجود تذکر شدیداللحن و کم‌سابقه رهبر جمهوری‌اسلامی، باز هم احمدی‌نژاد است که در نامه به سیدعلی خامنه‌ای، سخنان خود را تکرار می‌کند. اما چه اتفاقی افتاده که محمود احمدی‌نژاد، اکنون به این شکل به نهادهای مختلف جمهوری‌اسلامی حمله می‌کند؟

ب. برای تحلیل سخنان و رفتارهای امروز احمدی‌نژاد، از چه متدی باید استفاده کرد؟ آیا احمدی‌نژاد واقعن در آخرین سال دوران ریاست‌جمهوری خود، به فکر آزادی مطبوعات یا نقض حقوق اساسی مردم افتاده است؟ آیا او به راستی نگران عدم حضور هیات منصفه در دادگاه مطبوعات است و تعطیلی روزنامه شرق او را می‌آزارد؟

به نظر می‌رسد در این شکل تحلیل، نقطه‌ی نامناسبی برای آغاز بررسی انتخاب شده است: واقعیت آن است که احمدی‌نژاد تغییری نکرده است، او همان است که بود. همان مرد پیش‌بینی‌ناپذیر که از هر حربه‌ای برای رسیدن به مقاصد خود استفاده می‌کند. فراموش نکنیم که در دورانی که او هنوز “نوکر مردم” بود و “زنده کننده‌ی آرمان‌های امام و انقلاب”، در تبلیغات انتخاباتی صراحتن گفت که مشکل مملکت تار موی جوانان نیست و پس از رسیدن به ریاست‌جمهوری، موافقت خود را با حضور بانوان در ورزشگاه‌ها اعلام کرد. در همان دوران بود که اسفندیار رحیم‌مشایی در مجلس رقص حضور پیدا کرد و از دوستی با مردم اسراییل سخن گفت. اگر نگاهی به سابقه‌ی احمدی‌نژاد بیندازیم، نباید موضع‌گیری‌های او را عجیب یا غیرمنتظره بنامیم. او قادر از است از هر فرصتی برای رسیدن به هدف خود استفاده کند و در این راه ابایی برای استفاده از ابزارهای مختلف ندارد.

نکته‌ی دیگر آن است که احمدی‌نژد هیچ‌گاه ابایی از ایستادن مقابل مسوولان جمهوری اسلامی و یا مراجع تقلید نداشته است. او در بحث ورود زنان به استادیوم‌های ورزشی یک‌تنه مقابل تمام مراجع تقلید ایستاد، در تبلیغات انتخاباتی سال‌های هشتاد و چهار و هشتاد و هشت، هاشمی‌رفسنجانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و علی‌اکبر ناطق‌نوری را به انواع فسادهای مالی و سیاسی متهم کرد، از همان ابتدا برای دانشگاه آزاد خط و نشان کشید، رسانه‌های حامی او حسین خمینی، نوه‌ی بنیانگذار جمهوری‌اسلامی را نواختند و …

البته بسیاری از این اتفاق‌ها با حمایت رهبر جمهوری‌اسلامی رخ داد. او بود که از محمود احمدی‌نژاد برای حذف بسیاری از رقیبان و منتقدان استفاده کرد و تا توانست به او میدان و آزادی عمل داد. رهبر جمهوری اسلامی بود که از زمان رسیدن او به پست شهرداری تهران، حامی‌اش بوده: وزارت کشور و وزارت اطلاعات دولت خاتمی تنها با حکمی از سوی بیت رهبری مجبور به امضای حکم او شدند، در انتخابات نهم ریاست‎‌جمهوری چرخش ناگهانی نیروهای تحت امر رهبری در بسیج و سپاه پاسداران، وی را به ساختمان خیابان پاستور رساند و در تمام هفت سال گذشته این رهبر جمهوری‌اسلامی بوده که از وی در مقابل اصول‌گرایان حمایت کرده و از خود برای احمدی‌نژاد هزینه کرده است: از انتخابات ریاست‌جمهوری سال هشتاد و هشت که نظر بسیاری از اصول‌گرایان بر شخصی غیر از احمدی‌نژاد بود تا الزام مجلس هشتم به دادن رای اعتماد به اعضای کابینه‌ی دولت دهم و از حمایت از احمدی‌نژاد و موضع‌گیری‌هایش در مقابل روحانیون ساکن قم تا رنجاندن هاشمی‌رفسنجانی و دیگر ورحانیون سنتی به قیمت حمایت از احمدی‌نژاد و اعلام نزدیکی نظرات رهبر جمهوری اسلامی به وی.

