اکنون معلوم شد که آقای مکرون در جلسه ی دیدار با مسیح علینژاد و سه زن و فعال مدنی دیگر ایرانی برخلاف ادعاهای اولیه مسیح علینژاد و همراهانش به پشتیبانی از انقلاب نوین مردم ایران و سقوط حکومت ایران نپرداخته است. یا حاضر به کمکی در این مسیر و خط مورد نظر مسیح علینژاد و یارانش به هیچ شکل نظامی و یا به حالت افراطی تحریم و منزوی کردن کامل حکومت جمهوری اسلامی نبوده است. او فقط این انقلاب و جنبش زنان را تحسین کرده بود و قول داده بود که پشتیبانی دیپلماتیک بکند. بنا به گفته ی تازه ی خانم «لادن برومند» که یکی از این چهار فعال مدنی زن شرکت کننده در این دیدار بود، در واقع مکرون با صراحت گفته است که »«نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم.».

این متن و حقیقت حذف شده در نمایش رسانه ایی مسیح علینژاد و یارانش پس از دیدار با مکرون است که تصویری کاملا متفاوت از این دیدار ایجاد می کند. همانطور که فروختن این دیدار به عنوان یک پیروزی بزرگ جنبش مدنی و مسیح علینژاد نماد یک دروغگویی بزرگ و بیشرمانه و برای گمراه ساختن افکار عمومی از مسیر تولید یک «هایپررئالیتی رسانه ایی» یا یک حادـ ـ واقعیت دروغین و نئون وار بوده و هست. در واقع باید همه نیروهای مدرن به این خبر مهم و جنجالی توجه بکنند و ما بایستی مشترکا به این تلاش آشکار و بیشرمانه برای تولید واقعیت دروغین و اخبار دروغین و به نفع مسیح علینژاد و گروههای افراطی اعتراض جمعی بکنیم و از مسیح علینژاد جوابگویی صادقانه و ژورنالیستی بخواهیم.

در واقع او باید حتی از منظر ضوابط مدرن به پاسخگویی قانونی و رسانه ایی برای چنین دروغ و گمراه سازی آشکار و خطرناک افکار عمومی بپردازد و از همه ایرانیان معذرت خواهی بکند و مجازات قانونی و رسانه ایی چنین گمراه سازی را بپذیرد. یا موسساتی مثل صدای امریکا و ایران اینترنشنال و غیره باید از او پاسخ بخواهند و بشخصه پاسخ بدهند که چرا بدون تحقیق درست به انتشار چنین فیک نیوزهای گمراه کننده ایی دست زدند و یا سوتی های اشکار در سخنان این شرکت کنندگان را ندیدند و زیر سوال نبردند. زیرا انها این مصاحبه ها و وارونه نمایی ها را تولید و منتشر کردند و در تولید این دروغ بزرگ و دردناک سهیم هستند. یا انها باید اکنون از ادامه ی همکاری با مسیح علینژاد فعلا خودداری بکنند، اگر به ضوابط خبرنگاری مدرن وفادار هستند. زیرا یکایک انها و ما می دانیم که چه اتفاقی برای یک خبرنگار خارجی بخش انگلیسی یا فرانسوی و آلمانی زبان بی بی سی و صدای امریکا و دویچ وله و یورونیوز می افتاد، اگر چنین خبر دروغی را منتشر می کرد، یا مرتب به آن استناد می کرد و برای خودش و پیروزیش در این دیدار مرتب معرکه گیری رسانه ایی می گرفت. کاری که مسیح علینژاد به شکل وسیع بعد از این دیدار کرد و کافی است که به لینک مصاحبه های او پس از این دیدار با تلویزیون ایران اینترنشنال و غیره مراجعه بکنید که یک نمونه اش این است.

روشدن حقیقت و پیام محوری این دیدار، تلاش برای گمراهی افکار جمعی و بدون هیچ شرم و صداقت اخلاقی توسط مسیح علینژاد و یارانش، تلاش آنها برای پوشاندن و تحریف موضع گیری شفاف مکرون و فرانسه، نکات مهم محوری و ساختاری در بردارد که متن کوتاه و چالشی ذیل سعی می کند به آنها بپردازد. زیرا ما نمی توانیم به تحول مدرن خویش دست بیابیم، بی انکه الترناتیو و رهبران سیاسی و مدنی درستی داشته باشیم که با زبان و ذایقه ی مدرن سخن می گویند و عمل می کنند، یا قادر به سیاست ورزی مدرن هستند و در خدمت منافع ملی کشور و جنبش مدنی حرکت می کنند. نه انکه گرفتار زبان سیاه/سفیدی حکومتی باشند و براحتی برای رسیدن به اهداف خودشیفتگانه ی خویش دروغ بگویند و اشک تمساح بریزند. یا بجای منافع ملی کشورشان در خدمت منافع اربابان و پدران جدیدشان در منطقه باشند. یا اگر دیروز اصلاح طلبی بودند که بدنبال دیکتاتور و ولی فقیه شکلاتی و مهربان می گشتند، حال برانداز و افراطی شده اند و اربابان قوی و خشن می طلبند. زیرا اصلاح طلبی و انقلابی گری ایرانی دو روی یک سکه و دور باطل هستند و مرتب به هم تبدیل می شوند و هر دو منافع تحول مدرن ایران و جان و مال مردمشان برایشان مهم نیست، بلکه برای آنها دست یابی به منافع خودشیفتگانه ی خویش و تحقق ارمان خشن و تمتع پدران و اربابان جبار قدیم یا جدیدشان مهم است. به این خاطر هر دو در نهایت سیاه/سفیدی سخن می گویند و براحتی دروغ می گویند و واقعیت ها را مسخ و تحریف می کنند.

