مریم وحید
تورج دریایی، استاد دانشگاه ایرانی در رشته “تاریخ ایران و جوامع پارسیزبان” و از اعضای هیئت مدیره مرکز مطالعات ایرانی دکتر سموئل در دانشگاه کالیفرنیا است که به دو زبان انگلیسی و فارسی مینویسد. از او تاکنون چندین کتاب و دهها مقاله به چاپ رسیدهاست و بخشی از آثار انگلیسی او به فارسی نیز ترجمه شدهاست. مدیریت پروژه “ساسانیکا”، ویراستاری نشریه “نامه ایران باستان” و انتشار مقالات در گاهنامههای مهم ایرانشناسی از دیگر فعالیتهای دریایی است.
اسلام شناسان می گویند که دلیل غمگینی مردم ایران را باید در تاریخ ایران جستجو کرد و ایرانشناسان معتقدند “اهوره مزدا شادی را برای انسان آفرید”.
در گفت و گو با تورج دریایی استاد تاریخ ایران، در جست وجوی پاسخ برآمدهایم:
قدیمیترین متون تاریخ داری که از شادی یاد میکنند، سنگنوشتههای هخامنشی است. در این سنگنوشتهها عبارتی کلیشهای هست که “اهوره مزدا شادی را برای انسان آفرید”. به نظر شما لفظ شادی را چگونه باید تفسیر کرد؟ آیا معنایی که از آن فهمیده میشود همین معنای متداول امروزی است، یا آن را باید در زمینۀ عقاید هخامنشی بررسی کنیم؟
از همان ابتدای دوران هخامنشی مسئلۀ شادی مسئلۀ مهمی است و شاهانی چون داریوش اول و پسرش این لفظ را بارها بیان کردهاند. باید گفت این شادی در راستای ایدئولوژی حکومتی دوران هخامنشی است. شاید نخستین بار بر کتیبهای بالای آرامگاهِ شاه، لفظ شادی نقش بسته است. در راستای این ایدئولوژی حکومتی، شاه هست، فراوانی غذا هست، و ثبات وجود دارد؛ و تازمانی که شاه هست، مردمان در آرامش و شادی زندگی میکنند. شاید این شادی را بتوان با کلمۀ رضایت داشتن یکی دانست، درست بر خلاف آنچه این روزها در جامعه وجود دارد که کلیت جامعه ناراضی هستند.
پس ما نمیتوانیم این را به مذهب هخامنشیان که تا امروز هم به درستی مشخص نیست چه بوده ربط بدهیم؟
اصل این مطلب در اوستا وجود دارد. ما در متون اوستایی، کمرنگتر و با جزئیات کمتری بحثی از شادی داریم. همچنین در گاثاهای زرتشت، این کلمۀ “شادی / شایتی” وجود دارد. البته این شایتی / شادی اگرچه در جهان حال نیز کاربرد دارد اما برای جهان بعد از مرگ تعریف چارچوب دار و مشخصی دارد. هخامنشیان از این مفهوم استفاده کرده، آن را برای زمان حال و زندگی روزمره به کار بردهاند. برای هخامنشیان شادی با وفور نعمت و فراوانی آن معنا پیدا میکند و به جهان بعد از مرگ ارتباطی ندارد. حتی اگر این کلمه را از دیدگاه زبانشناسی مورد بررسی قرار دهیم، به این نتیجه میرسیم که از آیینهای ایرانی وام گرفته شده است و به ادیان منطقه چون عیلامیان و ادیان بین النهرینی ارتباطی ندارد.
برای مثال مفهوم بهشت که درزبان مادها به صورت “پارادایزا” به کار رفته، در فرهنگ هخامنشی جایی است که در آن درخت ، نعمت ، غذا و عنوان حیوانات وجود دارد و آنها به شکلی کاملا زیبا این مفهوم را در زمان حال و بر روی زمین جستجو میکنند. مردم در همین دنیا شادی میکنند وقرار نیست همه چیز به جهانی دیگر موکول شود.
