همانطور که در  قسمت اول گفته شد احساسکور مذهبی دشمن عقل و هر نوع احساس ناسیونالیستی و احساس ظریف زنانه می باشد، حتی احساسکور  افراطى ناسیونالیستی و احساسکور افراطی کمونیستی که مثل خود احساسکور مذهبی احساسکور هستند را هم تحمل نکرده و نمی کند، چون خود احساسکور مذهبی قدیمی تر، افراطی تر ، کورتر و مطلقگرا تر است. احساسکور کمونیستی را در مقاله ای دیگر به آن بیشتر می پردازم و در این مبحث تا حدودی به آن می پردازم. احساسکور مذهبی، بخصوص نوع آخوندی و ولایت فقیه آن برای برطرف کردن نقطه ضعفهای خود و برای بر پا نگه داشتن حکومت مذهبی خود در جامعه از گرایش های عقلی و احساسی دیگران هم نهایت سوء استفاده را می کند. به شرط اینکه بتواند اولا دشمن اصلیش عقل را تضعیف و احساس ناسیونالیستی و احساس زنانه را ناتوان و هر جریان سیاسی، حزبی، گروهی را هم تضعیف و فریب بدهد و آنها را زیر سلطه خود آورد و از آنها به عنوان مهره یک و یا چند بار مصرف استفاده و هر زمان آنها دیگر به دردش نخوردند آنها را دور می اندازد و یا قربانی می کند، برای مثال گروه ها و احزاب سیاسی چپگرا و راستگرای ایرانی به این دام افتاده اند. همچنین  افراد متفرقه چه بی سواد و فقیر و چه با سواد و عاقل و حتی از  زنها برای انجام کارهای مختلف نهایت سوء استفاده را می کند. شرط آن این است که این افراد اولا احساسکور مذهبی را تأیید کنند، حتی اگر آن را قبول نداشته باشند. دوما این افراد حاضر باشند به هر شکل ممکن خودشان را به این احساسکور مذهبی بفروشند و زیر سلطه افراد مذهبی افراطگرا بروند. سوما عقل آنها تابع و زیر فرمان و کنترل بی چون و چرای احساسکور مذهبی برود و آنها جاده صاف کن و ماله کش احساسکور مذهبی مذهبیون بشوند. احساسکور مطلقگرای مذهبی  بعد از انقلاب بر جامعه حاکم و همه کاره مردم غافل‌ ایران شده و با تمام ضعفهایش می خواهد به هر شکل خوب و بد و بدتر  بر ذهن افراد جامعه حکومت مطلقه خداگونه بکند، حتی اگر مردم  آن را قبول نداشته باشند. افراد باید برای پابرجا ماندن این احساسکور  مذهبی هزینه بکنند و قربانی بدهند، مثل جنگ هشت ساله، کشتارها  و اعدامها در زندانها در زمانهای مختلف بعد از انقلاب‌، به رگبار بستن مردم در خیابان‌ها و این اواخر قتل عام با کرونا و به دنبال آن جنگ و قحطی بزرگ را هم برای مردم ایران در پیش رو دارند.

وادادگی احزاب و گروه های سیاسی پیش و بعد از رژیم پهلوی:

این گروه های سیاسی چپ و راست و ناسیونالیسم ایرانی در چند صده، بخصوص در این چند دهه آخر که علم در جهان در حال پیشرفت بوده است نتوانسته اند همراه با علم و پیشرفت خودشان را رشد عقلی و رشد احساسی درستی بدهند، چون اولا  این گروه ها و احزاب چندین قرن در جامعه مذهبی بحرانزای ایران رشد کرده اند. دوم کشورهای خارجی و عوامل داخلی آنها در این نارسایی و عقبماندگی جامعه و این تشکلهای سیاسی و اجتماعی نقش‌ داشته اند، زیرا می خواسته اند جامعه ایران را بچاپند و عقب نگه دارند. سوم شرایط رشد و پیشرفت عقل سلیم و احساس سالم در این چند قرنه وجود نداشت و  تعداد کمی به سختی رشد عقل سلیم و احساس سالم پیدا می کرده اند و بعضی از این افراد را نیز در هر زمان از بین می برده اند، مثل قائم مقام فراهانی، امیرکبیر ، مصدق و غیره. چهارم اربابان شرق و غرب توسط افراد نفوزی در خیلی از افراد و گروه ها و احزاب نفوز و آنها را از درون خراب و تجزیه‌ و خیلی از آنها را با پست و مقام  و پول و یا با تحدید می خریدند و به خود وابسته و زیر سلطه خود می آوردند. پنجم وضعیت جامعه در هر زمان خراب و نه فقط افراد عامی، حتی افراد با سواد و تحصیل کرده آنطور باید و شاید از عقل و احساس خود در برخورد با واقعیات محیطهای اجتماعی و طبیعی و محیط زیست نمی توانستند درست استفاده کنند، چون جامعه خراب و این افراد شناخت و تجربه کافی نداشتند و نمی دانستند در برخورد با واقعیات کجاها از عقل و کجاها از احساس استفاده کنند. به همین خاطر شناختها و تجارب عقلی و احساسی غلط و متضاد پیدا می کردند. ششم این شناختها و تجارب غلط و متضاد عقلی و احساسی در ذهن بشر با هم درگیر و ذهن، روح و جسم فرد و افراد را به دعواهای خودشان مشغول و در فرد و افراد بیماری ذهنی، روحی و جسمی بوجود می آوردند. هفتم افراد در برخورد و اصطکاک با هم این وضعیت خودشان را تشدید تا مرز دشمنی و جنگ و جلوی هر نوع همکاری سالم  بین هم را می گرفتند. هشتم این دشمنی عقلی و احساسی بین آنها بود