اکنون ما باید از صحنه رسانه ایی و خبررسانی مدرن دفاع بکنیم و همزمان از انقلاب و جنبش مدنی خویش در برابر خطرات افراطی و هیستریکش و فیگورهایی چون مسیح و امثالهم دفاع بکنیم و نشان بدهیم که «هشیاریم» و می خواهیم که جای روابط سنتی را موازین و ضوابط مدرن بگیرد.

از همه دوستان و فعالان مدنی و رسانه ایی نیز تقاضا می کنم به تلویزیونهایی چون ایران اینترنشنال و بی بی سی و صدای امریکا و یورونیوز و غیره اعتراض بکنند و از آنها شفاف سازی و موضع گیری شفاف در مورد این «جنجال رسانه ایی و گمراه سازی وسیع رسانه ایی» بخواهند. زیرا انها مسئولند که جواب بدهند. زیرا «گمراه سازی افکار عمومی با اخبار غلط و با فیک نیوز» عملی ضد قانونی است و مجازات قانونی دارد. کافیست که بطور گسترده چنین پیامها و تقاضاهایی به این رسانه ها فرستاده بشود و در کامنتهای توییتری و فیس بوکی و در اینستاگرام از آنها جواب خواسته بشود تا ببینید که چگونه وادار به عمل و جوابگویی می شوند و اگر سکوت بکنند، هرچه بیشتر رسوا می شوند. تا ببینید که قدرت مدرن و ساختارشکن چیست و چگونه عمل می کند. یا چگونه واقعیتهای نو و رنگارنگ یا دیسکورسهای نو با طرح سوالها و شعارهای درست و بر اساس موازین مدرن می افریند و دیگری و حریف را وادار به پاسخگویی در برابر «نگاه جمعی یا نگاه دوربین رسانه ایی» می سازد. تا ببنیید که چقدر قدرت دارید، اگر با هم و به شکل مدرن و رنگارنگ به چنین گمراه سازی هدفمند و آشکاری اعتراض بکنید. یا چرا زبان و جهان سیاه/سفیدی و هیستریک بنیادگرایان سنتی و نیمه مدرن یا پوپولیستهای خشن مدرن در برابر این قدرت مدنی و مدرن رنگارنگ و رند و راهگشا همیشه محکوم به شکست است. اگر بتوانیم بسان وحدت در کثرت مدرن این قدرت مدرن را و پرسشگری مدرن را جاری و همه گیر بسازیم و ساختارها را با دروغ و فقدانهایشان روبرو بسازیم و انهم در برابر نگاه جمعی و با شفافیت مدرن. یا ازینرو همه دیکتاتورها هراس از این جهان شفاف و رنگارنگ مدرن دارند. بی انکه بخواهیم خطاها و ضعف های دموکراسی مدرن را نیز فراموش بکنیم و یا از یاد ببریم که بقول مارکس اندیشه ی حاکم بر رسانه ها همیشه اندیشه ی حاکمان است، ولی همزمان ساختار مدرن و دموکراتیک همیشه فضاها و امکاناتی مدرن می گشاید تا جدال مدرن «داوود و گولیات» در حوزه های مختلف رخ بدهد و داوودهای نو و خندان و مدرن این جدال را ببرند و دیسکورسها و ساختارها را تغییر بدهند و یا وادار به نوسازی بکنند و انسدادهایشان را بشکنند. زیرا تغییر و تفاوت افرینی روح مدرنیت است. یا زیرا ساحت نمادین یا زبانمند بقول لکان «هیچگاه به آن پایان نمی دهد که از نو نوشته بشود.». زیرا زندگی تکراری جاودانه است که می خواهد مرتب تفاوت و نواوری بیافریند و دور باطل انسدادهای فردی و جمعی را بشکند و رنسانس و نوزایی را بوجود بیاورد و به این خاطر نسل رنسانس و هزار فلاتش را بوجود می اورد. همانطور که گرایشهای افراطی و در خدمت بازتولید دیسکورس قدیمی و سیاه/سفیدی را بوجود می اورد و جدال این دو بر روی هژمونی بر روح جمعی و اینکه کدام ذایقه و زبان بر صحنه و خیابان و بر شکل بیان و تحول رخدادهای سیاسی/اجتماعی حاکم می شود، انگاه دور باطلی نو و فاجعه بارتر رخ می دهد و یا پوست اندازی نو و رنسانس نو رخ می دهد. زیرا بقول نیچه ماری که نتواند پوست بیاندازد، محکوم به مرگ است.

روشدن دروغ و «هایپررئالیتی» مسیح علینژاد به ملت ایران در باب «پشتیبانی مکرون از انقلاب ایران»!

