سیر سریع تحولات چند ماه اخیرحاکمیت را در تنگنا قرارداده است . رهبری که همواره به خود غره بود که تنها اوست که توان مدیریت بحرانهای داخلی و خارجی را دارد و آنرا در جمله ی ” نه جنگ میکنیم ، نه مذاکره “ با تبختر اعلام کرده بود ، هم اکنون آن چنان خود و نظام ولایی اش درچنگال بحرانهای متعدد گرفتار آمده است ، که هشیاری اش را از دست داده و تحلیل هایش متاثر از توهمات و آرزوهایی شده است که دیگر بویی از واقعیات “میدان “و “سیاست” ندارد . ( نگاه کنید به تاکید او بر محور مقاومت و سیر تحولات درسوریه).
تکرار آنچه که در این چند ماه ، در میدان و در داخل گذشته ، و این که حاکمیت با چه بحرانهایی روبروست بنظر غیر ضروری می نماید ، فقط مجددا به جمله ی کوتاهی از رهبری پس از مرگ رئیسی اشاره می شود تا تمام اظطرار رژیم دراین ایام پر مخاطره را توضیح دهد ” نه پول داریم نه وقت” . حال بنظر میرسد هریک از بازیگران ( حاکمیت وباندهای مختلف درقدرت ، آمریکا ، اسرائیل و متحدان غربی شان ، روسیه و چین و از همه مهمتر مردم ایران ) بنا براظطرارهایشان و با توجه به داشته هایشان در تدارک عمل اند . عملی که دیر یا زود در شکلی از مذاکره خود را نمایان می سازد . غرب به رهبری آمریکا کاملا خود را تجهیز کرده است و با تکیه براهرم قدرت نظامی و ضرب شست های اسرائیل ، اعمال فشارهای اقتصادی و تحریم ها و محدودیت های فروش نفت ، دستش کاملا پر است و برای آینده برنامه های مشخصی دارد . حاکمیت هم با برگ هسته ای و موشکی و احیانا تهدید کشورهای خلیج ونهایتا با مسئله مهاجرین ، هرچند تضعیف شده در حال تلاشهایی است . اما این میان ما چه می کنیم ؟ داشته های مان چیست ؟ آیا ما فقط نظاره گر این مذاکرات خواهیم ماند و صبر می کنیم ببینیم در آخر چه نصیب مان می شود ؟ آیا روحیه ی کاسبکارانه و محافظه کارانه ای که نمی خواهد برای خواست هایش هزینه بدهد ، مانند بخش وسیعی از مردم که در چند جنبش سالهای اخیر تنها نظاره گر وقایع اجتماعی بودند ، مجددا منتظر می ماند تا شاید غرب به مانند سوریه تغییراتی را هم در اینجا رقم بزند و فرجی شود برهمه ی این نابسامانی ها ؟ یا اینکه بمانند بخش های دیگری از ملت که نه تنها فقط نظاره گر وقایع اجتماعی و سیاسی نمانده اند بلکه بار مبارزاتی همه ی ملت را هم سالهاست به دوش کشیده اند ، این بار نیز ضرورت اقدام عملی را درک خواهند کرد و بیکار نمی نشینند .
هم اینک ماهیانه ده ها تجمع اعتراضی در سراسر کشور برگزار می شود . معترضینی که عمدتا از کارگران و مزدبگیران اند و مدام آمده اند و مدام خواستهایشان را فریاد زده اند . از کارگران پروژه ای نفت و گاز تا بازنشستگان مخابرات و تامین اجتماعی تا معلمان و پرستاران . اما پراکندگی و عدم ارتباط و نبود تشکل های کارآمد باعث شده که حتی حاکمیت نیز بسیاری از این تجمعات را دیگر جدی نگیرد وبا آن کنار بیاید . حکومت اکنون چندسالی است که سیاست عادی انگاری را پیش گرفته . حال دیگر عادی شده هر روز عده ای یک جا جمع شوند و شعاری سر بدهند ، یا کسانی را بگیرند و متعاقب آن کسانی را آزاد کنند . انگار زندان رفتن و آزاد شدن امری عادی است . بنظر می رسد تنها راه برای جلوگیری از عادی انگاری رژیم و دیده و شنیده شدن صدای ما ، کشف قدرت مان است . صدای زنان و مردانی که در سالها ی مختلف درقالب دانشجو در دانشگاه ها ، معترضین در خیابان ، متفکرین و فعالین اجتماعی در زندانها وکارگران درکارخانجات و معادن حضور داشته و بخصوص بعد از جنبش زن زندگی آزادی ،اکنون می تواند با تکیه بر دستآورد های آن ( کمرنگ شدن نسبی ترس ، مخالفت عملی عمومی با حجاب اجباری ، تجربه محلات ، استمرار چند ماهه در اعتراض ، کشف اشکالی از متشکل شدن و بهره گیری از ارتباطات شبکه ای) برای طرحی برنامه ریزی کرده و تدارک مشخصی ببیند که بخش های بیشتری از مردم را متحد و متمرکز و با برنامه ، راهبری نماید ، تا تنها نظاره گر معاملعه ی در بالا نبوده و با تعمیق خواستهای آزادیخواهانه و عدالت جویانه در میدان مذاکرات و فردای پس از آن تاثیر گذارد ، و قدرتی را وارد محاسبات سیاسی کشور کند که عمدتا بر نیروی داخلی و کارگران و مزدبگیران جامعه تکیه دارد .