که صفبندی آنها را بر علیه هم بسیج می کرد برای دعوا و جنگ و نه برای کار درست، پس بنابراین تشکلهای سالم مردمی خیلی پراکنده و محدود بودند. نهم چون چندین قرن علمی در جامعه نبوده  به مرور افراد بی عقل تر ، کودن تر، راکد تر، متوهم تر و  عقبگرد به قرون وسطی داشتند و بیشتر گرفتار احساسکور مذهبی و احساسکور ناسیونالیستی می شدند که از قدیم آن را خوب می شناختند. دهم همه اینها را به بچه ها، نوجوانان و جوانان خود و نسلهای بعدی بدون تغییر انتقال می دادند. یازدهم تمام اینها برای بچه ها، نوجوانان و جوانان در هر زمان سم مهلک بود، چون آنها رشد ذهنی، روحی و جسمی زیادی داشتند و هر چه از بزرگان خود به ارث میبردندکهنه، راکد و توهمزا بودند،بخصوص احساسکور مذهب . این افراد را مجبور می کردند که به آنها عادت و خو بگیرند، یعنی شست و شوی مغزی. این بیماری واگیردار  مذهبی کور و ناسیونالیستی کور در چنین ساختار فلج کننده به گروه ها، احزاب چپ و راست هم سرایت کرده بود، یعنی طرف حتی اگر  مذهبی هم نبود و خود را ناسیونالیست و یا کمونیسم و یا مائوئیسم  می دانست . اما نمی دانست  که در این جامعه مذهبی کور و ناسیونالیستی کور که قرار گرفته به پیروی از احساسکور مذهبی و ناسیونالیستی کور عقلش ضعیف و گرفتار احساسکور شده. نمی دانست که این احساسکور کمونیستی و یا مائوئیستی که به آن گرفتار شده چندان میانه ای با عقل ندارد و چندان فرقی با احساسکور مذهبی و ناسیونالیستی ندارد، چون افراد ناسیونالیست و کمونیسم و مائوئیسم در جامعه عقب افتاده مذهبی ایران که زیر سلطه اربابان خارجی بود می خواستند به راه رشد خودشان در این جامعه عقب افتاده ادامه بدهند، پس بنابراین سرنوشتی بهتر از دیگران نداشتند. از طرفی دیگر گرایشهای کمونیستی و مائوئیستی بومی ایران نبودند و نیستند . نه فقط مردم، حتی طرفداران و هواداران آنها هم درست آنها را نمی فهمیدند و فقط با تلقین و تبلیغات و با خواندن چهارتا کتاب بر این باور بودند‌ که ما چپی ها عقلمان می چربد بر عقل مذهبی های عقب افتاده و به خودشان کاذب انرژی می دادند.

وضعیت مردم و تشکلها بعد از انقلاب ۵۷:

 پس بنابراین وضعیت چپهای ایران در زمان رضا شاه و پسرش محمد رضا شاه چندان فرقی با مذهبیون دارای احساسکور مذهبی افراطی و یا ملیون دارای احساسکور ناسیونالیستی افراطی و یا ملی مذهبی ها نداشت و ندارد. اما وضعیت همه آنها بعد از انقلاب ۵۷ از این هم خیلی بدتر شد. علت آن این بود که افراد این را نمی دانستند که احساسکور کمونیستی و یا مائوئیستی و یا ناسیونالیستی در ذهن خودشان احساسکور است و چندان فرقی با احساس کور مذهبی ندارد. آنها این را نمی دانستند که احساسکور در ذهن آنها ضعیف تر از احساسکور مذهبی است، چون احساسکور مذهبی قدیمی تر و کهنه تر و هزار و چهارصد سال در جامعه ریشه دارد و دیر یا زود مجبور می شوند که زیر سلطه احساسکور مذهبی بروند. آنها نمی دانستند که مثل مذهبی ها عقل در ذهن خودشان ضعیف و زیر سلطه احساسکور ناسیونالیستی و یا احساسکور کمونیستی و یا احساسکور مائوئیستی است. احساسکور در ذهنشان مدام به آنها می گفت که عقل خودتان را با عقل مذهبی های کودن تر از خودتان مقایسه کنید که از شما بی عقل تر هستند تا پی ببرید که عقل کُل هستید، ولی احساسکور در ذهن آنها هیچ موقع به آنها نمی گفت که پیشرفت علم و عقل سرمایه دارها و امکانات بالای آنها را نگاه کنید تا ببینید تا چه قدر بی عقل و عقب افتاده اید، چرا؟، چون احساسکور مذهبی ، ناسیونالیستی، کمونیستی و مائوئیستی در ذهن افراد و طرفدارانش می دانست که اگر افراد پی ببرند در مقایسه با سرمایه داران غربی بی عقل تر هستند . در تلاش بر می آیند که عقل خودشان را رشد بدهند. اگر عقل در ذهن این افراد تقویت شود احساسکور های مذهبی، ناسیونالیستی، کمونیستی و مائوئیستی نمی توانند بر ذهن، روح و جسم افراد در ایران حکومت مطلقه داشته باشند و  هر نوع احساسکور باید در ذهن افراد جای خودش را به عقل و  عقلگرایی، علمگرایی و عملگرایی بدهد، پس بنابراین احساسکور توی سر عقل در ذهن افراد مذهبی، کمونیستی، مائوئیستی و ناسیونالیستی می زد و مدام در ذهن آنها نظام سرمایه داری را لولو خور خوره معرفی می کرد و تمام بدی ها و ضعفهای نظام سرمایه داری را برای این افراد با گرایشهای مذهبی، کمونیستی، مائوئیستی و ناسیونالیستی مجسم می کرد و در ذهن، روح وجسم آنها تنفری بر علیه سرمایه داری بوجود می آورد و خود احساسکورهای مذهبی، کمونیستی، مائوئیستی و ناسیونالیستی افراطی در ذهن تقویت و در نبود عقل بر ذهن ، روح  و جسم آنها خدایی حکومت می کردند، بخصوص در ذهن نوجوانان و جوانان که رشد ذهنی، روحی و جسمی زیادی داشتند .