داریوش برادری

خبر تازه و جنجالی!

برملا شدن دروغ بزرگ مسیح علینژاد به مردم ایران پس از دیدار با ماکرون!

یا چرا چه پدر خنزرپنزری حکومتی و چه فرزندان هیستریک و مالیخولیاییش در جنبش مدنی چون مسیح علینژاد حاضر به هر «دروغگویی و معرکه گیری و تحریفی» هستند؟ زیرا برای انها هدف وسیله را توجیه می کنند. زیرا انها دو روی یک سکه و دور باطل جنگ ناموسی و خیر/شری میان قهرمان/ دیکتاتور و اینده و گذشته ی یکدیگر هستند!

یادتان می اید که مسیح علینژاد با دختر یکی از جانباختگان جنبش کنونی و با دو زن فعال مدنی دیگر به نامهای «لادن برومند و شیما بابایی» به دیدار ماکرون رفت و پس از دیدار این ملاقات را به عنوان یک پیروزی بزرگ برای جنبش ایران و به رسانه ها معرفی کرد و یا معرفی کردند و اینکه فرانسه و ماکرون از انقلاب ایران دفاع کرده است. یا مسیح حتی خویش را بسان رهبری این جنبش نشان داد و در واقع بیش از همه عکسهای دست دادن او و ماکرون همه جا پخش و مطرح شد و بقیه زنان در حاشیه ماندند و عملا سیاهی لشکر شدند. همانموقع نیز این دیدار و زوایایش مورد انتقاد و تحلیل نیروهای مدنی فراوانی و از جمله من قرار گرفت و «سوتی هایش» را نشان دادم، یا سوتی همراهانش مثل شیما بابایی را. یا کمی بعد از این دیدار رو شد که اصولا این دیدار توسط موسسه ایی بنام «عدالت برای کردستان» سازماندهی شده بود. یا معلوم شد که این سازمان توسط برنارد هنری لِوی تاسیس و اداره می‌شود و تمرکز ویژه‌ای بر احزاب تجزیه‌طلب کرد دارد. همان برنارد لوی که باور دارد ایرانیان نیز مثل المانیهای دوران هیتلر یک ژن امپریالیستی و توسعه طلبانه دارند و خطر بزرگ منطقه به حساب می اید و خواهان تجزیه و کوچک شدن ایران خطرناک برای اسراییل است.

حال اما «سوتی و جنجال بزرگتری» رو شده است و جایی که می بینید چگونه مسیح علینژاد براحتی دروغ می گوید و تحریف می کند و انهم در جلوی نگاه دوربین و حتی ککش هم نمی گزد که راحت به شما و به مردم و تماشاچیان دروغ می گوید.

زیرا حال خانم «لادن برومند» که یکی از چهار زن شرکت کننده در این دیدار بود، در حین یک چالشی تلویزیونی با دوست عزیز «امین بزرگیان» در بی بی سی یکدفعه در بحث لو می دهد که «ماکرون رئیس جمهور فرانسه در این دیدار اعلام کرده است:«نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم.». یعنی ول معطلید که از ما چنین تقاضاهایی می کنید و یا تفاوت دست دادن دیپلماتیک با رئیسی با طرفداری از سیاست یک حکومت را نمی دانید.

بنابراین همه ی انچه که مسیح علینژاد بعد از این دیدار به مردم و تماشاچیان انداخت، چیزی جز یک دروغ و نمایش خودشیفتگانه و برای بدست گرفتن رهبری بیشتر جنبش از طریق تولید یک «هایپررئالیتی» دروغین و پُر زرق و برق بیش نبوده است. یک کاخ شنی بود که حال فرو می ریزد و وقتی حقیقت مهم دیدار برملا می شود. همانطور که از خانم برومند باید سوال کرد چرا اینهمه مدت نیامدی و این موضوع مهم را بگویی و در برابر تبلیغات خودشیفتگانه و «فیک نیوزهای تهییجی و جنجالی» مسیح علینژاد از این دیدار سکوت کردی. یا قبلا مثل عکسی در پایین گفتی که ماکرون قول همکاری داده است و بگونه ایی که گویا او خیلی از حرفهای شما زنان مبارز خوشش امده است. البته اکنون دیدم که خانم برومند در مصاحبه ایی بعد از دیدار کوتاه به این اشاره می کند که ماکرون گفته است کار ما سقوط رژیم نیست ولی حتی انجا این جمله ی مهمی را نمی گوید که الان گفته است و یا اینکه چرا او می اید چنین تاکیدی می کند، وقتی به قول او در این مصاحبه صحبت کمک مدنی به جنبش بوده یا خواست بستن سفارتخانه های جمهوری اسلامی و کمیسیون حقیقت یاب و اخراج ایران از کمیسیون زنان جامعه ی ملل مطرح شده بود. اما چه سخنان مسیح علینژاد و چه خواست شیما بابایی از ماکرون در ذیل گویا چیزی دیگر بوده است و مسیح اول تنهایی با ماکرون صحبت می کند. همانطور که در لینک مصاحبه اش با تلویزیون ایران اینترنشنال نیز به ان اشاره ی کوتاه و قهرمانانه ایی می کند.

