تحلیل دلائل اجتماعی، قضائی، سیاسی، تاریخی و پیامدهای روان‌شناختی و جامعه‌شناختی اعدام این پدیده‌ی اجتماعی مقولات گسترده ایست. این مقاله از منظر جامعه شناختی نگاهی دارد به مسیله اعدام در ایران.

 اعدام یا گرفتن جان انسانها به منزله بالاترین مجازات در طول تاریخ، به دلایل مختلف  و در اشکال و ابعاد گوناگون، در تمام جوامع رایج بوده است. از اواسط قرن هجدهم با گسترش افکار بشردوستانه و دمکرات خواهی بتدریج مجازات اعدام مورد بحث ومداقه قرار گرفت ودراین روند اعدام از قوانین جزایی بسیاری از کشورها زدوده شد.(۱)

 هم اکنون در ۱۴۲ کشور دنیا حکم اعدام لغو شده در بیش از۲۷ کشوراجرایش را متوقف کرده اند. در کل فقط ۲۵ کشورمجازات اعدام دارند :امریکا، بلا روس، کشورهای خاورمیانه وآسیا.(۲)

در چند دهه اخیر، بیش از ۸۰ درصد اعدامهای ثبت شده در جهان در چهار کشورعربستان سعودی،عراق، پاکستان و ایران اتفاق می افتد. درچین هم تعداد اعدام بسیار بالاست ولی آمارهای رسمیشان عموما مخدوش است.(۳) 

ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، معتقد است که: نیروی قانونی یا نفوذ و  قدرت قانون عمده ترین وسیله است برای قانونی کردن خشونت در جامعه- دولت با استفاده ار سیستم قضایی، خشونت را قانونمند می کند و در پی آن ازطریق پلیس و نیروهای نظامی آنرا اعمال می کند. این خشونت قانونمند را  نه فقط در دولت ها بلکه  مذاهب و گروه های اجتماعی و سیاسی دیگر هم اعمال می کنند.(۴)

اعدامهای سیاسی گونه ای از اعدامها هستند که دولتها برای از بین بردن مخالفان و یا حتی منتقدان خود بدان تسری می جویند. در شرایطی که فضای سیاسی و اجتماعی برای اعدامهایِ علنی مناسب نباشد، از روشهای ناپدید سازی، قتلهای پنهانی وترور استفاده می کنند. واضح هست که تمامی این روشها علاوه بر حذف فیزیکی مخالفان در ایجاد فضای رعب و وحشت و ایجاد ترددید و دودلی درمیان دیگرمخالفان بالقوه و بالفل بسیار موثر است.

طبق ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر” هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.” ۴۸ کشور از ۵۸ کشوری که در سال ۱۹۴۸ عضو سازمان ملل متحد بودند (از جمله ایران) این اعلامیه را امضاء کردند. به سخنی دیگر، این کشورها خود را متعهد نمودند که به این اصول پایبند بمانند و قوانین کشوری خود را چنان تنظیم کنند که با این اصول همخوانی داشته باشد.(۵) ولی آنچکه در طی بیش از چهار دهه گذشته شاهد آن بوده ایم نه تنها نقض آزادی و امنیت شهروندان، در انحا گوناگون و ابعاد متعدد بوده، بلکه حق زندگی هم براحتی و بدون رعایت موازین قانونی و قضایی از صد ها انسان در ایران سلب شده است.

هم اکنون در بسیاری از جوامع نگرش عمومی به اعدام تغییر یافته و آنرا نه امری قانونی و قضایی بلکه ” قتل دولتی” یا “قتل قانونمند” قلمداد می کنند. اعدام نه تنها عاملی برای کاهش رفتارها و اقدامات منجر با جزای اعدام نمی شود بلکه خشونت را در جامعه گسترده می کند. اعدام بویژه در ملع عام حرمت و کرامت انسانی را شکسته و ارزش و قدر جان انسان را در منظر افراد جامعه پایین می آورد. اقدام به خشونت و اعمال ضرب و جرح و حتی انجام قتل را آسانتر می کند.(۶)

البته در حکومتهای تمامیت خواه و سرکوبگر اعدام با هدف ایجاد رعب و وحشت، کنترل هر چه بیشتر جامعه و به مثابه ابزار کنترل و سرکوب مخالفین و رقبا بکار گرفته می شود. (۷)