به همین خاطر مدام احساسکور در ذهن آنها نقاط مثبت عقلگرایی نظام سرمایه داری را زیر سؤال می برد، مثلا این افراد به فرمان احساسکور در ذهن خود خیالپردازانه و از روی توهم با عقلگرایی، علم گرایی و عمل گرایی و پیشرفت پانصد ساله نظام سرمایه داری در افتاده بودند . از روی ضعف و برخورد شدید آنها با نظام سرمایه داری فشار زیاد علمی، صنعتی، سیاسی و اجتماعی از طرف سرمایه داری بر آنها وارد می شد تا حدی که این افراد ایزوله و در ضعف و انزوا قرار گرفته و فقط با تبلیغات، سرهمبندی و فرافکنی و وارونه جلوه دادن واقعیات توسط احساسکور در ذهن آنها این افراد بیشتر از واقعیات فاصله گرفته و پیشرفتهای علمی و عقلی سرمایه داری را نمی توانستند ببینند. تنها کاری که می کردند از روی ضعف در انزوا با احساسکور خود درد دل کنند و با شعارهایی که احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، کمونیستی و مائوئیستی در ذهن آنها تنظیم می کرد این افراد بی عقل بطور کاذب ذهن، روح و جسم خود را ارضاء و آرامش می بخشیدند. شعارهایی مثل غرب زدگی که از جو خفقان اجتماعی زمان شاه و همچنین کتاب غرب زدگی جلال آل احمد در زمان شاه تاثیر زیادی گرفته بود تا شعارهای چپی مثل پیش به سوی جبهه متحد خلق، پیش به سوی تشکیل دیکتاتوری پرولتاریا، پیش به سوی راه رشد غیر سرمایه داری و شعارهای دیگر که بار عقلی آنها کم و بار احساسی آنها زیاد بود، آنها می خواستند با این شعار های توخالی پیشرفت کنند. از همه بدتر اینکه احساسکور در ذهن افراد کم عقل تمام این شعار های مذهبی و چپی را طوری تنظیم می کرد که ضدیت با سرمایه داری از آنها ببارد.
احساسکور مدام در ذهن مذهبیون ، کمونیستها، مائوئیستها و ناسیونالیستهای  کور افراطی به آنها می گفت سرمایه داری رو به نابودی است و شما مذهبی ها ، شما کمونیستها، شما مائوئیستها و شما ناسیونالیستها آینده روشن و پایدار و درخشانی دارید. این تشکلهای مذهبی، ناسیونالیستی، کمونیستی و مائوئیستی که در اندازه های مختلف بی عقل بودند، ولی از نظر ذهنی، روحی و جسمی رشد داشتند در نبود عقل به این احساسکور و دروغها و جفنگیاتش‌ متناسب با رشد خود بیشتر وابسته و به آنها عادت کرده بودند و یک جانبه بدون عقل زیر سلطه احساسکور رشد می‌کردند. با این شعارهای تو خالی از نظر ذهنی، روحی و جسمی کاذب ارضاء شده و خودشان را عقل کُل، بهتر، بالاتر پیشرو تر و استوار تر از سرمایه داری و دشمنی آنها بر ضد سرمایه داری گُل می کرد و صف آرایی  بیشتری بر ضد نظام سرمایه داری بر پا می کردند. امپریالیستها هم با کمک افراد نفوزی خود در این تشکلها به این جریانات ضد سرمایه داری دامن می زدند، زیرا نظام سرمایه داری عقلگرایکور کم احساس هم همین را از آنها توقع داشت که فقط در انزوا و توهم و خیالپردازی غرق و غوطه ور شوند و از عقل و رشد عقلی فاصله بگیرند و در شعار دادن خودشان را خلاصه کنند تا مدام از پیشرفت و علم و همچنین از نظام سرمایه داری عقب و زیر سلطه رفته و بیشتر دشمن سرمایه داری شوند تا این امپریالیستهای عقلگرای کور افراطی کم احساس به مردم ناسیونالیست کور افراطی و مذهبی های کور افراطی کشورهای خودشان بگویند که این کشورهای جهان سومی عقب افتاده، بخصوص کشورهای مذهبی عقب افتاده و کمونیستها و مائوئیستها دشمن ما و شما هستند و می خواهند ما را نابود کنند. شما مردم ببینید که چه شعارهایی بر علیه ما می دهند. این سرمایه داران مفتخور مردم کشور های خود و مردم جهان را بر علیه این کشورهای جهان سومی  می شوراندند و جنگ سرد و جنگ گرم راه می انداختند تا هم سلاح بفروشند و هم کشورهای دیگر را ضعیف و به شکلهای مختلف بچاپند و زیر سلطه خودشان بیاورند. این وضعیت خراب فقط محدود به مذهبیون افراطی، ناسیونالیستهای افراطی، چپهای افراطی ایران نمی شد تمام جهان ناسیونالیست افراطی، کمونیست افراطی و مائوئیست افراطی را هم در بر می گرفت، بخصوص کشورهای فقیر . شوروی سابق که زیر بار عقبماندگی ناسیونالیستی کور و کمونیستی کور و در تضاد و دشمنی کور با امپریالیستهای قدرتمند له شده بود این را فهمید. اما خیلی دیر و باعث نابودیش شد، ولی با وجود این توانست که جلوی جنگ و یک جنگ داخلی حد اقل در روسیه را بگیرد، چون از نظر