یا چرا خانم «شیما بابایی» نیز همراهی با این فیک نیوزها و دروغها در استاتوس توییتریش آنزمان کرد و بقول خودش در گفتگو با مکرون ایران را اوکرایین خواند و از او همان کمکهایی به ایران ذا خواست که فرانسه به اوکرایین می کند. زیرا بقول او ایران اوکرایینی است که توسط پوتین جمهوری اسلامی اشغال شده است. کمک هایی که عمدتا نظامی بوده و هستند (به عکس پایین از استاتوس توییتریش بنگرید و به نقد استاتوسش در استاتوسی از من). یا نمی گوید که مکرون برخوردش به این مقایسه او و خواستش چه بود. آیا سعی کرد نخندد و یا به بهانه ایی بیرون رفت تا خنده و تمسخرش را نبینند و اینکه با چه کسانی دارد بحث سیاسی و مدنی می کند که تفاوت وضعیت اوکرایین و ایران را نمی دانند. یعنی ببینید وضع ما چقدر خرابه که جهان مدرن یا ماکرون اینها را نماینده و رهبر جنبش می خوانند و دعوت می کنند و بعد حتی می گذارند آنها هر دروغ معرکه گیرانه ایی از این دیدار بگویند. چون انها را مهره های سرباز شطرنج و بازیچه هایی بیش نمی بینند. یا اینجا می بینیم که این زنان مبارز برهبری مسیح منجی چگونه همه مثل مسلمانان تقیه می کنند و حقیقت دیدار را کامل نمی گویند و یا اینکه چه کسانی این دیدار را سازماندهی کردند. اینکه چرا انها مثل جمهوری اسلامی از شفاف سازی هراس دارند و حاضرند حقایق را سانسور بکنند و یا براحتی مثل مسیح دروغ بگویند و تقیه بکنند.

یا حال اگر باز هم کسانی از این فیگور هیستریک و خطرناک چون مسیح علینژاد دفاع بکند که در ذایقه و زبانش تبلور فرهنگ و روش جمهوری اسلامی است و مثلا آنها براحتی دروغ می گوید و شانتاژ می کند، نوحه خوانی و گریه هیستریک می کند، آنگاه نشان می دهد که آنها نیز در نهایت فرزندان همین نظام و ذایقه سیاه/سفیدی و دشمن مردم و تحول مدنی کنونی هستند. اینکه انها نیز براحتی به سینه زنی و نوحه خوانی برای قربانیان دست می زنند و بعد براحتی حاضر بوده و هستند که این قربانیان را کمک با فیک نیوزها و وعده و وعیدهای دروغین و افراطی بیشتر بکنند و از روی اجساد انها رد بشوند. یا مثل او می خواهند در خارج از کشور گشت ارشاد به نام «کمپین شرمساری» راه بیاندازند و حتی برخی دوستان روشنفکر و نویسنده چون «مسعود نقره کار» بدام این انقلابی گری افراطی می افتند و از عمل زشت و سنتی مسیح علینژاد و با شعبان بی مخهای جدیدی چون «سام رجنبی» دفاع می کنند، زیرا هنوز از نکات و رگه های چپ سنتی در خویش کامل عبور نکرده اند (در این باب به ای نقد جدید من در فیس بوک مراجعه بکنید.) . یا بدینوسیله که آنها با شعار «هرچه بدتر بهتر» حرکت می کنند و فقط در پی اتش افروزی بیشتر در جنبش هستند، بجای انکه خواهان رشد مبارزه ی مدنی و رنگارنگ باشند. یا چون مسیح کنونی و معصومه ی سایق مرتب خواهان تحریم کامل کشورش و فشار حداکثری بر حکومت و کشورش بوده و هستند و حتی از حمله ی نظامی به کشورش نیز بطور ضمنی یا اشکار دفاع کرده و می کنند، بجای اینکه خواهان تحریم هدفمند حکومت و خانواده های حکومتی باشند و مواظب جان معترضان جوان و نوجوان در کشور باشند و شعارهای افراطی و خشونت افرین ندهند.

