قسمت اول
قانون فیزیک که بر جهان رهبری میکند کره زمین و طبیعت آن را هم رهبری میکند از جمله عناصر بی جان و همچنین موجودات زنده گیاهی و حیوانی بر روی کره زمین، در نتیجه به پیروی از قانون فیزیک محیطهای طبیعی و اجتماعی خودشان نیز رهبر رشد یابنده و بر موجودات زنده رهبری میکنند و روی عقل و احساس موجودات زنده تاثیر گذار و نقش رهبری دارند. متقابلا انسانها و حیوانات در اندازههای مختلف رشد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی دارند. خود آنها و رشد و تکامل آنها از قانون فیزیک مربوط به کره زمین و طبیعت کره زمین پیروی میکنند. موجودات زنده با کمک عقل و احساس رابطهای با اجتماع و محیط طبیعی بر قرار میکنند، به عبارت دیگر عقل و احساس را هم باید دو تا رهبر در نظر گرفت که رشدیابنده و تابع قانون فیزیک و برای رهبری و کنترل ذهن، روح، جسم، گفتار، رفتار و باورهای ما نقش تعیین کننده و هدایت کننده دارند و با کمک آنها، یعنی عقل و احساس انسانها و حیوانات در اندازههای مختلف از نظر ذهنی، روحی و جسمی با محیطهای اجتماعی و طبیعی هماهنگی پیدا و رشد میکنند. اگر یکی از این دو رهبر، یعنی عقل و احساس در موجود زنده لنگ بزند آن موجود زنده، بخصوص انسان با خودش و اجتماع و محیط طبیعی مشکل پیدا میکند. برای اینکه بحث پیچیده نشود، از مبحث قانون فیزیک و همچنین از مبحث حیوانات صرف نظر و فقط به عقل و احساس انسان میپردازم که تابعی از قانون فیزیک طبیعت زمین میباشند.
چگونگی رشد عقل و احساس بشر در طول تاریخ:
در زمان قدیم که علم بشر پیشرفتی نداشته این دو رهبر، یعنی عقل و احساس انسانی در برخورد با واقعیات تاثیرات درستی نگرفته و درست رشد نکردهاند.
به همین خاطر ذهن، روح، عقل، احساس و جسم افراد نمیتوانستهاند با واقعیات زندگی آن زمان آن طور باید و شاید هماهنگ شوند و درست رشد کنند و نمیتوانستهاند واقعیات محیطهای اجتماعی و طبیعی را با خودشان هماهنگ کنند. عقل و احساس افراد در برخورد نا درست با واقعیتها و رخدادهای محیطهای طبیعی و اجتماعی با آنها تضاد پیدا کردهاند. افراد در تضاد با واقعیات این محیطها شناختها و تجارب غلط و متضاد عقلی و احساسی کسب میکردهاند، در نتیجه عقل و احساس در برخورد با واقعیات ناتوان و در ذهن بشر بر علیه هم متضاد رشد کرده و روح، ذهن و جسم فرد و افراد را مثل خوره میخوردهاند و ذهن فرد و افراد را به دعواهای خودشان مشغول میکردهاند تا مرز روانی، جنون و دیوانگی، بخصوص که افراد در اصطکاک و برخورد با هم بودند و این تضادهای عقلی و احساسی را به شکلهای مختلف به همدیگر انتقال میدادند که همراه با تضاد بیشتر بین افراد و تاثیرات ناخوشایند و مخربی در ذهن، روح، عقل، احساس و جسم افراد داشته و افراد تا مرز جنگ و غارت جلو رفته و هم خودشان را خراب و هم محیطهای اجتماعی و طبیعی را خراب میکردهاند.
رهبری احساسکور مذهبی و احساسکور ناسیونالیستی:
این وضعیت ویرانگر بالا در جامعه روند ذهنگرایانه را در جامعه رونق میبخشید که از تضاد عقلی و احساسی فرد و افراد ناشی میشد. در ذهن افراد جامعه بی علمی و بی عقلی سر به فلک کشیده بود. در نتیجه رهبری عقل ضعیف و ناتوان و احساس که خود یک رهبر رشدیابنده بوده و هست در ذهن افراد یاور عقلی درستی نداشته و در برخورد با موضوعات اجتماعی و رخدادهای محیط طبیعی نمیتوانسته تجزیه و تحلیل درستی از رخدادها و واقعیات پیچیده زندگی و طبیعت داشته باشد و رهبری درستی ارائه دهد. احساس در ذهن بشر به خاطر این ضعفها تا آن حدی که میتوانسته از واقعیات فرار میکرده و یا مجبور میشده از روی ترس، حشت، توهم، عدم آگاهی با فرافکنی و با دروغبافی واقعیات را غیر واقعی، ساده لوحانه و سطحی توجیه و در ذهن کودن انسان به خورد او بدهد تا بشر بطور سطحی و کاذب از نظر ذهنی، روحی و جسمی آرامش پیدا بکند، در نتیجه عقل ضعیف و احساس بشر کور شد. احساسکور از روی ضعف عقلی کور بودن خود را مدام تقویت میبخشید. افراد که عقل ناقصی داشتند از روی اجبار برای ارضاء ذهنی، روحی و جسمی به احساسکور رهبری کننده بیشتر وابسته و به مرور بیشتر به دروغها و توجیه گرایی این احساسکور عادت میکردند. در نبود عقل رهبری کننده و تنها نجات دهنده و منجی مردم احساسکور بود و از آن خوششان میآمد و در انزوای ذهنی، روحی و جسمی با آن درد دل میکردند. به خاطر این وابستگی بیش از حد بشر به احساسکور، احساسکور در ذهن بشر مطلقگرا و به مرور در ذهن بشر همه کاره و به درجه پادشاهی و سپس خدایی رسید و بشر را از نظر ذهنی، روحی و جسمی اسیر خود کرد و مدام توی سر عقل ضعیف این مردم میزد که فلان فلان شده مبادا که در ذهن علیل این مردم بخواهی رشد کنی و بخواهی جایگاه من احساسکور را در ذهن آنها بگیری. فراموش نکن تو کفر ابدی هستی و هر کس در ذهنش به تو رو آورد کافر میشود. افرادی که من در ذهن آنها غلبه دارم به فرمان من باید فرد عاقل کافر شده را بکشند تا افراد از عاقل شدن پرهیز کنند و بترسند و در ذهن آنها عقل پا نگیرد تا مبادا کافر شوند. کافر نه در دنیا و نه در آخرت جایگاهی ندارد و جهنم ابدی به او تعلق دارد. این یعنی اوج تضاد رهبری احساسکور با رهبری عقل ضعیف بود.
