متن کامل این نوشته در ادامه می‌آید:

«گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند!

تمام عمر تلاش کرده‌ام که همزمان دانشجو و معلم باشم. یعنی آنچه یاد میگیرم به دیگران نیز آموزش دهم.

در اطلاعات که توسط بچه بازجو کلاس درس اختصاصی برایم درباره مزیتهای ولایت مطلقه فقیه نسبت به دموکراسی (مردم سالاری )گذاشتند حیفم آمد که این درس را در اختیار ملت قهرمان ایران نگذارم!

۱ ــ بچه بازجو: چه کسانی نوشته هایت را ویراستاری و کارهای کامپیوتریت را انجام می دهند؟

نوشتم اگر نام ببرم شما آنها را دستگیر و زندان می کنید. مقایسه کنید با اولین بازداشتی ام در ۱۶ آذر ۱۳۵۲ که مامور ساواک پرسید اولین نفری که بشقاب را به سقف رستوران زد چه کسی بود؟ جواب دادم یک دفعه دیدم بشقاب ها به سقف خورد و برای اینکه بشقابی به سرم نخورد پالتویم را روی سرم کشیدم و فرار کردم.

خوب است در اینجا یادی از دوستان کرده باشم. اولین نفر آقای مهندس رسول شوکتی بود که بشقاب را به سقف زد. رسول در رژیم شاه و شیخ مدت ها زندان بود. در سال ۶۸ که بعد از سالها از زندان آزاد شد در همین مشهد با دسته گل به دیدنش رفتم. رسول بعداً درسش را تمام کرده و به کانادا پناهنده شد.

از فعالین دانشجویی آن زمان که تاکنون نامی از او نبرده ام آقای مهندس غلامحسین صادقی نامقی است که اکنون مقیم لندن است. او به من تلفن زد و گفت در زمان دانشجویی پول از تو گرفتم و می خواهم جبران کنم. تشکر و باز هم تشکر و درود به معرفتت که بعد از نزدیک ۵۰ سال بیاد دوست همیشه عاشقت هستی.

همرزم همیشه عاشق آزادی دیگرم مهندس محمدرضا بیات که در زنجان سخت مریض است فکرم را به خود مشغول کرده است. از هموطنان زنجانی می خواهم او را تنها نگذارند که در راه آزادی سختی های بسیار دیده است. بیات همراه با مهندس مسعود حاجیان و خانم مهندس اشرف مطلبی همسر حاجیان بعد از فارغ التحصیلی در سال ۵۶ در زنجان معلم می شوند. حاجیان در سال ۱۳۶۰ به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق دستگیر و اعدام می شود. همسرش خانم مطلبی با دو کودکش آزاده و یاسر به آلمان پناهنده می شود. یاسر بزرگ شده و جانش را در راه آرمان پدر می دهد.

بیات در سال ۱۳۶۰ از آموزش و پرورش اخراج و در سال ۶۳ بازداشت و زندان می شود. بیات می‌گفت فردی را به داخل سلول من آوردند که حدس زدم باید مأمور باشد. به او گفتم تو مأمور هستی و می خواهی کشف کنی آیا من با حاجیان رابطه داشتم و گفت درست است. گفتم بی خود به خود زحمت نده که من هیچ رابطه‌ای با حاجیان نداشتم. گفت شتر دیدی ندیدی. حرفی در این مورد به کسی نزنی. گفتم من مطمئن باش و رفت.

و یا می گفت در تابستان ۱۳۶۷، شانزده زندانی را جدا کرده و بردند. یکی از آنها بهنام داوودی، مهندس دامپروری، مرتب می گفت برام دعا کن بیات، برام دعا کن. گفتم نگرانی ندارد شما را به زندان دیگری می برند. بعداً فهمیدم ۱۶ نفر را اعدام کردند. می گفت من به خاطر برادرم که روحانی و نماینده مجلس از زنجان بود اعدام نشدم. اواخر ۶۷ از زندان آزاد میشود. در منابع طبیعی چالوس و بعد در شرکت طوس آب مشهد استخدام، اما به خاطر قبول نداشتن ولایت فقیه اخراج می شود.

می گفت برای شخصی ها کارگری و بنایی می کردم. اطلاعات که می فهمید صاحب کار را تهدید می کردند و مرا اخراج می کردند.