اما وقتی کسی مثل مسیح علینژاد حاضر است براحتی در جلوی چشم دوربین و رسانه های ایرانی و خارجی و در جلوی چشم هوادارنش براحتی این دروغ را بگوید که «به مکرون گفتم فرانسه به عنوان اولین کشور از انقلاب ایران دفاع بکند» و جواب شفاف ماکرون را بازنگوید، انگاه ما با یک تلاش اگاهانه برای خاک پاشیدن در چشم عموم و تولید «فیک نیوز» روبرو هستیم. یا طوری سخن بگوید که گویا ماکرون و فرانسه نیز قول همکاری برای تحقق انقلاب و سرنگونی حکومت را داده است و از یاد ببرد که بعدش به اطلاع مردم برساند که ماکرون در جواب صریحا گفته است که «ما نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم». یعنی آنگاه در واقع در حال تولید «فیک نیوز» است و برای اینکه تصویری غیر واقعی و نئون وار و مسحورکننده از واقعیت بیافریند تا حقایق اصلی رخداد را حذف بکند و ان واقعیتی دروغین و حادی را بیافریند که می خواهد به تماشاچیان خویش القاء بکند و تا در آنها احساسات و برداشتهای خاصی را برانگیزد و دیسکورس خاصی را حاکم بسازد که همان دیسکورس سیاه/سفیدی پوپولیستی مدرن و علیه منافع ملی کشورش و با رگه های سنتی شدید است. زیرا او فرزند همین پدر جبار حکومتی است و به این خاطر مثل او هر دروغی می گوید. یا مثل یک پوپولیست مدرن حاضر به تولید هر «واقعیت دروغین و نئون واری» است که در نظریات معاصر کسانی چون «ژان بودریار» فیلسوف بزرگ فرانسوی به آن یک «هایپرئالیتی یا حادواقعیت» می گویند و در واقع یک «ضد اطلاعات» و واقعیتی دروغین و ساختگی است. زیرا با انکه واقعیت نهایی از هیچ رخدادی وجود ندارد و هر رخداد و واقعیتی زبانمند و بنابراین در نهایت یک «وانموده و تاویل» است، اما در هر بازگویی و یا یازنمایی همزمان می توان دید که خبر یا اطلاعات تا چه حد به اخبار رخداد وفادار می ماند و به خوانندگان و تماشاچیان امکان تاویل نو با دیدن جوانب مختلف صحنه و رخداد می دهد. اما «هایپررئالیتی» می خواهد با دروغ و بزرگ نمایی و با «فیک نیوز» و غیره بجای واقعیت زبانمند و چندنحوی یک «واقعیت و تصویر دروغین و با شکوه» را حاکم بسازد تا به خواست خویش برسد و تماشاچیان را محو و مسحور تصاویر و واقعیت حاد و نئون وار بکند و یا به این خاطر سعی می کند تماشاچیان و خوانندگان خویش را با این تصاویر و واقعیت های حاد و دروغین مرتب بمباران تصویری بکند تا انها سرانجام این واقعیت حاد و دروغین را به جای واقعیت در بیرون و نمادین و چندوجهی بگیرند و گول بخورند. یک نمونه ی معمولی و روزمره از تولید «هایپررئالیتی» را در این تبلیغ ذیل و در اکثر تبلغات می بینیم. اینکه عکس اول از یک هنرمندی چنان رتوش و زیبا می شود و سپس چنان با تبلیغات و کالاهای دیگر پیوند می خورد که هم تصویری غیرواقعی و مسحورکننده از هنرمند و مدل بوجود می اورد و هم با مسحور کردن تماشاچی با عکس از طرف دیگر اصل مطلب را به آنها می فروشد و یا می اندازد. اینکه مصرف کنندگان وقتی اجناس و کالاهای مشابه را در فروشگاههای واقعی یا اون لاین دیدند، سریع ذهنشان این صحنه ی لدت بخش را تداعی معانی بکند و حس خوبی بدست بیاورد و راحت تر این اجناس و کالاها را خرید بکند، تا احساس همگونی با هنرمند مورد علاقه شان بکنند و حس قدرت و زیبایی مشابه بدست بیاورند و برای تداوم این احساسات سریعتر این اجناس را بخرند. یا ازینرو هر تحول بزرگ سیاسی و اجتماعی و یا هر رخداد جهانی اکثرا با شیوه های «هایپرزئالیتی» به مردم القا< می شود و چه دیکتاتور و چه دولتهای مدرن به شیوه های مختلف از این شیوه های «واقعیت افرینی غیر واقعی و در خدمت منافع» خویش استفاده می کنند و طبیعتا هرچه خشن تر و بیرحمتر یا هرچه بیشتر «پوپولیست مدرن» چون ترامپ و نتانیاهو و غیره باشند، انگاه علاقه ی بیشتری به این شیوه های خطرناک نشان م یدهند. یا پوتین و روسیه با این شیوه ها انتخابات در کشورهای دیگر را تحت تاثیر قرار داد و یا کمک به بالا امدن ترامپ کرد. همانطور که حمله ی امریکا و متحدانش به عراق و با دروغ سلاح شیمیایی توسط یک «هایپررئالیتی» مداوم تلویزیونی و رسانه ایی و با بمباران تماشاچیان با این تصاویر دروغین سلاحهای شیمیایی صدام و اخبار پنهانی از نیروهای درون حکومتی بوجود امد. حتی بعدا معلوم شد که اکثر این اخبار پنهانی از ارتشیهای صدام چیزی جز دروغ نبوده است و به این خاطر سلاح شیمیایی نیز نیافتند. حتی در جریان اپیدمی کرونا ما با استفاده از این شیوه های «فیک نیوز و حادواقعیت» روبرو بوده و هستیم. تا مردم بهتر به سیاستهای بهداشتی حکومتها تن بدهند و کمتر سوال و مقاومت بکنند.

یا شما اسم چنین خبررسانی را چه می نامید و وقتی خبر نصفه و نیمه و تحریف شده و بسان یک پیروزی بزرگ و جنجالی برای مسیح و جنبش معرفی می شود و عکسهای دست دادن مسیح با مکرون همه جا منتشر می شود. در جهان مدرن و در رسانه ی مدرن چنین کاری را « تحریف و شانتاژ خبر» و تبدیل واقعیت خبری به یک «وانموده و هایپررئالیتی دروغین» می نامند که هدفی جز گمراه کردن افکار عمومی و در جهت امیال و هدفهای خودشیفتگانه فردی و گروهی و غیردموکراتیک ندارد. اینکه خبر را طوری بیان می کنند که ضد خبر اصلی بشود و امیدی واهی در جمع ایجاد بکند و در جهت بدست گرفتن رهبری جنبش و در خدمت منافع خویش و اربابان جدید خویش.

