زنگ خطر بهداشت روان و سلامت روانی در اجتماع ایران/مجید زارعی

بارها در خلوت خود اندیشیده‌ام و با خود گفته‌ام مگر می‌شود در مـرز پرگزند سرشار از ناکامی و سرخوردگی باشی و بعد انتظار سلامت روان و شکوه روانی داشته باشی؟! بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم، بی‌توجهی به مسائل جامعه، انفعال و عدم پیش‌بینی در مقابل آسیب‌ها مهم‌ترین مشکلات اجتماعی کشور ما هستند. ما سال‌هاست که درباره مشکلات و مسائل اجتماعی و سلامت روانی آدمیان  اجتماع‌مان صحبت می‌کنیم و جالب این‌جاست که هیچ اتفاقی هم نمی‌افتد. انگار وظیفه ما عده اندک آن است که حرف بزنیم و آن عده زیاد تماشاچی سکوت کنند و حرف‌های ما هم به هیچ کجا نرسد.

انگار این وظیفه ما شده است که برای رسانه‌ها فقط خوراک تهیه کنیم و با حسرت بگوییم که هر سال دریغ از پارسال… متاسفانه باید اعتراف کرد که مشکلات جامعه ما در حال تلنبار شدن است و درباره این مشکلات هم هیچ گونه اظهارنظر تخصصی‌ انجام نمی‌شود و اگر هم اظهارنظری تخصصی انجام شود؛ متاسفانه برای آن ارزشی قائل نخواهند شد و آن را پیش چشم، ذهن و گوش نمی‌نشانند. اما باز می گوییم و امیدواریم هرچند کم‌سو که حدالمکان پیش چشم، ذهن و گوش بنشانند.

در ابتدا باید گفت: هر چند بررسی جامع برنامه‌های بهداشت روان با توجه به اهمیت، پیچیدگی و گستردگی آن‌ها در یک نگاشته امکان‌پذیر نیست، اما مروری کوتاه بر این برنامه‌ها می‌تواند تا اندازه‌ای در جهت تبیین پیشرفت‌ها و دستاوردها و مشخص نمودن نیازها و چالش‌ها مثمرثمر باشد. از این‌رو، هدف این نگاشته مروری کوتاه بر تاریخچه بهداشت روان در ایران بوده و تلاش شده که سیر تغییر و تحولات، پیشرفت‌ها، دستاوردها، نیازها، نقص‌ها،کمبودها و چالش‌های موجود مورد بررسی قرار بگیرند. بنابراین در این نگاشته امیدواریم و قصد داریم به صورت مختصر به تعریف بهداشت روان و عوامل تاثیرگذار بر آن و همچنین ارائه پیشنهادات و راهکارهایی در این خصوص بپردازیم.

در واقع تعریف کردن دقیق بهداشت روانی و عدم بیماری روانی و شاخصه‌های سلامت روانی به تبع در یک اجتماع دشوار است. افرادی که نقش‌های خود را در جامعه اجرا می‌کنند و رفتار آنها مناسب و سازگارانه است، سالم در نظر گرفته می‌شوند بر عکس، کسانی که نمی‌توانند نقش‌های خود را برآورده کنند و مسئولیت‌های خود را انجام دهند یا رفتارشان نامناسب است، بیمار انگاشته می‌شوند. فرهنگ هر جامعه قویا بر ارزش‌ها و عقاید آن اثر می‌گذارد و این به نوبه خود بر نحوه‌ای که آن جامعه سلامتی و بیماری را تعریف می‌کند تاثیر می‌گذارد. آنچه را که یک جامعه ممکن است پسندیده و مناسب در نظر بگیرد، جامعه دیگر ممکن است ناسازگارانه و نامناسب بداند.