در ایران گونه های متفاوت و مختلفی از اعدام را مشاهده می کنیم. در ابتدا اعدام افرادی که از حکومت پهلوی بودند، و سپس اعدام بهاییان، زندانیان سیاسی-عقیدتی، اعدامهای گروهی، پنهانی، خیابانی، اعدام دین ناباوران، نوکیشان مذهبی، ورزشکاران، کودکان ونوجوانان، همجنسگرایان، ترورهای خارج کشورکه با حکم مخفیانه اعدام صورت گرفتند، اعدامهای دهه شصت، اعدامهای گسترده سال ۶۷، سال ۱۳۹۴- طبق آمارعفو بین الملل در این سال ۱۴۷۱ نفر اعدام شده اند.( ۸) و نیز اعدامهایی که در پی خیزشهای دیماه ۱۳۹۶ و آبانماه ۱۳۹۸ انجام گرفت. به این لیست از مجموعهِ اعدامهای کیفری ی که به دلایلی چون روابط جنسی، نوشیدن مشروبات الکلی و نیز سنگسارانجام شدند، را هم باید اضافه کرد. مفقود شدگانی که فعالین سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی بوده اند هم در لیست اعدامیان یا در واقع قتلهای دولتی قرارمی گیرند. در طی این چهل وچند سال حکومت اسلامی نزدیک به یک سوم تمام اعدامهایی که در جهان اتفاق افتاده، درایران صورت گرفته است.(۹ )

اما در سطح اجتماع، طی دهه های اخیر، خشونت ورزی بطور کلی در جهان وبطور اخص در ایران تغییر پپدا کرده است. (۱۰) در میان مردم شعار های ” …اعدام باید گردد.” و یا ” مرگ بر…” در ابعاد گسترده ای به ” اعدام نکنید” و یا “اعدام بس است” تبدیل شده است.

در این قسمت بپردازیم به اعدامهای دهه ۶۰ وبویژه کشتار گسترده سال ۱۳۶۷. اعدامیان دهه شصت تفاوت عمده ای با اعدامیان بقیه دهه ها دارند به این دلیل که از سهامداران و مشارکت کنندگان درتحول سال ۱۳۵۷ بودند. اینان درقالب گروها، احزاب، سازمانها ی مذهبی، ملی و چپ و نیز بشکل منفرد فعالیت می کردند. درگفتمان ها، فعالیتهای اجتماعی والبته در حرکتهای اعتراضی و بزیر کشیدن حکومت سلطنت مشارکت داشته ونقش تعیین کننده ای ایفا کردند.(۱۱)

پایه های اعدامهای سال ۶۷ در همین نکته نهفته است. این زندانیان دانش، آگاهی، توان و تجربه لازم برای مقابله با حکومت را داشتند. همانگونه که با رژیم پیشین مقابله و مبارزه کرده بودند. اکثرشان میتوانستند مباحث ایدیولوژیک، سیاسی و مبارزاتی تدوین کنند و از قدرت و توان سازماندهی هم برخوردار بودند. تعداد بسیاری از اعدامیان زندانیانی بودند که در هنگام دستگیری در حد هوادار یا اعضا پایین رده بودند و در طی نزدیک به یک دهه زندان تبدیل به کنشگر و کادر شده بودند، می‌توانستند سازماندهی یک جنبش اجتماعی مطالبه طلب را در جامعه دامن بزند، به همین دلیل یکی از پرسش‌های کلیدی هیات مرگ از زندانیان این بود: «آیا هنوز سر موضع هستی؟»(۱۲)