نظامی قوی بود. اما در ایران خودمان چندین دهه است که مذهبیون داخل ایران و مردم ایران و اپوزیسیون ایرانی داخلی و خارجی ایرانی چه ناسیونالیستهای کور چهار آتیشه و چه کمونیستها و مائوئیست های افراطی و نیمه افراطی و چه ملی مذهبی ها هنوز این را نفهمیده اند که از نظر عقلی ضعیف و گرفتار احساسکور هستند و نمی خواهند بفهمند که این بی عقلی در ذهن و گرفتار احساسکور بودن آنها را گرفتار بحران می کند و تا به حال در هر دو دهه و یا سه دهه آنها را به زمین داغ  زده است، از جمله شکست حکومت شاه و روی کار آمدن جمهوری اسلامی لجن مذهبی دو تا از این ماجراهای تلخ بود و هست که هنوز که هنوز است چوبش را سفت و سخت می خوریم. بی عقل شدن و ضد امپریالیست شدن درست نیست و خطرناک است و آب به آسیاب امپریالیستها می ریزیم که بر علیه ما دشمنی کنند، چون سرمایه داری هم مثل خمینی و خامنه ای و دار و دسته آنها مشکل دارد و مثل خمینی، و خامنه ای و دار و دسته اش دنبال دشمن و دشمن تراشی می گردد. تنها تفاوت بین آنها این است که جمهوری اسلامی احساسگرای کور مذهبی و بی عقل. اما سرمایه داران امپریالیستی دارای عقلکور و کم احساس هستند و این دو با هم تضاد آشتی ناپذیریدارند. این تشکلهای اپوزیسیون چپ و راست که در بالا به آنها اشاره شد و در زمان شاه مشکلات زیادی داشتند بعد از انقلاب به برکت نامیمون بودن رژیم ولایت فقیه ناب محمدی مشکلات آنها هزار برابر شد، چون اولا مجبور شدند از روی ضعف به رژیم جمهوری اسلامی در اندازه های مختلف خودشان را بفروشند که از زمان شاه بیشتر بود. دوم از روی بی عقلی، توهم بیشتر، رکود بیشتر، درجا زدن بیشتر و ضعف تشکیلاتی گسترده چه ایدئولوژی، چه استراتژیک و چه تاکتیک بیشتر گرفتار احساسکور مذهبی، کمونیستی، مائوئیستی و ناسیونالیستی کور اندر کور شدند، یعنی همان شرایط بد آنها در زمان شاه در زمان ولایت فقیه هزار برابر شد، در نتیجه این افراد متوهم تر، ذهنگرا تر، دروغگو تر، راکد تر، ظاهر بین تر، زیر آب در رو تر، فرصت طلب تر ، ریاکار تر، جاسوس و پول پرست تر شدند، البته افراد سالمی هم در آنها وجود دارند، ولی به خاطر ضعف عقلی و متوهم بودن، رکود و با اشتباه کاری زیاد حداقل ستون پنجم دشمنان مردم ایران به حساب می آیند. بر فرض اگر تیری به تخته ای بخورد و اینها به قدرت برسند بر اثر ندانم کاری و انفعال دیری نمی پاید که دشمنی آنها با هم گُل می کند و ته مانده ایران را هم اینها بر باد می دهند. تمام جریانات اپوزیسیون چه بخواهند و چه نخواهند همراه با ضعف عقل سلیم، احساس سالم و ضعف عملکردی می باشند و این احساسکور در ذهن آنها خداگونه حکومت می کند و اجازه رشدعقل سلیم و احساس سالم به آنها نمی دهد. احساسکور و بی عقلی افراد این اپوزیسیون‌ها را  به جمهوری اسلامی و یا به اسرائیل و یا به انگلیس و یا به شرق و غرب وصل و جیره خوار و مزدور آنها کرده و می کند . چه بخواهند و چه نخواهند، چه آگاهانه و چه نا آگاهانه این سنگ به سینه زدن آنها برای مردم ذهنگرایانه و طبل توخالی است و درست مثل  روضه امام حسین خواندن برای مردم و فریب دادن مردم است.

ترسیدن احساسکور در ذهن تشکلها:

امروز که در سراسر جهان علم و پیشرفت وجود دارد این عقبماندگی در ایران بیشتر خودش را نشان می دهد. احساسکور در ذهن افراد عقب مانده ایران با گرایش های مختلف ترسیده است که اگر احساسکور مذهبی در ایران از مردم شکست بخورد. این برابری می‌کند با رشد عقلی و احساسی مردم در رابطه با هم و زیربنای فکری، ذهنی، روحی و عملکرد مردم بر مبنای عقل سلیم و احساس سالم پی ریزی می شود و تمام احساسکورهای مذهبی، ناسیونالیستی افراطی، کمونیستی افراطی و مائوئیستی افراطی شکست می خورند و از ذهن مردم بیرون رانده می شوند و جای آنها را در ذهن آنها عقل سلیم و احساس سالم می گیرند. به همین خاطر احساسکور مطلقگرای مذهبی، کمونیستی، مائوئیستی و ناسیونالیستی که هنوز بر ذهن بسیاری از مردم و این تشکلها حکومت می کند می ترسد و به این افراد می گوید اگر هم نمی خواهید به این ور و آن ور وصل باشید لااقل سکوت کنید. مگر بی کار هستید که می خواهید خودتان را به درد سر بیندازید. از زندان، شکنجه و اعدام بترسید.هر چه بیشتر بروید در عالم خیالات خیلی خوب است، به تلویزیون امثال (من و تو ) توجه بکنید، هوس سیاست کرده اید، مثلا می خواهید ضد امپریالیستی باشید، خیلی خوب است. این جنایتکاران امپریالیستی بلایی نبوده که به سر شما نیاورده باشند.