اشتباه سیدعلی خامنه‌ای آن‌جا بود که نکته‌ای را نادیده گرفت:احمدی‌نژاد بارها مستقیم و غیرمستقیم در مقابل رهبر جمهوری‌اسلامی ایستاده است. محمود احمدی‌نژاد تاکنون تا آن‌جا که توانسته است، از قدرت و نفوذ رهبر جمهوری‌اسلامی برای خود استفاده کرده: آن‌چه در انتخابات ریاست‌جمهوری سال هشتاد و هشت رخ داد موجب به تخت نشستن محمود احمدی‌نژاد شد، اما وی تنها یک بار در همان روزهای نخست بر معترضان تاخت و پس از آن هرگز کلمه‌ای درباره “فتنه” سخن نگفت، سهل است آن‌گونه که علی مطهری اعلام کرده چندین بار خواستار رهایی میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حصر شده است و خود در نامه‌ای به رییس قوه‌قضاییه گفته است که چندین بار درباره نحوه دادرسی‌ها پس از اعتراض‌های انتخاباتی به او تذکر داده است. احتمالن با کمی کند و کاو می‌توان ده‌ها مورد موضع‌گیری‌های این چنینی از سوی محمود احمدی‌نژاد و دیگر یاران نزدیکش پیدا کرد – چه کسی مواضع مهدی کلهر در زمان تبلیغات انتخاباتی را فراموش کرده؟ یا دیدار احمدی‌نژاد با همسر دکتر حسین فاطمی در کدام چهارچوب رسمی جمهوری اسلامی می‌گنجد؟ حتا دیدار هوشنگ امیراحمدی از ایران با وجود تمام حملات روزنامه کیهان – اما این اتفاق چرا و چگونه رخ داده است؟

پ. نقش محمود احمدی‌نژاد برای سیدعلی خامنه‌ای اما، چیزی نبوده بیش از یک جاده صاف کن برای رسیدن به آمال و آرزوها. رهبر جمهوری‌اسلامی تصور می‌کرد که احمدی‌نژاد فردی است مطیع که گوش به فرمان “منویات ملوکانه” دارد. وی با این تصور که احمدی‌نژاد آغازگر راهی است که در آن رییس جمهوری‌اسلامی، بی هیچ اراده‌ای از خود، تنها با نظر رهبر جمهوری‌اسلامی تصمیم بگیرد و اجرا کند، از وی حمایت کرد تا به مقام ریاست‌جمهوری برسد. آیت‌الله خامنه‌ای در واقع در نظر داشت که تمامی تصمیم‌سازی‌ها را خود انجام دهد، اما فرد دیگری را به عنوان سیبل مطرح کند.

این نقشه راه رهبر جمهوری اسلامی، اما از جایی کارآمدی خود را از دست داد: محمود احمدی‎‌نژاد و حلقه یارانش سال‌ها گروهی از مدیران میانی در جمهوری اسلامی بوده‌اند. آن‌ها تا زمان رسیدن احمدی‌نژاد به شهرداری تهران، دارای پست و منصب چشمگیری نبودند. اما یک دهه حضور در رده‌های بالایی هرم قدرت در ایران، طعم شیرین قدرت را به آن‌ها چشانده است و اکنون به نظر می‌آید که حاضر نیستند به سادگی امتیازهایی را که در سال‌های گذشته به دست آورده‌اند، وا نهند و به حاشیه قدرت سیاسی بروند.

از سوی دیگر، سیاست‌هایی که از سوی رهبر جمهوری‌اسلامی دیکته و توسط محمود احمدی‌نژاد اجرا شد، اکنون ناکارآمدی خود را نشان داده و علاوه بر آن‌که کشور را در وضعیت سختی در عرصه بین‌الملل قرار داده، باعث نارضایتی در میان مردم هم شده است. سیاست‌هایی که گرچه از سوی محمود احمدی‌نژاد انجام شد، اما تقریین اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها از سوی رهبر جمهوری‌اسلامی دیکته شده بود.