یا کافی است که شما لینک سخن خانم برومند در بالا و یا زیر مطلب و سپس این لینک سخنان مسیح علینژاد پس از دیدارش با مکرون در تلویزیون ایران اینترنشنال را با هم مقایسه بکنید تا ببینید که او به چه راحتی دروغ می گوید و از این دیدار و از برخورد خودش چنان تصویر دروغین و هایپررئالیتی می افریند که نقطه ی مقابل واقعیت های دیدار است. اینکه حتی می گوید اول به او دست ندادم و گفتم نمی توانم به کسی چون شما دست بدهم که به رئیسی دست داده است. یا می بینید که با چه معرکه گیری نمایشی و ایرانی حرف می زند و روی منبر می رود. یا برایتان سوال ایجاد می شود که چرا او اول به گفته ی خودش و خانم برومند به تنهایی با ماکرون گفتگو می کند تا سخنان محرمانه اش را با او بزند. مگر او نماینده ی ملت ایران است؟ یا چرا ماکرون و حکومت فرانسه نیز شفاف سازی نمی کند که در جلسه ی محرمانه ی دو نفره چه چیزی مسیح خواسته است و چه جوابی ماکرون داده است. با انکه با شناخت از خط مشی افراطی مسیح علینژاد برای منزوی کردن کامل حکومت اسلامی و حتی به بهای تحریمهای کمرشکن برای مردم ایران، و از طرف دیگر با دیدن جواب قاطع و منفی ماکرون و تلاش برای سرپوشانی آن توسط مسیح و همراهانش، باید معلوم باشد که مسیح در جلسه ی محرمانه چه خواسته است و چرا ماکرون نه می گوید. یا با شناخت از میل مسیح علینژاد و شیما بابایی به مسلح کردن جنبش مردم ایران توسط دول مدرن چون امریکا و فرانسه و محاصره ی نظامی ایران و یکی کردن ایران با اوکرایین، باید معلوم باشد که خواستهای افراطی انها چه بوده است و چرا ماکرون نه می گوید. یا چرا همزمان سعی می کند با انها عکس دوستانه بگیرد و قول پشتیبانهایی کلی و همدلی با مردم ایران بدهد، تا بعدا بتواند بهتر از آنها استفاده ی ابزاری بکند، اگر که بخواهد. یا تصور بکنید که واقعا مسیح به قول خودش به ماکرون گفته باشد که به شما دست نمی دهم چون با رئیسی دست داده باشید. زیرا شما جای ماکرون باشید، یا یک سیاستمدار مدرن باشید، انگاه در مورد این ادم چه فکری می کنید و ایا اصلا او را جدی می گیرید؟ آیا ته دلتان نمی گویید عجب کودن هیستریک و نفهمی و تازه می خواهد سیاستمداری بکند، دولت عوض بکند. یا انگاه مثل ماکرون سعی نمی کنید با لبخندی سیاستمدارانه این وضعیت خنده دار را هرچه زودتر به پایان برسانید و همزمان با گرفتن عکسی با انها حکومت جمهوری اسلامی را زیر فشار بگذارید تا بعدا امتیازات بیشتری بدهد. یا کمتر خشونت بورزد. یا به جای او و هر سیاستمدار مدرن باشید، ایا نمی گویید وای به حالت ملتی که قهرمانانش اینگونه باشد، چون این فرزند همان خمینی قبلی در نوفل لوشاتو است و همه دیدیم که امریکا و اروپا چه استفاده ی ابزاری خوبی از او و از انقلاب ایران و از مترسک جمهوری اسلامی در این چهل و اندی ساله کرده اند. چه برسد که بقول برشت بگویید وای به حالت ملتی که اصولا به قهرمان و منجی احتیاج داشته باشد. زیرا هر قهرمانی فرزند دیکتاتور و دیکتاتور بعدی است. زیرا به همان زبان سیاه/سفیدی دیکتاتور سخن می گوید و عمل می کند.

هر دو لینک و کلیپ ویدیوی را در زیر مطلب نگاه بکنید و عبرت بگیرید. منظورم انهایی هستند که با تمامی تجارب مدرنشان گول دروغهای سنتی این فیگور هیستریک را خورده و می خورند. یا چون جمهوری اسلامی با او خیلی درگیر بود، به خیالشان پس باید او خیلی مدرن و انقلابی باشد. در حالیکه نگاه مدرن می گوید «دشمن دشمن من حتما دوست من نیست.» و اگر با این معیار بخواهیم جای دوست و دشمن را نشان بدهیم، انگاه باید هوادار مجاهدینی بشویم که فردا حکومتی مشابه یا بدتر از این حکومت بوجود می اورد و یا وقتی مسیح بخواهد به عنوان منجی نو و مضحک با کمک اربابان جدید مدرنش به ایران بازگردد و ولی فقیه نوین بشود. زیرا همانطور که لکان می گوید:«فرد هیستریک چیزی جز یک ارباب نو نمی خواهد و به چیزی جز این دست نمی یابد.» و ایا می شود اربابان و پدران جدید اسراییلی و عرب فیگوری چون مسیح را ندید و آنهایی که به او خط می دهند؟

