بعد از معدوم شدن سردار همدانی فرمانده سپاه ثارالله در سال ۱۳۹۴ در سوریه مصاحبه‌ای از او در یک سایت محلی پخش شد. وی در آن مصاحبه اعتراف کرده بود که در سال ۱۳۸۸ برای سرکوب مردم معترض اقدام به شناسایی و سازماندهی حدود ۵۰۰۰ نفر از اراذل و اوباش و لات‌های محلات مختلف تهران کرده و از آنها برای سرکوب گسترده مردم در آشوب‌های خیابانی استفاده کرده است. گرچه این اولین بار بود که یک مقام رسمی به چنین جنایت نفرت انگیزی اعتراف می‌کرد اما این کار یعنی استفاده از اشرار و لمپن‌ها برای سرکوب مردم و بهم زدن تظاهرات و سخنرانی از اولین روزهای انقلاب رایج شد. در جریان انقلاب فرهنگی و تسخیر دانشگاه‌ها در سال ۵۹ نیز لمپن‌ها و زنجیر بدستان و عربده جویان پیش قراول مدعیان فرهنگ بودند. در جریان اعتراضات سال ۹۸ و جنبش اخیر هم مجددا این جنایت تکرار شد.

درغروب روز شنبه ۲۳ مهرماه یکساعت بعد از بسته شدن در بندهای مختلف زندان شعله‌های آتش مهیبی که از ساختمان‌های شمالی زندان اوین به آسمان می‌رفت توجه رهگذران و ساکنان اطراف زندان اوین را به خود جلب کرد. ساعتی بعد صدای تیراندازی‌های مکرر و چند انفجار به گوش رسید. تعدادی از خانوداده‌های دستگیر شدگان اخیر که به پشت در زندان آمده بودند حدود ساعت ۹ شب شاهد ورود چند گروهان از نیروهای ضدشورش به داخل زندان بودند. مردم مستاصل و نگران به اطراف زندان هجوم بردند اما هیچکس به آنان درمورد اتفاقاتی که در جریان بود خبر رسانی نکرد. بازار حدس و گمانها و شایعات داغ شد.

صبح روز بعد خبرهای ضد و نقیض بسیاری پخش شد. سایت‌های خبری حکومتی اخباری را مکررا پخش و سپس حذف کردند که این حذف‌های مکرر کل ماجرا را در هاله‌ای از ابهام فرو برد. سایت‌های حکومتی از کشته شدن چهار زندانی در حال فرار خبر دادند و همچنین زخمی شدن بیش از شصت نفر دیگر.

کسانی که این بخت را داشته‌اند که چند ماهی در بند ۸ زندان اوین در بند باشند می‌دانند که بندهای ۷ و ۸ در منتهی الیه شمالی محوطه زندان قرار داد و بعد از ساختمان‌های این دو بند دیواری سیمانی به ارتفاع چهارمتر کشیده شده و روی آنها حدود یک متر کلاف سیم خاردار نصب شده است. در پشت این دیوارها تپه‌هایی بلندی است که بر حیاط آن دوبند مشرف است. در بالای تپه‌ها مجددا دو ردیف فنس با سیم خاردار است و در ورای آنها جاده‌ای که برجک‌های نگهبانی اطراف زندان را به هم مرتبط می‌کند. بعد از برجک‌ها دوباره دیواری آجری به ارتفاع چهار تا پنج متر فضای زندان را از فضای اطراف جدا می‌کند. شایع است که فنس‌های سیم خادار در شبها به برق متصل است. نورافکن‌های قوی تپه‌ها را مثل روز روشن می‌کند. هر آدم عاقلی با دیدن این حصارهای چهار لایه متوجه می‌شود که فرار از این طریق حتی با وسایل سنگ نوردی هم غیر ممکن است. معدود دفعاتی که چند زندانی موفق به فرار از اوین شده‌اند یا از طریق سالن ملاقات در هنگام ملاقات‌های حضوری بوده و یا پنهان شدن در پشت ماشین زباله. آن هم با هماهنگی با کارکنان زندان.