در اساسنامه سازمان جهانی بهداشت (WHO) سلامت «نه تنها نبود بیماری یا معلولیت» بلکه «حالت بهینه خوب بودن جسمی، روانی و اجتماعی» تعریف شده است (گزارش سازمان جهانی بهداشت، ۲۰۰۱). گرچه WHO از سال ۱۹۴۶ میلادی برای سلامت تعریف سه بعدی زیستی، روانی و اجتماعی را بیان کرده است، اما در بیشتر کشورها دو بعد روانی و اجتماعی سلامت تا حد زیادی به وسیله متولیان سامانه سلامت و حاکمان کشورها نادیده گرفته شده، که البته کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و در مواردی بدترین وضعیت ممکن را دارد.

طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت، مطالعات همه‌گیرشناسی در کشورهای مختلف نشان می دهد که حدود ۲۵ درصد مردم اختلال روانی قابل تشخیص دارند (WHO، ۱۹۹۶). تخمین زده شده است که حدود ۴۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان از نوعی اختلالات روانی رنج می‌برند.

مطالعات همه‌گیرشناسی در ایران نتایج متفاوتی را نشان داده‌اند. به عنوان مثال، از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۸۱ شیوع اختلالات را از ۹/۱۱ درصد تا ۲/۳۰ درصد گزارش نموده‌اند. پژوهشگران در مطالعه خود با استفاده از پرسش‌نامه اختلال‌های عاطفی و اسکیزوفرنیا (SADS)، میزان شیوع اختلالات روان‌پزشکی در استان تهران را ۳/۱۴ به دست آوردند. و در مطالعه‌ی دیگری با استفاده از پرسشنامه ۲۸ ـ GHQ و چک لیست وارسی بالینی براساس IV ـ DSM، شیوع مشکلات روان پزشکی در شهر تهران را ۵/۲۱ درصد گزارش کرده‌اند.

و بر اساس آخرین پیمایش‌های ملی که در سال ۹۰ انجام شده، آمار شیوع اختلالات روان پزشکی در کشور در بین گروه سنی ۱۵ تا ۶۴ سال، ۲۳.۶ درصد است. از این اختلالات روان پزشکی، ۱۲.۷ درصدش اختصاصا اختلال افسردگی و ۱۵.۶ درصدش اختلال اضطراب است. همچنین شایع‌ترین بیماری در کشور اختلالات روان پزشکی است و شایع‌ترین اختلال روان پزشکی نیز افسردگی اعلام شده است. آخرین پیمایش سلامت روان در ایران  سال ۹۰ انجام شد و طبق گزارش‌های این پیمایش، طبق گفته‌های پیشین علی اسدی، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت ۱۲ و نیم میلیون ایرانی به اختلالات روانی مبتلا هستند که بی‌تردید در دوران پاندومی سخت کرونا و فشارهای روانی آن، آمارهای کنونی ما به قطع افزایش بیشتر و بی‌شمارتری به همراه داشته است. چرا که «پیمایش سلامت روان هر هفت سال یک بار انجام می‌شود و به همین دلیل آخرین آمارهای رسمی داخل کشور به سال ۹۰ برمی‌گردد. افراد ۱۵ تا ۶۴ سال که ۵۰ میلیون نفر از جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند در این پیمایش مورد بررسی قرار گرفتند که طبق نتیجه، ۲۳.۶ درصد مردم دست‌کم از یک اختلال روانپزشکی رنج می‌برند و نیازمند مداخلات دارویی و غیردارویی هستند. در نتیجه، بر اساس این آمار، ۱۲ و نیم میلیون نفر از جمعیت ایران نیازمند مراجعه به پزشک هستند».

طبق این پیمایش اختلال افسردگی با ۱۲.۷ درصد و اختلالات اضطرابی با ۱۵.۶ درصد، شایع‌ترین اختلالات روانی در کشور قلمداد می‌شوند. در مقابل، اختلالات سایکوتیک و خلقی تنها سهم حدود ۲ درصدی دارند. همچنین زنان به واسطه مراجعه بیشتر به مراکز درمانی و همچنین تحمل فشار خانوادگی و اجتماعی سهم بیشتری از این اختلالات می‌برند. بر همین اساس، اختلالات اضطرابی برای زنان ۱۹.۴ و برای مردان ۱۲ درصد عنوان شده است. مجموعه اختلالات خلقی هم آمار ۱۷.۳ برای زنان و ۱۱.۹ برای مردان را نشان می‌دهد.

