دیابلوگ – در زمانهای که ارزشهای ایدئولوژیک نظام مسلط هر چه بیشتر در آدمها درونی میشوند و انگارههایی چون «فردگرایی»، «مصرفگرایی»، «ثروتاندوزی»، «پیشرفت و موفقیت» (به مثابهی پیشی گرفتن از دیگران) و … همچون اصولی تردیدناپذیر در تار و پود جوامع امروزی نهادینه می شوند، تقویت و جان بخشیدن به ارزشهای رهاییبخش اما سرکوب شدهای همچون «امر جمعی»، «روشنگری»، «مقاومت»، «همبستگی»، «سازمانیابی» و … خود بخشی ضروری از فرآیند مبارزه با نظم موجود است.
از این رو باید چنین ارزشهایی را از لابلای تاریخ و اندوختههای فرهنگی و مبارزاتی بیرون کشید و به میان جامعه بازگرداند. در هیاهوی بیوقفه رسانههای میناستریم و سایر ابزارهای «صنعت فرهنگ»، باید به «ادبیات مقاومت» روی آورد؛ تا با بازگویی ادبیِ ایستادگیها، مبارزات و نبردهای رهاییبخش مردم در سیر تاریخ مدرن، ضرورت مبارزه را برجسته کرد و امید به رهایی را در فضای عمومی زنده نگه داشت. یکی از راهکارهای مقدماتی در این حوزه، بازخوانی و معرفی متون ادبی و هنری، و از جمله کتابهایی است که چنین رسالتی را دنبال میکردهاند. معرفی کتاب «فونتامارا» در بخش «کتابخوانی» با چنین انگیزهای انجام میشود.
«فونتامارا» یکی از رمانهای شاخص در وصف مبارزهی جمعی فرودستان است. این رمان کوچک، که ابتدا در سال ۱۹۳۰ در آلمان منتشر شد، نخستین کتاب «اینیاتسیو سیلونه» نویسنده و فعال سیاسی چپگرای ایتالیایی است و در زمان خود، یعنی در دورهی اوج اقتدار فاشیسم ایتالیا و رشد سهمگین جنبش نازیسم در آلمان، با استقبال زیادی هم مواجه شد. ترجمهی فارسی «فونتامارا»، با قلم زنده یاد منوچهر آتشی، نخستین بار در سال ۱۳۴۷ در ایران منتشر شد (اینیاتسیو سیلونه عمدتا با رمان های «نان و شراب» و «یک مشت تمشک» در ایران شناخته میشود).
داستان کتاب «فونتامارا»، دربارهی دهقانان زحمتکش یک روستای دورافتادهی کوهستانی در جنوب ایتالیاست، که به رغم اینکه چندی است از انقیاد و سلطهی دیرین فئودالها رهایی یافتهاند، ولی برای آنان پیوند نزدیکتر با نظام سرمایهداری با ظهور و گسترش فاشیسم مقارن میشود. به این ترتیب زندگی دهقانان همچنان با رنج و محرومیت و دشواری و سلطه قرین است. بر چنین بستری که در آن هر یک از روستاییان تنها به فکر سیر کردن خانوادهی خود هستند، داستان به روایت روند شکلگیری یک مبارزه برای تغییر وضعیت زیستی روستاییان و فراز و فرودهای آن میپردازد. جمعی کوچک برای روشنگری در میان روستاییان و ترغیب آنان به مبارزه، به انتشار مخفیانهی نشریهای دهقانی اقدام میکنند.
فرازهایی از این داستان پر التهاب را در زیر میخوانید:
پسرم که وارد شد، ده نفر از ما دور صندوق و دیگر اشیایی که ناشناس آورده بود تا روزنامهی دهقان در آوریم، جمع شده بودیم. در واقع، اولین روزنامهی دهقانی. روی صندوق نوشته شده بود «پلیگراف». صندوق را معصومانه روی میز مغازهی ماریتا، وسط جاده گذاشته بودیم و راجع به روزنامهای که قرار بود منتشر کنیم حرف میزدیم. همانطور که گفتم ده نفر از ما دور میز جمع شده بودیم. چیز نوظهوری بود و ما از چند و چون آن بیاطلاع بودیم. … دستخط ماریا گراتسیا از همه بهتر و خواناتر بود و قرار شد استنسیلها را او بنویسد. بالدیسرا دستور زبان خوب میدانست و او بود که باید نوشته را نقطهگذاری و علامتگذاری میکرد. اسکارپونه طرز کار ماشین را از ناشناس آموخته بود. بحث اولمان سر این بود که عنوان روزنامه چه باشد. بالدیسرا برای روزنامه عنوانی شبیه روزنامههای شهر، مثل پیغام و تریبون، یا چیزی شبیه آن میخواست. اما اسکارپونه که راه و رسم براردو را به ارث برده بود، از این امر جلوگیری کرد. وی توضیح داد: «ما نباید از هیچ روزنامهای تقلید کنیم. چه، تا حالا روزنامهای شبیه روزنامهی ما نبوده.»
میشل عنوان جالبی پیشنهاد کرد؛ «حقیقت»، که به نظر میآمد معانی زیادی در بر دارد. اما اسکارپونه پیشانیش را چین انداخت و با لحنی پرسشآمیز گفت: «حقیقت! اما کی از حقیقت خبر داره؟»
میشل گفت: «ما او را نمیشناسیم، اما میخوایم بشناسیم.»
اسکارپونه گفت: «و موقعی که شناختیش، نونت میشه؟» او اینطور فکر میکرد.
لوسوردو ایدهی جالبی داشت: «عدالت».
اسکارپونه گفت: «شما دیوانهاید؛ همیشه عدالت علیه ما بوده. برای ما عدالت پلیس است. هر کسی با عدالت سر و کار داشته باشد، معنیاش این است که با پلیس دربیافتد. در دست عدالت گیر افتادن یعنی گیر پلیس افتادن.»
اما لوسوردو با عصبانیت گفت: «منظورم از عدالت، عدالت واقعیه که در همه یکسان باشه.»
اسکارپونه گفت: «اونو تو بهشت پیدا کن.»
ماریتا پیشنهاد کرد: «شیپور روستا مناسبه.»
اما هیچکس راجع به پیشنهاد او حرفی نزد. اسکارپونه پرسید: «چه کار میتوانیم بکنیم؟»
ماریتا گفت: «ما تو فکر عنوان هستیم، شما تو فکرای دیگه.»
اسکارپونه گفت: «من فکرشو کردم، چه کار میتوانیم بکنیم؟»
ما به یکدیگر نگاه کردیم. بالدیسرا خاطرنشان کرد: «اما اینو نمیشه عنوان روزنامه کرد. عنوان روزنامه باید با حروف درشت بالای روزنامه نوشته بشه.»
اسکارپونه جواب داد: «خیلی خوب، بالای روزنامه با حروف درشت مینویسیم «چه کار میتوانیم بکنیم؟»، این میتونه عنوان باشه.»
لینک دانلود نسخهی پیدیاف کتاب
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
…. خیلی خوب، بالای روزنامه با حروف درشت مینویسیم «چه کار میتوانیم بکنیم؟»، این میتونه عنوان باشه.»
پنجشنبه, ۱۳ام مهر, ۱۳۹۱