احساسکور به آنها گوشزد می کند، اما شما در برابر امپریالیسم ضعیف هستید. برای شکست امپریالیسم به تنهایی کاری از پیش نمی برید. مذهبی ها و آخوند ها که ریشه هزار و چهارصد ساله در عقبماندگی داشتند و دارند و افراطی تر از ناسیونالیسم کور، کمونیسم کور و مائوئیسم کور در ایران بودند توانستند با ترفندهای احساسکور مذهبی و با کمک اربابان خارجی مردم را فریب و انقلاب آنها را بدزدند، پس بنابراین مذهبی ها از شما ناسیونالیستها، کمونیستها و مائوئیستها قوی تر هستند. شما حکومت مذهبی آنها را تا به حال به جان خریده اید و تا به حال با هم در برابر جهان امپریالیستی مبارزه کرده و دوام آورده اید. شما احساسگرایان‌ کور مذهبی، کمونیستی، مائوئیستی و ناسیونالیستی کور با همدیگر بر علیه امپریالیستهای عقلگرای کور مبارزه کرده، در این راستا کلی شناخت و تجربه کسب کرده اید، پس بنابراین بیشتر با سرمایه داری مبارزه کنید. با پول این ملت بدبخت لابی های بیشتر و نفوزی های بیشتری بخرید تا بتوانید در برابر امپریالیسم از خود دفاع کنید. راه دیگری ندارید. این یعنی احساسکور برای حکومت کردن بر ذهن مذهبی ها، کمونیستها، مائوئیستها و ناسیونالیستها احتیاج به دشمنی و دشمن تراشی بیشتری دارد. در این دعوا و جنگ احساسکور بهترین دشمن عقلکور سرمایه دارانی، مثل اسرائیل، انگلیس و شرق و غرب است که آنها هم برای حکومت کردن بر کشورهای سرمایه داری خودشان احتیاج به دشمن و دشمن تراشی دارند. در عین حال که احساسکور مذهبی ها، کمونیستها، مائوئیستها و ناسیونالیستهای ایرانی برای نگه داشتن جمهوری اسلامی با عقلکور امپریالیستهای عقلگرای کور مبارزه می کنند غیر مستقیم  یک ضدیت هم با عقل ناقص خود و عقلگرایی ناقص خودشان هم خواهند داشت . این همان چیزی است که احساسکور در ذهن آنها می خواهد تا مانع رشد عقل آنها شود و احساسکور را در ذهن  آنها بیشتر تقویت می کند که مظهر توهم، خیالپردازی، جاهلیت، فرصت طلبی، محافظه کاری، عوام فریبی،جنایت، خود فروشی و وطن فروشی می باشد. تا زمانی که این احساسکور در ذهن آنها حاکم و عقل آنها در صندوقخانه ذهنی زندانی کرده این افراد همین طور خواهند بود و همیشه در تضاد با سرمایه داری عقلگرای کور باقی می مانند. عوامل نفوزی امپریالیستی اسرائیل، انگلیس و شرق و غرب هم به آنها کمک می کنند که ضدیت خودشان با نظام سرمایه داری حفظ کنند، چون برای دوام به این دشمنی نیاز دارند.. احساسکور می گوید با شرایط خراب جمهوری اسلامی دعوای من با عقلکور سرمایه داری بالا گرفته است. در این جنگ من به قربانی بیشتری احتیاج دارم. به همین خاطر افرادی مثل رئیسی که بیشتر ذهنگرا و بیشتر به من وابسته اند را روی کار آورده ام تا به این جنگ بیشتر دامن بزنند و اربابان عقلگرای کور بی احساس سرمایه داری هم همین را میخواهند. اگر مردم ایران و این افراد ناسیونالیسم کور و کمونیسم کور و کلا چپها در دعوای مذهبیون و امپریالیسم شرق و غرب قربانی شوند  مهم نیست. این مهره های خود فروخته و سوخته هستند که به این ور و آن ور وصل بوده و هستند قربانی من احساسکور مذهبی ولایت فقیه و یا قربانی عقلکور نظام سرمایه داری می شوند. من احساسکور برای حکومت کردن بر ذهن افراد برایم فرق نمی کند که طرف احساسکور کمونیستی دارد یا احساسکور مذهبی، مائوئیستی و یا احساسکور ناسیونالیستی. احساسکور احساسکور است. مهم این است که آنها ضد عقل و عقلگرایی باشند و با قربانی شدن آنها حکومت من و دشمنم عقلکور در ذهن سرمایه دارها تضمین شود.
 ما دو تا برای پایداری حکومت‌های خودمان به جنگ احتیاج داریم که می تواند جنگ سرد و یا جنگ گرم باشد و در جنگ‌های خودمان با هم باید قربانی بگیریم تا قدرت نمایی و توانایی های ما در جنگ قدرت محک زده شود. ما هر دو کور هستیم و به کم قانع نمی باشیم، ولی در جنگ‌های خود اگر در مقطعی از زمان از پس هم بر نیامدیم. جنگ‌های خودمان را تا حدودی ملایم تر می کنیم و تلفات کمتری از مردم می گیریم.

