یک ماه از آغاز اعتراضات مردم ایران علیه حکومت اسلامی می‌گذرد. حکومت بخش بزرگی از توان خود برای سرکوب اعتراضات مردم را به میدان آورده است، از نیروهای ضد شورش گرفته تا کارمندان نیروی انتظامی، از بسیجی‌ها و لباس شخصی‌ها گرفته تا لمپن‌ها و اراذل و اوباش محلات. اما با وجود همه بگیر و ببندها، همه دستگیری‌ها و همه تهدیدات و خط و نشان کشیدن‌ها نه تنها آتش اعتراضات سرد نشده است بلکه روز به روز شعله‌های آن گسترده تر شده است.

تقریبا در تمام مراکز استانها و شهرهای کوچک و بزرگ مردم به میدان آمده‌اند. گرچه در روزهای اول جوانان دهه‌های هفتاد و هشتاد پیش گام بودند اما به تدریج گروه‌های مختلف اجتماعی به آنان پیوستند و اکنون دامنه این تظاهرات به مدارس نیز کشیده شده است. این گستردگی طبیعی است، چرا که همه آحاد مردم از کوچک و بزرگ فشارها و بگیر و ببندهای حکومت را طی چهل سال گذشته حس کرده‌اند.

روندی که حکومت اسلامی در تاریخ ننگین خودش طی کرده است مثل همه حکومت‌های دیکتاتوری در جهت کوچک تر شدن هسته مرکزی قدرت بوده است‌، چنانکه امروز جز مشتی رجاله‌های نون به مزد و حقیر هیچ کس حاضر به دفاع از این حکومت نیست. حکومت تصور می‌کرد با پروار کردن طرفداران خودش می‌تواند در مقابل موج توفنده خشم مردم بایستد. به همین دلیل دست اجامر و اذناب خودش را برای هرگونه سوء استفاده از اموال عمومی باز گذاشت. چنانکه امروز تمامی مدیرانش از روسای قوای کشور و فرماندهان سپاه گرفته تا مداحان و امامان جمعه و… هرکدام اتهاماتی سنگین اعم از دزدی و فساد و سوء استفاده و حتی جنایت در پرونده خود دارند.

 در این یک ماه گذشته حکومت هرروز جنایت تازه‌ای مرتکب شده و هر روز بر آتش اعتراضات مردم بنزین می‌پاشد. از قتل مهسا امینی و حدیث نجفی و نیکا شاکرمی و… گرفته تا قتل عام مردم زاهدان با هلی کوپتر و از آسمان. از قتل دختری دانش آموز در اردبیل و قتل راننده جوانی که بوق زده است گرفته تا تعرض به خانه‌ها و مغازه‌های مردم در سراسر ایران. حکومت با ارتکاب هر قتلی احتمال عقب نشینی مردم از مطالبات خود را کمتر کرد. حکومت با ندانم کاری وبا سرکوب مردم و تهدیدات توخالی سرکردگان در حقیت دارد گور خودش را می‌کند. چنانکه امروز در بیشتر شعارها مردم فروپاشی و اضمحلال حکومت اسلامی را فریاد می‌زنند.

حکومت امروز بیش از هر زمانی مستاصل و درمانده شده است. این گروه تبهکار حاضر به قبول شکست خود نیست. چشم پوشی از این ثروت‌های عظیمی که طی چهل سال به چنگ آورده است و نان‌هایی که از سفره مردم دزدیده است ناممکن است. سردمداران حکومت به خوبی می‌دانند که نصایح اخلاقی آنان یا تصویرناکجا آباد «مدینه النبی» و رویای بردن مردم به بهشت دیگر خریداری ندارد. آنچه مردم در عمل دیده‌اند چیزی جز دروغ و ریا و جنایت نبوده. حکومت اسلامی چیزی جز دزدی و بی قانونی و فساد و تنگ تر کردن عرصه زندگی برای مردم حاصلی نداشته است. اکنون سالهاست که ماهیت واقعی حکومت اسلامی بر آب افتاده و دیگر قادر به فریب دادن مردم نیست. با این وجود آنچه حکومتگران را می‌ترساند فقط چشم پوشی از قدرت و ثروت نیست. آنان بیش از هرچیزی نگران فردای خود هستند. فردایی که باید پاسخگو جرم‌ها و جنایت‌های خود باشند. به همین دلیل میتوان پیش بینی کرد که به آسانی حاضر نخواهند شد تن به رای مردم بدهند. و سعی می‌کنند تا جایی ممکن است در مقابل مطالبات مردم مقاومت کنند. تا جایی که ممکن است هرصدایی را با قدرت تمام سرکوب کنند. اکنون این پرسش بیش از هر زمانی مطرح است که حکومت چه تیرهایی در ترکش دارد؟ آیا می‌تواند از همه آنها استفاده کند؟ بررسی راههایی که حکومت برای حفظ خودش در پیش رو دارد یا سیاست‌هایی که در پیش خواهد گرفت می‌تواند به مردم کمک کند تا به راه‌های مقابله با آن روش‌ها و کنش‌ها بیاندیشند و آماده باشند.