جنبش اعتراضی متنوعی در تلاشی جبهه ای هم اکنون درزیر پوست جامعه در جریان است . این تلاش جبهه ای محتاج تشکلی جبهه ای نیز هست . تشکلی که خواسته ی همه ما را در بر بگیرد و آن را سازمان دهد . اما ، خوب است روشن گردد که این “ما” کیست ؟ کجا ایستاده است ؟ و درتدارک چیست ؟
ما که هستیم ؟ ما بخشی ازخیل کارگران ویا مزدبگیران ، زحمتکشان و فرودستان و طبقه متوسط شهری این جامعه هستیم .
ماکجا ایستاده ایم ؟ ما درجایگاه و موضعی قرارداریم که مهمترین و ضروری ترین خواست هایمان برقراری آزادی و عدالت ، رفع تبعیض ، رفاه و محیط زیستی در شان حیات بشری برای همگان است .
ما درتدارک چه هستیم ؟ ما بعنوان ضروری ترین اقدام عملی برای اعمال خواست های جبهه ای خود ، در تدارک و آماده سازی برقراری ارتباط بین تشکل های مستقل و مختلف موجود ، بمنظور تشکیل شورای سراسری تشکل های مختلف هستیم .
ضرورت ، امکان ، حمایت ، دستآورد
ضرورت : تشکیل چنین شورایی یک ضرورت است ، زیرا برای دیده شدن و همراه کردن بقیه مردم و تاثیرگذاری برمعادلات سیاسی و اجتماعی ، ناگزیر به اتحاد و اعمال قدرت عملی در فراخوان ها و تظاهرات خیابانی پیش رو هستیم ، تا بعنوان تنها نماینده ی مردمی داخل کشور بتوانیم سخنگوی فراگیر و واحدی داشته باشیم . پس ضرورت دارد که مابین تشکل های موجود نشست هایی برای هماهنگی کنش های اجتماعی برگزار شود . نمایندگان جمع های دیگر(از دانشجویی تا کارگری، پرستاران و زنان و…..) می توانند از طریق راههای امن بتدریج در این نشست ها شرکت کنند و شیوه مناسب پیوند را کشف نمایند .
امکان : هم اینک تشکل های مهم صنفی و سیاسی ( ازمعلمان و بازنشستگان مختلف تا کارگران ، روشنفکران ) مختلفی موجودیت دارند که جدا از یکدیگر فعالیت می کنند . همین گونه می توان از جمع های بسیاری یاد کرد که در دانشگاه ها و محلات شکل گرفته اند . بسیاری نیروهای پراکنده نیز در حوزه های زنان ، محیط زیست ، هنر و سیاست وجود دارند که بگونه ای محفلی و یا از طریق شبکه ای با یکدیگر در فعالیتند . همه ی این نیروها امکان فعال شدن در یک کار متشکل جبهه ای را دارند بدون آنکه به فعالیت انحصاری شان لطمه ای بخورد .
حمایت : این فعالیت جمعی وحضور موثر در صحنه های اجتماعی در بزنگاه های مهم ممکن نمی شود مگر آنکه از حمایت تک تک نیروهای مردمی و فعالین سیاسی و بخصوص نیروهای دموکراتیک و چپ (در هر شکلی ) برخوردار باشد . ساختن چنین قدرت یگانه ی داخلی تنها با کشف ضرورت آن در میان تمامی فعالین سیاسی ، کارگری ومدیران تشکل های موجود ممکن خواهد شد . بجای پرداختن به افراد و کسانی که به این یا آن تشکل یا جمع سیاسی وابسته هستند بهتر است به روند و رویه ها و ایده ی پشت این نوع سازماندهی توجه کرد و به هنگام نقد کلامی ، روش جایگزین عملی را مطرح نمود . این شورا در مالکیت و یا منتصب به این یا آن شخص یا گروه و یا سازمانی نیست پس حمایت همگانی همه نیروها در رسانه ها و تشکلات و محافل متعدد و روابط حتی شخصی ، می تواند کمک بزرگی در حمایت عمومی از تشکیل شورای سراسری تشکل های مختلف باشد .
دستآورد : فراموش نکنیم که این کاربسیار بزرگی است و بسادگی ممکن نخواهد شد ، و از آنجا که علنی است ( مگر در سازماندهی های پس زمینه که به نوع مدیریت هر تشکلی باز می گردد) پس بی هزینه هم نمی باشد . و باز ازآنجا که برای اولین بار به تشکیل آن اقدام می شود ، کم تجربگی امری ناگزیر است . بهمین دلیل هرنیرویی که بتواند در تعمیق این ایده که مدتهاست در راستای شکل گیری اش تلاش هایی شده است ، کمکی نظری وعملی انجام دهد ، مهم است . از بارزترین دستآوردهای چنین فعالیتی میتوان به تجربه اندوزی و تمرین سازماندهی در کار جبهه ای و جمعی اشاره کرد . قطعا باید بتوانیم منافع گروهی مان را در راستای منافع جبهه کشف کنیم تا با آن همراه شویم . ابتدا ایده و سپس روند شکل گیری و در نهایت و در صورت تحقق ، حرکت عملی اش را نقد دائمی کنیم تا از انحرافات احتمالی مصون گردد . همه اینها دستآوردی شگرف در عرصه مبارزات جمعی است ولی از همه مهتر دستیابی به نیروی گسترده ی داخلی و داشتن سخنگویی است که شاید بتواند خلا رهبری جنبش جبهه ای پیش رو را از داخل وبا حمایت بیشترین نیروهای مردمی پر کرد .
پایان دی ماه ۱۴۰۳
بهروز علی یاری
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.