دعواهای احساسکور با همدیگر:

نباید فراموش کرد که احساسکورهایی که در بالا ذکر شدند در اندازه های مختلف با هم دعوا دارند، بخصوص الآن که در ایران احساسکور مذهبی نسبت به اوایل انقلاب ضعیف تر و احساسکور کمونیستی، مائوئیستی و ناسیونالیستی کور سعی می کنند که خودشان را از زیر سلطه احساسکور مذهبی بیرون بکشند و این همراه با درگیری و تلفات زیادی جناح داخل حکومت آخوندی دارد ، ولی تلفات بیشتر آن برای مردم است که فقیر هستند و رژیم آنها را غارت و فقط با کرونا هر روز بالای سه هزار نفر آنها را می کشد. این هم ریزش برای حکومت مذهبی و احساسکورش دارد و هم برای احساسکور در ذهن مردم ریزش سنگینی دارد که احساسکور با رفتنش از ذهن مردم از مردم جانی، مالی و ناموسی قربانی می گیرد. مردم با خودشان و با رژیم پلید تا دندان مسلح درگیر هستند، چون کم عقل و گرفتار احساسکور در ذهن خود و گرفتار احساسکور مذهبی مذهبیون و حاکمان ولایت فقیه هستند. امروزه که جمهوری اسلامی و احساسکور مذهبی ضعیف شده اند  کم کم مبارزات مردمی  گسترده تر و مردم می خواهند از زیر سلطه احساسکور در ذهن خود و احساسکور مذهبی حاکم بر جامعه خارج شوند. اما هنوز تا حد زیادی عقل در ذهن مردم و اپوزیسیون‌ها ضعیف است و احساسکور در ذهن مردم و احساسکور در ذهن مذهبیون با عقل می جنگند که یک سر این جنگ در ذهن مردم باخودشان و سر دیگر این جنگ در ذهن رژیمیها که با هم می جنگند و سر دیگر این جنگ بین مردم و رژیم منفور است و یک سر اصلی دیگر این جنگ در سر مردم با اربابان خارجی و همچنین سر دیگر در جنگ اربابان خارجی با رژیم ضعیف شده جمهوری اسلامی است. به همین خاطر احساسکور کمونیستی، احساسکور مائوئیستی و احساسکور ناسیونالیستی هنوز قوی است و این افراد وازده به فرمان احساسکور در ذهنشان ترجیح می دهند که در این جنگ‌ها  نقش واسطه و آتش بیار معرکه را بازی کنندتا عقل در ذهن هیچ کس پا نگیرد. تا آنجایی بتوانند در کنار احساسکور مذهبی آخوندی می ایستند که بتوانند زیر بار رشد عقل در ذهن خود و ذهن مردم نروند و به این طریق بتوانند اقتدار احساسکور خودشان را در کنار احساسکور مذهبی آخوندی حفظ کنند، ولی این اواخر عملا می بینند احساسکور مذهبی ضعیف و مردم دیگر برای احساسکور مذهبی، بخصوص از نوع آخوندی آن تره خُرد نمی کنند، پس بنابراین این گروه ها و احزاب رنگ و وارنگ سعی می کنند کم کم از  زیر بار احساسکور مذهبی خودشان را بیرون بکشند. سعی می کنند با شعارهای ضد مذهبی و تبلیغات برای خودشان مردم خسته و سرخورده از احساسکور مذهبی را به طرف خود بکشانند و آنها را گرفتار احساسکور ناسیونالیستی، کمونیستی و مائوئیستی خودشان بکنند تا عقل در ذهن مردم درست پا نگیرد  خودشان به قدرت برسند و بر گرده این مردم سوار شوند و چون خودشان با جمهوری اسلامی هم به جایی نرسیده اند  و چندان بهره ای از عقل نبرده اند، هنوز احساسکور ناسیونالیستی، کمونیستی و مائوئیستی در آنها قوی و این احساسکور در ذهن آنها اجازه به رشد عقل در ذهن آنها را نمی دهد و از آنها می خواهد که اجازه ندهند که عقل و عقلگرایی در ذهن مردم درست رشد کند تا مردم با تلاش به جا و به موقع در برخورد با واقعیات زندگی از عقل و احساس خود درست استفاده نکنند و انقلاب درست مردمی که رهبری عقل سلیم و احساس سالم را به همراه داشته باشد پا نگیرد. این تشکلهای اپوزیسیون یک ندایی هم به امپریالیسم عقلگرای کور شرق و غرب می دهند که ببین عزیز جون با جمهوری اسلامی دیگر به جایی نمی رسید، ولی ما هستیم و هوای ما را داشته باشید. اگر می خواهی بیشتر مردم ایران را بچاپید، بیایید تا با هم بخوریم. امپریالیست هم برای دوام عقلگرایی کور امپریالیستی خود به دشمن و دشمن تراشی و چاپیدن ملتها نیاز دارد. اول تا آنجایی که بشود سعی می کند با کمک اسرائیل و انگلیس و شرق و غرب دشمنش جمهوری اسلامی را در برابر قیام مردمی حفظ کند که توسط مردم زمین نخورد. دوما  اگر از جمهوری اسلامی نا امید شد و دید که رفتنی است با عوامل نفوزی خود در ناسیونالیستهای کور، کمونیستهای کور و مائوئیستهای کور در داخل ایران و در خارج از ایران تا آن حدی که بتوانند مانع از رشد عقلی مردم می شوند . در این موقع که مذهبی های آخوندیسم با گرایشهای احساسکور مذهبی در ضعیف هستند اربابان خارجی به اپوزیسیون وازده چراغ سبز را نشان می دهد. احساسکور در ذهن ناسیونالیستهای کور، کمونیستهای کور و مائوئیستهای کور  خودش را از زیر سلطه احساسکور مذهبی می کشد بیرون و اعلان موجودیت می کند و به مذهبی ها و آخوندها می گویند که ما زیر بار شما نمی رویم . در این حالت احساسکور ناسیونالیستی، کمونیستی و مائوئیستی در ذهن آنها به آنها می گوید  که من به شما تبریک می گویم که از زیر سلطه مذهب بیرون آمدید و الآن