نوشته جسورانه پویان راز در مورد بهروز وثوقی و” مردانگی هژمونیک” گمشده ایرانی به نظر من دریچه ورود به تحقیقاتی است که هنوزاغلب مردان وبه خصوص مردان ایرانی در مورد آن مقاومت بسیار نشان می دهند.در روزگاری که بیش از پیش فمینیسم و هم جنس خواهی در جهان از اعتبار و مقبولیت برخوردار می شوند، مسئله بحران هویت “مردانه” مسئله ای است که نباید مردان منکرآن شوند و سر در برف فرو کنند.
“مرد بودن” باید در کنار معیارها و ارزش های جدید جامعه تعریف شود و نه بر حسب تصاویر اساطیری. بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی، جان وین و گاری کوپر …. تصاویر مردانگی روزگاری بودند که زنان هنوز نه رئیس جمهور می شدند و نه در وزیر خارجه و نه وزیر دفاع (فرانسه). حتی در ایرانی که زنان نه در دولت و نه در مجلس (حتی اگر حضور داشته باشند) قدرتی ندارند، در مدت این ۲۷ سال جایگاه خود را در عرصه های عمومی و خصوصی (این بار با زحمت و تلاش روزمره خود و نه با امر همایونی) چنان تغییر داده اند که زنان ایرانی امروز دیگر ربطی به زنان قبل از انقلاب ندارند.
همیشه فکر می کردم که در ایران چقدر سخت است که آدم “مرد” باشد. واقعا با تعریف های سنتی “مرد بودن” از “زن بودن” خیلی سخت تر است. چند بار در روز باید رگ غیرتت بیرون بزند تا بتوانی به همه ثابت کنی که تو “مردی” ؟! مرد شدن در جوامع سنتی آداب سختی دارد ، باید نباید هایش فراوان است، مرد نباید گریه کند، مرد باید در برابر هر خطری بایستد؛ مرد باید از شرف و حیثیت تمام زنان اطرافش دفاع کند وبرای خاطر آن حتی قابل قبول است که کتک کاری کند و حتی آدم بکشد، باید جنگجو باشد و در نهایت بتواند در تمام شرایط و برای تمام افراد از زن و فرزند تا هر رهگذری “مردانگی” خود را ثابت کند. این مردانگی گاه در خشونت باید شکل بگیرد، گاه در زور بازو و قدرت مقاومت وی در برابر هر گونه فشار روحی و جسمی و گاه در توانائی جنسی وی (که متاسفانه این یکی در تمام دعواهای کوچه خیابانی هم به گوش می خورد). به قول مارگارت مید نگرانی از این که پسربچه مرد نشود خیلی بیشتر از این است که دختر بچه زن نشود.
مردان با نگاه سنتی خود و زنان با نگاه فمینیستی، هویت مردانه امروز را مرتب به زیر سئوال می برند، هویت مردد مردانی را که می دانند جهان تغییر کرده و آنها نیز مانند بقیه مردم دنیا ! نیاز به تعریف دوباره دارند. تعریفی که آنها را منطبق با تغییرات جهان کند. اگر فمینیسم امروز در تمام جهان قدرت پیدا کرده برای این است که زنان ابتدا از موضع قربانی جامعه مرد سالار حرکت کردند و با تحقیقات و سعی و کوشش فراوان موضع خود را ازموضع قربانی به موضع زنی در جستجوی یک هویت جدید تغییر دادند. به عبارت دیگر همانطور که فرانکو لاسکلا محقق انسان شناس می گوید زنان موضع شکست خورده را پشت سر نهادند و به اشکال مختلفی از تعریف مقاومت در برابر جامعه مردانه رسیدند. اما مردان اغلب در موضع مقاومت در برابر تغییر نقش زن و مرد در حوزه عمومی و خصوصی مانده اند.در سالهای اخیر تحقیقات بسیاری بر “مسکولینیسم” به اشکال مختلف شروع شده است. تحقیقات مسکولینیسم خود دارای گرایش های متضادی هستند. برای برخی مسکولینیسم برابر می شود با مچیسم و در برابر فمینیسم رادیکال قرار می گیرد. این نوع مسکولینیسم یا از طریق فمینیست های رادیکال مطرح می شود که همه مردان را در یک کاسه می گذارند و یا از طریق مردانی که کماکان به دنبال همان تصویرسنتی مرد اسطوره ای هستند که جای نفس برای هیچ زن و هیچ هم جنس خواهی نمی گذارد و تنها راهی که می شناسد نشان دادن و اثبات مردانگی خود به دیگران است.
اما مسکولینیسم دیگری نیز پا گرفته که نگاه به هویت مردانی دارد که همان گونه که پویان می گوید نگاهشان به هویت مردانه امروز و تعریفشان از “مردانگی” نگاهی “مردد” و پرسشگراست. نویسندگان و محققان آن مردان و زنانی هستند که نگاهشان به شکل گیری هویت کسانی است که در دنیای متغیر و سریع امروزمانند دیگران دچار بحران هویت شده اند و مشکل می توانند تا جایگاه خود را در جامعه امروز تعریف کنند. گاه مهاجران هستند و گاه رنگین پوستان و گاه کارمندان دون پایه دولتی و گاه بی خانمان ها و گاه تنها مردانی هستند که در برابر زنانی قرار گرفته اند که از موضع قبلی خود فاصله زیادی گرفته اند.
مردان ایرانی هم مانند مردان دیگر جهان و شاید بیشتراز بسیاری دیگر دچار بحران هویت هستند. این بحران هویت در کشورهایی که دولتهای نه تنها مرد سالار بلکه کاملا مردانه دارند بیشتر است به خصوص در کشورهایی مانند ایران که زنان از ابتدای انقلاب در تلاش فراوان برای تغییر جایگاه خود در عرصه خصوصی و عمومی هستند. در بسیاری از کشورهای غربی دولت ها تعریف مردانه ای از خود ندارد (هر چند که مرد سالار هستند) اما زنان و هم جنس خواهان منعی برای حضور در دولت و مجلس و ریاست کشور ندارند. حضور افراد نه بر حسب جنسیت و اثبات مردانگی آنها بلکه بر حسب شایستگی آنها تعریف می شود. در ایران اما حکومت چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب تعریف کاملا مردانه ای از خود دارند. شاید بسیاری از مسائل اجتماعی و سیاسی ما در عرصه داخلی و یا به خصوص بین المللی نیز در پس این تعریف سنتی از مردانگی باشد که دیگر جائی در دنیای امروز ندارد.
به نظر من تحقیق در این مورد برای دانشجویان رشته های علوم اجتماعی و به خصوص مردان ما بسیار لازم است. کتاب های بسیاری در این مورد نوشته شده اما هیچ کدام ترجمه نشده است. من اینجا چند کتاب معرفی می کنم . کتابهای فمینیست هایی از قبیل الیزابت بدنتر، سیمون دوبووار، فرانسواز اریتیه ، مارگرت مید، … از کتابهای هستند که دیدگاه جنسیتی (زنانه و مردانه) و نه فقط زنانه دارند و به عنوان کتابهای مرجع مطرح می شوند. اما کتابهایی هم هستند که نگاه جدیدتری به مسائل و مطالعات جنسیتی و مسکولینیسم دارند. چند تا از آنها را می نویسم بلکه بدردتان بخورد
Franco La Cecla, Ce qui fait un homme (Modi bruschi, antropologia del maschio)
George Mosse : L’image de l’homme, l’invention de la virilité moderne

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com