به میدان آوردن نیروهای نظامی و سپاه

از ابتدای تظاهرات تا امروز واحدهای ضد شورش نیروی انتظامی و لباس شخصی‌ها و بسیجی‌ها تحت فرمان این نیرو دست به سرکوب گسترده مردم زده‌اند. اما ظواهر و شواهد در کف خیابانها نشان میدهد که این نیروها بعد از یکماه فرسوده شده‌اند. توان و اراده آنها کاهش یافته است و در بین آنان افرادی هستند که از جنگ و مقابله با مردم احترازمیکنند. تجربه به میدان آوردن بسیج ادارات دولتی در همان روزهای اول شکست خورد. چون اغلب آنان که برای گرفتن چند هزار تومان اضافه کاری به خیابان آمده بودند قادر به کتک زدن دختران و پسران جوان نبودند. سعی می‌کردند گوشه‌ای دنج پیدا کرده و پنهان شوند. همچنین لباس شخصی‌هایی که در روزهایی مثل ۹ دی سال ۸۸ و یا در حمله به زنان بی حجاب و یا در برهم زدن سخنرانی‌های یا سایر مراسم غیرحکومتی میدان داری میکردند و در خیابانها با موتور سیکلت‌های خود تاخت و تاز میکردند برای راه انداختن هیاهو تربیت شده‌اند و مرد مقابله با مردم در کوچه و خیابان‌ها نیستند.

حکومت ممکن است دچار خبط و خطایی دیگر شده و نیروهای سپاه ثارالله را به خیابان‌ها بیاورد. با قطعیت میتوان گفت اگر تا امروز به چنین واکنشی دست نزده است به این دلیل است که از تمرد آنان هراس دارد. بدنه سپاه و بدنه ارتش بخشی از مردم هستند و بعید است که حاضر به آتش گشودن بر روی مردم باشند. آنها اگر فرماندهان سپاه مدام هارت و پورت کرده و مردم را تهدید می‌کنند، این عربده جویی‌های کوبیدن بر طبل توخالی است. در حال حاضر بیش از هفتاد درصد اقتصاد کشور بطور مستقیم یا غیر مستقیم در کنترل سپاه است. سپاه صاحب صدها شرکت فعال اقتصادی است. از اکتشاف و استخراج و فروش نفت و ۹۰ درصد معادن ایران گرفته تا کنترل بر صنایع خودروسازی. از شرکتهای حمل و نقل زمینی و دریایی و هوایی گرفته تا بانک‌ها و منابع مالی. گروه زیادی از فرماندهان سابق سپاه در بخش مثلا خصوصی فعال هستند و از رانت‌های دولتی برخوردار. اما بیشتر این ثروت بیکران به جیب فرماندهان امروز و سابق سپاه سرازیر میشود و بدنه سپاه از آن نصیبی ندارند. بدیهی است که پرسنل سپاه برای حفظ ثروت فرماندهان کلاش و چاپلوس در مقابل مردم نخواهند ایستاد. به نظر میرسد که حکومت بخوبی از این امر آگاه است و دست به چنین ریسکی نخواهد زد.

ارتش نیز وضعیتی مشابه دارد. گرچه امروز اغلب فرماندهان ارتش سپاهی هستند اما پرسنل رده پایین ارتش نیز شاهد غارت‌های تمام نشدنی فرماندهان سپاه و در مقابل کوچک تر شدن سفره خانواده خود هستند. امروز تقریبا اکثریت قریب به اتفاق پرسنل کادر ارتش در نیروی‌های مختلف شغل دوم و سوم دارند. دلیل آن واضح است. از تمام غارتهای فرماندهان سپاه ریالی نصیب نمی‌برند. اما چرخ زندگی باید بچرخد. انسانی که دغدغه نان شب و هزینه‌های اجاره خانه و شهریه دانشگاه دارد بر روی مردم اسلحه نخواهد کشید. می‌توان پیش بینی کرد که با سیاست‌های اقتصادی این حکومت و این نظام تبعیض مستقر شده، برای کشتن و قلع و قمع معترضان نباید روی پرسنل ارتش حسابی باز کرد. در کشوری مثل مصر که پرسنل ارتش از رفاهی نسبی برخوردار هستند، حکومت نتوانست ارتش را به مقابله با مردم وادار کند. در ایران که چنین اتفاقی هرگز نخواهد افتاد.