این شما هستید که باید به قدرت برسید. عقل ضعیف این کمونیستها، مائوئیستها و ناسیونالیستها به عقلکور  اربابان خارجی می گوید که اینها هیچ شناخت و آمادگی ندارند برای کشورداری، چون من عقل در ذهن آنها ضعیف هستم. عقلکور در ذهن سرمایه داران شرق و غرب به عقل ضعیف در ذهن کمونیستها، مائوئیستها و ناسیونالیستهای چهارآتیشه می گوید از کوزه همان برون در آیدکه در اوست. وقتی احساسکور به توی عقل اجازه رشد نداده و نمی دهد. تو ای عقل ضعیف از احساسکور در ذهنناسیونالیستهای کور، کمونیستهای کور و مائوئیستهای کور  ایرانی بپرس که توی عقل ضعیف چه باید بکنی. عقل ضعیف در ذهن کمونیستها، مائوئیستها و ناسیونالیستهای کور از احساسکور می پرسد این افراد سواد ندارند که به قدرت و حکومت برسند. احساسکور می گوید تو به فرمان من در ذهن آنها به آنها بگو که مدرک دکترا و مهندسی بخرند تا با سواد شوند. تا فکر کنند که واقعاً عقل کُل هستند و بعد از مذهبی ها اینها با این میزان عقل و سواد زیر سلطه من احساسکور کمونیستی، ناسیونالیستی و مائوئیستی باقی می مانند و عقل مشنگ آنها که توی هستی خیلی ضعیف و ناتوان می باشی، با تو نمی شود کاری کرد مجبور می شویم که از عقلکور اربابان بزرگ خارجی شرق و غرب کمک بگیریم و به آنها از نو وابسته شویم و حکومتی در ایران بعد از آخوندیسم پیاده بکنیم که زیر سلطه من احساسکور و دشمنم عقلکور اربابان خارجی باشد. در این حالت ما می توانیم بر مردم کم عقل گرفتار من احساسکور حکومت بکنیم و مردم را بچاپیم و جیب یک عده ای که خود فروخته حکومت من احساسکور و دشمنم عقلکور اربابان خارجی  و ما را خوب می فهمند و جیب اربابان خارجی از نو از مال مردم ایران پر می شود. ما دو تا ، یعنی من احساسکور با دشمنم عقلکور اربابان خارجی از نوع تضاد و دشمنی و دشمن تراشی چند هزار ساله خود را دوباره از سر می گیریم، چون بدون تضاد ما دو تا با هم حکومت‌های ما بر مردم پا برجا نمی ماند. عقل ضعیف در ذهن کمونیستها، مائوئیستها، ناسیونالیستهای چهار آتیشه در جواب احساسکور می گوید پس من چی. احساسکور می زند توی سر عقل و می گوید من به اندازه کافی با عقلکور اربابان خارجی دعوا دارم و دنبال فرصتی می گردم که آنها را شکست بدهم.تو عقل مشنگ احمق می خواهی رشد کنی و تقویت شوی و در ذهن مردم ایران و این کمونیستها، مائوئیستها و ناسیونالیستهای چهار آتیشه بر علیه من احساسکور قیام کنی. نه من و نه اربابان خارجی چنین اجازه ای به توی عقل مشنگ و ضعیف نمی دهیم که در ذهن افراد ایرانی رشد کنی و از دل این جامعه امثال قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و مصدق بیرون آید که هم عقل سلیم و هم احساس سالم داشتند. عقلکور اربابان خارجی هم در جواب عقل ضعیف می گویند که حق با دشمن ما احساسکور است. تو عقل ضعیف باید زیر سلطه احساسکور باشی. اگر عقل در ذهن ایرانی ها رشد کند ما نمی توانیم ایرانی ها را زیر سلطه خود آوریم و بچاپیم. تا دیر نشده توی عقل ضعیف در ذهنناسیونالیستهای کور، کمونیستهای کور و مائوئیستهای کور  به دستور احساسکور عمل کن. وظیفه توی عقل ضعیف این است که در ذهن مردم ایران و این گروه های اپوزیسیون رنگ و وارنگ تبلیغ بکنی که این افراد برای بر طرف کردن ضعف عقلی بروند و مدرک دکترا و مهندسی با پول بخرند. به آنها در ذهنشان بگو که شما عقل کُل هستید و ما افتخار می کنیم که چنین عاقلان و با سوادانی مثل شما داریم. شما بهترین سازندگان آینده ایران هستید. ما در آینده به شما عزیزان و سواداران‌ دارای دکترا و مهندسی احتیاج داریم، چون با دست توانای شما و با مدارک شما می خواهیم در ایران حکومت مردمی پیاده کنیم. عقل ضعیف می گوید پس بنابراین شغل من فقط ماله کشی و پادو‌ بودن است نه بیشتر، مثل ماله کش اعظم جواد ظریف که تنها افتخارش این بود که بین دعوا و جنگ احساسکور مذهبی خامنه ای و دار و دسته اش و  متقابلا عقلگرای کور اربابان خارجی قرار گرفته و حسابی از اینها لگد و تیپایی می خورد تا دعوای آنها زیاد بالا نکشد و هر وقت هم از دست هم خیلی عصبانی می شدند از دو طرف توی سر جواد ظریف می زدند. او تنها کاری که می کرد شکر و سپاس و لبخند ملیحانه می زد،چون کتک خورش خیلی سفت بود و رویش مثل سنگ پای قزوین کم نمی شد چرا؟ ، چون اولا قدرت نداشت. دوما نه زیاد احساسی و نه زیاد بی عقل بود که تا دربست گرفتار احساسکور باشد و او را بشود با خامنه ای مقایسه و همتراز دانست، پس بنابراین خامنه ای در بی عقلی و گرفتار احساسکور مذهبی بودن دست بالا را داشت و احساسکور مذهبی مظهر تمام اینها در ذهن خامنه ای و دار و دسته حکومت مطلقه می کرد، پس بنابراین ظریف باید عقل را کنار می گذاشت تا در این دستگاه جایی برای خود پیدا کند، یعنی از محتوا خالی و بی هویت شود تا بتواند خودش را بفروشد. احساسکور مذهبی خامنه و دار و دسته اش به جواد ظریف گفتند، این شد کار درست و حسابی، پس ما دست بالا را از تو داریم . جفنگیات مذهبی را در قالب کشورداری  به ظریف دیکته می کردند و ظریف می بایستی به  روی مبارک نیاورد و به شکلهای مختلف ضعفها و خرابکاری های خامنه ای و دار و دسته را ماست مالی و ماله کشی کند..