یادی کنم از مهندس قصاب متولد سراب تبریز. اسم کوچک و فامیل جدیدش را فراموش کرده ام. قصاب در مهر ۱۳۵۴ که دو ترم محروم شده و در تنگناهای مالی بودم مبلغ ۱۰۰ تومان که حاصل دسترنج اش در کوره های آجرپزی تهران بود به من هدیه داد. شنیدم همراه با برادر و خواهرش توسط حکومت آخوندی اعدام شدند. یاد و نامشان جاودان باد.

۲ــ بچه بازجو : استادان دانشگاه … می‌گویند نوشته هایت علمی نیست.

برایش نوشتم آن استادان حتماً از روی بخار معده حرفهایم را رد می کنند. امروز در ایران تعداد این استادان کم نیست و از رادیو و تلویزیون زیاد استاد استاد با آقای دکتر آقای دکتر می شنویم که انسان را به یاد داستانی در آمریکا می‌اندازد. فردی با اسبش میرفته می بیند بر سر درب ساختمانی نوشته است اینجا با صد دلار مدرک دکترا داده میشود. پس داخل ساختمان رفته و با پرداخت ۱۰۰ دلار مدرک دکترایش را میگیرد. کمی که از ساختمان دور شده با خودش می گوید صد دلار پولی نیست.

چه بهتر که برای همین اسب نیز مدرک دکترا بگیرم. میگویند تاکنون سابقه نداشته به اسب مدرک دکترا بدهیم. باید به شورا گذاشته شود. چند ساعتی منتظر می شود. بعد از مدتی نتیجه را اعلام می کنند که با عرض معذرت اینجا فقط به خر ها مدرک دکترا داده میشود!

بچه بازجو حتماً استادانی که میگفتی از همین دکترهای ۱۰۰ دلاری بوده و هستند!

گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند

۳ -بچه بازجو: آمریکا و اروپا اگر به آزادی بیان اعتقاد دارند چرا شبکه های تلویزیونی ایران را تعطیل کرده‌اند؟

نوشتم از سفارت سوئیس حافظ منافع آمریکا بپرسید. انسان به یاد داستان مثنوی مولانا می‌افتد که مردی ترتیب مرد دیگری را می داد که به کمرش خنجری دید. گفت این چیست؟ گفت این خنجر برای این است که اگر کسی نظر سوء و بدی به من داشته باشد با این خنجر شکمش را پاره کنم.

آن مرد گفت اصلاً من نظر بدی به تو ندارم. ما اروپا آمریکا و تمام کشورهای آزاد و دموکراتیک اصلاً نظر سوئی نسبت به رژیم و به حاکمان ایران نداریم. در ایران آزادی احزاب و سازمان ها و گروه ها وجود دارد و هرکدام برای ارگان حزب شان رادیو و تلویزیون و روزنامه مخصوص دارند!

این که می گویند در ایران زندانی سیاسی وجود دارد و انتخابات آزاد نیست، دروغ می‌گویند! آنقدر آزادی بیان در ایران وجود دارد که به فرموده مقام معظم رهبری در زندان هم کرسی آزاد اندیشی گذاشته اند! معلم زندانی نداریم! معلمان را برای اینکه از کرسی آزاد اندیشی استفاده کنند به زندان فرستاده اند! زندان یک فرصت مطالعاتی برای معلم است که سطح سوادش را بالا ببرد!

۴- در جلسه اول معاون اطلاعات پرسید و بعد از او بچه بازجو نوشت که در حکومت دموکراسی شما تکلیف اطلاعات چه میشود؟

جواب دادم که مجلس شورای ملی تکلیف را مشخص خواهد کرد. ولی اینجا می‌خواهم مسئله را کمی باز کنم. آیا وجود چنین سوالی حکایت از ترس ندارد که آینده کارمندان اطلاعات چه خواهد شد؟! نه تنها اطلاعات بلکه سپاه و بسیج و قضات و همه و همه کسانی که اندک شراکتی در حکومت دارند این سوال را می‌کنند که تکلیف ما در حکومت آینده چه خواهد شد؟

چرا در حکومت های دموکراتیک مثل فرانسه به هندوستان و دیگر کشورهای آزاد برای کارمندان امنیتی و نظامی و قضایی و تمام کسانی که دستی در حکومت دارند چنین سوالی مطرح نمی شود؟ رادیو تلویزیون ایران و تمام تریبون های حکومتی ایران تبلیغات بسیار زیادی بر علیه حکومت آمریکا میکنند. جایگزین حکومت آمریکا چیست؟ جمهوری اسلامی؟! کمونیسم چینی؟! دیکتاتوری پوتینیسم روسی؟!