که یک سر آن در محیط طبیعی به شکلهای مختلف خودش را نشان میداد و کمک میکرد که با دست بشر محیط طبیعی و محیط زیست خراب شوند و سر دیگر آن در جامعه و در ذهن، روح، عقل، احساس و جسم تک تک افراد بود که به شکلهای مختلف این تضاد عقلی و احساسی خودنمایی میکرد و باعث ویرانی جامعه میشد، به عبارت دیگر تضاد رهبری (عقلی، احساسی، ذهنی، روحی، جسمی) فرد و افراد بالا و با رهبرهای محیط طبیعی و محیط زیست و محیط اجتماعی در ستیز و به جان هم افتاده و در اندازههای مختلف بر علیه هم میجنگیدند و متضاد رشد میکردند، چون بشر علم و دانش نداشته و افراد با هم و با طبیعت در ارتباط و اصطکاک و روی هم تاثیر نادرست میگذاشتند.
به مرور زمان به برکت بی عقلی، بی علمی و گسترش احساسکور و دروغها و توجیه گراییهای آن در ذهن افراد جامعه واپسگرایی، مطلقگرایی، توهمزایی، خشونت، دروغگویی، تظاهر، توجیه گرایی، ساده انگاری، کلی گویی، کلی بافی، یک بعدی بودن، یک دندگی، حق به جانب بودن، خودخواهی، خود محوری، انعطاف ناپذیری، کهنه گرایی، ذهنگرایی، مصلحت اندیشی، بی قانونی، رکود، کودنی، کینه ورزی، عقب ماندگی، دشمن و دشمن تراشی، فرافکنی در ذهن فرد و افراد بوجود آمد. از دل چنین درجا زدنها و عقبگردها و تضاد عقلی و احساسی رو به رشد و تضاد موجود در اجتماع و محیط زیست، در دنیای ذهنی فرد و افراد جهانبینی راکد و بسته ایجاد و خودش را به شکلهای احساسکور مذهبی افراطی و همچنین احساسکور ناسیونالیستی افراطی نشان داد که چندان میانهای با عقل و عقلگرایی نداشتند، یعنی رهبری عقلی ضعیف و در ذهن فرد و افراد تا حدود زیادی فراموش شد و رهبری احساسکور مذهبی مطلقگرا و رهبری احساسکور ناسیونالیستی هم مطلقگرا و یاری دهنده عقلی نداشتند و فقط با دروغ گویی و فرافکنی و توجیه گرایی مثل ویروس واگیردار همه کاره ذهن بشر و اکثر جامعه را گرفتار کردند و با رشد و گسترش خودشان در جوامع مختلف مذاهب و ناسیونها و اقوام و قبیلههای مختلف افراطی را بوجود آوردند و تا به حال کم و بیش پا بر جا ماندهاند. خود اینها بحثهای مفصلی دارند، ولی در این مبحث وارد آنها نمیشوم.