البته باید در این مهم سهم برخی مناطق کشور را در درگیری با اختلالات روانی بیشتر دانست: «از یک طرف شهرهای بزرگ به واسطه ترافیک، آلودگی صوتی و آلودگی هوا، استرس بیشتر و… بستر بروز اختلالات روانی را تشدید می‌کنند. از طرف دیگر مناطق محروم به واسطه دور ماندن از مرکز امکانات به شکل دیگری درگیر این اختلالات می‌شوند. اما در مجموع مناطق شمال غرب، جنوب شرق و جنوب کشور دارای میزان بالاتری از اختلالات روانی هستند.

بنابراین پیشنهاد می شود:  وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر سلامت را شناسایی، تعیین محدوده و با موازین بومی و فرهنگی درجه‌بندی نماید. به بیان دیگر وزارت بهداشت، به همان صورت که به آلودگی‌های زیستی، میکروبی، صوتی و… حساسیت نشان داده، اقدامات به‌جا و لازم انجام می‌دهد، ضرورت دارد نسبت به تنش های روانی ـ اجتماعی و ناهنجاری‌های ارتباطی نیز حساس و چاره‌جو باشد و بیش از پیش آن را در دستور کار خود قرار دهد و خدمات بیمه‌ای را برای متقاضیان سلامت روان ایجاد نماید. لازم است برای رسیدن به جامعه‌ای آرام و به دور از تنش، برخوردار از تعادل هیجانی، سرشار از سرور و شادی و پرهیز از غم و خشم افراطی و مراعات‌کننده جنبه‌های ارتباطی آحاد افراد بر مبنای اخلاق انسانی، وزارت بهداشت مشوق، بلکه هدایت‌گر سیاست‌گذاران، قانون‌گذاران، متولیان اجرایی، قضایی، نظامی، انتظامی، امنیتی باشد.

نیاز است دولت‌ها، سازمان‌ها و نهاد‌های دولتی و غیر دولتی به دلیل این افزایش تقاضا در حوزه سلامت وارد شوند. دولت باید در مقوله سلامت روان سرمایه‌گذاری مادی و معنوی کند و خدمات سلامت روان در دسترس همگان قرار داده شود. چرا که یکی از وظایف دولت ها کاهش آسیب های اجتماعی (با فراهم کردن فرصت ها و افزایش قابلیت‌ها) در راستای تامین سلامت روان جامعه و کاهش رنج، غم و اندوه مردمان آن است.

همچنین از مردم نازنینم که این نگاشته را پیش چشم، ذهن و گوش می نشانند خواستارم تا موضوع سلامت روان را جدی بگیرند: «بیماری‌های روانی تحت تاثیر ژنتیک، سابقه خانوادگی، حوزه جغرافیایی، وضعیت اکونومیک و بسیاری موارد دیگر بروز می‌کنند. طبق تحقیقات، بخش زیادی از مردم جامعه دست‌کم یک‌ بار در زندگی خود با یکی از انواع اختلالات روانی مواجه می‌شوند. در نتیجه، بیماری روانی چیزی نیست که بگوییم برای من اتفاق نمی‌افتد؛ همان‌طور که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید من هیچ‌وقت درگیر دیابت نمی‌شوم. پس اگر می‌بینید مثلاً بیش از گذشته ترجیح می‌دهید تنها باشید، احساس خستگی مداوم می‌کنید، دیگر با یک خرید ساده شاد نمی‌شوید، مدام استرس دارید یا به طور کلی خلق‌و‌خویتان تغییر کرده، به جای گفت‌و‌گو با اعضای خانواده، سراغ متخصص بروید. اگر پزشک شما دارویی تجویز کرد، آن را مصرف کنید. اگر مشاوره‌ای داد، آن را جدی بگیرید. در غیر این صورت، نه تنها درمان نمی‌شوید بلکه باید در انتظار تشدید بیماری خودتان باشید.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)