کاشکی در میان رسانه های ایرانی ضوابط مدرن برقرار می بود، زیرا انگاه مسیح علینژاد به خاطر چنین دروغ و تحریف بزرگی و بخاطر عدم صداقت در خبررسانی شفاف بایستی از اجرای برنامه منع می شد و از کار برای موسساتی چون صدای امریکا و غیره اخراج می شد. یا اگر خودش کمی صداقت خبرنگاری داشت، باید می امد و از همه معذرت خواهی می کرد. اما دریغ از یکم صداقت مدرن و شرافت خبرنگاری.

زیرا دقیقا اینجا راز او برملا می شود. اینکه این دروغها حقیقت بنیادین فیگور هیستریک و پابلیک و سیاه/سفیدی چون معصومه ی سابق و مسیح کنونی را برملا می کند. زیرا همانطور که هم فروید و هم لکان گفته اند:« حقیقت فرد هیستریک چیزی جز یک دروغ بنیادین و نمایشی بیش نیست. حقیقتش یک دروغ است.» و به این خاطر براحتی دروغ می گوید و نقش عوض می کند و همان لحظه که می گوید زیر فشارم، می خواهد دیگران را تحت فشار و شانتاژ قرار بدهد.

همانطور که روزی حقایق بیشتر دزدیدن او نیز برملا می شود و انگاه می بینیم که به ما کل جریان را نگفته بودند، بلکه تکه ایی از آن جریان و همراه با روایت سازی هالیوودی و بالیوودی به خورد مردم داده می شود تا این جنجال دزدی به هدف اصلیش برسد که همان جلوگیری ار مذاکره با ایران و جلوگیری از احیای برجام بود. اینکه حتی اگر جمهوری اسلامی انقدر احمق بود که دست به چنین کاری بزند، اما انها از یک خیال و تلاش اولیه انها برای این استفاده کردند تا به چیزی دیگر دست بیابند. تا جلوی هر گونه مذاکره و رفع تنش در منطقه را بگیرند و نه برای اینکه عمدتا به فکر «حقوق بشر» در ایران و بفکر جنبش مردم ایران بودند، بلکه برای اینکه به مترسک جمهوری اسلامی و به.حفظ تنش در منطقه برای پیشبرد علایق اقتصادی و سیاسی امریکا و اسراییل و عربستان احتیاج دارند و اروپا با انکه خطر این تنش را می بیند اما جرات نکرد و نمی کند مقابله ی دیپلماتیک و دیسکورسیو مستقیم با آن بکند. بعد هم که جمهوری اسلامی امکان احیای برجام را بایکوت کرد و به اسراییل خدمتی بزرگ کرد. همانطور که دیدیم و می بینیم و به این خاطر ماکرون به حق می گوید که در پی سقوط نظام نیستند. همانطور که یک دولت مدرن می تواند و باید به جنبش های مدرن و حقوق بشری کمک برساند ولی موضوعش نباید تغییر حکومتها باشد که کار یک ملت است. مگر اینکه بخواهند دست نشانده های خویش را سر کار بیاورند، انطور که در عراق و افعانستان دیدیم و بهای خونین و مرگبار چنین خطا و فاجعه ایی هنوز ادامه دارد و اینکه امروز طالبان دوباره حکومت را در دست دارد و مانع تدریس زنان جوان افغانی می شود.

اما مسیح علینژاد مثل عکس ذیل از زبان ملت ایران و قربانیان به دول مدرن به دروغ می گوید که ملت ما می خواهد سرنوشتی مشابه عراق و لیبی سر رهبرانشان بیاید. سخنی که روی دیگرش به این معناست که ملت ما می خواهد سرنوشت عراق و لیبی و افغانستان به سراغش بیاید و حتی مورد حمله ی نظامی قرار بگیرد. چون یکی بدون دیگری نمی شود. انهم در حالی که ملت ما دقیقا بخاطر تجربه ی هولناک انقلاب بهمن و دیدن تجارت هولناک کشورهای همسایه خواهان یک تحول مدنی و دموکراتیک و بدون خشونت هستند و یا مخالف حمله ی نظامی هستند و فقط می خواهند که دول مدرن از این جنبش مدنی و رنگارنگ ما پشتیبانی بکند ولی ما را گوشت دم توپ منافع خویش نکنند. کاری که در این سالها و با حفظ تنش در منطقه به کمک ایران و عدم اجرای برجام انجام دادند. و به این خاطر ترامپ امد و به همراهی اسراییل زیر قراردادی زد که خود امریکا و اروپا آن را تحقق بخشیده بودند و بعد خشن ترین و بدترین محاصره ی حداکثری علیه حکومت و مردم ایران را بوجود اورد که ثمرات هولناکش مستقیما مردم را هدف قرار گرفت و سرکوب مردم توسط حکومت را آسان تر کرد. در حینی که مسیح علینژاد و برخی دیگر با یک دیدار با پمپئو به دام این بازی خطرناک و برعلیه منافع ملی مردمشان افتادند و از آنزمان به پروپاگاندیستهای خش و هیستریک این دیسکورس پوپولیستی و سیاه/سفیدی تبدیل شدند. یا مسیح علینژاد آنگاه به خاطر حالات هیستریک و جنجالیش تبدیل به مُهره ی مهمی در این هیاهوسازی علیه مذاکره با حکومت ایران شد. زیرا حفظ و ادامه ی این سیاست حداکثری و خشن و علیه منافع ملی مردم ایران و جنبش مدنی ایران، دقیقا آن چیزی است که هنوز ارزوی مسیح علینژاد و اربابان افراطی نوینش هست. اما مسیح علینزاد پابلیک هیستریک و از لحاظ سیاسی کودن نمی داند که انها فردا او را نیز قربانی می کنند. وقتی بتوانند امتیازات بهتری از حکومت بگیرند. زیرا انها به مترسک جمهوری اسلامی و به تنش در منطقه احتیاج دارند. مگر اینکه جنبش مدنی و رنگارنگ ما چنان قوی و میلیونی بشود که ببینند بهتر است راه دفاع از جنبش و حقوق بشر را پیشه کنند و از زمانه عقب نمانند.