از آنجایی که در زمانهای دور و نزدیک احساسکور ناسیونالیستی تا حدودی با واقعیات و تا حدودی با پیشرفت سر و کار داشته بود کم و بیش با عقل و عقلگرایی و علم گرایی سر و کار داشت، حداقل عقلگرایی را کافری نمیدانست. اما احساسکور مذهبی با واقعیات و عقل و عقلگرایی میانهای نداشت. عاقلان، دانشمندان، فیلسوفان، مبارزین بر حق مردم و شاعرانی که کم و بیش با مذهب و خرافات مذهبی در میافتادند را کافر خطاب میکرد و کشتن آنها را واجب میدانست. به همین نسبت مذهبیهای گرفتار احساسکور مذهبی، بی عقل تر، بی سواد تر، راکد تر، دگم تر، افراطی تر و عاجز تر و از واقعیات زندگی خیلی دورتر و از آنها فرار میکردند. این کوری احساسکور مذهبی در ذهن افراد تا آن حدی بود که نه فقط دشمنی و تضاد زیادی با عقل داشت، بلکه احساسکور ناسیونالیستی و آداب رسوم و قومگرایی افراد و این اواخر هم گرایشهای کمونیستی که آن هم شبه مذهب شده بود را هم تحمل نمیکرد و همگی میبایستی میرفتند زیر سلطه رهبری احساسکور قدر قدرت مذهبی و رنگ مذهبی به خود میگرفتند، مثلا عربها که اسلام آورده بودند به برکت اسلام قوم عرب را هم بهتر از اقوام دیگر میدانستند و معتقد بودند که ما عربها برتر بودهایم که خدا آخرین پیامبرش را از قوم عرب انتخاب کرد و همه باید مذهب ما را بپذیرند، حتی اگر اقوام دیگری هستند و مذهب دیگری دارند، یعنی احساسکورمذهبی اسلام تحمل احساسکور مذاهب دیگر و تحمل احساسکور ناسیونالیستی اقوام دیگر را نداشت. اگر در برابر این مذهب قدر قدرت اسلام مذاهب دیگر و یا کسان و یا اقوام دیگری مقاومت میکردند، عربها با دیکتاتوری و با جنگ تمام عیار بر آنها غلبه و آنها را مجبور میکردند که زیر سلطه خداگونه مذهب اسلام بروند و به احساسکور مذهبی اسلام غالب لبیک بگویند، حتی اگر با تلفات زیادی برای افراد همراه بود. این حداقل چیزی بود که افراد مذهبی اسلامگرا در جنگ غالب خود از افراد شکست خورده و مغلوب میخواستند که زیر سلطه احساسکور مذهبی حاکم بر ذهن آنها بروند تا مرز بردگی و اسارت. احساسکور در ذهن مذهبیهای مسلمان پیروز شده احساس غرور میکرد که چنین برده پروری کرده و چنین اسیرانی گرفته. البته تمام مذاهب یک چنین پیشینهای داشتهاند و فقط این به اسلام ختم نمیشود و آنها هم در زمان خودشان خطرناک بودند. امروز هم همینطور است، مثلا حکومت مذهبی خمینی و خامنهای عدهای از مردم را نابود و عدهای را زیر سلطه آورد و آنها را با فریب خرید از جمله کمونیستها را.
جمهوری اسلامی که در تمام زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از عقل کم میآورد، قادر نیست مشکلات را درک کند و آنها را درست حل کند. احساسکور مذهبی قدر قدرت در ذهن مذهبیها به آنها فرمان صادر میکند که برای فرار از واقعیتها فرافکنی کنند و برای توجیه این ضعفها دروغ بگویند و پنهانکاری کنند و همه این ضعفها و خرابکاریها را از گردن خود وا کنند و به گردن دیگران بیندازند.
بدتر از همه چندین قرن است که مذهبیها این رهبری احساسکور مذهبی لجن را با کمک هم در ذهن، روح و جسم خود و دیگران جا انداختهاند و به چرندیات، دروغگوییها و توجیه گراییهای احساسکور مذهبی معجزه وار عادت کرده و از آنها معجزه وار خوششان میآمد. آنها را دست نخورده و منجمد به عنوان وحی مُنزل به نسلهای بعدی خود انتقال داده و میدهند. گرایشهای مذهبی افراطی، توهمزا و راکد در هر دوره برای بچهها، نوجوانان و جوانان سم بوده و هست، زیرا آنها متناسب با سن خود و متناسب با زمانه خود باید چیزهایی یاد بگیرند که هماهنگ با رشد ذهنی، روحی، جسمی، عقلی و احساسی آنها باشد تا رشد آنها با رشد اجتماع و محیط طبیعی و محیط زیست هماهنگ و به روز شود. این رشدیابندگی در مذهب نیست و برابر است با واپسگرایی. بچهها، نوجوانان و جوانان از دوران بچگی با این مذهب واپسگرا، راکد، متعفن و لجن بزرگ شده و چون رشد مذهبی متناسب با رشد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی آنها نیست توسط مذهب شست و شوی مغزی میشوند و تا آخر عمر آن را با خود دارند و آنها را به نسلهای بعدی انتقال میدهند. گرایشهای ناسیونالیستی کور افراطی کهنه هم کم و بیش مثل گرایشهای مذهبی برای بچهها، نوجوانان و جوانان کهنه، راکد و جوابگویی به روز شدن برای آنها را نداشته و ندارند، ولی تا حدودی خطر ناسیونالیسم کور از مذهب کور افراطی کمتر است. لازم به تذکر است که بنده با مذهبی بودن و یا ناسیونالیستی بودن افراد اگر افراط و کوری در آنها نباشد مشکلی ندارم. شرطش این است که از تاریخ درس بگیریم و امروزه که پیشرفت علمی وجود دارد از علم و دانش در کنش و واکنشهای عقلی و احساسی در برخورد با واقعیات درست و بجا استفاده کنیم تا محیطهای اجتماعی و طبیعی و زیست محیطی در عقل، احساس، ذهن، روح و جسم ما تاثیرات درست و بجا بگذارند. تا ما رهبری عقل سلیم و رهبری احساس سالم را در برخورد با واقعیات محیطهای اجتماعی و طبیعی در کنار هم رشدیابنده داشته باشیم و این دو آگاهانه همدیگر را در برخورد با واقعیات درست و بجا کنترل کنند و تاثیرات درستی از واقعیات بگیرند و روی ذهن، روح و جسم ما تاثیرات درستی بگذارند. با بکار بردن درست آنها در اجتماع و طبیعت از تضاد آنها در ذهن خودمان و دیگران میکاهیم. با کاهش این تضاد عقلی و احساسی از تضاد ذهنی، روحی و جسمی خود و دیگران در اندازههای مختلف کاسته و زندگی ما به هم نزدیک تر، در هم تنیده تر، معنی دارتر، قانونمند تر، انسانی تر میشود. نباید فراموش کنیم که زندگی ما در کنار موجودات زنده گیاهی و حیوانی با زندگی آنها گره خورده و در کنار آنها بیشتر معنی دار و بیشتر و بهتر خودش را نشان میدهد اگر که ما از گیاهان و حیوانات سوء استفاده نکنیم. ما موجودات زنده هم مجزا و هم در رابطه با هم رشد داریم، چون ما همگی ادامه رشد و تکامل زمین و طبیعت آن هستیم و به این رشد و تکامل وابستهایم. نباید فراموش کنیم که عمری از تکامل و رشد زمین ما گذشته و زمین ما پیر شده و ما باید به مادرمان زمین کمک بکنیم و نه اینکه طبیعت و محیط زیست آن را از روی نادانی خراب کنیم. این مبحث بحث مفصلی دارد و در اینجا بیشتر وارد آن نمیشوم.