ظریف همین مشکل را به شکل دیگر با اربابان خارجی عقلگرای کور داشت. ظریف در برابر آنها از نظر قدرت ضعیف و از نظر عقلی هم ضعیف تر از اربابان شرق و غرب بود، درنتیجه ظریف در برابر آنها از نظر عقلی و قدرت کم می آورد و همه چیز را به ظریف دیکته می کردند. مشکل دیگر ظریف با جمهوری اسلامی و اربابان خارجی این بود که نه جمهوری اسلامی و نه اربابان خارجی همدیگر را نمی توانستند و نمی توانند بفهمند و با هم کنار بیایند، چون جمهوری اسلامی گرفتار احساسکور مذهبی و بیش از حد بی عقل و ضدیت با عقل و عقلگرایی داشت و دارد و اربابان امپریالیستی خارجی بیش از. حد بی احساس و بیش از حد گرفتار عقلکور بودند و هستند، یعنی هر چه جمهوری اسلامی گرفتار احساسکور است، متقابلا اربابان خارجی بی احساس و فاصله احساسی این دو با هم زیاد. از نظر عقلی هم جمهوری اسلامی اصلا عقل نداشت و ندارد و اربابان خارجی در حد افراط دارای عقلگرایی مطلق بودند و هستند، پس به هیچ وجه درجه عقلی و درجه احساسی آنها به هم نمی خورد، یعنی به هیچ شکلی نه عقلی و  نه احساسی زمینه ای بین این دو بوجود نمی آید که این دو همدیگر را بفهمند و با هم با منطق درست کنار بیایند. ظریف بین جمهوری اسلامی و اربابان خارجی باید حرفهای این را برای آنها و حرفهای آنها را برای این ترجمه می کرد. وقتی این دو اصلا همدیگر را نمی فهمیدند و نمی‌ فهمند چه چیزی را ظریف می خواست بین این دو ترجمه و در و تخته را به هم جفت و جور کند، در نتیجه همه چیز همراه با توجیه گرایی و سرهم بندی می شد، بدون هیچ نتیجه ملموسی، بخصوص که ظریف قدرت اجرایی در برابر این دو نداشت، چون هم در برابر جمهوری اسلامی ضعیف و هم در برابر اربابان قدر قدرت عقلگرای کور، نتیجه تضاد جمهوری اسلامی با اربابان قدر قدرت بالا می گرفت و می گیرد و فرد ظریف و امثال ظریف یک مهره قربانی ماله کش اعظم بیش نبوده که مثل توپ پاره بین این دو رد و بدل و لگد مال می شد با کلی آبروریزی. نه جایگاهی بین اربابان عقلگرای کور سرمایه داری پیدا کرد و نه جایگاه و ارج و قربی‌ بین جمهوری اسلامی. اگر لازم بدانند او را به عنوان‌ آخرین مهره محاکم و قربانی می کنند.

چرا احساسکور و عقلکور ضد هم هستند؟

چون در بالا گفته شد که بشر نتوانسته از عقل و احساسش در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست استفاده کند و این دو در برخورد با واقعیات متضاد رشد کرده اند و ذهن، روح و جسم بشر را به خود مشغول کرده اند. این دو تا به حال جنگ‌های  زیادی از جمله دو جنگ جهانی و قحطیها و بیماری روحی، ذهنی و جسمی و الآن کرونا را روی دست بشریت گذاشته اند. لازم به تذکر است همانطور که از عقلگرایی کور امپریالیسم پیدا است. امپریالیسم و سرمایه داری و عقلگرایی کور که ذهن سرمایه داران را پر کرده بدون عیب و ایراد نیستند، ولی چون اتکای آنها بیشتر به عقل و علم و عمل و صنعت پیشرفته است هنوز قشر متوسط قویی در این نظام سرمایه داری وجود دارد که تضمین کننده رشد عقلی و رشد احساسی می باشد و در زندگی قشر متوسط در جاهای مختلف و به شکلهای مختلف عقل سلیم و احساس سالم خودنمایی می کنند که در برابر سرمایه داران بزرگ دارای عقلکور وزنه سنگینی به حساب می آیند، ولی با عقلکور سرمایه داران که احساس را نابود می کند مشکل دارند و به شکلهای مختلف با آن می جنگند، یک حالت نبرد و گریز  توأم با تعامل، چون با عقلکور امپریالیستها و یا سرمایه داران بزرگ قدر قدرت تعامل به راحتی صورت نمی گیرد و باید قدر ت و جنگ و گریز را هم به این تعامل اضافه کرد. در مجموع وضعیت و ثبات و قانونمندی سرمایه داری با تمام فراز و نشیبش از  نظام مذهبی و کمونیستی و ناسیونالیست کور خیلی بهتر است و توانسته اند چندین قرن دوام آورند و الآن تمام جهان را زیر سلطه خود آورده اند، ولی گرفتار عقلکور بودن آنها ضعف احساسی در ذهن ، روح و جسم مردم کشورهای سرمایه داری بوجود آورده و می آورد و به مرور این کم احساسی خطرهایی هم برای کشورهای خودشان و هم برای جهانیان بوجود آورده و می آورد. این مبحث دیگری را می طلبد که آن را در مقاله ای دیگری آن را بیشتر باز خواهم کرد. در مقاله بعدی به چه باید کرد می پردازم. پیروز و سر بلند باشید. پاینده ایران عزیز ما!

اکبر دهقانی ناژوانی

 

آغاز پیدایش هستی همراه با تکامل رهبر و رهبری

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)