دموکراسی جایگزینی به جز همان دموکراسی ندارد. یعنی امریکا برده داری را لغو کرد زن ها صاحب حق رأی، رفع آپارتاید سیاه و سفید و … همان دموکراسی ۲۴۶ سال قبل برقرار. ولی هر سال تلاش می شود که به سمت دموکراسی ایده آل پیش بروند.

ولی جایگزین حکومت اسلامی ایران ۱۰۰% دموکراسی است. همه می دانند که تمام این بدبختی ها نتیجه کار خود آقای خمینی و در ادامه نتیجه کار آقای خامنه‌ای است. ایران آبستن است و به زودی فرزندی به نام دموکراسی زایمان خواهد کرد. باید همه دست به دست هم دهیم تا این زایمان با کمترین هزینه صورت گرفته و در حکومت آینده سربلند باشیم. بهترین دوران عمرم همین زندان بوده است. چرا از زندان بترسیم؟ چرا از کسر یک ماه و یکسال حقوق بترسیم؟ چرا و چرا و چرا…؟ تفاوت انسان و حیوان در عقل است. پس چرا از عقل استفاده نکرده و سپس اراده نکنیم و در عمل از آزادی و دموکراسی دفاع نکنیم؟

۵ ــ بچه بازجو نوشت: چرا فراخوان تجمع می دادی؟

نوشتم: تجمع همچون نفس کشیدن، غذا خوردن، آب خوردن، یک حق است. جزئی از آزادی بیان است. این همه معلمان تجمع داشته اند. یکبار به آنها مجوز تجمع ندادند. آزادی و آزادی تجمع حق است و ما حق را گدایی نمی کنیم. حق را با زور می گیریم.
گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند

۶ -بچه بازجو: شما قبول ندارید که باید از مستضعفین جهان حمایت کرد؟

آقای بچه بازجو شما حمایت از حزب الله لبنان و بشار اسد قصاب سوریه و حشد الشعبی عراقی و انصارالله یمن و آیت الله زکزاکی نیجریه و شیخ نمر عربستان و …را می‌گویید حمایت از مستضعفین؟!

شما حاضرید در ایران توسط کشوری دیگر نیروهای مسلح تشکیل شود؟ شما عملاً لبنان را دو قسمت کرده و میگویید حمایت از مستضعفین است. چنان تخم کینه و نفرت در بین مردم لبنان کاشته اید که حزب الله یک تجمع ساده برگزار می کند، دیگران آنها را به رگبار می بندند.

چرا لبنان تنها یک ارتش نداشته باشد و اگر کشوری می خواهد کمک تسلیحاتی کند به ارتش آن کشور کمک نکند؟ برای حزب الله ساختمان های آسیب دیده از جنگ با اسرائیل را ساخته و برایشان از ماشین تا قاشق چنگال شان را نیز خریدند. از پول کی؟ از پول ملت فلاکت زده ایران که امروز شهر امام رضا، شهری که آقای خامنه‌ای در آن بزرگ شده بیش از یک و نیم میلیون نفر حاشیه نشین دارد. ۹۹ درصد زندانیان در همین زندان مشهد از حاشیه نشین های شهر مشهد هستند.

مگر دوره ریاست جمهوری چند سال است که با کمک ایران و روسیه پدر و پسر جنایتکار نزدیک ۶۰ سال است در سوریه تکه پاره شده جنایت می‌کنند؟ صدها میلیارد دلار از جیب ملت بیچاره ایران خرج بقای حکومت جنایتکار بشار اسد کردید، چه نتیجه ای گرفتید؟ تکه ای در دهان ترکیه و تکه ای در دهان روسیه و تکه‌ای در دهان آمریکا و تکه ای در دهان داعش! حزب الله لبنان هم میخواهند تکه شان را به دهان بگیرند اما روزی نیست که توسط اسرائیل بمباران نشوند.

نتیجه عملکرد شما ایجاد داعش در خاک سوریه و عراق بود. فرض را بر این بگذاریم که شما به دعوت دولت عراق و برای دفع داعش به آن کشور رفتید. چرا بعد از پایان عملیات به ایران بر نگشتید؟ در حالی که نخست وزیر عراق و آیت الله سیستانی مهلت یک ماه دادند که حشداشعبی خلع سلاح شود.