هِرمی بودن رهبر و رهبری مذهبی:
افراد مذهبی در رابطه و در اصطکاک با هم به عناوین مختلف گرفتار احساسکور مذهبی و در تضاد با عقل و عقلگرایی رشد یک طرفه واپسگرا به قرون وسطی دارند. فراز و نشیب در جامعه مذهبی زیاد و برای نگهداری و حفاظت از این جبر مذهبی، آن را از بالا به پایین به مردم دیکته و تحمیل میکنند تا مبادا موی لای درزش برود و مردم را به هر شکل به طاق مذهب کوبیده و میکوبند. افراد مذهبی به نسبت میزان ظرفیت ذهنی، روحی و جسمی خودشان و به میزان نوع رابطه خودشان با هم و به میزان وابستگی آنها به احساسکور مذهبی، در اندازههای مختلف در ذهن خود گرفتار احساسکور مذهبی شدهاند.
این افراد مذهبی در ارتباط با هم مدام توسط رفتار و گفتار و عادتهای خداگونه خودشان حکومت احساسکور مذهبی در ذهن خود و دیگران را تقویت و این دگم گرایی مذهبی را به شکلهای مختلف در جامعه بازتاب میدهند، به عبارتی دیگر هر فرد خودش را رهبر و مسئول و سعی میکند دیگران را تا آن حدی که میتواند رهبری مذهبی کند، منتها رهبری مذهبی یک طرفه از هر فردی سر میزند که رشد آن واپسگرا و در تضاد با عقل و عقلگرایی و همچنین در تضاد با هر نوع احساسی است که با احساسکور مذهبی آنها همخوانی نداشته باشد، مثل احساس ناسیونالیستی و یا احساس ظریف زنانه.
از آنجایی که در جامعه مذهبی همه چیز ذهنگرایانه و در یک چهارچوب بسته و در تضاد با عقلگرایی جلو میرود. آن شخصی که از همه ذهنگرا تر، بسته تر، دگم تر، بی عقل تر، بی سواد تر، متوهم تر، کودن تر، راکد تر است از نظر ذهنی و روحی آمادگی بیشتر برای دریافت و پذیرش احساسکور مذهبی دگم و دروغهایش دارد. این فرد که تمام این ظرفیتهای منفی را دارا میباشد این رکود مذهبی و دروغهایش را بهتر از دیگران به عنوان وحی مُنزل توجیه میکند و به خورد ذهن و روح خود و به خورد ذهن و روح دیگران میدهد، چرا؟ چون اولا ذهن و روح و جسمش رشد دارند و برای این رشد هم به عقل و هم به احساس نیاز است. دوم ذهن و روحش از نظر عقل سلیم و احساس سالم خیلی لنگ میزند و مدام این فرد برای درک درست واقعیات مشکل دارد و مدام بر کمبودهایش افزوده میشود. سوم با نبود عقل سلیم و احساس سالم مجبور شده است که به احساسکور، بخصوص احساسکور مذهبی گرفتار و بیش از حد به آن وابسته باشد. چهارم این فرد جفنگیات احساسکور مذهبی کمبود دار چند قرنه را باید با دروغ سرهمبندی کند و در دنیای ذهنی راکد خودش جا بدهد تا خدایش (منظور احساسکور مذهبی در ذهنش) از او راضی شود و این خدا و یا احساسکور مذهبی ارضاء شده و این فرد را در نبود عقل از نظر ذهنی، روحی و جسمی بطور کاذب تنظیم و آرامش بخشد. پنجم در طول زمان به مرور عقل برای رشد ذهنی، روحی و جسمی فرد مذهبی بیشتر غایب بوده و فرد با عقل بیگانه و دشمن آن شده است.
او بیشتر به احساسکور وابسته و به چرندیات آن را وحی مُنزل و بدجوری به آنها عادت کرده است. ششم کسی که از نظر ذهنی و روحی بیشتر مستعد برای پذیرش احساسکور مذهبی و جفنگیات آن باشد خلاءهای کمبود در ذهنش زیاد، در نتیجه بیشتر به احساسکور مذهبی و چرندیاتش احتیاج دارد تا این خلاء عظیم ذهنی، روحی را پر کند. هفتم این فرد برای پایداری و حفاظت از این جفنگیات واپسگرای مذهبی و جا انداختن همه این جفنگیات در ذهن افراد در جامعه مهارت و استادی بالایی دارد و بهتر آنها را با توجیه گرایی و دروغ از راست بهتر به خورد افراد دیگر مذهبی میدهد. هشتم افراد دیگر مذهبی هم در نبود عقل کمبود زیاد دارند و به این جفنگیات احساسکور مذهبی برای رشد ذهنی، روحی و جسمی خود احتیاج دارند. این فرد که تمام شروط بالا را دارد، پس بنابراین بیشتر غرق در لجن مذهبی میشود و کم کم رهبری در قله هِرم مذهبی را به عهده میگیرد و برای همه این مذهبیها در بدنه هِرم مذهبی (یعنی رهبران کوچک) مطرح و الگو شده و همه که در اندازههای کوچک تر رهبر هستند میخواهند به درجه رهبری خداگونه مذهبی او در قله هِرم مذهبی برسند که از همه بیشتر مظهر جهل است. این افراد مذهبی جهل بودن رهبری خود و جهل بودن رهبری رهبر قله هِرم مذهبی خود را نمیفهمند و اگر هم بعضی وقتها عقل ناقص آنها بخواهد چیزی بگوید. احساسکور مذهبی غالب در ذهن آنها میزند توی سر عقل و در ذهن مردم مذهبی به آنها میگوید من که به شما گفتم که اگر دنبال عقل بروید کافر میشوید.