به نظر میرسد شادی در دین زردشتی از جمله آفریدههای اهوره مزدا برای مقابله با اهریمن در دوران آمیختگی است؛ همانطور که در بُندهِش نیز به آفرینش شادی برای آسمان و اهمیت آن برای انسان و پایداریاش تاکید میشود. شادی چگونه در این جهانبینی میتواند جنبۀ مبارزه به خود بگیرد؟
زرتشتیها وقتی کسی فوت میکند از شیون و مویه کردن حذر میکنند و این کار در دین زرتشتی به شدت منع شده است. حتی زرتشیان معتقدند هر چه بیشتربرای مردهای اشک بریزند و مویه کنند، ورود او به بهشت مشکلتر خواهدشد. البته این شادی همانطور که گفتم بیشتر برای آیندۀ زندگی بشر در جهان دیگراست ولی هخامنشیان به خوبی آن را زمینی کردهاند. چون پادشاهی بر کار است که از سوی خداوند انتخاب شده است و نظم را حاکم ساخته، پس هم اوست که شادی، امنیت و وفور نعمت را به مردم اهدا میکند.
در دورۀ ساسانی، ایران با آیین مانویت مواجه میشود. این آیین به دلیل خصلت زهدی خود در نظر برخی، آیینی مخالف شادی دانسته میشود که البته تعبیر نادقیقی است. به نظر شما آیا شاهدی دال بر ستیزهگری آیین مانوی با شادی در دست هست؟
هیچگاه مخالفتی با شادی از سوی مانویان وجود نداشته. برای مثال بر پایۀ متون تاریخی، مانویان در مراسم مذهبی خود فستیوالی داشتند به نام “بما” که در آن موسیقی و خواندن جریان داشته. البته زهد فراوان، خود عاملی در برابر شادی است و از دل زهد شادی به وجود نمیآید.
مانویان، این جهان را جهانی پلید میدانند و معتقدند که باید جسم و جان را از این پلیدیها نجات بخشید. مانویت برای شادی بر روی زمین نسخهای ندارد. دنیا مکانی است که باید بتوانی هر چه زودتر خود را از آن نجات دهی. بر خلاف مانویان، زرتشتیها معتقدند باید سریع ازدواج کرد و بچه دار شد و تعداد مردم را زیاد کردن در این آیین تشویق شده است. بر خلاف مانویت که معتقد است هر چه بچه متولد میشود، ازدیاد پلیدی است در جهان هستی.
در دورۀ اسلامی، ایرانیان به هویت آمیخته دست مییابند؛ هویتی که تاریخ چندهزارسالۀ خود را پشت سر دارد و در عین حال در مواجهه با ایدئولوژی جدید، نگاهی به جلو. در پی این آمیختگی، شادی در کجا ایستاده است؟
اطلاع دقیقی از این امر وجود ندارد اما میدانیم که رقص و پایکوبی در میان ایرانیان همیشه برگزار میشده و حتی هرودت در تاریخ خود میگوید که شاه دوست داشته که رقص و پایکوبی در دربارش برگزار شود. نکتۀ دیگر، جشن گرفتن تولد در بین ایرانیهاست که بسیار به آن علاقمند بودند اما اینکه چقدر این امور در میان مردم مرسوم بوده ما نمیتوانیم بر پایۀ متون تاریخی به قطعیت در مورد آن نظر بدهیم. با ورود اسلام، فکر نمیکنم این مسئله به طور کامل از بین رفته باشد. هر چند ما در این دوران دو ایدۀ مختلف داریم اما جشنها هنوز در ایران برگزار میشدند؛ حتی در دوران عباسیان، مردم عید نوروز را جشن میگرفتند و یا جشن تیرگان برگزار میشد. اما از دوران صفوی، ایدئولوژی صفوی با به یاد آوردن همۀ جنگها و شکستها چون کربلا و …. به نوعی، غمپرستی و برگزاری مراسم سوگواری بیشتر میشود. شاید در چند صد سالۀ گذشته است که ما این حجم اندوه را در تاریخ ایران ببینیم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.