دامن زدن به یک بحران خارجی

در طول تاریخ بارها اتفاق افتاده که حکومت‌ها برای غلبه بر بحران‌های داخلی دست به ایجاد یک بحران خارجی زده‌اند. دشمن تراشی و گاهی حمله نظامی می‌تواند بحران ساز شود. احتمالا یکی از ایده‌ای حکومت اسلامی برای حفظ خود و همچنین سرکوب گسترده تر مردم متوسل شدن به یک بحران خارجی است. سردبیر روزنامه کیهان چند روز قبل پیشنهاد کرده بود که ایران برای مقابله با حمایت مالی عربستان از «تلویزیون ایران اینترنشنال» به عربستان حمله کند. بدیهی است که تلویزیون ایران اینترنشنال یک بهانه است. در واقع مستمسکی ست برای ایجاد یک بحران خارجی. فعلا حکومت اسلامی بیش از هر چیزی به یک دشمن فعال خارجی نیاز دارد و عربستان بهترین گزینه است. حکومت تصورمی کند حمله نظامی به عربستان به حمله متقابل آنها منجر خواهد شد. در آن صورت حکومت از یک طرف بر طبل ناسیونالیسم ضد عربی و همچنین عنعنات ملی خواهد کوبید و خودش را مدافع خاک ایران نامیده و برای خودش مشروعیت میخرد. و از طرف هر صدایی را با اتهام ستون پنجم دشمن سرکوب خواهد کرد. به این ترتیب دامن تظاهرات و اعتراضات جمع خواهد شد و حتی عده‌ای از همین معترضان را تبدیل به مدافعات وطن و طرفدار خود خواهد کرد. با توجه به نگاه منفی عوام الناس به کشورهای عربی چنین سیاستی نجاتش خواهد داد.

اما واقعیت‌های دیگری نیز وجود دارد که در موثر بودن دامن زدن به یک بحران خارجی تردید ایجاد می‌کند. اگر این حمله احتمالی را جنگ عرب و فارس بنامد عملا تمام کشورهای عربی حتی عراق و سوریه و لبنان طرف عربستان را خواهند گرفت و حیطه عمل حکومت در خاورمیانه محدود شده و منزوی تر از پیش خواهد شد.

از این گذشته حمله به عربستان ممکن است به دخالت و یا حضور بیشتر آمریکایی‌ها در خلیج فارس و حتی حمله به جنوب ایران شود. چنین اتفاقی طومار حکومت اسلامی را بسیار زودتر از آنچه انتظار دارد در هم خواهد پیچید. آنچه حکومت صدام را ساقط کرد حمله ارتش صدام به کویت بود. از این گذشته احتمال قدرت گرفتن گروههای شورشی یا تجزیه طلب نیز میرود. و در آن صورت عاقبت بدی در انتظار کل روحانیت و طرفداران سرسخت حکومت خواهد بود. این آتشی است که اگر افروخته شود کشور ما را به جهنم تبدیل خواهد کرد.

استفاده از مزدوران خارجی

یک ضرب المثل معروف عربی که از قضا در زبان فارسی نیز زیاد به کار برده میشود این جمله است « الغریق یتشبث به کل حشیش» که معنای آن تقریبا چنین است « کسی که در حال غرق شدن است به هر شاخه نازکی یا به هر قطعه چوبی دست میاندازد». حکومت اسلامی در حال حاضر وضعیت کسی را دارد که در حال غرق شدن است و به همین دلیل ممکن است به هرامکانی متوسل شود تا خودش را نجات دهد. به همین دلیل بعید نیست که برای سرکوب مردم خودش دست به دامان استخدام نیروهای خارجی یا هم پیمانانش در عراق و لبنان شود. چنین سیاستی قطعا روند سقوط حکومت را تسریع خواهد کرد. چون هرگونه مشروعیتی را از دست خواهد داد. از اظهارت اخیر سید حسن نصرالله در چند روز گذشته و موضعی که در برابر اسرائیل گرفته می‌توان نتیجه گرفت که حتی او هم حاضر نیست با تمام سیاست‌های حکومت اسلامی هم نوایی داشته باشد.