نکند میخواهید با انگ بی دینی و کافری کشته شوید و به جهنم بروید، این افراد که خودشان رهبران کوچک جاهل و کودن هستند از عقل ناقص خود که میخواهد در کار دین فضولی و آنها را کافر کند بدشان میآید و به احساسکور مذهبی در ذهن خود لبیک میگویند و برای نگه داشتن ایمان مذهبی پوشالی خود به فرمان احساسکور مذهبی در ذهن خود از رهبر معنوی و مذهبی در قله هِرم مذهبی پیروی و سعی میکنند که از او الگو برداری تا ایمان خود را از دست ندهند. با گسترش جوامع در طول تاریخ دامنه این رهبری دگم مذهبی در طی هزاران سال گسترده تر شد که شامل تمام مذاهب میشود و تاریخ بشریت تا به حال رهبران دگم مذهبی زیادی را به خود دیده است، ولی همگی یک بعدی، بسته و راکد بودهاند و بسیاری از این جفنگیات مذهبی را از هم دزدیدهاند. هیچ نوع انعطاف پذیری در آنها بوجود نیامد و نمیآید، یعنی هم از عقل و هم از محتوا خالی و هم شکل هِرمی جبری رهبری واپسگرا و تحمیلی از بالا به پایین بر آنها غالب بود و هست که از دل آن جبر مطلق مذهبی خداگونه بیرون آمد. پس از قرنها تکرار مکررات جبر مذهبی، این اواخر این رهبری دگم هِرم مذهبی به امام خمینی و امام خامنهای و دار و دسته آنها رسیده است که هر کدام خودشان را رهبر، عقل کُل و همه کاره مردم میدانند و در تحمیل این رهبری لجن مذهبی به خودشان و به مردم با هم مسابقه میگذارند کهای امت اسلام ببینید که من رهبر از همه رهبر تر، از همه عقل کل تر، بهتر، باهوش تر، کاردان تر هستم.
از خود احساسکور مذهبی بشنویم
احساسکور مذهبی مطلقگرا در ذهن افراد مذهبی به آنها میگوید از رهبر و رهبری که در قله هِرم مذهبی قرار دارد (امام خامنه ای) الهام بگیرید. قبلا امام خمینی الهام بخش و منجی شما بود الآن در محضر امام خامنهای هستیم.
احساسکور در ذهن مردم به آنها تلقین میکند که هر چه از رهبر دگم (امام خامنه ای) فرمودند دروغ نیستند، بلکه حقیقت محض هستند. مبادا به آنها شک بکنید. آنها را وحی مُنزل بدانید و به آنها باور و ایمان بیاورید. رهبر درقله هِرم مذهبی را عقل کُل بدانید. این مردم مذهبی گرفتار احساسکور مذهبی که عقل ندارند و در همه حال به احساسکور مذهبی در ذهن خود وابسته و همیشه در انزوای ذهنی، روحی با آن درد دل میکنند، دروغ بودن حرفهای رهبر در ذهن این مردم رنگ میبازد و آنها را وحی منزل میدانند. با این جفنگیات (امام خامنه ای) احساسکور مذهبی در ذهن مذهبیون ارضاء، راضی و احساسکور مذهبی که بر ذهن این مذهبیها خداگونه حکومت میکند ذهن، روح و جسم آنها را بطور کاذب تنظیم و آرامش میبخشد. در این حالت احساسکور در ذهن تک تک آنها پیروز شده است به آنها میگوید دیدید که رهبر در رأس هِرم مذهبی (امام خامنهای) بر روی منبر چگونه زیبا و عالی برای شما خطابه فرمودند. دیدید که شما را از نظر روحی و ذهنی چه زیبا محظوظ و تقویت کردند. مدام پای منبر این بزرگوار بنشینید تا هم دنیایتان و هم آخرتتان درست کند. افراد مذهبی از بزرگواریها و راهنماییهای احساسکور مذهبی در ذهن خود راضی و از او تشکر کردند و شکر خدا را بجا آوردند که چنین رهبر بزرگواری، مثل امام خامنهای را به آنها ارزانی داشته است. این شکرگزاری از خدایی است که در ذهن تک تک آنها حکومت خداگونه میکند، یعنی احساسکور مذهبی در ذهن آنها که به عناوین مختلف ضدیت با عقل دارد و عقل افراد را در صندوقچه ذهنی آنها به بند کشیده است.
هر چه افراد از واقعیتهای محیط اجتماعی در جامعه و محیط طبیعی عقب تر و بیشتر از آنها فرار بکنند بیشتر ذهنگرا تر و منزوی و برای حکومت مطلقه احساسکور مذهبی در ذهن آنها بهتر است.
