یک ماه؛ سی بزنگاه

– چند مورد از مصداق‌های زن‌ستیزانه:

“من روحیاتشو می‌شناسم، این رشته به دردش نمی‌خوره.”/”می‌گم یه چیزی بخونه که پس‌فردا به درد زندگی‌ش بخوره، به درد بچه‌مون بخوره. بد می‌گم؟”/”درس خوندن فقط وقت تلف کردنه، تهش وقتی قرار نیست کار کنه درس بخونه که چی؟”/”زن رو چه به درس خوندن؟ آخرش باید کهنه بچه عوض کنه. “

این‌ها تنها چند نمونه از واکنش‌های ارتجاعی و جنسیت‌زده نسبت به #حق_تحصیل_زنان است. یا مثلا صلاح زن را می‌خواهند و نگران خستگی و از دست رفتن جوانی همسر خود هستند! یا می‌گویند تحصیلات عالیه در حد و اندازه‌ی زنان نیست و برای خانواده اتفاقا خطرساز است.

حق تحصیل زنان از ابتدای کودکی با موانع بسیاری (نظیر فقر، محرومیت سیستماتیک، تبعیض، نابربرای و سیاست‌های جنسیت‌زده) روبه‌روست.

در خانواده‌های محروم، آمار ترک تحصیل از سوی کودکان دختر و‌ پسر با نسبت بیشتر محرومیت دختران برقرار است. اگر دختران در این مرحله متوقف نشوند و مسیر تحصیل را ادامه دهند، فارغ از تبعیض‌های جنسیتی وحشتناک در نظام آموزشی که اساسا آن‌‌ها را از ورود به برخی رشته‌ها و پیشرفت برابر، منع می‌کند، باز با موانعی خانوادگی این بار در خانه‌ی همسر روبه‌رو می‌شوند.

قانون مدنی به مرد اجازه می‌دهد اگر حرفه یا شغل زن منافی با حیثیت خانوادگی‌شان بود، او را از آن مسیر محروم کند. مستقیما از تحصیل زنان صحبت نشده است اما در عمل هستند مردانی که با طرح دعوای تمکین و در ادامه ابراز دلایلی نظیر ضعف در خدمت‌رسانی خانگی و جنسی، زنان را از ادامه‌ی تحصیل بازمی‌دارند. به این خاطر معمولا به زنان توصیه می‌شود که در سند ازدواج، حق تحصیل و کار خود را تصریح نمایند تا بعدها موافقت و اذن مرد را بتوانند در دادگاه اثبات کنند.

حق بر تحصیل مطابق اسناد حقوق بشری از حقوق اولیه و بدیهی تمام افراد است؛ دولت‌ها موظف هستند سازوکار بهره‌مندی از حق تحصیل را برای همه‌ی مردم فراهم کنند. اما چرا در ایران، تحصیل زنان بازیچه‌ی اعمال قدرت مردان در خانواده می‌شود؟

پاسخ روشن است.

به جز ریشه‌های اقتصادی و نابرابری، عوامل مختلفی از جمله نقص قوانین و هجوم کلیشه‌های سنتی و تبعیض‌آمیز دست به دست هم می‌دهند تا مسیر تحصیل زنان را با موانع مختلف، پیچیده و پرپیچ‌وخم کنند.

گزاره‌های ابتدای متن، همگی مصداق‌هایی هستند که در این معادله، هر جا که نفع مرد، خانواده یا جامعه اقتضا کند، زنان از حقوق خود محروم می‌شوند.

ولایت مردان بر زنان چه از سوی پدرانشان چه از سوی همسرانشان، باعث می‌شود مصلحت زن تماما وابسته به تشخیص مردان باشد!

اینکه آن‌ها تعیین می‌کنند چه رشته‌ای تا چه مرحله‌ای به سود زنان است، عین نقض حق زنان بر تحصیل به صورت مطلق است. اینکه منتهی‌الیه اهداف شخصی زن باید منطبق بر نیازهای خانواده باشد و به اصطلاح دنبال دانشی برود که در چهارچوب خانه کارکرد داشته باشد، معنایی جز نادیده‌انگاری فردیت زنان ندارد.

از سوی دیگر اینجا نیز مدام وظیفه‌ی اصلی زن به عنوان زنانگی و مادرانگی در خانه به او گوشزد می‌شود؛ اینکه در این دورنما، انتهای مسیر زندگی زنان به کار خانگی ختم شود و آن‌ها از ساخت و پیش رفتن در مسیرهای دیگر بی‌نیازند، دقیقا مساوی با ذبح زنان به نام مقدس خانواده است.

به نظر می‌رسد این جریان نیز در راستای سرکوب زنان و تحمیل خانه و اندرونی به آن‌هاست.

زنان با تحصیل به درجات بالایی از رشد فردی می‌رسند که «احتمالا» دیگر سلطه‌ی مردان را برنمی‌تابند و آگاهانه به قواعد و هنجارهای زن‌ستیز نه می‌گویند.

حق بر تحصیل از حقوق مسلم انسانی است؛ با سوءاستفاده از قوانین مردسالارانه و محروم کردن زنانِ اطرافمان از حقوق‌شان، تنها جزئی از سیستم سرکوب خواهیم بود.

به جای تن دادن به سنت‌های تبعیض‌آمیز، آگاهانه و آزادانه، حامی و مشوق رشد اطرافیانمان باشیم!

 

 

#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر

@bidarzani

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)