تغییر در ساختار قدرت

 اگر هنوز در حکومت اسلامی فرد عاقلی وجود داشته باشد که در قبال حفظ کشور و در قبال حقوق مردم احساس مسئولیت کند بخوبی میداند که بهترین و در عین حال کم هزینه‌ترین راه خروج از این بحران ایجاد تغییرات عمیق در ساختار قدرت است.

 واقعیت این است که علت العلل تمام مشکلاتی که ایران با آن مواجه است وجود «ولایت فقیه» است. نهادی که همه اختیارات کشور و تعیین سیاست‌های کلی حکومت در دست اوست اما به هیچ کس پاسخگو نیست. اگر علی خامنه‌ای در طی سی و اندی سال توانسته به چنان موقعیتی دست یابد که تمام دولت و همه نهادهای قانونی و ارتش و سپاه و تمام ثروت کشور را قبضه کند و کشور را به سراشیبی سقوط بیاندازد به این دلیل نیست که توانایی ویژه‌ای دارد و به مدد آن یک تنه صاحب کشور شده است و همه را تحت فرمان خود دراورده است. بلکه به این دلیل است که این نهاد احمقانه و ضد بشری ولایت فقیه چنین امکانات و اختیاراتی در اختیار او قرار داده است. وگرنه شخصیت ترسو، بی ثبات و متزلزل او بر همگان آشکار است.

در حال حاضر ولایت فقیه مظهر شر و شیطان و علت العلل همه ستم‌ها و بدبختی‌ها است. اما خوشبختانه در همین قانون اساسی عقب مانده و ضد انسانی حکومت اسلامی پیش بینی عزل ولایت فقیه وجود دارد. و میتوان بطور قانونی او را خلع کرد.

 از طرف دیگر بررسی اجمالی شعارهایی که در تظاهرات شنیده می‌شود مبین این امر است که مردم دلیل این همه ظلم و جنایت و بی تدبیری و ندانم کاری را به خوبی می‌دانند و آن همانا دخالت وسیع ولایت فقیه و برگزیدگان او در تمام امور کشور است. نظام تبعیضی که روحانیت برقرار کرده است زندگی را به کام همه ملت ایران زهر کرده است. به همین دلیل شعاری که بیش از هرشعاری سرداده میشود این است که «آخوند باید گم بشه». این شعار خواستار قطع ید روحانیت از امر سیاست است. بعبارت روشن تر مردم علیه نهاد روحانیت شعار می‌دهند و نه فقط علیه نهاد ولایت فقیه. گرچه شخص خامنه‌ای را در هرحال بی نصیب نمی‌گذارند.

خلاصه کلام این است که عمیق تر شدن معارضه مردم با حکومت ممکن است به مقابله مردم با حکومت و بخصوص با روحانیت بیانجامد. اگر چنین شود هیچ فرد روحانی اعم از اینکه بخشی از نظام باشد یا منتقد آن از تیر دشمنی مصون نخواهد ماند. اگر روحانیت گوش شنوایی داشته باشد صدای تیز کردن خنجرها را در همین اوضاع و احوال خواهد شنید. در صورت حادث شدن چنین اتفاقی بعید نیست که خشک و تر با هم بسوزند. بعید نیست که دشمنی‌های کهنه دوباره تازه شود.

به همین دلیل برای اجتناب از بروز چنین اتفاقی باید افرادی از روحانیت که هنوز قدری درایت دارند و وسوسه قدرت چشمانشان را تار نکرده است آستین بالا بزنند و با اتکا به همین قانون اساسی موجود خامنه‌ای را برکنار کرده و نهاد ولایت فقیه را معلق کرده و از مردم طلب بخشش و مماشات کنند. این قدر بر قانون خطایی که چهل سال قبل مصوب شده تاکید نکنند و قدمی در راه آشتی با مردم جلو بگذارند. قوانین احمقانه حجاب اجباری و قانون قصاص و سنگسار و قطع ید و سایر قوانینی که بر بنیاد خوانش خودشان از شریعت شکل گرفته را ملغی کنند. به مردم قول برگزاری انتخابات آزاد بدهند. فعالیت آحزاب را آزاد کنند و نهال دوستی بین مردم غرس کنند. چهل و اندی سال برمردم ایران گذشت و دریغ از یک روز آرامش و راحتی. روحانیت اکنون باید فهمیده باشد که از این چاهی که مردم را به کندن آن واداشتند آبی بدست نخواهد آمد. دندان طمع قدرت را بکشند. نظام تبعیض را ملغی کنند و بجای آن آزادی و آزادمنشی را نهادینه کنند. ملت ایران رنجهای بی شماری را تحمل کردند. بگذارید مردم نفس بکشند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)