 بندهای یک تا هشت زندان اوین در اختیار سازمان زندان هاست. اما سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات نیز هرکدام بندهای جداگانه‌ای مثل بند ۲ الف و یا بند ۲۰۹ در اختیار دارند که سازمان زندانها کنترلی بر آنها ندارد. بند ۷ و ۸ در شمال زندان و به فاصله یک صد متر از هم قرار دارد. ساختمان بند هشت که از قضا شباهتی به زندان ندارد و بسیار خفه و شلوغ است، به زندانیان به اصطلاح امنیتی اختصاص دارد. تعداد زیادی از زندانیان خارجی نیز در این بند هستند. اما بند هفت که برای کاربری زندان ساخته شده است محل نگهداری زندانیان عادی است. مجرمانی که مرتکب جرم‌هایی همچون سرقت، باجگیری، تیغ کشی، خرده فروشی مواد مخدر، قوادی و نزاع و قتل شده‌اند در این بند نگهداری می‌شوند. لازم به توضیح است که زندانی شدن این مجرمین در بند ۷ موقتی است و به محض گرفتن حکم به زندانهای قزل حصار یا زندان تهران بزرگ منتقل می‌شوند. بند ۷ به بند متادون نیز معروف است. تمام زندانیان معتاد به مواد مخدر نیز به این بند منتقل شده و دولت در این بند متادون توزیع میکند. بدیهی است که مصرف سایر مواد مخدر نیز در این بند شایع است.

در جریان اعتراضات اخیر نیروهای سرکوب گر اقدام به دستگیری وسیع جوانان معترض کردند و از آنجا که هیچ کدام آنها حکم ندارند اغلب آن‌ها را به بند ۷ می‌فرستند. هدف حکومت از این کار تحقیر زندانیانی است که مطالبه آزادی دارند و به کف خیابان آمده‌اند. نگهداری جوانان دانشجو و مطالبه گر در کنار لمپن‌ها و چاقوکش‌ها در واقع با هدف ترساندن و تحقیر مطالبه گران انجام می‌شود. در حالی که در بندهای یک و دو فضای کافی وجود دارد اما سازمان زندانها و قوه قضائیه بر این امر اصرار دارد.

در همین چند هفته اخیر بیش از هفتصد نفر را به بند ۷ منتقل کرده‌اند. آن هم در شرایطی که ظرفیت این بند تقریبا در حد اشباع بوده. در نتیجه زندانیان جدید مجبور شده‌اند در کف اتاقها یا راهرو‌ها بخوابند. ساعتها در نوبت دسشویی و حمام منتظر بمانند. مجبورند ازغذای زندان بخورند. غذایی که گربه‌های زندان حتی به آن لب نمی‌زنند. شرایط آنقدر تلخ و مشمئز کننده است که هیچ قلمی قادر به توصیف آن نیست.

اما این تازه شروع ماجراست. زندانیان جدید که در چشم لمپن‌ها و نسق بگیرها مشتی بچه ننه و فوفول بیشتر نیستند عملا مزاحم محسوب شده و آرامش و آزادی عمل زندانیان عادی را سلب می‌کنند. در زندانهای مجرمان عادی نوعی سلسله مراتب وجود دارد. گروهی اندکی بر بقیه تسلط دارند. اما این سلطه گری برای زندانیان جدید که اغلب تحصیل کرده هستند پذیرفتنی نیست. جا دادن دو گروه از زندانیان که از نظر فرهنگ و سواد و هدفهایی که در زندگی دارند کاملا در نقطه مقابل هم قرار دارد عین رذالت است. لمپن‌ها این جوانان را همچون دشمن محسوب می‌کنند و به بهانه‌های مختلف دنبال این هستند که قدرت خود را به آنها ثابت کنند. در زندان کهریزک نیز چنین شرایطی حاکم بود. و این سلطه جویی حتی به تجاوز جنسی هم منجر شد.

نقطه شروع ماجرای بند ۷ زندان اوین جای دادن معترضان دستگیر شده در کف خیابان در کنار تیغ کشها و لمپن‌ها بود. حکومت بخوبی میدانست که این همزیستی ناممکن است و بزودی کار به منازعه و دعوا و حتی قتل خواهد کشید. پیش از این هم بارها حکومت برای شکنجه دادن بعضی از زندانیان سرسخت تر آنها را به میان زندانیان عادی منتقل کرده است. بعید نیست که این جنگ و مقابله با اشاره حکومت و با هماهنگی با زندانبان‌ها آغاز شده باشد. حکومت می‌خواهد قبل از محاکمه یا آزادی معترضان از آنها زهرچشم بگیرد تا هیچ کس از ترس دستگیری به خیابان نیاید. دلایل تردید ناپذیری وجود دارد که این قتل و خونریزی کاملا برنامه ریزی شده بود