کُری کُری احساسکور مذهبی در ذهن رهبر امام خامنهای متوهم:
هنگامی که رهبر (امام خامنه ای) در قله هِرم مذهبی برای هدایت مردم سخنرانی میکند. در اصل این احساسکور مذهبی شیاد و دروغگو در ذهن خامنهای است که تمام این نطقها را برای رهبر دروغین (امام خامنهای) با دروغ سرهمبندی میکند تا حدی که خود این رهبر در قله هِرم مذهبی در دنیای ذهنی کورش آنها را باور میکند، چون در ذهنش عقلی ندارد که بخواهد جلوی احساسکور مذهبی در ذهنش را بگیرد و با رضایت خاطر همان دروغها را با دروغهای سرهمبندی بیشتر بر روی منبر به خورد دیگران میدهد.
احساسکور مذهبی در ذهن رهبر (امام خامنه ای) میبیند که هر فرمانی که به این احمق رهبر قله هِرم مذهبی داده همهاش در این چهل و دو سال بعد از انقلاب در عمل خراب از آب در آمدهاند. خرابکارییهایش دست کمی از خرابکاریهای خمینی ندارد و صدای مردم در آمده است. احساسکور مذهبی در ذهن رهبر از این میترسد که حکومت مطلقه خداگونهاش در ذهن این رهبر سست شده باشد. برای اینکه این رهبر پوشالی (خامنهای) به این احساسکور مذهبی حاکم بر ذهنش خرده نگیرد و ترس به خود راه ندهد. درذهن متوهم رهبر شروع به دروغگویی میکند. به این رهبر پوشالی میگوید تو به خدای خود شک پیدا کردهای. آیا عقل کافرت کرده. آیا شیطان به جسم و جانت حلول کرده است؟ چه قدر سست ایمان شدهای. از خدا بترس و به خدای خود شک نکن تا ترا رستگار گرداند. مگر میشود که خدای تو اشتباه بکند. این خرابی هایی که در جامعه به بار آمده نه از تو و نه از امام خمینی و نه از مذهب تو و نه از خدای تو است. این خرابیها در جامعه را خود مردم باعث شدهاند. آنها به درگاه خدا نا شکر و نا شکیبا بودهاند. آیا به خدا و مذهب ناب محمدی و حکومت الله شک داری. عقلت را آب بِکِش. هر کس از عقل پیروی کرد کافر است. فراموش کردی که خدا تمام هستی است و همه چیز و همه کس به او ختم میشوند و به او بر میگردند. احساسکور که در ذهن رهبر (خامنه ای) است برای تقویت ذهنی و روحی رهبر به او میفرماید که تو امام هستی و حرف تو حرف خدا و پیغمبر است. در اراده و خواست خدا خللی وجود ندارد. تا حدودی رهبر (خامنهای) از نظر ذهنی و روحی تقویت و احساس امام بودنش از نو زنده شد و زیر زبان زمزمه میکرد امام خامنهای، امام خامنهای، چه موهبتی به این بزرگی. احساسکور مذهبی در ذهن علیل رهبر به او گفت محراب انتظار تو را میکشد. او بلند شد و به طرف محراب رفت و تسبیح گویان از خدا خواست که گناهانش را ببخشد و ایمانش را محکم کند. احساسکور در ذهن رهبر (امام خامنه ای) از نو کارش گرفت و رویش را از رهبر قله مذهبی (امام خامنه ای) بر میگرداند به طرف احساسکور مذهبی در ذهن مردم مذهبی (مردم مذهبی که خود را رهبران کوچک میدانند و در بدنه هِرم مذهبی جای دارند)) و به او میگوید، سلام العلیکمای برادر احساسکور در ذهن مردم مذهبی! چطور هستی؟ آیا ذهن مردم را پر کردی که این رهبر قله مذهبی (امام خامنه ای) عقل کُل است و خیلی حالیش میشود و جهان اسلام وجهانیان را رهبری میکند. آیا گفتی که این رهبر هم دنیا و هم آخرت شما را درست میکند؟ آیا به این مردم مسخ مذهب گفتی که این خرابیهای چهل و دو ساله تقصیر رهبر عالی قدر امام خامنهای و مذهب و خدای باری تعالی نیست و این خرابیها را شما مردم بوجود آوردهاید!
احساسکور مذهبی در ذهن مردم مذهبی (رهبران کوچک مذهبی) میگوید، علیکم السلام برادر احساسکور در ذهن رهبر (امام خامنه ای). حال شما چطور است. راستش را بخواهی در ذهن این مردم عقب افتاده خیلی خالی بستم و از خمینی و خامنهای و مذهب ناب محمدی خیلی تعریف کردم تا حدی که آنها به من لبیک گفتند و خدا را هم شکر گفتند که چنین رهبرانی مثل امام خمینی و امام خامنهای به آنها ارزانی کرده است. در ضمن عقل فضول در ذهن آنها میخواست فضولی کند و حقیقت را به آنها بگوید کهای مردم رهبران (خمینی و خامنه ای) زیر نفوز اربابان خارجی، بخصوص انگلیسی و اسرائیلی بودند و میباشند که با یک تو سری از من عقل خفقان گرفت و صدایش در نیامد. از تو برادر احساسکور عزیز در ذهن (امام خامنه ای) خیلی سپاس دارم و یک خواهش دارم که از رهبر (امام خامنهای) بخواهی که امام خامنهای به این مردم مسخ شده بگو ید که خرابیهای جامعه از من رهبر و مذهب و خدای من نیست.