یعنی چیزی که مسیح علینژاد «پابلیک» و از لحاظ سیاسی کودن و هیستریک نمی داند و با انکه خودش را خیلی زرنگ حس می کند ( اما بقول سیتادی از بیضایی «به حالت زرنگی سنتی که حساب و ریاضی نمی شناسد» و دانش سیاسی و دیسکورسیو مدرن ندارد.)، این است که سرمایه داری بقول مارکس برای صددرصد سود زیر هرگونه اخلاقیاتی می زند و برای دویست و یا سیصد درصد سود از هیچ جنایتی ابا ندارد و براحتی از مهره های سوخته اش و یا حکومتهای سوخته اش می گذرد، همانطور که در انقلاب بهمن و یا اخیرا در افغانستان دیدیم. و ابتدا وقتی اینها را بدانی و حریف مدرنت را خوب بشناسی و کین توز یا هیستریک نشوی، انگاه وارد عرصه ی سیاست ورزی و لابی گری مدرن بر اساس منافع ملی کشورت می شوی و می توانی از نظرات و قطبهای مختلف در دول مدرن و یا از تناسب قوا در منطقه و در جنبش در خدمت تحول مدرن کشورت و برای تولید یک همزیستی مدرن و مسالمت امیز نو با کشورهای همسایه و با جهان مدرن استفاده بکنی. زیرا می دانی که برای مثال امریکا و اسراییل چه می خواهند و تمنای محوریشان چیست و چگونه باید به روابط متقابل «وین/وین» با آنها دست بیابی. یا بقول هنری کسینجر می دانی که «امریکا متحدان همیشگی ندارد بلکه علایق اقتصادی و سیاسی همیشگی دارد» و متحدان و مهره هایش می توانند راحت تغییر بکنند و عوض بشوند و باید بلد باشی در این صحنه ی مدرن سیاست ورزی بکنی و در خدمت منافع ملی کشور و جنبش مدنی کشورت موضع گیری و جاگیری بکنی. زیرا تنها آنگاه نشان می دهی یک نیروی مدرن و وفادار به جنبش مدرن کنونی و تحول کشورت هستی و نه یک نیروی هیستریک سنتی و معرکه گیر و کهترمنش و عاشق ارباب و پدری نو. (جالب این بود که هم مسیح علینژاد و هم شیما بابایی به اشکال مختلف در استاتوسهای توییتریشان گفتند که ماکرون انها را یاد پدرشان می اندازد.)

پانویس: لینک دو کلیپ ویدیویی خانم برومند و گفتگوی مسیح درباره ی دیدار با ماکرون را در پایین نیز می زنم.. حتما ببینید تا به کمک این اطلاعات نو از حرکات خودشیفتگانه و معرکه گیرانه ی مسیح در این مصاحبه از خنده غش بکنید و هرچه بیشتر نمایشهای سنتی و جیغ های بنفش او را ببینید و بشناسید. همچنین لینک دو استاتوس انتقادی و طنزامیزم از آنزمان در باب این دیدار و دو استاتوس مسیح و شیما بابایی را می زنم. تا ببینید که چرا حقیقت سرانجام نمایان می شود و نامه ی ما به دستمان می رسد.

۱/ لینک و کلیپ ویدیوی کوتاه لادن برومند و اشاره اش به سخنان مکرون در مصاحبه اخیرش با بی بی سیی. برای دیدن کلیپ با پایین صحفه در لینک بروید.

۲/ لینک مصاحبه ی مسیح علینژاد با تلویزیون ایران اینترنشنال پس از دیدار با مکرون

۳. لینک استاتوس فیس بوکی من در باب دیدار مسیح علینژاد و یارانش با مکرون و اشاره به سوتی هایش در آنزمان

۴. لینک استاتوس فیس بوکیم در آنزمان در مورد اظهارات مضحک و خطرناک شیما بابایی در باب دیدارش با مکرون

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)