  • آتش سوزی بعد از ساعت شش بعدازظهر آغاز شده است اما خبر آن در سایت‌های خبری در ساعت چهار و نیم بعداز ظهر اعلام شده است.
  • سازمان زندانها به تعدادی از زندانیانی که در مرخصی بوده‌اند اطلاع داده که به زندان برنگردند. در این خصوص شاهد حاضریاسر هاشمی است که می‌گوید به برادرش مهدی خبر داده‌اند که در مرخصی بماند.
  • کارگاه تولید البسه، کارگاه چوب بری، کلاس‌های حرفه آموزی، آرایشگاه ها، خیاط خانه‌ها و هواخوری یکساعت قبل از غروب آفتاب تعطیل میشوند. زندانیان به اتاقهای خود بازمیگردند. در‌های بند بسته میشود و بعد آمار میگیرند. در صورت هرگونه کم و کسر بودن آمار زندانیان درهای بند تا مشخص شدن نام زندانی و دلیل غیبت او بسته می‌ماند. پس ادعای آتش گرفتن خیاط خانه کلا بی اساس و دروغ است.

واقعیت ماجرا این است که بعد از غروب آفتاب و گرفتن آمار و بسته شدن درهای بند گروهی از زندانیان عادی به تحریک صحنه گردانان اصلی ماجرا به جان زندانیان معترض میافتند. زد و خورد شدید میشود اما فضایی برای دورماندن از دعوا و منازعه نیست. لمپن‌ها جنگ را به «چراغ خانه» یا همان آشپزخانه بند میکشانند. آتش سوزی از آنجا آغاز میشود و به اتاقها سرایت میکند. تردیدی وجود ندارد که زندانیان عادی اموال، و پتوهای زندانیان معترض را به آتش کشیده‌اند. آتش در تمام بند دور می‌زند. ماموران زندان بجای مداخله به بیرون از بند رفته و درها را همچنان بسته نگه می‌دارند. ماندن جنازه زندانی در بند بسیار مهم تر از حفظ جان اوست. کسانی که این ماجرا را برنامه ریزی کرده‌اند خود از اینکه کنترل از دست خودشان خارج شود می‌ترسند و به محض بالاگرفتن نزاع نیروهای گارد ویژه را خبر کرده و به درون محوطه بیرونی بند ۷ که محصور است میبرند. آنها هم برای خاموش کردن دعوا و درگیری مدام شلیک می‌کنند اما هیچکدام از ماموران جرات ندارد و یا قصد ندارند که داخل بند شده و وساطتت کنند. در نتیجه حدود ۵ ساعت تمام مجرمان عادی زندانیان اغلب جوان را تا حد کشت می‌زنند.

بعد از ساعت ۱۱ شب شمارش کشته‌ها و انتقال زخمی‌ها و مصدومان آغاز می‌شود. چند عکس یادگاری با ماشین آتش نشانی پایان ماجراست. حکومت بعد از گرفتن انتقام خود از معترضان تعدادی از زندانیان بند ۷ را به بندهای دیگر منتقل کرد. بجاهایی که هیچ کدام امکان تماس نداشته باشند. علاوه بر این آنها را تهدید هم کرده است. تلفن‌های بند ۷ قطع شده است و سایر بندها نیز چیز چندانی از حقیقت ماجرا نمی‌دانند.

ماجرای زندان اوین در واقع تکرار ماجرای کهریزک است. در سال ۸۸ صحنه گردان دادستان تهران یعنی مرتضوی جنایت کار بود اما اینبار نیروهای سرکوبگر و رییس زندان اوین، رییس بند ۷، سازمان زندانها و رییس قوه قضائیه کارگردان ماجراست.

ماجرای زندان اوین علیرغم تمام دروغ‌ها و اخبار کذب تا ابد در خفا نخواهد ماند. این جنایت نیز فقط عزم معترضان خیابانی را برای امحاء این حکومت جنایتکار مصمم تر خواهد کرد. حکومت با همه این دروغها نخواهد توانست خودش را از چنین جنایتی مبرا کند. همچنانکه نتوانست بر قتل چند هزار زندانی در سال ۶۷ سرپوش بگذارد. همچنانکه نتوانست از زیر بار مسئولیت جنایت کهریزک شانه خالی کند.

از همین نویسنده

اعتراضات مردم و راهکار‌های روی میز حکومت

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)