اما ایران بیشتر از گذشته حشدالشعبی را مسلح کرد. نتیجه اینکه بارها آمریکا نیروهای حشدالشعبی را بمباران و مقامات عراقی و آیت الله سیستانی سکوت کردند. سکوت هم نشانه رضایت به حمایت از بمباران است. شما اقلیت شیعه یمن را مسلح کردید که دولت قانونی عبد ربه منصور هادی را سرنگون کردند و مدت ۷ سال است که یمن را در آتش و خون غرق کردید. آیابهتر نیست که شیعه و سنی با انتخابات آزاد یک حکومت ملی داشته باشند و با صلح و صفا در کنار هم زندگی کنند؟

شما با حمایت از شیخ زکزاکی نیجریه و شیخ نمر عربستان و شیخ عیسی بحرین و … به غیر از اینکه تعداد زیادی را به کشتن داده و صدها میلیارد دلار پول ملت ستمدیده ایران را نفله کردید چه نتیجه ای گرفتید؟ به این ها شما می گویید حمایت از مستضعفین و محور مقاومت ؟

مازندانیان مجبور به دیدن برنامه های تلویزیون رژیم ایران هستیم. فقط صدای دشمن دشمن، استکبار استکبار، آمریکا آمریکا، اسرائیل اسرائیل، آل خلیفه فلان، حکومت سعودی فلان و… را می شنویم. بدون تعارف بگویم در آینده دولت و ملت ایران بدون دشمن زندگی خواهند کرد. مردم یک بار هم کلمه دشمن را از رادیو و تلویزیون نخواهند شنید. بر اساس اتحاد و پارلمان سیاست های اقتصادی و نظامی و فرهنگی و اجتماعی مان را پیش خواهیم برد.

۷- بچه بازجو از شبکه تلویزیونی در تی وی بسیار پرسید.

آقای وحید بهشتی از شبکه در تی وی و از دراویش گنابادی انسان بسیار فرهیخته ای هستند. یکبار نوشته ای به ایشان دادم که ویراستاری کنند. بعد از ویراستاری به ایشان گفتم از خودم زرنگ تر هم دیدم که نه تنها ویراستاری بلکه مطالبی اضافه کرده که حکایت از وسعت فکریشان داشت.

البته در سال‌های ۸۸ تا ۹۰ در همین زندان با فرهیختگان دیگری از دراویش به نام های آقایان برادران مروی و کاشانی عباسی و حسینی و همچنین در سال های ۹۹ـ۹۸با دو برادر: آقایان مهندس سعید خموشی و دکتر وحید خموشی آشنا و هم بند بودم که درس های بسیاری از ایشان آموختم. پیرو آقای دکتر تابنده قطب دراویش گنابادی و از یاران مصدق باشی و فرهیخته نباشی؟ درود و هزاران درود برشادروان دکتر تابنده و یاران او و پیروان فرهیخته و متعهد و مسئولش.

گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند

۸ -بازجو درباره شبکه تلویزیونی کلمه و تخریب مسجد اهل تسنن فیض مشهد زیاد سؤال کرد.

چون با شبکه های تلویزیونی آشنایی نداشتم تصور می کردم که شبکه تلویزیون کلمه فقط پیرامون مسائل مذهبی برادران اهل تسنن بحث می کند و تقاضای مصاحبه از جانب آقای احراری که همشهری نیز هستند را رد می کردم تا اینکه یکی دو برنامه شان را دیدم که از دموکراسی دفاع می کنند. پیغام دادم که آماده مصاحبه هستم. همین جا درود بر آقایان احراری و هاشمی و مجریان شبکه تلویزیونی کلمه که به این نتیجه و آگاهی رسیده اند که این آزادی و دموکراسی است که منافع همه را با هرگونه گرایش فکری و قومی تأمین میکند.

۹ــ گریه های من و یاد گریه های ستارخان

روزی در انجمن حقیقت تبریز میخواستند یکی از مجاهدین زخمی را زخم بندی کنند. مجروح اصرار می کرد که لباس او را نکنند و بگذارند جان دهد. تعجب کردند. ستار خان او را نصیحت که موافقت کند تا زخم او را ببندند. مجروح از روی ناچاری گفت من مرد نیستم و دخترم. میل ندارم لباس از تن بکنم. ستارخان منقلب و گریه کرد و گفت دخترم، من هنوز زنده هستم. تو چرا به جنگ رفتی؟

من معلم به خودم اجازه نمی دهم که به شما شیر دختران بگویم شاگردانم. نه شما استادانم هستید شیر دخترانم. اگر ستارخان یک بار به جانفشانی های شما برای آزادی میهن گریه کرد من بارها به دور از چشم دشمنان آزادی به خاطر جانفشانی های شما در زندان و بیرون از زندان گریه کرده‌ام. من دست پدر و فرزندی و برادری به سوی شما دراز کردم و دستان شما را به گرمی می فشارم که مشت‌های گره کرده تان و فریادهایتان رقص آزادی اند که نوید آزادی میدهند.

