می‌گویند یکنفر بالای اسکلت نیمه‌کاره یک ساختمان ۱۰ طبقه مشغول کار بود. در همین حین یک رهگذر از پایین فریاد زد: اصغرآقا بچه‌ات تصادف کرد و مرد!

او هم از همان بالا فریاد زد خدایا نه! و خودش را از بالای ساختمان به پایین پرتاب کرد. به محض اینکه خودش را پرتاب کرد با خودش فکر کرد من برای چی اینکار را کردم من که بچه ندارم…کمی که پایین‌تر آمد گفت ای بخشکی شانس من که اصلا هنوز ازدواج نکردم!… نزدیکی‌های زمین بود که یکدفعه فریاد زد من که اصلا اصغر نیستم ولی متأسفانه دیگر کار از کار گذشته بود و خود کرده را تدبیر نیست!

خامنه ای و رئیسی و پاسدار سلامی و داستان انتقام سخت!

داستان از اینجا شروع شد که پس از کشته شدن سلیمانی، خامنه ای و بعد از او همه مهره‌های ریز و درشت حکومت موضوع انتقام سخت را مطرح کردند. چندین بازی کامپیوتری درست کردند و آهنگ و سرود و ترانه برایش ساختند و تقریبا همه متقاعد شده بودند که بحث انتقام سخت یک موجود جدی است.