شعار “زن، زندگی، آزادی” این روزها طنین نوید بخشی است که زنان و مردان برابری‌خواه ایران و حتی بخشی از جامعه جهانی را به آینده برابری جنسیتی امیدوار کرده‌ است. هرچند تحلیل‌گران فراتر از این شعار، خواسته‌ها و مطالبات سیاسی جدی‌تر و بزرگ‌تری را برای آن قائل هستند و بررسی پیشینه، زمینه، بسترها و پیش درآمدهای ظهور این شعار در اعتراضات اخیر، نیازمند متن و تحلیل دیگری است. اما نگاه دقیق و منصفانه به این شعار و اهداف آن می‌تواند در مسیر رفع نابرابری‌ها کمک کننده و راهگشا باشد.

با وجود آنکه در این اعتراضات، اهداف و فعالیت‌های سیاسی و مطالبات اجتماعی و اقتصادی به صورت تاریخی، مهم و تعیین‌کننده هستند اما بخشی از زوایای پنهان و درونی این شعار و جنبش زنانه، انباشت تجربه تلخ تبعیض و نابرابری چند لایه در دل فرهنگ مردسالار جامعه ایران است که با پشتوانه حاکمیت قانون نابرابر، زندگی این زنان و دختران را تحت تأثیر قرار داده است.

زنانی که در خیابان فریاد می‌زنند “زن، زندگی، آزادی” اعتراض‌شان تنها به گشت ارشاد، ضرورت حجاب اجباری و قانون نابرابر نیست، بلکه به تمام ابعاد مردسالارانه و آمرانه زندگی‌شان معترض هستند و مخاطب‌شان صرفا حاکمیت نیست؛ پدران، برادران و همسران‌شان مخاطبان بعدی این پیام هستند.

زنان ایرانی با وجود تفاوت در سطح اقتصاد و فرهنگ، تجارب مشترک و متنوعی از تبعیض و نابرابری جنسیتی دارند. ممکن است این تبعیض اشکال مختلفی داشته باشد، اما وجود و گستره آن، در قیاس با رشد و اعتلای تحصیلی و فرهنگی این زنان، تناقض و تعارضی را ایجاد کرده است که نمود و بروزش را امروز در این شعار و کنش زنانه می‌بینیم.

زنان ایرانی پیش از مشروطه و پس از آن با نوشتن متن‌های اعتراضی، تشکیل کلاس‌های درس و مدرسه برای دختران، انتشار نشریات زنانه، ورود به حوزه روزنامه‌نگاری و نویسندگی، تحصیل در رشته‌های مختلف علوم و کسب مدارج عالی داخلی و بین‌المللی در کنار مشارکت و حضور فعال و مطالبه‌محور در ان‌جی‌اوها و سازمان‌های مدنی و اجتماعی راه طولانی و سختی را پیموده‌اند ولی در کنار این تلاش‌ها و دستاوردها و به تناسب آن، پاسخی شایسته از جامعه و حاکمیت دریافت نکرده‌اند.

هنوز خشونت، زن‌کشی، قتل‌های ناموسی، کودک همسری، خودسوزی و خودکشی به علاوه تبعات چند بعدی و نامطلوب قوانین نابرابر در حوزه خانواده و موانع در کسب مناصب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بخش تاریک و انکار ناشدنی زندگی روزمره و عادی زنان ایران است.

هرچند سال‌هاست در زمینه رفع خشونت و تحقق برابری، فعالیت‌های علمی، تحقیقاتی و آگاهی‌رسانی بسیاری انجام شده است اما درعمل مخاطب بیشتر این کارها خود زنان بوده‌اند و بخش تکمیلی این اقدامات، یعنی آگاهی مردان و کسب مهارت پرهیز از اعمال خشونت و توجه به مصادیق نابرابری، به صورت عینی و ملموس هنوز محقق نشده است (تغییرات مثبتی انجام شده است، اما متناسب با حجم انرژی و زمان صرف شده برای کم‌رنگ شدن آن نبوده است).

رسیدن به دستاورد واقعی خشونت پرهیزی و حرکت به سوی برابری جنسیتی، ارتقای سلامت خانواده و توسعه و پیشرفت همه جانبه نیازمند آموزش علمی و دقیق (جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه)، قانون‌گذاری عالمانه و تعیین ضمانت‌های قانونی و اجرائی در کنار رصد و پیگیری مداوم توسط ارگان‌ها و سازمان‌های دولتی و غیر دولتی، هم‌راستا و هماهنگ با هم است.

همچنین ذکر این نکته ضروری است که با توجه به جایگاه ویژه و منحصربفرد حاکمیت قانون در جامعه، موانع و خلأهای حقوقی و قانونی و حمایت ضمنی از این ساختار مردسالار، بسیار مخرب و آسیب‌زاست و بدون حمایت قانونی، مسیر برابری دشوار و شاید دست نیافتنی باشد.

ابعاد پیچیده و عمیق فرهنگ مردسالار و نابرابر در جامعه ما، علاوه بر اقدامات ساختاری در سطح کلان، نیازمند نظارت و همکاری فعالانه و کنش‌محور کارشناسان، صاحب‌نظران و سازمان‌های مردم نهاد است تا ارزش‌های برابری طلبانه در سطوح گوناگون زندگی و رفتارهای اجتماعی و فردی درونی و نهادینه شود و همه در این مسئولیت اجتماعی سهیم هستیم. زنان و جوانانی که امروز “زن، زندگی، آزادی” را مطالبه می‌کنند باید بدانند راه طولانی و سختی تا رسیدن به آن دارند و همانطور که امروز یک صدا آن را فریاد می‌زنند، فردا هم باید دوشادوش و هم‌قدم برای تحقق آن تلاش کنند.

کانال علمی مطالعات زنان

۱۳ مهر ۱۴۰۱

 
 
 
 
 
 
 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)