۱۰- حضرت آیت‌الله جوادی آملی و ریختن آخوندها به دریا!

حضرت آیت الله جوادی آملی در ابتدای سال ۹۸ که هنوز آزاد بودم فرمودند با این شرایط مردم ما را به دریا میریزند. حضرت آیت الله شما من معلم را زندان کرده اید که مبادا نوشته و یا صدایی از من به ملت قهرمان ایران برسد. حضرت آیت الله شما آیت الله ها برخلاف خواست تان با این زندانی کردن ها به این قلم و زبان عزت دادید. شما آیت الله ها خدا خدا می کنید. اما در عمل راه شیطان را می روید که از حرف‌های به حق یک پیرمرد معلم می ترسید.

حضرت آیت الله شما از اول دشمن خدا و خلق بودید. اما با درآمدهای نفتی عیب هایتان را میپوشاندید. حضرت آیت الله در این ۴۳ سال شماها بیش از ۱۴۰۰ میلیارد دلار درآمدهای نفتی را آتش و گلوله کردید و نه تنها ایران که خاورمیانه را به آتش و خون کشیدید. حضرت آیت الله دیگر مردم قسم حضرت عباس را از شماها باور نمی کنند، چون بد جوری دم خروس از زیر عبایتان پیداست.

حضرت آیت الله من از هر زندانی سیاسی و عادی و زندانبان و خلاصه هر کسی که توانستم پرسیده ام چه کسی از این رژیم راضی هست، میگویند همان عوامل رژیم هم راضی نیستند. حضرت آیت الله، مردم امروز تماشاچی نظام جمهوری اسلامی ایران هستند که در باتلاق فرو رفته و محو و نابود می شود و منتظرند که بعد از نابودی کامل جشن بگیرند. حضرت آیت الله تخم کینه و نفرت و انتقام کاشتید. هر چه بکارید همان را درو می کنید.

مردم شما را می کشند و کسی جرأت نمی کند جنازه تان را دفن کند. آیا در این سه سالی که من معلم زندان بودم وضع حکومت شما و مردم بهتر شده؟ خودتان را فریب ندهید که انشالله وضع بهتر میشود و انشاالله بز است نه گرگ!

گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند

۱۱ــ آنهایی که امروز نان‌تان را می دزدند، دیروز آزادی تان را دزدیده اند.

آقای رئیسی، رئیس جمهور منتخب آقای خامنه ای، سر و صدای زیادی راه انداخته ویلاهای لوکس وزارتخانه ها و نهادها را در سواحل دریاها و جزایر حاشیه رودخانه ها تخریب میکند.

سوال اینجاست که مگر تا کنون کشور در اشغال یک قدرت خارجی بوده که حالا کشور آزاد شده و آثار اشغالگری باید تخریب و نابود شود؟!

از ابتدای انقلاب پست های کلیدی و غیر کلیدی اصلی و فرعی کشور چرخشی و تنها در دست ولایتمدار ها و پیروان آقای خمینی و خامنه ای بوده و هست. هزینه کردن هزاران میلیارد تومان برای ویلا نشانه سند خیانت و جنایت همین مدیران ولایی است.

تمام این فجایع به شخص آقای خامنه‌ای برمی‌گردد. چرا شجاعت ندارید و تقی و نقی را مقصر معرفی میکنید؟ سوء مدیریتی که در ایران استبدادی به رهبری آقای خامنه ای وجود دارد در هیچ کشور استبدادی دیگری وجود ندارد.

برای همین بارها از آقای خامنه‌ای خواستم که استعفا کند. با این سرمایه ها میلیونها شغل ایجاد می‌شد تا این زندان ها چندین برابر گنجایش زندانی نمی داشتند.

گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند.

هاشم خواستار، نماینده معلمان آزاده ایران/ بند۶/۱ زندان وکیل آباد مشهد/ اسفند ۱۴۰۰».

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)