بر این اساس عجیب نیست که تمامی اعدامیان آن سال دارای حکم بودند و یا حتی حکمشان پایان یافته بود و بدلیل آنکه نپذیرفته بودند که انزجاز نامه بنویسند همچنان در زندان نگاه داشته شده بودند. به بیانی هر آنچکه این افراد انجام داده بودند و بر طبق آنچکه  سیسم قضایی دادگاه و حاکم عادل می نامید جزای جرمشان سالهایی در زندان ماندن تعیین شده بود. اما حکومت اسلامی همواره در صدد حذف فیزیکی دگراندیشان و مخالفینی بود که بلقوه خطری جدی برای استقرار و دوام حکومت تمامیتگرای اسلامی محسوب می شدند.اگر از منظر جامعه شناسی به اعدامهای ۶۷ بپردازیم در نظر اولیه حکومت اسلامی مد نظر است که در آن مقطع زمانی دارای مشروعیت انقلابی بود، ازباورمندی گسترده مردم برخورداربود و تسلط قویی در کنترل جامعه داشت. در عرصه سیاست خارجی هم  در موضع صدور انقلاب اسلامی و شیعه مسلح به سرتاسر جهان بود. فعالانه درجهت برقراری و توسعه روابط با کشورها و ملیتهای مسلمان تلاش می کرد. جنگ هشت ساله با عراق خاتمه یافته بود و مردمی که هنوز درگیرخستگی و فشار و مشکلاتِ تحول ۱۳۵۷ بودند، مجبور به تحمل مصایب و عوارض جانسوز و خانمان براندازجنگ هشت ساله شدند. پس از پایان جنگ ایرانیان دارای انگیزه های اجتماعی و روحیه مقابله نبودند، بهمین سبب نمی خواستند این آرامش و ثبات نسبی بدست امده را برای اعتراض به اعدامها و امور زندانیان مخدوش کرده و صدمه بزنند. از سویی دیگر ترس، ترور و کشتار پاسخ هر اعتراض و هر عزاداری بود. جامعه‌ای که در پس آن کشتار به نوعی اخته شده بود، فرمانبردارشده بود، ترجیح داد به پستوها برود تا خود را حفظ کند و سال‌ها طول کشید تا حاضر شد دوباره قد راست کند.(۱۳)

علاوه بر اینها، روش اجرای اعدامها و نحوۀ اعلام آنها در عدم بروز واکنشهای اجتماعی و یا سیاسی بسیار موثر بود. در ابتدا ملاقاتها را قطع کردند، درِ زندانها را در سرتاسر کشور بستند ونیزدر خود زندان- بطور مشخص در زندان اوین- ارتباط بین زندانیان را تا آخرین حدّ ممکن قطع کردند. و سپس اعدامها را شروع کردند در چنین شرایطی امکان درج خبر بسیار کم بود. پس از نزدیک به سه ماه ملاقاتها بطور پراکنده و نا مرتب شروع شد. هر روزبه چند خانواده بجای ملاقات ساک  فرزند زندانی شان را که اعدام شده بود، تحویل می دادند. بدین ترتیب تقریبا دو ماهی طول کشید که خانواده ها توانستند حدود تعداد اعدامیان را حدس بزنند. حتی آن گروه از مادران و بستگان زندانیان که عموما در پی طلب حقوق زندانیان و بهبود شرایط زندان بودند دراین مقطع اقدامی نکردند. فضای افسردگی و یاس وناامیدی که بر خانواده ها، که در آن سالها تنها گروه دادخواه بودند، موجب شد که خبر این کشتار دسته جمعی و گسترده تنها در محدوده خانواده ها، دوستان و آشنایان ویا همسایگان باقی بماند. در مجموعۀ شرایط حکومت اسلامی و فضای اجتماعی سال ۱۳۶۷ فرصت و امکان بسیج اعتراضی به اعدامها فراهم نبود.ما در دهه های بعد باز هم شاهد اعدام و سرکوب هستیم، اما اعدامهای دهه شصت، و البته شصت و هفت، متفاوت ازدههای دیگر است.  دگراندیشان و مخالفان  دهه شصت متعلق به گروهها و نحله های فکری و اعتقادی بودند و این گروهها دارای اساسنامه و مرامنامه و سیستم ارزشی خاص خودشان بودند. به همین لحاظ سرکوب واعدام آنان فقط در جهت زدودن و نابودی مخالفین نبود بلکه هدف جدی ترو اساسی تر دیگری که همان محو و نابودی هر سیستم فکری و دیدگاه متفاوت و مخالفی که موجب بر انگیختن اندیشه و مطالبه گری در جامعه میشود را مد نظرداشت.این کشتارها و سرکوبها از جانب حکومت در قالب مبارزه “مسلمانان و کفار” در مورد چپها و “اسلام و محاربان” در مورد مجاهدین و یا دیگر گروههای مذهبی توجیه وتفسیر می گردید.ویژه گی دیگر کشتار ۶۷ این است که شکل و محتوی انکیزاسیون قرون وسطایی را داشت. زیرا تنها با سه سوال عقیدتی و مذهبی در مورد زندگی و یا اعدام افراد تصمیم می گرفتند. از چپها می پرسیدند که آیا سازمان یا گروهت را قبول داری، جمهوری اسلامی را قبول داری وآیا نماز می خوانی،  و از مجاهدین به جای سوال آخر می پرسیدند که آیا حاضری مصاحبه کنی . در واقع  نحوه فشار در این مقطع و حتی در زیرشکنجه و بازجویی بر پایه باورمندی و مرز بین  شرک وکفر و مسلمانی و یا الحاد وحکومت برحق اسلام بود. علاوه بر این، ابعاد و تبعات این پرسش و پاسخها را هم مطرح نمی کردند. در فضایی کاملا غیر رسمی و بسیارعادی این سوالات را میپرسیدند که هم اکنون پر واضح است که به عمد می خواستند همه زندانیان را به سوی اعدام ببرند.  سخن پایانی اینکه اگر چه اعدامها و کشتار سال ۶۷ به لحاظ متعددی که بحث شد ازسرکوب در بقیه دههای سلطه حکومت اسلامی متفاوت است، اما در مسند دادخواهی و  جایگاه عدالت جویی نباید هیچیک از اعدامها را از موارد دیگر جدا کرد و بگونه ای مستثنی خواند. حکومت اسلامی بی عدالتی وعدم رعایت موازین اولیه قضایی را از اعدامهای روی پشت بام مدرسه رفاه شروع کرد که باید درهمان مقطع نشانه های اعدامهای سال ۶۰ و کشتار۶۷ دیده می شد. جنگ سنندج، قتلهایی که در ترکمن صحرا بوقوع  پیوست، بستن روزنامه ها حمله به دفتر حزب خلق مسلمان و …همه و همه در همان ماههای اولیه سر کار آمدن این حکومت اتفاق افتاد.امر دادخواهی در صورتی می تواند موفق باشد که به تمامی موارد ستمها و بی عدالتی هایی که در طی این چهل و چند سال شده بپردازد. دراین راستا نشان بدهد که خود جریانی عادل، بیطرف و برابری خواه است. هماهگونه که گاندی می گوید:” آنچه که می خواهی در دنیا ببینی، ابتدا در خودت ایجاد کن.” باید در روند دادخواهی نشان داد که معیارهایی چون خودی و غیر خودی وجود ندارد و تنها آنچکه مطرح است و ملاک عمل قرار می گیرد عدالت وبرابری خواهی است.