احساسکور در ذهن رهبر قله مذهبی (امام خامنه ای) از احساسکور در ذهن مردم مذهبی تشکر کرد و برای محکم کاری که خللی بر حکومت مطلقهاش بر ذهن رهبر پوشالی (امام خامنهای) نیاید رویش را به امام خامنهای کرد و یک ژست تو خالی گرفت و در ذهن (امام خامنه ای) به او گفت اولا شما به خدا و دین بر حقش شک نکنید (منظور ازخدا خود احساسکور در ذهن رهبر بود). دوم ایمانتان قرص و محکم باشد. سوم از اعتراضات مردم ترس به خودتان راه ندهید. چهارم به امت خودتان بالای منبر بگویید که خرابی در جامعه از خود شما مردم است، به روی مبارک من رهبر و خدای من نیاورید. به آنها بگو اگر به من ولی فقیه شک کردید به خدای خود شک کردهاید و خدا شما را نه در دنیا و نه در آخرت نمیبخشد. این خرابیها را شما مردم بوجود آوردهاید و شما خودتان را مقصر بدانید. شما مردم به خاطر خرابکاری و نا شکری به درگاه حق مفسد فی الارض و باید با جان و دل و با مال و ناموس هزینه گران آن را بپردازید، چون مقصرید و از درگاه خدا رانده شدهاید. شما مردم قربانی کرونا شدهاید. تقصیر شما است که فاصله از هم نگرفتید و ماسک نزدید. اگر در عاشورا در سینه زنیها کرونا گرفتهاید به خاطر این بوده است که ایمان نداشتهاید. اگر کرونا نمیگرفتید بیماری دیگری را خداوند متعال نازل میکرد که بد تر از کرونا باشد. بروید و شکر خدا را بجا بیاورید که بد تر از کرونا نگرفتهاید. کرونا که چیزی نیست قدیمها بیماریهای دیگری آمدهاند که خیلی بد تر از کرونا بودهاند. کسر شأن من رهبر است که حرفم را پس بگیرم. شما هواداران و اصحاب من به این مردم نمک نشناس بگویید که رهبر کِی گفت که واکسن خارجی انگلیسی و آمریکایی حرام است. چرا به رهبر تهمت میزنید! شما مردم به توصیههای من رهبر (امام خامنه ای) گوش نکردید. من به شما گفتم که واکسن برکت خودمان بهترین واکسن در دنیا است. احساسکور مذهبی درذهن رهبر به او گفت معطل نکن ادامه بده. رهبر صدایش را صاف کرد و گفت، آنهایی که با خدا در افتادهاند (یعنی شما مردم با خامنهای در افتاده اید) کافر و اراذل و اوباش و باید زندان و همچنین گلوله را در خیابان به جان و دل بخرند. شکر به درگاه خدای تبارک و تعالی و طلب بخشش از او به شما گناهکاران کمک میکند که گناهان شما بخشوده شود. کرونا گرفتن شما هم کمک میکند که خدا به رحم آید و شما را ببخشد. دعای باران و دعای صحیفه سجادیه و عریضه در چاه جمکران را هم فراموش نکنید تا هم مشکل آب و هم مشکل کرونا بر طرف شود و امام زمان هم ظهور کند برای نجات شما رانده شدهها از درگاه حق. هیچ اعتراضی هم نباید بکنید، اعتراض کفر به درگاه الهی است.
این ترفندهایی که احساسکور مذهبی در ذهن امام خامنهای به خورد او داد و او هم آنها را هم به خورد مردم فقیر داد احساسکور مذهبی در ذهن خامنهای را راضی کرد و احساسکور راضی شده ذهن، روح و جسم این رهبر پوشالی (امام خامنه ای) را بطور کاذب تنظیم و آرامش را به ذهن، روح و جسم او بر گرداند و این کمک کرد که این رهبر پوشالی و دار و دسته او تمام این خرابکاریها در جامعه را فراموش و احساس بی گناهی بکنند و آنها بدون هیچ گناه و احساس شرم تمام این نا ملایمات و خرابکاریها رابه گردن مردم و زنها انداختند و میاندازند که به تمام معنی رهبران ریز و درشت در هِرم مذهب احساس پاک بودن و بیگناه بودن بکنند و خود را حق به جانب بدانند برای چاپیدن بیشتر مردم و زیر سلطه آوردن آنها که مبادا بخواهند مخالفت همگانی و گسترده بر علیه مذهب و رهبر آنها (امام خامنه ای) بکنند. به مردم تلقین میکنند که سر تا پا مشکل دارید. عیب از خودتان است. رهبر بزرگوار به درگاه خدا دعا میکند که خدا گناهان شما را ببخشد. انشاء الله و توکل به خدا همه چیز درست میشود، انشاء الله به یاری حق و انفاس پاک رهبر.
این لجن متعفن مذهب که از قربانی گرفتن و هتک حرمت در حق مردم سیری ندارد برای چیست؟ از خود احساسکور مذهبی بپرسید؟
احساسکور مذهبی میگوید،
باز هم سؤال، مگر فضول هستید؟، من چقدر بگویم که تقصیر با خود شما است!