دلیل حمایت‌های بی‌سابقه سیدعلی خامنه‌ای از دولت‌های نهم و دهم را نیز باید در همین مساله جست‌وجو کرد: آیت‌الله خامنه‌ای با کمک نظامیان اطراف خود محمود احمدی‌نژاد را به قدرت رساند، با حمایت از وی در انتخابات سال هشتاد و هشت، خاطر طیف وسیعی از سیاسیون جمهوری‌اسلامی را مکدر ساخت و به مجلس و نهادهای نظارتی نیز اجازه نداد بیش از حد مشخصی، وی را بیازارند. در واقع آیت‌الله خامنه‌ای، در قماری، تمام سرمایه‌ی سیاسی خود را روی احمدی‌نژاد سرمایه‌گذاری کرد: با کمک وی سیاست‌هایش در عرصه‌های اقتصادی، سیاست داخلی و سیاست خارجی را عملی ساخت، رقیبانی چون هاشمی‌رفسنجانی را به حاشیه راند و منبعی چون دانشگاه آزاد را در اختیار خود گرفت، توان‌مندی اقتصادی سپاه پاسداران را چند برابر کرد و مخالفان داخلی را نیز از عرصه حذف کرد.

محمود احمدی‌نژاد و یارانش، با درک این نکته که چیزی نیستند جز جاده صاف‌کن آرزوهای سیدعلی خامنه‌ای و در نقشه‌ی ترسیمی رهبر جمهوری اسلامی نقشی نخواهند یافت جز نامی در کتاب‌های تاریخ، نقش خودر ا عوض کردند: رانت حمایت‌های گسترده‌ی رهبر جمهوری‌اسلامی همواره با آن‌ها خواهد بود و نه اصول‌گرایان و نه خود آیت‌الله خامنه‌ای ‌قادر نیستند به همین راحتی دستور به حذف احمدی‌نژاد دهند، از سوی دیگر امتیازی که محمود احمدی‌نژاد دارد آن است که می‌تواند بسیاری از حذف‌ها را به سیدعلی خامنه‌ای نسبت داده و خود از آن‌ها تبری جوید.

او همچنین اکنون در افکار عمومی، نقشی را بازی می‌کند که پیش از این نیز مشابه آن را داشته و در چنین جایگاهی، قواعد بازی را به خوبی می‌داند: زمانی به گونه‌ای عمل می‌کرد که گویی هاشمی‌رفسنجانی، اصلاح‌طلبان و وابستگان آن‌ها به وی اجازه کار نمی‌دهند، اکنون هم نقش مشابهی را بازی می‌کند، تنها با یک تفاوت: او اکنون با کنش‌های خود، روسای قوا و دیگر مسوولان را با نخی ظریف به ایت‌الله خامنه‌ای وصل می‌کند و این‌گونه وانمود می‌کند که آن‌ها به او اجازه نمی‌دهند که انحصار اقتصادی را بشکند، اجازه نمی‌دهند که هرماه به حساب مردم پول واریز کند، اجازه نمی‌دهند که ضمن مذاکره با آمریکا، مشکلات اقتصادی را حل کند و …

ت. داستان محمود احمدی‌نژاد و سیدعلی خامنه‌ای البته که هنوز به اتمام نرسیده است: تا زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری دو طرف مشغول بازی خواهند بود، در این میان گرچه رهبر جمهوری‌اسلامی برگ‌های قدرت بیشتری برای روی کردن دارد، اما محمود احمدی‌نژاد می‌داند که اصول‌گرایان به راحتی و بدون صرف هزینه، قادر به حذف او و یارانش از عرصه‌ی قدرت نیستند. پس تلاش می‌کند تا با تغییر وزیر کشور و استانداران – هم‌چون اتفاقی که پیش از انتخابات هشتاد و هشت افتاد – بازی انتخابات را در زمین خود دنبال کند. وی همچنین نشان داده که ابایی از زیرپا گذاشتن خطوط قرمز نظام ندارد و اساسن به این خطوط پای‌بند نیست. آیا رهبر جمهوری‌اسلامی و یارانش قادر خواهند بود که او را متوقف کنند؟ این سوالی است که آینده‌ی نزدیک به آن پاسخ خواهد داد.

ـ عنوان مطلب، برگرفته از اثر صادق چوبک به همین نام

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com