هایده روش- جامعه شناس 

 سپتامبر۲۰۲۱

منابع و مرجع ها

۱-Crime and Punishment in 18th Century England, Frank Mclynn, Routledge, 1989, London and New York.

 

۲- بی بی سی نیوز، “چند کشور دنیا مجازات اعدام دارند؟” ۲۷ مهرماه ۱۳۹۷.

-۳ سایت تلویزیون ایران اینترنشال، “ایران یکی از صدر نشینان فهرست جهانی اجرای مجازات اعدام در سال ۲۰۱۷”. ۲۳ فروردین ۱۳۹۷.

 

۴-Guenther Roth, “History and Sociology in the Work of Max Weber”, in: British Journal of Sociology. Vol.27, No3, 1979.

 

۵- ویکی پدیا، “اعلامیه جهانی حقوق بشر”.

۶- Law and Psychology, Belinda Brook, ‘How Psychology is Changing the Punishment theory Debate’, Paul H. Robinson, Michel Freeman, 2006, Oxford University Press.P.94-96, 102-103.

۷- دکتر رویا برومند، فعال حقوق بشر، بنیانگزار”بنیاد برومند برای پیشبرد حقوق بشر و دمکراسی درایران”.

۸- مرکزاسناد حقوق بشرایران، داده نما، مجازات اعدام در سال ۱۳۹۴

۹- همان ۳.

۱۰- دکتر مسعود نقره کار، گفتگو با رامین جهانبگلو، “خشونت تقدیرانسان نیست” ، مجله آرش، شماره ۱۰۶-۱۰۷. ویژه نامه ی خشونت. اسفند ۱۳۸۴، س۳۸-۴۴.

۱۱- یزدان شهدایی، عضو هیئت دبیران شورای مدیریت گذار.

۱۲- پانتا بهرامی،” چرا جامعه پس از کشتار ۶۷ سکوت کرد؟” ایندپندنت فارسی، ۱۳ شهریور ۱۳۹۹.

۱۳- همان ۱۲.

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)