توضیح: روز هشتم مارس دو گردهمایی در استکهلم در ساعت ۱۷ و ۱۸ و به دعوت چند شبکه و سازمان های زنان سوئدی برگزار شد. در گردهمایی نخست از جمله امینه کاکاوابه برگزار کننده آن تجمع و نماینده پیشین پارلمان سوئد و خانم آنیکا استراندهل نماینده “زنان سوسیال دمکرات”و  وزیر پیشین بیمه و امور اجتماعی سوئد و نمایندگانی از دیگر نهادهای زنان سوئدی، ایرانی، افغانستانی، کردی و بلوچ سخنرانی کردند. نوشته زیر برگردان فارسی متن سخنرانی نگارنده در آن تجمع است.

 امروز مبارزه زنان جهان علیه مردسالاری واشکال گوناگون ستم جنسیتی بیش از پیش مورد قدردانی و توجه قرار گرفته است. با این همه موقعیت زنان ایران و افغانستان و دیگر کشورهای منطقه (خاورمیانه و شمال آفریقا) که زیر سیطره حکومت های اسلامی و بنیادگرایی اسلامی به سر می برند بسیار و خیم تر است و نیازمند حمایت جهانی گسترده تر برای تقویت صدای آنان است. چه، نفس بنیادگرایی اسلامی به معنای اعلام جنگ و خشونت علیه زنان و نقض حقوق برابر همه انسانها است.

در ایران زنان پیشقراول به راه انداختن جنبش زن، زندگی ، آزادی شدند که از آن همچون نخستین انقلاب فمینیستی جهان نام برده شده است. زنان در این جنبش نه تنها علیه حکومت اسلامی و هنجارهای مردسالارانه به پا خواستند بلکه نگاه غرب محور به خود را همچون “قربانیان منفعل” به زیر سئوال بردند. به ویژه زنان ایران نشان دادند کنشگران قدرتمندی هستند که می توانند با دست های خالی به چالش خشن ترین حکومت های سرکوبگر بپردازند. ایستادگی زنان شجاع افغانستانی در برابر طالبان و نقش زنان کرد در مبارزه علیه داعش نیز نمونه های دیگری از این حقیقت است.

جنبش زن، زندگی، آزادی در ایران تحسین جهانیان را نیز برانگیخت. با این همه این پشتیبانی به گونه و درحدی نبود که بتواند جلوی خشونت لجام گسیخته جمهوری اسلامی ایران را بگیرد. هم از این رو همه زنان و مردان شرکت کننده در این جنبش بهای سخت سنگینی پرداختند. حدود ۲۰ هزار دستگیری و ۶۰۰ کشته نشانگر درجه توحش و جنایت پیشگی نظام حاکم بر ایران در مقابله با این جنبش است که چندان هم نگران ابعاد احتمالی واکنش جهانیان نیست. شاید هم از این رو است که امروز گستاخ تر شده است. امری که واکنش حکومت در برابر مسمومیت صدها دختر جوان مدارس دخترانه جلوه ای از آن است. بسیاری برآنند حکومت به قصد مجازات و ترساندن دختران جوان که در انقلاب زن، زندگی آزادی حضوری فعال داشتند، یا خود مستقیما در مسمومیت مدارسه عمدتا دخترانه نقش داشته یا بی اعتنا به سرنوشت آنان هیچ احساس مسئولیتی نمی کند. از آن بدتر با سرکوب انتقادات و تظاهرات علیه رویه نظام در برخورد به این حادثه نشان می دهد که چقدر جان و سلامتی شهروندانش برایش بی ارزش است و جز به حفظ اقتدار خود به هیچ چیز نمی اندیشد. برخی نیز برآنند که این اقدام توسط افراطی ترین باندهای حکومت به قصد طالبانیزه کردن هرچه بیشتر کشور از جمله از طریق بستن مدارسه دخترانه صورت گرفته است. انگیزه و عاملان این رخداد هرکه باشد، نحوه عمل حکومت آشکارا همچون رفتار یک حکومت اشغالگر نسبت به مردم سرزمین تحت تصرف است که روز به روز شکاف بین آن و ملت از جمله در پی این حادثه بیشتر شده است. امری که می تواند زمینه ساز موج تازه ای از اعتراضات گردد. با این همه نباید نظاره گر اوضاع شد.  

دولت سوئد، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد باید برای تشکیل کمیسیون حقیقت یاب تحت نظارت سازمان ملل متحد برای رسیدگی به این مسئله اقدام کرده و جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار بیشتری قرار دهند.

علاوه بر آن زنان ایران و بخش گسترده ای از همه مردم ایران قصد خود را برای پایان بخشیدن به عمر بنیادگرایی اسلامی در ایران جزم کرده اند. آنها را نباید دراین مبارزه تنها گذاشت.

برای غلبه بر جمهوری اسلامی ایران و بنیادگرایی اسلامی در منطقه ما نیازمند اتحاد همه نیروها هستیم. نیازمند نه تنها گسترش جنبش های گوناگون و انقلاب های زنانه، بلکه همچنین همراهی گسترده تر مردان در پذیرش نقش و سهم خود و در تغییر الگوهای مردانه هستیم. زنان و مردان این کشورها البته با اتکا به نیروی خود قادر به چالش نظام هایی از نوع جمهوری اسلامی ایران و دیگر حکومت های زن ستیز هستند. با این همه نباید انان را در مصاف خویش با مخوف ترین حکومت های سرکوبگر تنها گذاشت و نقش حمایت های جدی تر و موثرتر بین المللی از این مبارزات را دستکم گرفت. تنها در آن صورت می توان امید داشت تا این مبارزات به ثمر رسیده و به عمر بنیادگرایی اسلامی در ایران و منطقه و حکومت های ترور و وحشت برآمده از آن نظیر جمهوری اسلامی ایران خاتمه بخشید!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)