هزار و چهارصد سال است که شما مردم به خاطر بی علمی و بی سوادی ما دو تا، یعنی من احساس و عقل را در زندگی اجتماعی و محیط طبیعی درست بکار نبردید و ما دو تا در برخورد با واقعیات درست رشد نکردهایم و همیشه در تضاد با واقعیات بودهایم، در نتیجه ما دو تا در تضاد با هم رشد و دشمن هم شدیم و ذهن شما انسانهای خیره سر را با دعواهای خودمان تا مرز جنون و دیوانگی مشغول کردیم. شما مردم هیچ موقع در طول تاریخ ما دو تا را در ذهن خودتان کمی اصلاح نکردید. من دیگر احساس سالم نیستم و احساسکور شدهام. عقل هم در این تضاد با من ضعیف و دیگر عقل سلیم نیست. من احساسکور اگر توی سر این عقل نزنم کم کم در تضاد با من قوی و یک زمانی بر من احساسکور غلبه و خود این عقل در ذهن افراد حکومت مطلقه پیدا میکند و من احساسکور را ناتوان و خود عقل در نبود احساس به عقل کور تبدیل میشود، مثل عقل کور رهبران اسرائیل، انگلیس و آمریکا و کلا شرق و غرب، برای مثال دیدید که تضاد ما دو تا، یعنی من احساسکور در ذهن مردم کشورهای فقیر و دشمنم عقلکور در ذهن ثروتمندان کشورهای پیشرفته تا آن حدی بالا گرفت که ما دو تا کورتر شدیم و تحمل همدیگر را نداشتیم و در تضاد و دشمنی با هم برای حکومت کردن بر ذهن افراد به جنگ و دشمن تراشی احتیاج داریم، مثلا تا به حال من احساسکور و دشمنم عقلکور قحطیهای بزرگ، بیماریهای مختلف، جنگهای مختلف و بخصوص دو جنگ جهانی را روی دست شما انسانها گذاشتهایم. الآن هم من احساسکور مذهبی در ذهن خامنهای و دار و دستهاش با عقلکور در ذهن رهبران اسرائیل، انگلیس و آمریکا و شرق و غرب با هم دشمنی داریم و برای دوام حکومت خودمان بر ذهن مردم سراسر ایران، منطقه و جهان با هم دشمنی و دشمن تراشی میکنیم و ممکن است که این تضاد و دشمنی ما دو تا یک جنگ دیگری را روی دست مردم ایران و منطقه بگذارد. خرابیهایش میماند برای قربانیان و افراد ضعیف، بخصوص مردم فقیر ایران و منطقه، ما دو تا به مرور کور و افراطی و دشمن هم شدهایم و در ذهن شما مردم حکومت مطلقه داریم. در این تضاد ما دو تا بدون جنایت و دشمنی طور دیگری با هم کنار نمیآییم. هر دوی ما مطلقگرا و به کم قانع نیستیم و حداقل چیزی که میخواهیم قدرت و حکومت مطلقه است. ما دو تا با هم میجنگیم تا یکی از ما پیروز شود. اگر از پس هم بر نیامدیم با دشمن تراشی و تبلیغات بر علیه هم به جنگ ملایم تری روی میآوریم. با کشت و کشتار ملایم تر مردم به حکومت کردن در ذهن شما مردم جهان ادامه میدهیم و از شما مردم مالی و جانی قربانی میگیریم.
بیشتر از من احساسکور میخواهید بدانید؟ چهره واقعی من احساسکور مذهبی بعد از خرابیهای هزار و چهارصد سال جمهوری اسلامی آخوندی ناب محمدی است، یعنی یک مرده زنده که لاشهاش قرنها مانده و متعفن شده و ویروس وار به همه سرایت کرده و میکند و قربانی میگیرد و با این مردگی، با این کهنگی و با این تعفن نمیتواند زنده باشد و رشد کند و به روز شود و با واقعیات اجتماعی و طبیعی در هر زمان هماهنگی داشته باشد، بخصوص امروزه که پیشرفت علمی و عقلی وجود دارد. علم و عقل برای جمهوری اسلامی و یا من احساسکور مذهبی زهر هستند. دو مرتبه تا به حال جمهوری اسلامی در درگیری با عقلکور سرمایه داری جام زهر جنگ و برجام را نوشید، ولی جام زهر آنها برایش گوارا بود، زیرا این جام زهر برایش بهتر از پیروزی مردم بر این حکومت ننگین احساسکور مذهبی آخوندی بوده و هست، حتی اگر چندین جام زهر دیگر هم از دست اربابان عقلگرای کور بنوشد به مراتب بهتر از پیروزی مردم بر جمهوری اسلامی است.
من نگارنده میگویم، این جام زهر را باید عقل سلیم و احساس سالم مردم. به این حکومت ننگین مذهبی بخورانند تا تاثیر داشته باشد. از دست خارجیها جام زهر نوشیدن فایده ندارد. شما عزیزان، شما مردم ایران و افغانستان ببینید که اربابان خارجی با شاه ایران و با افغانستان چه کردند. در ایران بعد از شاه آخوندها را آوردند سر کار و در افغانستان از نو طالبان را. تنها راه نجات قیام مردمی است. تلفات و هزینه دارد، ولی تلفات و هزینه آن به مراتب از تلفات و هزینههای کرونا، جنگ، قحطی، تجزیه ایران و آوارگی کمتر خواهد بود و هم خودمان و هم کشورمان را از چنگ هیولاهای مذهبی و آخوندیسم با گرایشهای احساسکور مذهبی آزاد میکنیم و درسی هم به خارجیهای شرق و غرب میدهیم که ما را دست کم نگیرند. مردم غیور افغانستان هم باید همین کار را بکنند اگر میخواهند که امثال طالبان را نداشته باشند و کشورشان دست خود مردم باشد و حکومت مردمی درست کنند، البته مشکلات زیاد و دنبال مدینه فاضله نباید گشت.
پاینده مردم ایران و افغانستان
اکبر دهقانی ناژوانی
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.